پرونده قاری ایرانی بهانه است!
«علیرضا شاهینمهر»، حافظ قرآن کریم در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز گذاشته است، نوشت:
برای من که یکی از دوستان قاری قرآن بنده از اواسط سال 1386 (اگر اشتباه نکنم) تا مدتها دائماً به من میگفت که حاج سعید طوسی قاری بین المللی قرآن در جلسات و محافل خصوصی، چه ادبیات رفتاری دارد، هر چند از تلخی و شرم آور بودن آن نمیکاهید اما …
در این روزها حرفهای زیادی در قالبهای متنوع دربارهی این ماجرا در رسانههای مختلف مکتوب و مجازی و دیداری و شنیداری، نوشته و گفته شده است و هر یک از زاویهای به این موضوع نگاه کردهاند. در این میان آنچه مرا به قلم زدن این نوشته واداشت، انتشار پیامی از جناب عباس سلیمی پیشکوست و قاری قرآن کریم با عنوان «هدف، انتقام از قرآن است/ پرونده قاری ایرانی بهانه است!» بود [لینک]. ایشان در اواخر پیام خود پس از هشدار دادن به اهالی و اصحاب قرآن بابت حفظ هوشیاری کامل و ندادن سوژه به دست دشمن، نوشتهاند:
«اگر برخی از قرآنیان گرانقدر نسبت به پارهای سیاستگزاریها و یا زیادهطلبی برخی از مدعیان و عدم توجه به نیروها و استعدادهای قرآنی، گلایههای بحق دارند، این نقد بجا نباید با حیثیت قرآن و وجاهت عمومی جامعهی قرآنی تداخل پیدا کند».
از اینکه شخصیتی مانند عباس سلیمی که خود از قاریان و داوران پیشکسوت است و سابقهی اجرای مسابقات بین المللی سازمان اوقاف و امور خیریه را نیز در کارنامهی خود دارد، تلویحاً به وجود برخی اشکالات در جامعهی به اصطلاح قرآنی اذعان دارد، جای بسی امیدواری است. اما باید به ایشان متذکر شد که اتفاقاً پدیدهی سعید طوسی و آبروریزی که شایعهی اخیر برای صنف قاریان قرآن و نهادهای ناظر و ارکان نظام به بار آورد، دقیقاً محصول یک چیز است و آن هم سیستم «خودی – غیرخودی» حاکم بر همهی جامعه، من جمله همین جامعهی قرآنی مد نظر ایشان است.
خوب است استاد عباس سلیمی که متاسفانه افتخار شاگردی ایشان را نداشتهام بدانند که من در حالی این نوشته را قلم میزنم که برخی پارتی بازیها در مسابقات قرآن ارگانها و دستگاههای مختلف از جمله همین سازمان اوقاف و امور خیریهای که ایشان هم با آن سابقهی همکاری دارند را با چشمان خود دیدهام و برای پیگیری حق و حقوقی که از من ستانده شد، به قدر طاقت دوندگی کردهام و با آنکه تا حد ممکن سند و مدرک هم جمع آوری کرده بودم، ولی پاسخی جز سکوت و تهدید متقابل و نهایتاً تهدید به برخورد دریافت نکردم! اگر استاد سلیمی مایل باشند حاضرم برای ایشان با برخی اسناد و مدارک توضیح دهم که یکی از جوانهایی که اکنون رسانههای داخلی وی را نابغهی حفظ قرآن توصیف میکنند و با امدادهای غیبی به کوله باری از افتخارات در مسابقات قرآن داخل و خارج نائل آمده و شهرتی برای خود دست و پا کرده است، چطور با دوپینگ، پلههای ترقی را بالا رفت و به این میزان از شهرت و منزلتی که اکنون دارد، رسید.
قصد ندارم در این نوشته فقط به ایرادهای رایج در جامعهی به اصطلاح قرآنی اشاره کنم که شرح آن مثنوی 70 من کاغذ است و انصاف هم نیست که بیش از این بر پیکر نحیف و شوکه شدهی این صنف، تازیانهی سرزنش و سرکوفت تاخته شود. حرف اصلی من در این نوشتار نکتهای است که مدتهاست بدان باور دارم و سعی میکنم تا حد ممکن آن را برای دیگران نیز جا بیاندازم که «هیچ دینی تمام هویت یک فرد را تشکیل نمیدهد».
اگر قاری قرآن جنجالی این روزها، هزار جنایت بدتر از اعمالی که به ارتکاب آنها متهم است را مرتکب شده بود و مفاسد جامعهی قرآنی به لحاظ کمی و کیفی هزار برابر بیشتر از شرایط فعلی بود، باز هم نمیتوانیم آنها را به هویت دینی و قرآنی این افراد نسبت دهیم و از این رهگذر، قرآن و پیامبر و اهل بیت و … را سرزنش کنیم.
همهی ما انسان هستیم و انسان هم مطابق آیات قرآن ظلوم (=ستمکار) و کفار (=ناسپاس) [1] و هلوع (=حریص) و جزوع (=بیتاب) و منوع (=بخیل) [2] است. همه ما در معرض وسوسه شیطان و آزمایش الهی قرار داریم و راقم این سطور، خود بندهی روسیاهی است که ممکن است خطاهایی هزار برابر بزرگتر و نابخشودنیتر از حرف و حدیثهای پشت سر قاری معروف مرتکب شود. اما اگر بنده نوعی هم مرتکب خطایی شوم (که در طول روز میشوم)، منصفانه است که به پای دین و مذهب و ملیت و قومیت من نوشته شود؟
مگر وقتی که اخبار مربوط به رسوایی کلیسا در سوء رفتار جنسی کشیشان با کودکان منتشر و منجر به خلع لباس حدود 400 کشیش توسط پاپ بندیکت شانزدهم شد و پاپ فرانسیس هم رسوایی جنسی پدران روحانی را «لکه ننگی بر دامن کلیسا» خواند، یا این ایام که هر روز خبری از فسادهای جنسی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و خانوادههای آنان منتشر میشود، آیا منصفانه و واقع بینانه است که همهی آمریکاییها را به دلیل اینکه هموطن بیل کلینتون و دونالد ترامپ هستند، و یا همهی مسیحیان را به دلیل اینکه همکیش کشیشهای متجاوز هستند، به فساد متهم کرده و مدام آنان را سرزنش و ملامت و حتی مسخره کنیم؟
مشکل ما این است که جامعهی ما دچار بیماری اسطورهسازی و تقدس سازی است. دستگاههای تبلیغاتی حاکمیتی و خطیبان و کسانی که متولی فرهنگ سازی و روشنگری در جامعهی ما هستند، دائماً در حال ارائهی تصویری اسطورهای و پاک و آسمانی از هر کس و هر چیز که نسبتی با امر مقدس دارند، هستند. انگیزهی این تقدسسازی هم میتواند الگوسازی برای اقشار مختلف جامعه و یا مصون سازی از نقد و حفظ اقتدار خود باشد ولی هر چه که هست، این روش منجر به این میشود که خطاها و نارساییهای احتمالی اسطورهها و مقدسات برساخته شده، ضربههای گاه جبران ناپذیر به امر مقدس وارد آورد.
ماجرای رسیدگی به پروندهی سعید طوسی میتواند معیاری برای سنجش استقلال قوه قضاییه باشد که به گفتهی یکی از مسوولان قضایی، همچنان این رسیدگی ادامه دارد. اما آنچه که تاکنون از اظهارات شاکیان این پرونده نتیجه گرفته میشود، احساس وارد آمدن خدشه به رسیدگی منصفانه بوده و دلیل رسانهای شدن این پرونده و توجه ویژه به آن نیز میتواند همین احساس باشد.
ضابطان و ناظران قانونی باید به هنگام رسیدگی به پرونده، ملاحظات ایدئولوژیک خود را دخالت ندهند زیرا هیچ چیز به اندازهی ایدئولوژی برای حقوق خطرناک نیست. اینجاست که وقتی تقدس سازیها و اسطورهسازیهای بیحساب و کتاب در جامعه رواج داشته باشد، ممکن است به تاثیرگذاری این برساختههای ایدئولوژیک بر عقاید و باورهای عموم مردم علی الخصوص مسوولان ناظر و رسیدگی کننده منجر شود که نتیجهی آن هم به مسلخ برده شدن عدالت و حاکمیت قانون خواهد بود.
اگر هوشیار باشیم، میتوان تهدید بوجود آمده در ماجرای رسانهای شدن این پرونده را به فرصتی برای جلوگیری از تقدس سازیها و اسطورهسازیهای بیحساب و کتاب و تاکید بر استقلال نهادهای ناظر در رسیدگی به پروندههایی که به نوعی رنگ و بوی ایدئولوژی به خود گرفتهاند، تبدیل کرد.
پانوشتها:
[1]: سوره ابراهیم، آیه 34
[2]: سوره معارج، آیات 19-21
انتهای پیام
درود برشما ، نوشته بسیار خوبی ست و به نکات مهم و اساسی پرداختید.
تنها راه برون رفت از این مخصه ها و بن بست ها ( فساد ، اختلاس ، انحصار طلبی و……) فقط اصلاحات است ،
افتاب امد دلیل افتاب ایکاش ایکاش …..حقیقت بالاتر از مصلحت متلون است.
باسلام
در پرونده قاری قرآن نیز مانند سایر مسائل کشور دنبال دشمن سازی و سپس محکومیت دشمن هستیم.در صورتی که باید اشکال را در خود سیستم جستجو کرد.مطمئنا اگر پرونده سیر طبیعی خودشو طی میکرد و در سال 90 منجر ب حکم عادلانه میشد اینگونه مردم به این مسئله حساس نمیشدند.لازم بذکر است که این حساسیت مردم هیچ تضادی با قرآن و دین و مذهب ندارد بلکه براساس اصول قرآنی پیگیری عدالت قضایی و صدور حکم عادلانه ست.باشد که مسائلی از این قبیل بدون توجه به جایگاه افراد بررسی و محکوم گردد چرا که اگر در قضیه کشیشهای مسیحی یا دیگران با آنان عادلانه برخورد و محکوم گردیند.و رسانه ها هم هیچ واهمه ای از طرح موضوع نداشته اند.
طبق اصل 107قانون اساسی رهبر هم دربرابر قوانین باسایر افرادکشورمساویست.قاری قران و مسولین اگر مرتکب خطا و گناه شوند به نسبت مسولیتشان بایدمجازاتشان بیشتر باشد.
چند تا اصل از قانون اساسی میشناسید که تا حالا اجرا شده باشد.قانون اساسی دکور است
کاری که اقای سلیمی کرد همان قران سر نیزه کردن بود.استفاده از اعتقاد مردم برای پوشش ضعف!
فرماندهان سپاه معاویه هم قران را برای خواندن میخواستند ؛برای نمایش دادن ؛برای اغفال مقدس نماها ومسلمانان ساده دل؛
نه اجرای دستورات قران. اگر قرار بود دستورات قران اجرا شود معاویه و انصارش نباید در قدرت میماندند و حق اهل بیت رسول الله را با ریا کاری و سرداران زر دوستش تصاحب میکرد.
بنظر من این بنده خدا دارد تاوان حمایت های بدلیل آن هایی که مانع رسیدگی به پرونده وی در سال 1390 شدند را پس می دهد ایکاش آن زمان که بار تخلفاتش سبک بود اجازه می دادند نامبرده محاکمه و مجازات وتنیه می شد تا امروز این ماجرا به این وسعت رسانه ای نمی شد.ضمنا از طرف دیگر افرادی که بشدت سعی در افشاگری هر چه بیشتر این موضوع را دارند ،در واقع انتقام مقدس نمایی و ریاکاری تمام مقدس نما ها را می خواهند از این یک نفر بگیرند .اما خدایی انصاف نیست انتقام همه کسانی را که “چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند “را از یک نفر گرفت .
سلام ؛
دوست گرامی ! اگر قرآن انحصاری بعضی ها نمی شد، نه به ساحت قرآن خدشه ای وارد میشد و نه به کسی! بلکه فقط خودِ متخلف محاکمه میشد و خلاص! پس به همین دلیل محاکمه او پیامد دارد !
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست / ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
زمانی که دین و قران در جامعه ای وسیله کسب امتیاز میشود و هر جانی زندانی هم میتواند با حفظ قران از میزان حبس خود بکاهد بروز چنین فجایعی اجتناب ناپذیر است . اگر سعید طوسی میتوانست با اموختن هر حرفه دیگری به چنین امتیازاتی که برخوردار است دست یابد ، قران کریم را به حال خود میگذاشت .
در اوایل انقلاب یکی از دوستان که مسئول اداره ای بود ریش گذاشت و در مقابل تعجب دوستانی که او را میشناختند گفت که ، از بس در مقابل ارباب رجوع ریش دار کم اوردم مجبور شدم ریش بگذارم . حالا به آنها میگویم ، ریشم به ریشت در ، حرف حسابت چیست !