رضاشاه؛ از تولد تا مرگ و پس از آن
سایت برترینها نوشت: رضاخان پهلوی در ۲۴ اسفند سال ۱۲۵۶ در سوادکوه مازندران به دنیا آمد و روز ۴ مرداد ۱۳۲۳ در حالی که دوران تبعید خود در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی را میگذراند، درگذشت. پدرش عباسعلی داداش بیگ از بزرگان و متنفذان سوادکوه بود و مادرش، نوش آفرین آیرملو، از مهاجران قفقازی گرجستان بود که در دوره قاجار به همراه خانوادهاش به ایران آمده بودند. در بدو تولد پدرش را از دست داد و همراه با مادرش به تهران آمدند و در چهارده سالگی به تشویق داییاش وارد قوای قزاق شد و در سالهای انقلاب مشروطه مدتی نگهبان سفارت آلمان بود.
رضا خان مراتب نظامی را به سرعت طی کرد و به درجه میرپنجی -درجهای معادل سرلشکری امروز- رسید. در نهایت اما با تاسیس مجلس موسسان به خواسته خود رسید و تبدیل به رضا شاه شد. مراسم تاجگذاری او با مراسم دعا توسط امام جمعه آغاز شد و با خواندن اشعاری از شاهنامه خاتمه یافت و بدین ترتیت رضا خان تبدیل به رضا شاه شد و پسرش را به ولیعهدی گمارد.
اقدامات رضا شاه پهلوی در ایران
رضا شاه همه مخالفان خود اعم از چپ و راست را از پای در آورد و البته دولت تکه پاره و ضعیف قاجار را تبدیل به حاکمیت متمرکز و دولت-ملت پهلوی کرد. یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب مینویسد: «شعار سیاسی او (خدا، شاه، میهن) بود که برخی به کنایه میگفتند با افزایش قدرتش واژه میانی دوتای دیگر را تحتالشعاع قرار داده است. اما به باور او این واژههای سه گانه آن قدر در هم تنیده بودند که مخالفت با وی در حکم مخالفت با خدا و ملت محسوب میشد.
به عبارت دیگر مخالفت سیاسی برابر با براندازی و خیانت به شمار میرفت.» بوروکراسی و ارتش در دولت جدید وی گسترش چند برابری داشت. با افزایش درآمدهای حاصل از مالیات، امتیاز استخراج نفت و افزایش عوارض گمرکی و تخصیص قریب به ۴۰ درصد در آمدهای کشور به امور نظامی، شمار نفرات ارتش به بیش از چهل هزار نیرو رسید وهمراه با اجباری شدن خدمت نظام وظیفه برای مردان بالای ۲۱ سال و صدور شناسنامه و نام خانوادگی ارتش قدرتمند رضا شاه تثبیت شد. او ژاندارمری و پلیس شهری را تقویت کرد و دو سازمان دیگر یعنی شهربانی و رکن دوم را بوجود آورد.
در این نوشتار، اما نمیخواهیم مانند یک متن کتاب تاریخ دبیرستانی، فقط اقدامات رضاشاه را بنویسیم و داستان این بار بعد از مرگ رضاشاه روایت میشود. با سقوط ایران توسط قوای ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی و نیروی نظامی انگلستان و سپس آمریکا، رضاشاه از هراس محاکمه دست به فرار زد و سپس تسلیم اراده انگلیسیها مبنی بر تبعید شد. در آن شرایط بحث جانشینی محمدرضا به نوعی تحت نظر و مدیریت انگلیس صورت گرفت.
تبعید و مرگ
۲۵ شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه پس از گذشت سه هفته از اشغال ایران از سوی قوای متفقین و در حالی که حکومت را به پسرش محمدرضا واگذار کرده بود، تن به تبعید داد. ابتدا تصمیم داشت برای استراحت چند هفتهای به هند برود، اما در نزدیکی هند، انگلیسها مانع ورود او میشوند و جزیره موریس در آفریقای جنوبی را برای ادامه زندگی شاه مخلوع تعیین میکنند. غربت برای او آسان نبود و به مرور بیشتر فرسوده و ناتوان میشد.
تحمل زندگی در هوای گرم جزیره موریس را نداشت و مدام نارضایتی خود را از اقامت در چنین جایی ابراز میکرد. رضاشاه پس از مدتی زندگی در موریس به ژوهانسبورگ پایتخت آفریقای جنوبی نقلمکان کرد و در نهایت پس از حدود سه سال زندگی در تبعید در ۶۸ سالگی در چهارم مرداد ۱۳۲۳ به علت حمله قلبی در ویلای شخصی خود در ژوهانسبورگ درگذشت. علی ایزدی در خاطراتش مینویسد که وی در حال برخاستن از جای خود دچار حمله قلبی میشود. او مینویسد: «دچار حمله قلبی شدیدی میشوند و به زحمت خود را تا نزدیک تختخواب میرسانند و در آنجا بهسختی زمین میخورند بهطوریکه یک دست و صورتشان مجروح میشود و از هوش میروند».
مومیاییشدن در مصر و انتقال به ایران
جنازه رضاخان پس از مرگ وی به مصر منتقل و در آنجا مومیایی و شش سال به امانت در مسجد رفاعی نگهداری شد تا در اردیبهشت سال ۱۳۲۹ به ایران آمد و در مقبرهای که برای او ساخته بودند در جوار حرم حضرت شاهعبدالعظیم به خاک سپرده شد. پس از انتقال پیکر رضاشاه به مصر، سفیر ایران در قاهره در نامهای در سال ۱۳۲۳ خطاب به علا از مومیاییشدن جنازه رضاشاه خبر داد و گفت: در تاریخ ۲۶ آبانماه ۱۳۲۳ با حضور والاحضرت، شاهپورها و نماینده دربار و اینجانب با احترامات لازمه در سرداب مقبره خاندان سلطنتی در مسجد رفاعی امانت گذارده شد تا دستور حمل جنازه به ایران یا عتبات صادر گردد.
یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» مینویسد: «سرنگونی و سرانجام مرگ رضاشاه در تبعید که در آخرین سالهای پادشاهی به مستبدی حریص و بیرحم و مرموز تبدیل شده بود، کسی را متأسف و متأثر نکرد». پیکر رضاشاه پس از مرگ ابتدا به مصر منتقل شد و بهصورت امانت در آن کشور باقی ماند تا اینکه سرانجام در سال ۱۳۲۸ جسد او را به ایران آوردند و در آرامگاهی در شهرری به خاک سپردند.
علیرضا پهلوی برادر تنی محمدرضا پهلوی که در سال ۱۳۳۳ درگذشت نیز در کنار این آرامگاه به خاک سپرده شد. فضلالله زاهدی، عامل کودتای ۲۸ مرداد، حسنعلی منصور و ارتشبد خاتم، داماد شاه و سلیمان بهبودی از کسانی بودند که در اطراف آرامگاه به خاک سپرده شدند. معمار این بنا محسن فروغی، استاد معماری و رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود که کاخ نیاوران و دانشکده حقوق دانشگاه تهران هم از آثار اوست. در نهایت آرامگاه رضاشاه پس از پیروزی انقلاب توسط صادق خلخالی تخریب شد.
خلخالی و تخریب آرامگاه رضاشاه
صادق خلخالی در کتاب خاطراتش درباره قبر رضاشاه مینویسد: «ما به دفتر امام رفتیم و طبق معمول، از هر دری سخن به میان آمد و گفته شد زمان آن فرارسیده است که مقبره پهلوی خراب شود و یکی از انگیزههای ما در خرابکردن مقبره پهلوی همین بود و نیز میخواستیم طرفداران او در ایران که همچون ستون پنجم عمل میکردند، به کلی مأیوس شوند. ما آن روز به سپاه رفتیم و سرپرست سپاه (عباس دوزدوزانی)، امکانات لازم را در اختیار ما گذاشت. ما حدود دویست نفر، با هم جمع شدیم و با بیل و کلنگ، به طرف حضرت عبدالعظیم به راه افتادیم. باید به هر وسیلهای که شده، مقبرههای سردمداران کفر و الحاد تخریب شود. مردم لحظه به لحظه تکبیر میگفتند و ابراز شادی میکردند. من حدود سه ربع ساعت برای مردم صحبت کردم و صحن حرم مملو از جمعیت شد».
در بخش دیگری از این کتاب آمده است: «هرچه قبر رضاخان را کندند، حتی استخوانهای او هم به دست نیامد. بعدا معلوم شد که شاه هنگام فرار، استخوانهای پدرش را برداشته و با خود به قاهره برده است و حالا هم در یک جای امن، در لسآنجلس، نگهداری میشود. این استخوانها را در کنار جنازه فرزند اشرف، آقای شفیق، به امانت نگاهداری میکنند تا بهاصطلاح، در یک فرصت مناسب در ایران دفن کنند». او همچنین مینویسد: «ما به چشم خود دیده بودیم که مردم سادهلوح، پس از زیارت حضرت عبدالعظیم، بر مقبره ناصرالدینشاه هم فاتحه میخواندند. البته، ما دست به کار شدیم و دستور دادیم که سنگ قبر ناصرالدینشاه را بکنند تا اثری از مقبره او در کنار حضرت عبدالعظیم نمانده باشد. ما نهتنها قبر رضاخان را با خاک یکسان کردیم، بلکه قبر علیرضا پهلوی [برادر محمدرضاشاه]و فضلاللهخان زاهدی، عامل کودتای ۲۸ مرداد و دهها نفر دیگر از سردمداران فساد را نیز نابود کردیم.»
شائبه پیداشدن جسد در سال ۹۷
ماجرا از خبری شروع شد که در اردیبهشت سال ۹۷ زمزمههای پیداشدن جسد مومیایی رضاشاه به گوش رسید. در آن زمان گفته شد: «به دنبال اجرای طرح گسترش و توسعه بخش غربی آستان حضرت عبدالعظیم شهرری، تیغهای بیل مکانیکی بهطور اتفاقی به جنازهای برخورد کرد که به گفته برخی از مردم که شاهد این حفاریها بودند، گویا جنازه مومیاییشده بوده و در همان محل مقبره تخریبشده رضاشاه پیدا شده».
به نوشته خبرنگارانی که به این محوطه رفتهاند: «بخش غربی آستان، همان جایی است که مقبره رضاشاه قرار داشته و پس از تخریب به دستور صادق خلخالی، حاکم شرع اوایل انقلاب در اردیبهشت ۱۳۵۹، در محل آن یک حوزه علمیه بنا شد. اما به نظر میرسد مسئولان آستان حضرت عبدالعظیم حسنی در چارچوب طرح توسعه، تصمیم گرفته بودند در محل مورد نظر سرویسهای بهداشتی عمومی چندطبقه بسازند».
خلخالی در اول آبان ۱۳۶۱ در پاسخ به سؤال حسن یوسفیاشکوری، نماینده مجلس که سؤال حسین مکی را پرسیده بود، در نامهای با شرح کارهایی که برای تخریب مقبره نوشته بود، بار دیگر تأکید کرد جسد را بردهاند که این ادعا البته از سوی خانواده پهلوی تکذیب شد.
آنطور که گفته میشود، در سال ۹۷ کارگران زمین را تا عمق هشتمتری حفر کردند و در این عمق بود که به محفظهای بتنی رسیدند. یکی از شاهدان عینی گفته بود شکافتن این محفظه بهسختی انجام شد. هنگام حفر آن برخی بناها و ساختمانهای آستان میلرزید، اما بالاخره کارگران موفق شدند و ما بعدا فهمیدیم که این محفظه بتنی همان محل جنازه رضاشاه بوده است.
انتهای پیام
هرچه کنی کشت همان بدروی. دنیا دارمکافات است.