بیماری بهنجاری
✍🏻 دکتر محمود دهقانی(روانشناس بالینی) طی یادداشتی در امتداد نوشت:
🔹«خیلی معقول بودن انعکاسی از فقر روانی است، شوریدگی بخش مهمی از سرزندگی است» دونالد وینکات احتمالا تشخیص بسیاری از اختلالات روانی، نظیر اضطراب و افسردگی، برای اغلب مردم بسیار آسان است، اما اختلالات دیگری وجود دارند که نه تنها تشخیص آنها برای روانشناسان و روانپزشکان بسیار دشوار است، بلکه درک و فهم ماهیت آنها برای نظریه پردازانی که در لبۀ مرزهای دانش نیز گام برمی دارند بسیار سخت است.
🔹این بیماران نه تنها برای قرن ها از چشم نظریه پردازها پنهان باقی مانده اند بلکه به عنوان افرادی کاملا سالم مورد تایید و تحسین خانواده و جامعه قرار گرفته اند.
🔹در حالی که دیگر بیماران مبتلا به اختلالات روانی با انحراف از ریل های بهنجاری خود را آشکار می کنند، افراد مبتلا به بیماری بهنجاری خود را در لا به لای ریل های بهنجاری پنهان کرده اند. این افراد به طرز نابهنجاری، بهنجار هستند. آنها ممکن است بسیار سالم و اجتماعی به نظر برسند. چنین افرادی تمایلی به تامل و تفکر در دنیای درونی و اجتماعی خود ندارند و بر روی پدیده های کاملا عینی دنیای بیرونی تمرکز میکنند.
🔹آنها مطیع و نامرئی هستند و بخوبی در فرهنگ غالب و متعاوف گم می شوند. به میزانی که یک فرد از فردیت و اصالتی که مسئولیت فردی و اجتماعی را در این جهان بر روی دوش او می گذارد فاصله بیشتری بگیرد، بیشتر در معرض بیماری بهنجاری قرار خواهد گرفت.
🔹اصطلاح بیماری بهنجاری را برای اولین بار در دهه هفتاد 1970 میلادی، نظریه پردازی به نام کریستوفر بولاس در توصیف بیمارانی به کار برد که در ظاهر کاملا بهنجار بودند ولی این بهنجاری صرفا در همرنگی و همراهی با رفتار جامعه بود، آنها فاقد فردیت و هویت مستقل بودند.
🔹جویس مک دوگال از دیگر نظریه پردازهایی است که مفهومی بیماری بهنجاری را بسط داده است. از نظر او این افراد گرایش به همرنگی بیمارگونه با جماعت دارند، از فردیت و درون نگری (تامل در احوالات خود) می ترسند و به شدت وابسته به تایید و تحسین دیگران هستند.
انتهای پیام