یکی از رهبران حزب پان ایرانیسم درباره وقایع 30 تیر می گوید
دیدارنیوز نوشت: قیام سی تیر ۱۳۳۱ خود به خود اتفاق نیافتاد بلکه قبل از آن حوادثی رخ داد و عواملی موجبات این قیام را فراهم کرد که گاه نسبت به آن کم توجهی شده است. مهمترین آن عوامل، انتخابات دورهٔ هفدهم مجلس شورای ملی بود. به دلیل مداخلههای ارتش شاهنشاهی و دربار، این انتخابات به درگیری کشید و کار به جایی رسید که پس از انتخاب ۸۰ نماینده، محمد مصدق دستور توقف انتخابات حوزههای باقی مانده را صادر کرد.
محمد مصدق برای جلوگیری از کارشکنیهای ارتش و دربار، درخواست انتقال وزارت جنگ به دولت را از محمدرضا پهلوی نمود. مصدق استدلال نمود که طبق قانون اساسی مشروطه، وزیران در برابر مجلس شورای ملی مسٔولیت مشترک دارند و تعیین وزیر جنگ هم باید بر عهده او یعنی نخستوزیر باشد نه شاه، تا نخستوزیر بتواند مستقیماً بر اعمال وزیر نظارت کند. پس از سه روز مذاکره، شاه درخواست مصدق را نپذیرفت و مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از نخستوزیری استعفا داد. مجلس شورای ملی سپس احمد قوام را به نخستوزیری انتخاب و محمد رضا شاه پهلوی فرمان نخستوزیری را به نام قوام صادر کرد و او با صدور بیانیهای تهدیدآمیز با عنوان «کشتیبان را سیاستی دیگر آمد»، نخستوزیری خود را اعلام نمود.
در سالگرد قیام سی تیر ۱۳۳۱ که به دنبال استعفای دکتر محمد مصدق اتفاق افتاد، دیدارنیوز میزبان یکی از معدود فعالان ملیگرا بود که در قید حیات است.
«هوشنگ طالع» سیاستمدار و از رهبران حزب پانایرانیسم و متولد ۱۳۱۲ هجری خورشیدی است و از دانشگاه گراتس اتریش دکترای اقتصاد دارد. او در سن ۹۰ سالگی و در هفتاد یکمین سالگرد قیام سی تیر ۱۳۳۱ مهمان مجموعه خبری تحلیلی دیدانیوز بود که در یک گفتوگوی تصویری با تم فرهنگی شرکت کند. در حاشیه این کار، خبرنگار سرویس سیاسی دیدارنیوز فرصت را غنیمت شمرد و گپ و گفت کوتاهی در مورد مشاهداتی که دکتر هوشنگ طالع در تیرماه ۱۳۳۱ داشت، انجام داد.
این نماینده بیست و دومین دوره مجلس شورای ملی در پاسخ به این پرسش که در ۳۰ تیر چه اتفاقی افتاد، گفت: «با وجودی که در غائله آذربایجان دستورات را نخست وزیر به وزیر جنگ میداد، ولی در دوره نخست وزیری مصدق به مرور انتخاب وزیر جنگ و معرفی او به مجلس را شخص شاه انجام میداد و با توجه به دخالتهای آشکار و پنهانی که ارتش و نیروهای امنیتی در امر انتخابات انجام میدادند، دکتر مصدق اصرار داشت که مطابق متن و روح قانون اساسی مشروطه، فرماندهی کل قوا و انتخاب وزیر جنگ با نخست وزیر باشد».
وی افزود: «در رفراندوم سال ۱۳۲۸ فرماندهی کل قوا البته به صورت نمادین به پادشاه داده شده بود که البته با راهنمایی و طراحی آمریکایی بود. با اصرار و پافشاری مرحوم دکتر مصدق مبنی بر اینکه وزارت جنگ باید در حوزه نخست وزیری باشد، شاه میگوید «بفرمایید من چمدانهایم را ببندم و از کشور بروم»، مصدق در جواب میگوید ابن چه حرفی است، من سوگند یاد کردم که هم حافظ پادشاهی مشروطه باشم و هم حافظ قانون اساسی مشروطه. دکتر مصدق بلند میشود که اتاق جلسه را ترک کند، اما شاه در چارچوب در میایستد و مانع خروج او میشود. به مصدق میگوید اگر تا ساعت ۸ شب به شما خبر دادم که هیچ، اگر خبر ندادم، شما استعفای خود را اعلام کنید.»
این نماینده پیشین مردم رودسر در مجلس شورای ملی ادامه داد: «خبر نمیرسد، دکتر مصدق اعلام استعفا میکند و پس از آن به اشاره شاه، مجلس شورای ملی قوام سلطنه را به عنوان نخست وزیر انتخاب و شاه حکمش را امضا میکند. با وجودی که شخص قوام از بهترین و موثرترین نخستوزیران ایران بود و بدون او ما چیزی به نام استان آذربایجان را امروز نداشتیم، اما به دلیل علاقهای که شاه داشت، وارد این بازی شد که در آن عملا ّمقابل مردم قرار میگرفت، چون محمد مصدق از محبوبیت بسیاری در میان عوام و خواص برخوردار بود، این در حالی بود که قوام بیمار بود، چون تمام انرژی خود را در غائله آذربایجان گذاشته بود و کارش کارستان بود، میخواست دور ازدسترس باشد و کسی مزاحمش نشود، لذا به یک باغ دور در شیمران رفته بود، اما مجبور شد به قول خودش به کمک شاه بشتابد».
طالع خاطرنشان کرد: «احمد قوام بسیار شخص مهمی در تاریخ ایران است، تا جایی که فرمان مشروطیت به خط احمد قوام تحریر شده است، چون منشی ویژه مظفرالدین شاه قاجار بود، او فرمان مشروطه بر روی زانو و بدون خط خوردگی نوشت. اما همین قوام بعد از استعفای مصدق و امضای حکم نخست وزیریش توسط شاه، در اعلامیه شدیدالحنی به جای استفاده از عنوان نخست وزیر، از عنوان رئیس الوزرایی استفاده کرد و نوشت، دوران نافرمانی تمام شده، دار پرپا میکنم و کشتیبان را سیاستی دگر آمد. این ادبیات خشم مردم را شعله ور میکند.»
وی بیان کرد: «به دنبال این اعلامیه عجیب و شدیدالحن قوام، احزاب ملی اعلامیه دادند و سه نقطه را برای اعتراض و میتینگ در روز ۳۰ تیر مشخص کردند. بین نیروهای ارتش و مردم درگیری رخ داد. به سنت مشروطیت آوردگاه اصلی در میدان بهارستان بود. نقاط دیگر میدان توپخانه و دهانه بازار یعنی خیابان سرچشمه بودند و اولین نفری هم که شهید شد در سرچشمه هدف تیر قرار قرار گرفت. تعداد زیادی از کشته شدگان مخفیانه دفن شدند که من خودم بعدها نام دو نفر از آنها را مشخص کردم. به هر حال ۲۵ نفر از شهدای سی تیر امروز در این بابویه آرمیدهاند. دکتر مصدق وصیت کرده بود که بعد از مرگ در کنار شهدای سی تیر دفن شود».
طالع درباره سرونوشت حزب پان ایرانیسم گفت: «این حزب هم مانند دیگر احزاب ملی با وجودی که هنوز زنده است، اما با توجه به اینکه دارای مرام مشخصی هستند، نمیتوانند خود را در قالب مرامنامه تقریبا تیپیک قانون ماده ۱۰ احزاب تعریق و تطبیق کنند. اما تا آنجایی که بتوانیم اعلامیه و بیانیه میدهیم و در رویدادهای مهم داخلی و خارجی مربوط به کشور اعلام موضع میکنیم. من شخصا چندین بار در اعتراض به سیاستهای هستهای، تقاضای برگزاری گردهمایی جلوی مجلس شورای اسلامی کردم. به من گفتند شما به صورت قانونی حزب نیستید و اگر میخواهید حزب داشته باشید باید پروسه قانون جدید احزاب را طی کنید».
وی درباره خانه احزاب گفت: خانه شعبان بی مخ را بازسازی کردهاند و آن را به عنوان خانه احزاب نام گذاری کردهاند. ما تجربه همکاری با دکتر مصدق را داشتیم و در سی تیر و ۲۸ مرداد من خودم حضور داشتم.
انتهای پیام