نامهی حسین بن علی به مردم ایران
محمد توکلی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به بهانهی محرم حسینی (ع) نوشت:
بیاییم سوار بر بال خیال به این بیندیشیم که اگر «حسین بن علی»، امام سوم شیعیان دست به قلم میبرد و خطاب به مردم ایران نامهای مینگاشت در آن چه گفتنیهایی برای روزگارِ ما داشت.
سوءتفاهمی به نام امر به معروف و نهی از منکر
شاید نخستین فراز نامهی امام به مردم رفع سوءتفاهمیست که سالها پیرامون آنچه در کربلا گذشت پیش آمده است. بنا بر روایت مورد تایید تریبونهای تبلیغ رسمی دین امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد و ما نیز باید این فریضه را به تبعیت از آن حضرت احیا و اجرا کنیم.
از اینکه قصد امام، قیام بود یا خیر بگذریم اما سوءتفاهم بزرگی که در اینجا شکل گرفته در اینجاست که مخاطب امر به معروف و نهی از منکر شهید کربلا حاکمان بود و مخاطب نهی و امری که به نام «حسین» تبلیغ میشود مردم هستند؛ میان این و آن تفاوتیست از زمین تا آسمان!
شاید اگر امر به معروف و نهی از منکر حسینی سرلوحهی امور بود نه شاهد بسیاری از تنشها در جامعه بودیم و نه خیلی از کژیها به نظام حکمرانی راه مییافت. این یک واقعیت تلخ است که آمران به معروف و ناهیان از منکری که خطابشان به حاکمان است بر خلاف سیرهی نبوی و علوی بهجای تشویق، تنبیه میشوند.
من امام صلح هستم
شاید دومین فراز نامهی امام به مردم سخن از صلح باشد؛ اواخر دههی هفتاد طیفی در میان آنها که خود را اصلاحطلب و روشنفکر میخواندند پیدا شدند که بی محابا «حسین بن علی» را جنگطلب و قدرتطلب معرفی کردند و یا دستکم آنچه در دشت نینوا گذشت را حاصل جنگطلبی پدرش خواندند.
عجیبتر از این جماعت، آنها بودند که دو دهه بعد هنگامی که مجتهدی خبره که از قضا رای اکثریت را هم به همراه خود داشت «حسین بن علی» را نماد صلح و مذاکره دانست برآشفته شدند که چرا امام را صلحطلب، عقلگرا و اهل تعامل میدانید!
این همآوایی اهالی افراط قابل تامل است اما جدای از این موضوع، روایت تاریخی از سفر کاروان حسینی از مدینه تا کربلا هم حاکی از آن است که قیام نام نهادن این حرکت از اساس تفسیری نادرست بوده و آنچه شاهدیم نه قیامی برای دست یافتن به قدرت که گریز از ذلت بیعت با حاکمی ظالم بوده است.
«حسین بن علی» حتی زمانی که دو قدم تا شهادتش فاصله داشت هم دست از «گفتوگو» با خصمی که قصد جان او و خاندانش را کرده بود برنداشت و خواستار گشودن مسیری برای جلوگیری از جدال و نزاع بود.
چنین الگویی را آنچنان معرفی کردن که از او تصویر جنگطلبی قدرتخواه در اذهان شکل بگیرد حتی اگر به قصد خیر باشد هم ظلمیست نابخشودنی که نتیجهی قهری آن شکاف میان مردمان حاضر در جامعه دینی با مظاهر دینی خواهد شد.
هیچ کس نمایندهی من نیست
بسیاری در جامعهی ما هستند که خود را سخنگوی «حسین بن علی» میپندارند و افرادی را هم نمایندهی آن امام در عصر حاضر. نتیجهی این نگاه آن است که حق مطلق در اختیار آنهاست و دیگران با اندک زاویهای در جبههی باطل قرار دارند.
احتمالا فراز دیگر نامهی امام به مردم تاکید بر این باشد که هیچ کس نماینده و سخنگوی من نیست و هر کسی مسئول اعمال نیک و بد خویش است حتی اگر بیرق من را در دست داشته باشد.
این «خود حسین پنداری» سرآغاز انحرافی جدی است که هر چه به پیش آمدهایم آثار سوء آن بیشتر از گذشته جلوهگر شده است.
از یک سو عدهای با تصور اینکه این پرچم مصونیتبخش است با سوءاستفاده از مقدسات مورد احترام مردم خطاکاریهای خود را پیش بردند و از طرف دیگر و مهمتر از آن، بخشهایی از جامعه با برابر قرار دادن خطاکارانِ مدعی با اصل و اساس دین به طلاق عاطفی با دیانت رسیدهاند.
به واقع مشخص نیست که «خود حسین پنداران» تا کِی و کجا قرار است این مسیر را ادامه دهند و با حق مطلق دانستن خود در عمل، دینداری را مترادف با سرسپردگی به خود قرار دهند.
در «کشتی نجات» جایی برای همه هست
شاید پایانبخش نامهی امام به مردم تاکید بر این باشد که در کشتی نجات او جا برای همه خواهد بود.
آنها که حتی «حسین بن علی» را هم در چارچوبهای حقیر خود جای میدهند و تفسیری سیاستزده از راه و رسمش دارند تبلیغ وجههی رحمانیت اسلام را علیه خود میپندارند و در این توهم هستند که «کشتی نجات» هم واحد گزینش دارد و ازقضا همانها مسئول آن خواهند بود!
انتهای پیام
سلامسیاستپاکسازیزبانیو
فرهنگیراحتیبراییکروزتحمل
نمیکردندوهرقومیتمیتوانست
بهزبانمادریخودتحصیلو تدریسکندهرکسشکدارداسلام
رانشناختهآریاین.گونهمسائل
درمحضراهلبیت.ع.مشکلنیست
و….گروهگروهتمامجهانیانشیعه
آنهامیشود
ایشان شاید و البته شاید هر قومی را به منزل و ملجا اول خود بر می گرداند و شما ترکان را نیز به اویغورستان خانه پدری و مادریتان رجعت می داد تا راحت به زبان مادریتان تحصیل و تدریس کنید . شاید البته شاید .
اولا جناب نویسنده این سطور هم که خود را جای امام حسن ع گذاشته است. در جاییکه می گوید: پیام امام این بود که هیچکس نماینده من در جامعه نیست. ثانیا: جالب است پیروان همین قرائت از اسلام که شما سرزنش می کنید، تنها قوای مقاومت در دنیا با فرهنگ و ایدئولوژی شیطانی است که +LGBT فقط یکی از محصولات آن است. نفی هر نوع تقدس و … نیز هسته آن است. بماند که همانها از انواع تشکیلات زیرزمینی و نماد برای برای گسترش افکار شیطانی شان استفاده می کنند. ثالثا و رابعا هم بماند برای وقتی دیگر
عزیز برادر انگار متوجه مشده ای ویا به عمد نخواستی بشی که نگارنده سطور در مقدمه گفته سوار بر بام خیال ،که بنده با اجازه از ایشان چنین اصلاح میکنم ،سوار بر بام واقعیتهای تلخی که با نام آن حضرت درحال انجام است و وقتی همه چیز دراختیار عده ای باشد ماحصل آن بقول نگارنده طلاق عاطفی باشد ولا غیر.دیگر عرضی نیست!!!
احسنت به آقای توکلی ، تحلیلی بهتر از این ندیدم
با تندرویها ،شاهد طلاق عاطفی هستیم وهرچه رو به جلوتر وبا شدت بیشتر ،همان نیز بیشتر خواهد شد