«روزنامهداری حاکمیت در دنیا متنفی شده است»
ناصر غضنفری در مقدمه ی انتشار یک گفتگوی منتشر نشده در سایت ساعت ۲۴ نوشت: تابستان ۱۳۹۰ برای انجام گفتوگویی در باب «موانع توسعه مطبوعات غیردولتی در ایران پس از انقلاب اسلامی» به منزل پرفسور کاظم معتمد نژاد در الهیه تهران رفتم. در این گفتوگو دولت به معنای وسیع کلمه یعنی حاکمیت مطرح شد و روزنامههایی مانند ایران، جمهوری اسلامی، کیهان، اطلاعات و سایر مطبوعات وابسته به نهادهای حاکمیتی را در بر میگرفت.
معتمدنژاد با کت و شلواری به رنگ آبی آسمانی و صورتی نورانی به استقبال من آمد. بیماری سختش را برای ساعتی به فراموشی سپرد و روی مبل چوبی پذیرایی نشست و حرفهایی را به میان آورد که برخی از آنها را قبلا نگفته بود.
استاد سابقم دکتر رویا معتمدنژاد نیز با چشمانی نگران پدر را همراهی میکرد: پدر خسته است…
جملهای که چند بار در طول مصاحبه از سوی دختر بیان شد و مرا در بزرخ ادامه یا قطع گفتوگو قرار داد. تحت تاثیر دل نگرانیهای دکتر رویا معتمدنژاد، بارها قصد جمع کردن و پایان بردن گفتوگو را داشتم اما چیزی در درونم میگفت شاید این آخرین مجال برای گفتن برخی ناگفتهها از زبان مردی است که پدرعلم ارتباطات لقب گرفته است.
فضای غبارآلود آن سالها بر استاد نیز تنگ آمده بود. رانده شدن از دانشکدهای که خود پرچم افتاده آن را بر سینه گرفت به بهانه بازنشستگی و حتی منع ایشان از راهنمایی پایان نامهها بیماریاش را تشدید کرده بود. امید اما از نگاهش موج میزند و میگوید: بگذرد این روزگار تلختر از زهر باردگر روزگار چون شکراید.
روزگار تلخی که حتی دانشگاهیان نیز استاد را چندان که باید همراهی نکردند. اتاق پدر علم ارتباطات را از وی گرفتند و تبدیل به انباری کتاب کردند.
استاد از تاریخ مطبوعات شروع کرد و به قانون مطبوعات رسید. معتمد نژاد که بارها پیشنهاد سردبیری نشریات مختلف را رد کرده و قبلا گفته بود تا وقتی انتشار نشریه نیاز به کسب مجوز داشته باشد هرگز چنین پیشنهاداتی را قبول نمیکنم از برنامه دولت خاتمی برای لغو نیاز به کسب مجوز برای انتشار نشریات سخن گفت و از انجمن صنفی روزنامهنگاران که منحل شده بود دفاع کرد.
از حسن ظن محمد مصدق به مطبوعات هم صحبت به میان آورد همین طور از مقالاتی که او و برخی دیگر در صدر انقلاب اسلامی خطاب به مسوولان نوشته بودند و در هیاهوی آن سالها دیده نشده بود.
گفتوگو حدود یک ساعت طول کشید. مدام مرا به پذیرایی از خود دعوت میکرد. بعد از مصاحبه نیز با وجود اصرار من تا دم در آمد.
بعد از وفات استاد به فکر انتشار این مصاحبه افتادم. نخواستم برخی حرفهای معتمدنژاد شنیده نشود.
اکنون که روز چهارم آبان ماه ۹۵ است مشغول تنظیم نهایی این مصاحبه هستم: . نفس پاک، موهای سپید، لبهای خندان، چشمان عاشق و پیشانی بلندش احاطهام کرده است شاید که این آخری بختمان را عوض کند.
باید به تاریخ مطبوعات برگردیم
برای بررسی این دوره از مطبوعات (پس از انقلاب اسلامی)، بایست تاریخ تاسیس و اداره مطبوعات را از ابتدا تا زمان انقلاب بررسی کرد چرا که ریشههای وضع کنونی مطبوعات در دو قرن گذشته مستتر است و بدون بررسی آنها نمیتوان ارزیابی درستی از وضع موجود داشت.
درباره تاسیس مطبوعات باید بگویم ما نسبت به کشورهای غربی در حالت برزخ قرار داریم. به این معنی که ما دویست سال بعد از این کشورها شروع به انتشار نشریه کردیم یعنی وقتی که آنها دو مرحله از حیات خود را پشت سر گذاشته و وارد دوران سوم شده بودند.
همانطور که میدانیم مطبوعات در غرب هم مانند ایران در دوران حکومتهای استبدادی ایجاد شدند. در انگلستان روزنامهها از سال ۱۶۲۱ میلادی به این سو بطور مرتب منتشر شدند. اما چون نظام استبدادی در آنجا برقرار بود مطبوعات با کسب اجازه از دولت منتشر میشدند و تحت سانسور بسیار شدیدی بودند.
از سال ۱۶۴۰ به بعد اما، بر اثر کوشش های «جان میلتون» و نگارش کتاب کوچکی درباره آزادی چاپ و کتاب که آزادی مطبوعات نیز از آن استباط میشد، آزادی مطبوعات دچار تحول شد.
پس از انقلاب مشروطیت انگلستان و در دهه ۱۶۸۰، مجلس عوام این کشور حاضر نشد قوانین قبلی مبنی بر «لزوم کسب اجازه قبلی از دولت و سانسور محتوا» را تغییر دهد. اما با ممارستهای صورت گرفته از سوی آزادیخواهان سرانجام در سال ۱۶۹۴ مجلس عوام لزوم کسب مجوز از سوی دولت برای انتشار مطبوعات را ملغی اعلام کرد و مطبوعات جانی تازه گرفتند.
البته بعد از حذف قانون ضرورت کسب مجوز در انگلستان، مجلس عوام هنوز به مطبوعات اجازه نمیداد تا مذاکرات این مجلس را منتشر کنند. اما به تدریج این اجازه هم میسر و گام دیگری در راه آزادی مطبوعات برداشته شد.
سپس «ضرورت حضور هیات منصفه در محاکم مطبوعاتی» پذیرفته و آزادی مطبوعات باز هم کاملتر شدند. هر چند در طول قرون ۱۸ و ۱۹ دولتهای مختلف این کشور برای انتشار روزنامهها مالیات وضع کردند که به «مالیات بر دانش» مشهور شد.
سرانجام بعد از مبارزات طولانی بین آزادیخواهان و حکومت در دهه ۱۸۶۰ میلادی مطبوعات این کشور به آزادی کامل رسیدند.
۲۰۰ سالهایم ولی هنوز مجوز میخواهیم
یعنی مطبوعات تا آن موقع سه دوره را گذرانده بودند. دوره اول که در که طی آن مطبوعات استبدادی شکل گرفتند که بر اثر انقلابهای صورت گرفته در فرانسه و انگلستان از بین رفته و جای خود را به مطبوعات «عقیدتی- مسلکی» داد.
اما این مطبوعات هم با روی کار آمدن ناپلئون به ناچار بسته شد و این وضعیت تا ۹۲ سال بعد از انقلاب فرانسه یعنی تا سال ۱۸۸۱ طول کشید. در سال ۱۸۸۱ سرانجام فرانسه نخستین قانون مطبوعات خود را تصویب کرد که مبنای کار نخستین قانون مطبوعات ایران نیز شد که در دوره مشروطیت تصویب شد. در این قانون، مطبوعات میتوانستند بدون کسب اجازه و تنها با ارسال اعلام نامه به وزارت کشور منتشر شوند.
اما در فاصله سالهای ۱۸۳۰ در امریکا، انگلیس، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی، روزنامههای عقیدتی- مسلکی به مرور کم اهمیت و روزنامههای خبری جای آنها را پر کردند.
چرا که آگهیها وارد مطبوعات شده و با گرفتن آگهی، مطبوعات تجاری متولد شدند که این وضعیت تا به امروز نیز ادامه دارد.
با این تفاصیل حدود سیصد و بیست سال از لغو ضرورت کسب مجوز برای انتشار مطبوعات در انگلستان میگذرد ولی ما همچنان پس از دو سده از راهاندازی مطبوعات در کشورمان هنوز این مانع را پیش رو داریم.
تاکید میرزا صالح بر آگاهی دادن به مردم
در دهه ۱۸۳۰ ما نیز صاحب نخستین مطبوعات خود در خارج از کشور شدیم. میرزا صالح شیرازی با این تصور که باید صاحب رکن چهارم دموکراسی شویم ما را با مطبوعات آشنا کرد. در حالی که غرب وارد مرحله سوم مطبوعاتی خود شده بود.
اگر سرمقالههای نشریه میرزا صالح شیرازی را مطالعه فرمایید در آن مدام از ضرورت آگاهی دادن و آزادی مردم صحبت میکند.
با مداقه در مسیر روزنامهنگاری در ایران میتوان یک شیفتگی نسبت به تجددخواهی را مشاهده کرد که شاید بشود نام آن را «سراب تجددخواهی در وادی استبدادی- استعماری» نامید. این وضعیت تا پایان دوره پهلوی ادامه داشته که شاید بشود آثار آن را در مطبوعات امروز هم دید.
ضربهای که نظامهای استبدادی زدند
از راهاندازی کاغذ اخبار میرزا صالح تا انقلاب مشروطیت یعنی چیزی در حدود ۸۰ سال، مطبوعات ما بطور مدام با استبداد درگیر بوده و مطبوعات مستقلی نداشتهایم. همین مساله لطمه شدیدی به مطبوعات ما وارد کرد که آثار آن تا به امروز ادامه دارد.
اصلا یکی از علل مهم عدم توسعه مطبوعات مستقل و آزاد در ایران، استبداد سیاسی دوره قاجار و پهلوی است.
طی آن سالها، فقط مطبوعات استبدادی در کشور وجود داشتند در حالی که این حد از استبداد در کشورهایی مانند مصر و ترکیه آنقدر شدید نبود.
به طور مثال مصریها ۳دهه قبل از ما صاحب قانون مطبوعات شدند و نخستین قانون مطبوعات ترکیه هم در سال ۱۸۷۶ به تصویب رسیده بود. اگر چه قوانین مطبوعاتی این کشورها استبدادی و دست دولت برای مداخله در مطبوعات باز بود ولی نشانههایی از آزادی هم در آن وجود داشت.
در مصر فشار دولت بر مطبوعات لااقل از ایران آن زمان کمتر بود و در سال ۱۸۷۵ روزنامه الاهرام منتشر میشود یعنی حدود ۵۰ سال قبل از انتشار روزنامه اطلاعات. تیراژ روزنامههای مصر و ترکیه هم نسبت به ایران چه در زمان پهلوی و چه در دوره قاجار بیشتر بوده که خود نشانهای از آزادی بیشتر در این کشورها بوده است.
ترکیه و مصر را از آن جهت مثال زدم که تشابهات اقتصادی، فرهنگی و جمعیتی زیادی با ایران داشته و دارند و میتوان ما را با آنها قیاس کرد.
اما در میان موانع عدم توسعه مطبوعات مستقل در ایران، عامل مهم همین همین نظامهای استبدادی است.
قانون مطبوعات مشروطه همان موقع هم اجرا نشد
ما در دوره مشروطیت به طرف آزادی گام برداشتیم و نخستین قانون مطبوعات که با اقتباس از قانون ۱۸۸۱ مطبوعات فرانسه نوشته شد ضرورت کسب اجازه پیشین از دولت برای انتشار مطبوعات را از بین برد.
اما در عمل اتفاق دیگری افتاد. در حالی که طبق آن قانون، برای انتشار مطبوعه باید به ارسال یک اعلام نامه به اداره انطباعات اکتفا میشد که نشد و این اداره رویه سابق را ادامه داده و باز هم برای انتشار نشریات مجوز صادر میکرد که نمونههای تاریخی آن هم وجود دارد.
بنابراین قانون اول مطبوعات اجرا نشد و دستاورد اصلی آنکه همان لغو مجوز بود از دست رفت. از آن موقع تا به حال که ۹۲ سال میگذرد باز هم قانون لزوم کسب مجوز برای انتشار مطبوعات به قوت خود باقی است (در عمل) .
حسن ظن مصدق به مطبوعات
اما برای نخستینبار قوام السلطنه در سال ۱۳۲۱در دومین قانون مطبوعات کشور ضرورت کسب مجوز را گنجاند. در قانون سوم هم که در ۱۵ بهمن ۱۳۳۱ توسط دولت دکتر مصدق وضع شد این ضروت از بین نرفت. اما با حسن نیت و حسن ظنی که شخص دکتر مصدق نسبت به مطبوعات داشت این قانون مانع چندانی بر سر راه آزادی مطبوعات محسوب نمیشد و دولت ایشان دست مطبوعات را باز گذاشته بود.
اما متاسفانه دولت مصدق به خاطر عمر کوتاهش نتوانست قانون مزبور را اصلاح کند. بعد از کودتای ۱۳۳۲ هم که به سقوط دکتر مصدق انجامید و منجر به اصلاحاتی در قانون مطبوعات شد باز لزوم کسب مجوز تایید شد.
مقالاتی که در هیاهوی انقلاب گم شد
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مرداد ۱۳۵۸ با توجه به حسن نیتی که دولت موقت نسبت به دولت مصدق داشت به تبعیت از قانون ایشان باز هم ضرورت کسب اجازه در قانون مطبوعات باقی ماند.
در آن دوره عدهای از اساتید دانشگاه و روزنامهنگاران از جمله خود من با انتشار مقالاتی در مطبوعات اصرار کردیم تا دولت این بند را ملغی کرده و انتشار مطبوعات دیگر نیاز به کسب مجوز نداشته باشد ولی متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد.
دولت اصلاحات برای لغو ضرورت کسب مجوز برنامه داشت
بیش از دودهه بعد و در سالهای پایانی دولت اصلاحات، به خاطر کوششهایی که مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه انجام داد به تدریج نظر معاونت مطبوعاتی ارشاد نسبت به لغو مجوز انتشار جلب شد و قرار شد اقداماتی برای انتشار آزادانه مطبوعات انجام شود و صرفا به همان ارسال اعلان نامه اکتفا شود.
بر همین اساس در سند توسعه مطبوعات که در تابستان ۱۳۸۴ به تصویب دولت آقای خاتمی رسید پیش بینی شد که مقدمات تغییر قانون مطبوعات انجام شود که یکی از آنها کفایت صدور اعلام نامه بود.
در آن سند امکانات دیگری هم برای نشر نشریات مستقل و آزاد پیش بینی شده بود که سند آن در کتاب ماه کلیات در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد موجود است.
این یکی از موانع مهم عدم توسعه مطبوعات و در واقع جنبه سیاسی آن است.
مردم قدرت خرید نداشتند
اما مانع دوم اقتصادی است. ایران زمانی صاحب نخستین روزنامههای خود شد که وضع اقتصادی درستی نداشت.
در دهه سوم قرن ۱۸ که مطبوعات غرب آزادی خود را بازیافته و در حال پیشرفت بودند، سلطنت صفویه سقوط کرده و ما دچار خلأ قدرت شده بودیم. تشدید استبداد و جنگهای مختلف با حکومت عثمانی، اقتصاد کشور را ضعیف و رنجور ساخته بود.
پس از سقوط نادر شاه افشار هم که ایران اصلا تا ۴۰ سال فاقد حکومت مرکزی بود.
نبود حکومت مرکزی وضع اقتصادی کشور را بسیار آشفته کرده بود.
مجموع این معضلات باعث شده بود که در ایران برخلاف کشورهای غربی، یک طبقه متوسط شکل نگیرد.
۱۰۰ سال از سقوط صفویه گذشته بود که تازه ما صاحب چاپخانه و روزنامه شدیم ولی وضع معیشت مردم هنوز به حدی نرسیده بود که قدرت خرید مطبوعات و کتاب را داشته باشند.
۹۵ درصد کشور سواد نداشتند
مانع دیگر فرهنگی است. وضع فرهنگی ما به تبعیت از شرایط سیاسی و اقتصادی بسیار عقب افتاده است. در غرب به موازات اختراع چاپ و انتشار کتاب و مطبوعات چاپی، تعداد با سوادان پیشرفت کرده بود.
در زمان شکلگیری مطبوعات در انگلیس و فرانسه حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد مردم این کشورها باسواد بودند اما در ایران از زمان انتشار کاغذ اخبار تا مشروطه تعداد کسانی که بعد از اختراع چاپ با سواد بودند اصلا با ایران قابل مقایسه نبود. در زمان شکلگیری مطبوعات در انگلیس و فرانسه حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد مردم باسواد بودند. در حالی که در ایران از زمان میرزا صالح شیرازی تازمان مشروطه تنها پنج درصد مردم سواد خواندن و نوشتن داشتند. با وجود این عقب ماندگی کامل در سوادآموزی نمیشد از مردم انتظار خواندن روزنامهها را داشت.
با سوادها هم از خواندن میترسیدند
علاوه بر این جو سانسور و اختناق باعث شده بود همان عده معدودی که سواد داشتند نیز علاقهای به خواندن روزنامهها نداشته باشند چرا که از عواقبش میترسیدند.
عدم پیشرفت بوروکراسی در ایران از ایجاد طبقه متوسط جلوگیری کرد.
روزنامهنگاری شغلی متزلزل بود
عامل چهارم اما خود مطبوعات بودند. در دوران مشروطیت همکاران مطبوعات؛ فرزندان دولت بودند که اغلب شغل دومشان کار مطبوعاتی بود.
در دوران مشروطه آنقدر فشار سیاسی بر مطبوعات زیاد بود که امکان ادامه انتشار از آنها سلب میشد. برای همین روزنامهنگاری یک شغل متزلزل بود. همین باعث شده بود روزنامهنگاری به عنوان یک شغل و حرفه مستقل امکان ابراز وجود پیدا نکند و نتواند تشکل صنفی لازم و مقرارت شغلی مربوط به حرفه خود را تدوین کند.
به واقع «حرفه روزنامهنگاری» در ایران خیلی دیر و با تاخیر فراوان ایجاد شد. عدم پیشرفت روزنامهنگاری حرفهای در ایران هم باعث شد این حرفه عقب بماند.
بهار آزادی کوتاه بود
مطبوعات بعد از انقلاب بهشدت سیاسی بودند مانند مطبوعات دیگر انقلابها از جمله انقلاب فرانسه. اما به علت اختلافاتی که پیش آمد دوره آزادی مطلق روزنامهها کوتاه و عمر بهار آزادی پایین بود.
تجاوز عراق به ایران و شرایط ویژه کشور، امکان انتشار مطبوعات مستقل را سلب کرد.
از سویی تحت تاثیر استبداد و دیکتاتوری نظامهای پیشین، سازمانهای سیاسی، سندیکاها و احزاب ضعیف بوده و قدرت لازم را برای حمایت از مطبوعات نداشتند.
به علاوه چون سرمایه داری در کشور رشد نکرده بود موسسات مطبوعاتی هم به وجود نایمد.
پس تا اینجا دو عامل سیاسی و اقتصادی در کنار عوامل فرهنگی سبب شد تا مطبوعات مستقل شکل نگیرند.
محتوای جامعه و توس، متفاوت بود
شاید بتوان گفت پس از پایان جنگ ایران و عراق، زمینه برای شکلگیری مطبوعات مستقل تا حدی فراهم شد. روزنامههایی مانند جامعه و نشاط به طبع رسید که محتوایشان متفاوت بود و در آنها برای نخستینبار با مقالات عمقی مواجه میشدیم که به تجزیه و تحلیل مسائل میپرداخت و جنبههای تحقیقی و تفسیری مناسبی داشت. اگر محدودیتهای سیاسی بعدی بر این نشریات اعمال نمیشد حتما در روزنامهنگاری پیشرفت بیشتری میکردیم.
با این وجود معتقدم با تمام فشارهایی که بر مطبوعات وجود داشته است محتوای آنها نسبت به گذشته بهتر شده است. اگر ما مطبوعات خود را با ترکیه مقایسه کنیم بطور بالقوه توانایی پیشرفت زیادی داریم.
اثر مثبت انقلاب بر مطبوعات
آثار انقلاب با وجود تمام روزنامههایی که توقیف شده و از کار بازماندند برای مطبوعات مثبت بود.
این آثار کلی انقلاب است که در جامعه تحول ایجاد کرد. در زمینه کتاب همچنین اتفاقی رخ داد. اگر محتوی کتب بعد از انقلاب را ببینید متعجب خواهید شد که چطور این همه کتاب خوب در ایران منتشر شده است. تعداد کتب نیز از سالانه ۲۵۰ تا ۵۰۰ کتاب پیش از انقلاب به سالانه دهها هزار عنوان رسیده است.
توان بالقوه برای یک شدن در جهان سوم
ویژگی دیگر مطبوعات پس از انقلاب، جنبههای تحلیلی و تفسیری و عمق مقالات آنهاست که تعدادی از روزنامههای ما را به هفتهنامههای روزانه تبدیل کرده که اتفاق مثبتی است.
به همین دلیل اگر موانع کار برطرف شود روزنامهنگاری ایران پیشرفت خیلی بیشتری خواهد کرد بطوری که در بین کشورهای جهان سوم، نمونه شود.
برخورد با مطبوعات بر اساس گرایش سیاسی مدیران
طبیعتا نشریات سیاسیها با حساسیت بیشتری روبرو بودهاند. طوری که با توجه به وابستگی سیاسی مدیران یک نشریه با آن برخورد میکردند.
به این شرح که همیشه روی محتوای مطالب منتشره ایراد نمیگرفتند بلکه با در نظر گرفتن اینکه چه کسی فلان روزنامه را اداره میکند مطالبی را در آن نشریه پیدا و به آن استناد و روزنامه را تعطیل میکردند.
رابطه آموزش و مطبوعات قطع شد
آموزش میتوانست در توسعه مطبوعات پس از انقلاب نقش مهمی داشته باشد ولی نداشت. برخلاف قبل از انقلاب که روزنامه کیهان موسس دانشکده روزنامهنگاری بود و دانشجویان را به کار آموزی دعوت میکرد و نمونههای فراوانی مانند آقایان فرقانی، نمکدوست، قندی و غیره تربیت شدند در سالهای پس از انقلاب، رابطه خوب بین روزنامهها و دانشکده ارتباطات تداوم نیافت و قطع شد. برای همین آموزش دانشگاهی روزنامهنگاری نتوانست آنطور که باید و شاید سبب بهبود کار مطبوعات شود.
در سالهای اخیر هم با عدم تامین استقلال دانشکده علوم ارتباطات با اینکه تابلوی آن نیز نصب شد، تشکیلات اداری مستقل و گروههای علمی آن مشخص نشدند و معوق ماندن شروع کار عملی دانشکده مستقل ارتباطات مزید بر علت شد (این دانشکده سرانجام در سال ۱۳۹۴ یعنی دو سال بعد از فوت مصاحبه شونده مستقل شد)
شهربانی رضاخان، سانسور میکرد
مانع حقوقی شکلگیری مطبوعات مستقل در ایران پس از انقلاب اسلامی در طیف همان عامل سیاسی قرار میگیرد که به عنوان عامل نخست عدم پیشرفت مطبوعات به آن اشاره کردم.
مطبوعات کشور در دوره استبداد پدید آمد و ما ۷۰ سال استبداد مطلق داشتیم. در این دوره تنها روزنامه مستقل و آزاد ایران به زبان فرانسه منتشر میشد که آن هم در شماره اول توقیف و اصلا توزیع نشد.
مقاطع آزادی مطبوعات در این دوران بسیار کوتاه است. پس از پایان استبداد صغیر و فرار محمد علی شاه تا شکست مشروطیت و شروع جنگ اول جهانی و اشغال ایران آزادی مطبوعات از بین رفت.
با روی کار آمدن رضا شاه از طریق کودتا، وی از طریق شهربانی تهران و ماموران سانسور مانع انتشار مطالب مخالف در مطبوعات شد.
هر چند انقلاب مشروطیت ضرورت کسب اجازه را از بین برده بود اما در همان زمان، رضا شاه از طریق شهربانی تهران و ماموران سانسور محتوای نشریات را کنترل میکرد.
تشکلهای صنفی برای اصلاح قانون مطبوعات تلاش کنند
با سقوط رضا خان در سال ۱۳۲۱ قوامالسلطنه برای نخستینبار قانون کسب اجازه از دولت برای انتشار نشریات را وارد قانون مطبوعات کرد. دکتر مصدق هم که به علت گرفتاریهای فراوان، فرصت اصلاح این قانون را پیدا نکرد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد نیز این دور باطل همچنان ادامه پیدا کرد.
در مجموع قوانین مطبوعاتی ما بر اساس اصول آزادی مطبوعات استوار نبوده است و این لطمه زیادی به وجود مطبوعات آزاد وارد کرده است.
به همین جهت تشکلهای حرفهای ما باید سعی بر اصلاح این قانون کنند. به ویژه در همین دوره اخیر که انجمن صنفی روزنامهنگاران هم فرصتی پیدا نکردند تا این قانون را به جایی برسانند.
بدون تشکلهای صنفی روزنامهنگاری مستقل ممکن نیست
مطبوعات بعد از انقلاب ناپایدار بودند. اساس کار روزنامهنگاری مستقل بر پایه شکلگیری نهادها و تشکلهای صنفی مطبوعاتی است و اگر این نهادها نباشند چه کسی میتواند از حقوق حرفهای روزنامهنگاران دفاع کند؟
بنابراین شرط نخست ایجاد روزنامهنگاری مستقل، ایجاد تشکلهای صنفی است. بدون تشکلهای صنفی مدافع روزنامهنگاری، کار روزنامهنگاری مستقل بسیار سخت و حتی غیرممکن میشود.
باید برای تشکیل اتحادیهها هم تلاش کنیم. هر چه تعداد این تشکلهای صنفی بیشتر باشد امکان دفاع از استقلال مطبوعات فراهمتر میشود.
نیاز به انجمن صنفی روزنامهنگاران
کلیت فعالیت انجمن صنفی روزنامهنگاران که در دهه ۷۰ به وجود آمد در عمل انجمنی سیاسی نبود. اما به دلیل اینکه اکثر گردانندگان آن وابستگی سیاسی داشتند مخالفان از این وابستگی آنها سوءاستفاده میکردند و از بیرون به آنها انتقاد میکردند که شما سیاسی هستید. این انتقادها به بدنه انجمن لطمه زد و آن را تضعیف میکرد.
در حالی که اگر ترکیب اعضای انجمن را بررسی کنیم میدیدیم که وابستگی سیاسی اعضا خیلی کم بود و عده محدودی از گردانندگان انجمن که وابستگی سیاسی داشتند آن را در کار خود (در انجمن) دخالت نمیدادند.
انتشار مطبوعات دولتی (حاکمیتی) در دنیا متنفی شده است
در دنیای امروز دولتها مطبوعه ندارند. اصولا دولتهای قدرت گرا (اقتدارگرا) تمایل به داشتن نشریه دارند. همیشه یکی از شرایط استقلال مطبوعات این است که مطبوعات دولتی منتشر نشوند.
یونسکو طی سندی از دولتها خواسته است که از انتشار مطبوعات خودداری کنند. روزنامههای دولتی الان چند دههای است که دیگر در دنیا وجود ندارد.
مطبوعات مهم ایران همه دولتیاند
الان همه روزنامههای مهم دولتی هستند. در کشورهای سوسیالیستی سابق مطبوعات دولتی بودند با توجه به فروپاشی شوروی دیگر این مطبوعات وجود ندارد.
عامل اصلی؛ سیاسی است
عامل اصلی عدم توسعه مطبوعات مستقل در ایران، عامل سیاسی است. اما همه این عواملی که گفتم به هم وابستهاند. اگر دموکراسی حاکم باشد مردم آگاهی بیشتری پیدا میکنند و وضع اقتصادی آنها بهتر میشود.
انتهای پیام