خانه اندیشمندان کجاست؟
محمد زارع شیرین کندی، پژوهشگر فلسفه، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
«خانه اندیشمندان» صرفا یکی ازاسمهای بی مسمای بی شماری است که در اینجا و اکنون ممکن است به گوش بخورد. وقتی خانه و شهر قلابی و کاذب است اندیشمندش هم قلابی و کاذب خواهد بود و به عکس. در درون حصار تنگ و تاریک و محال اندیشِ تجدد کاذب، نه خانه و شهری بسامان برای سکونت و قرار و آرامش باقی مانده و نه اندیشهای پیدا شده و رشد کرده است.
“خانۀ اندیشمندان” این دیار سدههاست که ویران شده است و با این تجدد تقلیدی و اندیشۀ ترجمهای برهوت ویرانی بسط و گسترش نیز یافته است. اندیشیدن کار خطیر و ظریفی است که شاید معدودی از متفکران بتوانند از عهدۀ تمرین آن برآیند وآن راعملی سازند و گرنه عوام بهتر میتوانند حساب و کتاب کنند و چرتکه بیندازند و سود و زیانشان را جدا کنند.
“خانۀ اندیشمندان” زبان و فهم و گفتوگوست و این در نوشتار و کتابت دقیقتر تحقق مییابد اما در اینجا همین خانه مدتهاست ویران شده و از همین رو عدهای بی خانمان و سرگردان را نمیتوان اندیشمند این خانه و شهر دانست.
در یونان باستان میان خانه و شهر و اندیشه و نیز میان مرد سیاسی و شهردار و فیلسوف تناسب وجود داشت. در دنیای مدرن نیز میان همۀ عناصر و مولفههای حیات مدنی سازگاری نسبی هست و عرصهها و ساحتهای مختلف زندگی نسبتا هماهنگاند. اما وحدت درونی حیات جمعی در اینجا از هم گسیخته و تشتت ناسازهها هرگونه پیوند میان خانه و شهر و اندیشه را پاره کرده است.
تهران، این شهر تجدد دروغین، بر روی چاههای نفت برپا شد و بر روی همان چاهها نیز تاکنون ایستاده است. اندیشمند این شهر نیز مانند خودش پوشالی است زیرا مقلد و مصرفکننده است نه مستقل و مولد.
اگر تهران شهر بسازوبفروشهای کذّاب و سیّاس است مدعیان اندیشه هم در کار فکری و فرهنگیشان به همان بسازوبفروشی اشتغال دارند و بی تردید چارۀ دیگری ندارند زیرا آنان هم باید دراین شهرِ از خدا بی خبر نان دربیاورند و زنده بمانند، شهری که مزد مطرب و موادفروشاش با قیمت اندیشه و اندیشمند قابل مقایسه نیست.
تهران با پاریس، شهر تجدد راستین، قیاسناپذیر است که بر دوش علم و فن و توسعه و کوششهای طاقت فرسا ایستاده و استوار است. اندیشمندان اصیل پاریسی هم که بی نیاز از هر گونه تعریف و توصیفاند.
این همه به این معنا نیست که در غرب اندیشمندان خانههای خاصی دارند و در آسایش و رفاه و خوشی میاندیشند و مینویسند. از قضا، در آنجا سختکوشی و سختگیری بسی بیشتر از تصور و خیال ماست.
اندیشمند با همان همت و زحمت کار میکند که سیاستمدار و شهردار و شهروند دیگر. فیلسوف بزرگی مانند اسپینوزا در نهایت فقر و فلاکت زندگی کرد و آن همه آثار دورانساز پدید آورد.
مدعیان بطالتطلب ما نیز اگر میخواستند بیندیشند و کار جدی کنند نیازی به جای خاص و مجهزی نبود. اندیشه یک خانه بیشتر ندارد و آن زبان و خواندن و نوشتن و دقت و وسواس و سختگیری بر خود است. البته ما هم کسانی داشتیم که مانند اسپینوزا بی اجر و بی منت و بی رشوت کار فکری کرده اند.
علامه طباطبایی، برخلاف شاگردانش، نه موسسهای داشت نه دستیاری و نه عده و عُدهای، با وجود این با دست تنها و با نهایت فقر و قناعت و حریت به اندازۀ همۀ محصولات موسسات شاگردانش آثار مهم و ارزشمند از خود به جای گذاشت. دکتر محمد حسن لطفی تبریزی سالها در کنج فقر و خلوت و تنهایی و گمنامی همۀ آثار افلاطون و افلوطین و نیز آثار مهم ارسطو را ترجمه کرد. تفکر فعالیتی دشوار و فرآیندی پیچیده است که با تن آسانی و حرَافی و هیاهو به پیش نمیرود.
انتهای پیام
ای کاش زاکانی با دیدن این گزاره های زیبا و آهنگین برای خودش پپسی بازنکند و اعتماد به نفس دروغ پایه اش بیشتر نشود !
سلام – دوست عزیز، چقدر عصبانی هستید ( که البته حق دارید و حال کسی این روزها خوب نیست ) اما میدانم که خوب میدانید، این خانه اندیشمندان یکی و نصفی ساختمان است در یک باغچه مانند کوچکی در خیابان ویلا – همین و همین ! گاهی عده ای در آن یک نصفه ساختمان می نشینند و در مورد کتابی – ترجمه ای – محیط زیستی و یادمان شخصی و … ساعتی را میگذرانند. اجازه بدهید برقرار باشد . ضمنآ مصادیقی که در خصوص اندیشمند ذکر کردید با مقبولیت ۵۰ – ۵۰ بود. سلامت باشید،
اطلاع نداشتم همچو جایی است اما اگر چنان باشد که شما توصیف کردید، پس ” اجازه می دهیم برقرار باشد”!!