نامه زیباکلام به شورای انقلاب فرهنگی: «توهم توطئه» را در «عِلم» کنار بگذارید!
صادق زیباکلام در نامه ای سرگشاده خطاب به محمدرضا مخبر دزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشت: «توهم توطئه» را در «عِلم» کنار بگذارید!
به گزارش انصاف نیوز، متن این نامه به نقل از سایت آقای زیباکلام در پی می آید:
بسمهتعالی. استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمدرضا مخبر دزفولی، دبیر ارجمند شورای عالی محترم انقلاب فرهنگی!
با سلام و تحیات، همانطور که مستحضر هستید چند سالی میشود که پدیده نگارش و فروش پایاننامه، مقالات ISI، مقالات علمی پژوهشی، انجام تحقیقات دانشگاهی، ترجمه و سایر اموری که جنبه تحقیقات دانشگاهی و آکادمیک پیدا میکنند متأسفانه بهصورت یک امر رایج و جاافتاده در جامعه ما درآمده است. در پیادهرو جلو دانشگاه تهران دهها نفر با تابلو اعلانات سرگرم تبلیغ این موضوعات هستند. ایضاً در جلو دانشگاههای بزرگ دیگر. افزون بر این دست تبلیغات، صدها آگهیهای ازایندست بر درودیوارهای اطراف دانشگاهها و فضاهای آموزش عالی خودنمایی میکنند. فیالواقع برخی از فارغالتحصیلان خوشفکر و بااستعدادترمان سالهاست که از این طریق ارتزاق میکنند. البته اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی سرانجام به فکر برخورد با این موضوع افتاده امر بسیار مبارکی است؛ اما تدبیر و چارهجوییتان بهعنوان بالاترین نهاد و مرجع فرهنگی نظام انسان را مبهوت میسازد. اگرچه باورنکردنی است، اما دبیر و سخنگوی شورای عالی انقلاب فرهنگی که از صدر تا ذیل مسائل فرهنگی، آموزشی و تحقیقاتی کشور از سطح ابتدایی تا دانشگاههای کشور را برنامهریزی، سیاستگذاری و تصمیمگیری مینماید، علت به وجود آمدن این بحران یا پدیده را اینگونه توصیف فرمودهاند:
«برداشت این است که این جریان سازمانیافته و طراحیشده با پشتیبانی خارجیها و عناصر مسئلهدار و برخی اوقات هم بهوسیله عناصر غافل، نادان و ناآگاهی به راه افتاده است».
و بالطبع وقتی این جریان یک «توطئه طرحریزیشده توسط خارجیها» میباشد راهحل شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مشخص است. فرمودهاید:
«مقرر شد با همکاری وزارت کشور، قوه قضاییه برخورد لازم را داشته باشد. …»
جناب آقای دکتر مخبر دزفولی عزیز؛
جنابعالی نظرات بنده را در مورد شورای عالی انقلاب فرهنگی میدانید. بنده اولین مشکلم با شورا جایگاه حقوقی آن میباشد. در هیچ بخشی از قانون اساسی نه نامی از نهادی به نام شورای عالی انقلاب فرهنگی آمده، نه ذکری از اعضای آن رفته و نه شرح وظایف و مسئولیتهای چنین نهادی تعریف شده. مشکل بعدیام با شورا مشخص نبودن پاسخگویی آن در قبال سیاستها و تصمیماتش است. آیا این امکان یا احتمال وجود ندارد که تصمیمات شورا ممکن است موجه و درست نباشند؟ در آن صورت تصمیمات شورا چگونه و توسط کدام نهاد مورد ارزیابی قرار میگیرند؟ شورا به چه نهادی پاسخگو میباشد؟ در یک نظام مردمسالاری هر نهادی که درآمد آن از محل بودجه عمومی کشور میباشد، هم بهواسطه بودجهای که از محل درآمد عمومی دریافت میکند و هم در قبال قدرت و اختیاراتی که از آن برخوردار است میبایستی به یکنهادی پاسخگو باشد که این نهاد معمولاً پارلمان میباشد. شورای عالی انقلاب فرهنگی نه بهواسطه بودجهای که دریافت میدارد و نه در قبال تصمیمات، سیاستها و اختیاراتش به هیچ کجا پاسخگو نیست. اگر تصمیماتش درست باشند (که انشاالله هستند)، بسیار عالی است و دستشان درد نکند؛ اما اگر خدایناکرده تصمیمات و سیاستهای اجرایی شورا با ضعفها و اشکالاتی همراه باشد، در کجا و در کدام نهاد امکان بررسی و ارزیابی از تصمیمات شورا وجود دارد؟ ظاهراً فرض بر این است که این نهاد دانای مطلق است و مصون از خطا. لذا هرگز در اخذ تصمیمات و سیاستگذاریهایش خطایی اتفاق نمیافتاد؛ که البته اگر امثال تصمیم به تأسیس «دانشگاه ایرانیان» (به زعامت آقای احمدینژاد در دوران ریاستجمهوریشان) نمیبود شاید میشد «خطاناپذیر» بودن آن را باور کرد.
تصمیم جلسه ۷۸۶ مورخ ۲۷مهرماه آن شورا که در مورد مواجهه با «فروش مقالات، انجام رساله و…» اتخاذ شده تردیدهای جدی در خصوص مبرا بودن شورای عالی انقلاب فرهنگی از «خطا» به وجود میآورد. اینکه به راه افتادن بازار خریدوفروش مقاله، نگارش رساله و تهیه و انجام تحقیقات دانشگاهی را یک توطئه خارجی بدانیم؛ و درنتیجه راهحل آن را هم در برخورد نیروی انتظامی (وزارت کشور) و مجازات توسط قوه قضاییه بدانیم، نشان میدهد که شورا نه اساساً درک درستی از چگونگی به وجود آمدن این پدیده دارد و نه آگاهی از ریشههای عمیقتر این ناهنجاری گسترده در دانشگاههای کشور؛ و درنتیجه تصور میکند که با گرفتن، زدن و بستن، مسئله ریشهکن خواهد شد. این اظهارات حضرتعالی بهوضوح نشان میدهد که متأسفانه شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان متولی و همهکاره آموزش عالی کشور، چقدر از واقعیات مسائل آمورش عالی و دانشگاههای کشور به دور است. واضح هم است که چرا در مواجهه با این پدیده جنابعالی به دنبال «تئوریهای توطئه» و «فرضیههای دایی جان ناپلئونی» رفتهاید. در همان مصاحبه میفرمایید:
«کشورمان به لحاظ علمی و فناوری پیشرفتهای بسیار خوبی بهویژه در ۱۵سال اخیر داشته است و هماکنون جزء کشورهای مطرح دنیا، درزمینه علم و فنآوری است. … و بهتنهایی بیش از ۱/۵ درصد از تولید علم جهان را به خود اختصاص داده است».
و در ادامه نتیجهگیری میکنید که دشمنان نظام برای جلوگیری از موفقیتهای علمیمان و برای کند کردن آهنگ پیشرفتهای علمیمان این «توطئه» را به راه انداختهاند. جناب آقای دکتر مخبر دزفولی عزیز، نفس اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی چاره پدیده گسترده فروش مقاله، رساله و غیره را صرفاً درگرفتن و زدن و بستن میداند بهتنهایی مبین نگاه تأسفآور سیاسی و ایدئولوژیک شورای عالی انقلاب فرهنگی به مشکلات و مسائل فرهنگی و اجتماعی میباشد؛ اما چرا این نگاه و درستتر گفته باشم، این سطحینگری بر شورا سایه افکنده؟ چرا آن شورا که علیالقاعده فرهنگ را هم با خود یدک میکشد، نمیخواهد که یک نگاه و یک رویکردی پیچیدهتر، عمیقتر، گستردهتر، علمیتر و عالمانهتر بر ناهنجاریهای اجتماعی داشته باشد؟ و چرا نگاهی که علیالقاعده انسان از رئیس پلیس یا رئیس زندان انتظار دارد، از شورای عالی انقلاب فرهنگی ملاحظه میکند؟
پاسخ کوتاه آن است که نگاه جنابعالی و بسیاری دیگر از اعضاء محترم شورا به علم و دانش و ایضاً فرهنگ، نگاهی ایدئولوژیک است. تمام تلاشهای شورا در حقیقت برای در خدمت گرفتن علم، دانشگاه، فرهنگ و آموزش عالی بهمنظور گسترش و ترویج باورهای سیاسی حکومتی است. یکی از ارکان اصلی ایدئولوژی حاکم بر شورا ضدیت با فرهنگ و تمدن غرب است. این جهتگیری را بهوضوح میتوان در بسیاری از برنامهها و اهداف کلان شورا ملاحظه نمود. تلاش در جهت ایجاد «الگو یا سبک زندگی ایرانی – اسلامی»؛ «اسلامی کردن علوم انسانی»، «انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاهها»؛ «مهندسی فرهنگی»؛ «تهیه نقشه جامع علمی کشور»؛ «بومی کردن یا بومیسازی علم»، ازجمله این طرحها میباشند. ازآنجاکه هدف این سیاستها و طرحها نه خدمت به علم و دانش بلکه خدمت به ایدئولوژی میباشد، شاهد هستیم علیرغم همه تمهیدات، هزینه کردنها و تلاشها و علیرغم آنکه از پشتیبانی سیاسی و دولتی کامل هم شورا برخوردار بوده، معذلک هیچکدام این طرحها نتوانستهاند فراتر از یکمشت کلیگویی، شعارهای زیبا و سخنرانی بروند. نه اسلامی کردن علوم انسانی، نه مهندسی فرهنگی، نه الگوی پیشرفت ایرانی – اسلامی، نه بومی کردن علوم انسانی، نه اسلامی کردن دانشگاهها و نه هیچیک از طرحهای استراتژیک دیگر شورای عالی انقلاب فرهنگی هیچ پیشرفت و دستاوردی در طی سیوچند سال گذشته نداشتهاند.
جناب آقای دکتر مخبر دزفولی، نمیدانم چقدر بایستی طول بکشد که جنابعالی و همفکرانتان متوجه شوند که ذات علم، مستقل از ایدئولوژی است و نمیتوان علم را در خدمت ایدئولوژی درآورد. شما میتوانید به کمک روشهای نوین تبلیغاتی برای یک ایده تبلیغات مؤثری نموده و طرفدارانی برای آن فراهم آورید؛ اما اینگونه پیشرفتها بسیار محدود هستند. یکی از بارزترین شکستهای شورا در بهکارگیری ایدئولوژی در خدمت علم داستان «مهندسی فرهنگی» است. این ایده که در اصل برگرفته از نظریه «مهندسی اجتماعی» میباشد، برای نخستین بار در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط شماری از جامعهشناسان و علما علوم انسانی پوزتیویست ابداع گردید. اگرچه ایده جالب و جذابی به نظر میرسید اما در همان قرن نوزدهم دفن گردید. چرا جنابعالی و سایر اعضای شورای محترم انقلاب فرهنگی از خودتان نمیپرسید که اگر ایده «مهندسی فرهنگی» شدنی میبود خود غربیها میتوانستند به کمک آن بسیاری از ناهنجاریهایشان را سامان ببخشند. چرا یکبار از خودتان نمیپرسید که اگر «مهندسی فرهنگی» شدنی و تحققیافتنی میبود، آیا غربیها از آن برای جلوگیری از اسلامگرایی در کشورهای خودشان بهرهبرداری نمیکردند؟ از یکسو ما باید شورا را مصون از خطا بدانیم و از سویی دیگر شورا اصرار دارد یک نظریهای به نام مهندسی فرهنگی که خود غربیها در قرن نوزدهم به بیحاصل بودن آن پی برده و آن را کنار میگذارند را در قرن ۲۱ ام بکار گیرد.
اشکال دوم جنابعالی و همکاران محترمتان در شورا آن است که بسیاری از تبلیغاتی را که برای مردم مینمایید، خودتان زودتر و بیشتر از مردم به آنها باور میکنید. شبانهروز تبلیغ مینمایید که ما در حال پشت سر گذاردن مرزهای علمی یکی پس از دیگری هستیم. غربیها که از اینهمه پیشرفت علمی ما به وحشت افتادهاند، توطئه جدیدی علیه ما تدارک دیده و میخواهند از طریق خریدوفروش مقالات و رسالههای دانشگاهی جلوی پیشرفت علمی ما را بگیرند و یا دستکم آن را کند کنند. جناب آقای دکتر مخبر دزفولی عزیز، کدام پیشرفتهای مشعشع علمی را میفرمایید؟ برخی پیشرفتها و موفقیتهای نظامی و تسلیحاتی را و یا فنآوریهایی که در آن حوزهها کاربرد دارند را جنابعالی دال بر پیشرفتها و موفقیتهای علمی میگیرید. آیا جنابعالی بهعنوان دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی واقعاً نمیدانید در حوزههای علوم پایه، نظری و علوم کاربردی جایگاه دانشگاههای ما و محققین ما در کجا قرار دارد؟ خوشحال میشدم اگر جنابعالی در رشته علوم سیاسی و روابط بینالمللی که رشته دانشگاهی خودم میباشد، به بندهشان میدادید که اساتید و محققین ایرانی در این رشتهها ظرف ۳۰ سال گذشته چه تعداد مقاله در ژورنالها و فصلنامههای معتبر بینالمللی داشتهاند؟ خوشحال میشدم اگر جنابعالی به بنده نشان میدادید که چند تن از اساتید علوم انسانی ما ظرف سه دهه گذشته توانستهاند نظری، فکری، ایدهای یا اندیشهای از خودشان ارائه دهند؟ خوشحال میشدم اگر جنابعالی به بنده نشان میدادید که این یا آن استاد و یا محقق علوم سیاسی موفق شدهاند این اثر ارزنده یا آنیکی را در خصوص مسائل، رویدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی کشور خودمان به رشته تحریر درآورند؛ چه رسد به تحولات خاورمیانه، جهان اسلام، کشورهای عربی یا مناطق دیگر. بهجز ترجمه و ترجمه و بازهم ترجمه، ما از خودمان کدام اثر و حرف تازهای را در علوم انسانی توانستهایم تولید نماییم؟ بگذریم که ترجمه در حقیقت «هنر» و دستاورد اساتید فاضل و باسواد ما بوده که به زبان انگلیسی اشراف دارند؛ والا هنر مابقی که بیشتر گسترش و تبیین تئوریهای توطئه بوده است.
جناب آقای دکتر مخبر دزفولی عزیز، فروش مقالات ISI، پایاننامه، مقالات علمی پژوهشی، ترجمه و تألیف و غیره نه توطئه دشمنان نظام است که از پیشرفتهای علمی ما برآشفتهاند و نه چاره آن بگیروببند و داغ و درفش است. این پدیده محصول یا عوارض بیماری بسیار هولناکتری است به نام «مدرکگرایی». «مدرکگرایی» است که میخواهد به هر قیمت شده متقاضی مدرک را به فوقلیسانس برسد و از فوقلیسانس میخواهد او را به دکترا برساند. متقاضیان نه علاقهای به علم دارند و نه دل درگرو دانش؛ فقط میخواهند به مدرک برسند. لذا برای اخذ فوقلیسانس و دکترا (بخوانید مدرک) سفارش نوشتن رساله میدهند، برای رسیدن به مرحله امتحانی جامع مجبورمی شوند مقالات علمی- پژوهشی و ISI تهیه کنند، رسالههایشان را سفارش میدهند برایشان بنویسند و ما رسیدهایم به باتلاق فعلی. برعکس تصور شورای عالی انقلاب فرهنگی، رونق بازار خریدوفروش مقاله و نوشتن رساله اتفاقاً مبین عقبماندگی علمیمان است و نه پیشرفت آن. شاید اگر شورای انقلاب فرهنگی بهجای ایدئولوژیزدگی و سیاستزدگی، به دنبال بررسی مشکلات و معضلات واقعی دانشگاهها و آموزش عالی کشور میرفت، وضع آموزش عالی و دانشگاههایمان امروز ما اینگونه نمیشد.
اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی بجای رفتن به دنبال سیاست و ایدئولوژی، دغدغه گسترش علم و دانش را میداشت، در آن صورت برای یکبار هم که شده علیالقاعده میبایستی این پرسش را از خود میپرسید که جوامع پیشرفته، آموزش عالی و دانشگاههایشان را چگونه اداره میکنند؟ اگر حتی یکبار هم شورای عالی انقلاب فرهنگی این پرسش را از خود کرده بود در آن صورت و همانند این جوامع، بجای سپردن امور دانشگاهها به یکنهادی که بیشتر مثل یک حزب و یک تشکل سیاسی عمل میکند تا یکنهاد علمی و بجای دخالت و تصمیمگیری حکومت در امور دانشگاهها، امور مؤسسات علمی و تحقیقاتی کشور را به اساتید معمر، عالم و باتجربه دانشگاهها واگذار میکردید. چاره معضلات آموزش عالی و دانشگاههای کشور نه استمداد از نیروی انتظامی است و نه قوه قضاییه. راه چاره جناب دکتر مخبر دزفولی بزرگوار بازگرداندن استقلال دانشگاهها به آنهاست. سیوچند سال حاکمیت نهادهای قدرت بیرون از دانشگاهها بر این نهاد علمی کمترین نتیجهگیری را که نشان میدهد آن است که پایمال شدن استقلال دانشگاهها (که اتفاقاً اصلیترین خواسته دانشگاهیان در دوران انقلاب میبود)، بزرگترین لطمهای بوده که شورای عالی انقلاب فرهنگی بر ساحت علم، آموزش عالی و پژوهش کشور وارد کرده است.
ایام به کام باد / صادق زیباکلام / ششم آبان ماه یک هزار و سیصدونود و پنج
انتهای پیام
در مورد آلودن دامن علم به ایدئولوژی و توهم و سیاست و کینهتوزی و نفرتورزی کلی حرف هست، اما دست به قلم شدن به نظر بی فایده میاد، چون ناچار میشم به مسائل حساسی اشاره کنم که کامنتم رو غیر قابل انتشار خواهد کرد. فقط باید آهی کشید و عبور کرد.
جناب اقای زیباکلام شما انتظاردارید نهادیکه شاکله اش واولین اقدامش اخراج ویازنشسته کردن دانشمندان وعلمای بزرگی مانند مرحوم استاد کاتوزیان وووووووو بود بهتر از این عمل کند؟ ضمنا واقعا حضرات منحصرا نهاد علمی وفرهیخته کشور ند؟ ایا حضرات اساسا فرصتی برای اموختن راهیابی گسترش علوم را در دیگر کشورهای پیشرفته قرار داده اند؟همین است راه وچاهش بگیر وببند و……