زیست شبانه ویرانگر روان شهروندان است یا گرمای بی سابقه زمین و مدیریت و برق رسانی ضعیف؟
امروز صبح بهادری جهرمی خبر از تعطیلی دو روزه ایران به دلیل «گرمای بی سابقه» هوا داد اما سوال اینجاست که در دیگر نقاط کره زمین این اتفاق نیفتاده است؟ مسئله مدیریت ضعیف است یا ناتوانی در برق رسانی ادارات؟
سایت برترین ها نوشت:
برترینها: گفتهاند که این پنجشنبه و جمعه خیلی گرم خواهد بود، گفتهاند که بین ساعات 10 تا 14 بیرون نیایید که آفتاب نسوزاند! کل جهان روزهای گرمی دارد اما ایران به دلیل ساختار فرسوده و کاستیها در حوزه محیط زیست روزهای گرمتری نسبت به برخی دیگر از نقاط جهان دارد. اینجا خیلی کوتاه نگاهی علمی داشتیم به آن چه که دارد رخ میدهد و بعد البته به شکلی فانتزی، حرفهای یک مدافع سرسخت تابستان را در انتهای مطلب آوردیم، چند عکس نوستالژیک هم لابهلای متن گذاشتیم که خیلی مکدر نشوید. آهان، در ضمن این را هم بدانید که ۱۰ مرداد ماه که بلند ترین روز سال و چهلمین روز از فصل تابستان است که ایرانیان باستان این روز را جشن می گرفتند و آن را جشن چله تابستان یا چله تموز می نامیدند. با این مطلب همراه باشید
عجب پنجشنبه و جمعهای در راه است
گرما و تابش خورشیدی ایران در مرز بحران ایستاد و طبق پیشبینیها میانگین دمای هوا چهارشنبه پیش رو به 40درجه میرسد. وزارت بهداشت و درمان نیز درباره گرمازدگی هشدار داد. طبق اعلام رسمی اداره کل هواشناسی استان تهران، تا پنجشنبه (۱۲ مرداد) با افزایش تدریجی دما در سطح استان روبهرو خواهیم بود.
همه جا گرم است
هر سال ماه ژوئن بهعنوان گرمترین ماه تاریخ یکصدساله کره زمین معرفی شده است و هر سال این ماه رکورد گرم شدن کره زمین را در نیمکرهشمالی میشکند. به همین ترتیب در نیمکره جنوبی نیز این اتفاق رخ میدهد. در حال حاضر به همین دلیل شاهد مؤلفهای هستیم که موج گرما هزاران نفر را در اروپا زمینگیر کرده است.
ایران اما گرمتر از همه جا است!
محمد درویش به هممیهن گفته: «روش دفع زباله در کشور ما روشی بدوی است به این معنا که بخش عمدهای از زباله جایی انباشته میشود و در معرض تجزیه قرار میگیرد. این فرایند در لندفیلهای بزرگی (محل نگهداری زباله) مانند کهریزک (آرادکوه) منجر به انتشار متان میشود و طبیعی است که این اتفاق رخ دهد. در ردهبندی سال 2022 ایران از نظر تمهیداتی که برای مهار انتشار گازهای گلخانهای اعمال کرده است، از بین 180 کشور مورد بررسی کشور 171 شده است. یعنی تنها 9 کشور وضعیتی بدتر از ایران دارند. یکی از مؤلفههای این ردهبندی میزان مصرف سوختهای فسیلی است و یکی هم مدیریت زباله. از طرف دیگر سدسازیهای افراطی و دامداریهای صنعتی نیز از جمله مهمترین عوامل تولید گازهای گلخانهای از جمله متان هستند»
ارتباط گرمای زیاد با احتمال وقوع زلزله
اینها را هم محمد درویش به هممیهن گفته: ««فرایند گرم شدن زمین ممکن است باعث تحریکپذیری گسلها شود. اصل ماجرا این است که باید حرکت تکتونیکی انجام شود، گسل باید فعال شود. عملیات تکنوژنیک مانند برداشت بیرویه ازسفرههای آب زیرزمینی، عملیات سازهای بزرگ مقیاس و… میتوانند تعداد لرزهها، پسلرزهها و پیشلرزهها را قبل از وقوع زلزله اصلی افزایش دهد یا زمان لرزهها را افزایش دهد اما مسلماً تا به حال این موارد باعث ایجاد زلزله نبوده است و اگر شده است هم دانش بشری موفق به اثبات آن نشده است.»
دفاع سرسخت از تابستان؛ خورشید مهربان مرا در آغوش بگیر!
این روزها که چپ و راست در حسابهای کاربریتان به تابستان فحش میدهید، احتمالا زمستان بدعهد را فراموش کردهاید، صبحهای مملو از ترافیکش که بچه مدرسهایها نفس خیابان را گرفتهاند، فراموش کردهاید که وقتی دو قطره باران میزند، رانندههای تاکسی اینترنتی چگونه پوست مسافران را میکَنَند. آن حجم سنگین لباس پوشیدن صبحهای سوزناک زمستان را از یاد بردهاید که کیلو کیلو باید کاپشن و کلاه و دستکش به تن کنید که فقط دوام بیاورید، وارونگی هوای دی ماه را به خاطر ندارید، وقتی همه ماسک زدهاند و آلودگی باز راه خودش را به ریهها پیدا میکند، مسافر سرماخورده بغل دستی در تاکسی را فراموش کردهاید، متروی مملو از ویروس را به یاد ندارید. شبهای محنتزده و غمبارش که از پنج عصر شب است تا ساعتها بعدش همچنان شب است و شب است، حتی صبح که بیدار میشوید همچنان شب است. به یاد ندارید چون حالا با 200 گرم لباس(البته اگر برخی دوستان بگذارند!) به شوق بستنی وسط روز، در آغوش خورشید مهربان هستید، قدر تابستان را بدانید و بدانیم واز نالههای ناآگاهانه پرهیز کنید، قدر دشت و دمن و سبزهزار را، قدرآبتنی و سفر، قدر این دنیای زرد و قرمز مهربان را… آه از این سه ماه که کاش 12 ماه بود.
روزنامه اصولگرای جوان سه و هفت روز پیش دو مطلب را منتشر کرده است که زیست شبانه با جامعه کاری منافات دارد و همچنین با مصاحبه با یک شهروند نتیجه گرفته بود که زیست شبانه به روان شهروندان آسیب می زند!
جوان در سوم مرداد نوشت: آیا زیست شبانه یک سبک زندگی غربی است؟ اگر در مورد غربیها میگویید آنجا هم اینگونه نیست و اصلاً از ساعت ۳۰/۷ به بعد مغازهها هم آنجا بسته میشود. شاید بخشی از این شب زنده داری به دلیل اجبار زندگی کلانشهری باشد. نه در اروپا حتی در کلانشهرها نیز چنین خبری نیست و همه ساعت ۳۰/۷ باید ببندند. دلیل اینکه این گونه نسبت به خاموشی شب جدی هستند، چیست؟ شب برای آرامش و روز برای کار است و اگر برعکس شود، کاملاً زندگی هم برعکس میشود. الان چیزی که ما در نسل جوان داریم، خودش یک نوع فاجعه است، تا صبح با همین رسانهها بیدارند و بعد صبح میروند میخوابند، البته اول که ویدئو آمد، شبها ویدئو نگاه میکردند بعد ماهواره آمد و تازه از نصف شب در برخی از شبکهها فیلمهای مستهجن پخش میشد و برای آن بیداری میکشیدند. چون آن شبکهها به زمان خودشان از ساعت یک ربع به ۱۱ فیلمهای مستجهن پخش میکردند که در ایران میشد یک و دو نصف شب و دیگر اینها بیداری بودند، الان هم به رسانههای اجتماعی رسیدهاست و تا صبح بیدارند که خانوادهها نیز به شدت نگران این مسئله هستند. من بعضی از خانوادهها را خبر دارم که جوانان آنها تا نزدیک صبح بیدارند و بعد تا شب میخوابند مخصوصاً اینکه الان اعتیاد هم در این قضیه رقم خورده و کسانی که معتاد شدهاند، اینگونه روزها میخوابند و شبها برای تهیه موادمخدر بیدار هستند. حالا اینکه مثلاً مغازهها شبها باز باشند یا جوانان در خیابانها ماشینسواری شبانه کنند، چه تأثیری بر جامعه دارد؟ من خودم در زمان اوج کرونا یک هفته در بیمارستان مدرس بستری بودم و ساعت یک و دو نصف شب که این ماشینهای سنگین در اتوبان یادگار امام حضور داشتند، صدایشان آزاردهنده بود، از طرف دیگر مثلاً غرفههای مواد غذایی در قسمتهایی از شهر مانند سعادت آباد که شب زندگی دارد باز هستند و افراد تا صبح میآیند غذا و آبمیوه بخورند که صداهای آنها آزاردهنده است و اتفاقاً این مغازههایی که تا صبح باز هستند، از طرف دیگر روز هم از ساعت ۱۱ و ۱۲ باز میکنند و برخی حتی ظهر هم باز نمیکنند و سبک زندگی آنها کاملاً برعکس شدهاست. خود این مغازهها زیست شبانه را مستمر میکنند و همانطور که گفتم این نوع زیست غالباً با موادمخدر همراه است یا افراد مواد کشیدهاند و به این مغازهها مراجعه میکنند یا بعد از صرف غذا، مصرف میکنند. کشورهایی که چنین زیست شبانهای دارند، چه نوع کشورهایی هستند؟ کشورهایی که اینطوری هستند خیلی کشورهای کاری محسوب نمیشوند. افرادی که اینگونه رفتار میکنند، خانوادههای اشراف و پولدارهای شهر هستند و ثروتهای بادآورده دارند، ولی کشورهایی که پرکار و جدی هستند مانند آلمان، فرانسه و خیلی از جاهای دیگر ساعت ۳۰/۷ باید مغازهها را ببندند. من خودم توی کتابفروشی جلوی دانشگاه هامبورگ بودم وقتی ساعت ۳۰/۷ میخواستم کتاب بخرم من را انداخت بیرون گفت اگر الان بیرون نروی من را جریمه میکنند. ساعت ۳۰/۸ عملاً در خیابانهای آنجا کسی نیست و ساعت ۹ به بعد اگر شما در خیابان راه بروید، پلیس به شما مشکوک میشود و کارت شناسایی و پاسپورت میخواهد و اگر خیلی هم مشکوک باشند، حتماً شما را به پاسگاه پلیس میبرد و دلیلی ندارد ساعت ۹ شب در خیابان باشید. اگر مترو هم میخواهید سوار شوید باید واگنی را که پشت در راننده قطار است، سوار شوید و اگر واگن دیگر سوار شدید دیگر هیچ امنیتی برای شما تأمین نخواهد شد و پلیسی که با لباس شخصی در مترو است فقط در واگن پشت راننده قرار دارد، به همین دلیل هم دیگر واگنها کاملاً خالی هستند. در وسط شهر فقط یک مغازه باز است که قهوه فروشی و برخی مواقع مشروبفروشی است، آن هم برای کسانی که تاکسی شب هستند و آنجا را هم پلیس کنترل میکند وگرنه بقیه مغازهها بستهاند. طبیعتاً این نوع قوانین تأثیر مستقیم در مصرف انرژی هم دارد. با این نوع قوانین الگویمصرف هم پایین میآید، از سوی دیگر اینها حتی چراغ سقفی هم ندارند و فقط جاهایی مانند کاخها از لوستر سقفی استفاده میکنند. در خانهها آباژور و چراغهای بغل دیوار دارند، چون شب باید واقعاً شب باشد و اگر شما میخواهید مطالعه هم انجام دهید باید از چراغ مطالعه با یک لامپ ۴۰ استفاده کنید. اگر میخواهید تلویزیون تماشا کنید هم همان آباژور کفایت میکند. یکی از مشکلاتی که ما در ایران داریم، همین نوع نورپردازی در خانه هاست که موجب میشود شبها مغز به اشتباه بیفتد و تصور کند هنوز روز است. مثلاً یکی از اشتباهات ما این است که با چراغ سقفی مطالعه میکنیم در صورتی که استاندارد هم نیست و چشم را اذیت میکند. در مجموع خیلی از نورپردازیها بی خود است و موجب میشود شب را احساس نکنیم و وقتی که شب را احساس نکنیم، خواب شب عمیق نمیشود و وقتی که خواب شب عمیق نباشد فردا صبح شما حتماً کسل هستید و در دراز مدت به مریضیهایی مانند بیماری قلب، دیابت و اعصاب دچار میشوید. این بدخوابی که مطرح میکنید یعنی چه؟ قاعده مغز این است که شب زود بخوابید و صبح زود بیدار شوید تا نشاط داشته باشید. الان صبحها که سوار ماشین میشویم، غالباً همه خواب هستند و معلوم است که شب خوب نخوابیدهاند بعضیها فقط به دلیل کار هم نیست و وقتی به آنها میگوییم چرا شب زود نمیخوابی میگویند اگر شب زود بخوابیم اعصابمان خرد میشود. مثلاً من میبینم در حالی که ساعت ۲ یا ۳ نصف شب تازه از خواب بیدار میشوم، همسایهها بیدار هستند و صبح تازه میروند بخوابند خب معلوم است که با وجود آن روشنایی نور مغز نمیتوانند به خوبی بخوابد و در نتیجه افراد دچار بیمارهای مختلف میشوند. از سوی دیگر میبینیم برخی از اقوام که در غرب زندگی میکنند، وقتی میآیند ایران ساعت ۳۰/۸ در رختخواب هستند ساعت ۹ خوابیدهاند و از طرف دیگر ساعت ۴ یا ۵ صبح بیدار میشوند و ورزش میکنند حتی من در فرانکفورت دیده ام که صبح زود، سحر افراد در زمین فوتبال از ساعت ۴ یا ۵ صبح در حال تمرین هستند. یعنی همین که آفتاب میزند، افراد بیرون هستند. نه آفتاب هم نیست و تاریک است که تیمهای فوتبال در حال تمرین هستند. کسانی که رفتهاند آنجا مخفی میکنند، ولی آنجا اگر سحر بی حال باشی، پدرت را در میآورند. یادم هست یک زمانی علی پروین گفتهبود ما حرفهای نیستیم حرفهای یعنی فلان بازیکن که بعد از ۱۴، ۱۵ سال بازی کردن گفته من الان که بازنشسته شدم اولینبار است که ساعت ۱۱ شب را دیدم. بازیکن حرفهای باید سحر تمرینش را انجام دهد، دوش بگیرد و بعد صبحانه بخورد. بازیکن ما که شب تا صبح بی خواب است، حرفهای نمیشود. در برخی کشورها مانند چین شهر کلاً زیست شبانه دارد و شما ساعت ۲ نصف شب هم که بروید میبینید کارگران به شدت در حال کار هستند و برخی از مغازهها نیز باز هستند. برخی از مواقع پروژه باید شش ماهه تمام شود آن سه شیفت کار کردن میخواهد، آن مغازهها هم در برخی از خیابانهای خاص شهر است نه همهجا. شما در پاریس یک طرف رودخانه سن کاملاً بسته است و طرف دیگر برای اوباش بازی باز است. آن زیست شبانه مخصوص افراد ناجور است. آنجا محلهای است که شما اگر رفتی جیبت را خالی میکنند؛ یعنی اگر یک انگشتر در دست داشته باشی در میآورند یا مثلاً محله هارلم در نیویورک اینگونه است که ساعت ۷ شب به بعد اگر به این محله رفتی و آمدند جلوی ماشینت باید با ماشینت بزنی طرف را بکشی، چون اگر این کار را نکنی احتمال دارد آنها تو را بکشند، خیابانها کلاً خالی هستند و کوچهها دست گانگسترهاست. کلوپها در محلههای بد هستند که مثلاً فاحشه خانهها در آن قرار دارد، حتی مردم در ایستگاه مرکزی قطار آلمان در هاپ بانهوف بیرون نمیآیند، چون بسیار خطرناک است و با توجه به حالت زیرزمینی که دارد فقط همانجا سوار و پیاده میشوند و بالا نمیآیند، چون در نزدیکی ایستگاه مرکزی قطار فاحشه خانههای این چنینی وجود دارد که به شدت خطرناک است و البته پلیس هم شبها آنجا کنترل نمیکند، چون زیست شبانه مال لاتخانه هاست. بخشی از زیست شبانه هم این است که یک عدهای از آن طرف تهران مثلاً از دماوند طوری راه میافتند که قبل از طرح ترافیک داخل طرح باشند و در ماشین میخوابند تا مثلاً ساعت ۸ که اداره شان شروع شود، سرکار بروند. اینکه بخشی از جامعه به این رفتار مجبور شدهاند چه تأثیر بر اجتماع دارد. یکی از مشکلات ما این نیست که اطراف ایستگاههای مترو پارکینگ طبقاتی نیست. در شهری مانند تهران میتوانند تا ۲۰ متر هم بکنند و زیر زمین بروند و کاملاً برای ماشینها پارکینگ درست کنند تا افراد ماشینهای خود را پارک کنند و همین راهکار میتواند خیلی از مشکلات را مانند آلودگی هوا، اعصاب خردیهای ترافیک و مانند آن حل کند. منظورم این بود اینکه مردم مجبور هستند قبل از صبح از خانه خارج شوند و از زمان صبحانه بخش زیادی از وقت خود را در کنار خانواده نیستند، چه تأثیری بر خانواده و جامعه دارد؟ متأسفانه ما الان صبحانه و ناهار کنار هم نیستیم و یک شام میماند که آیا پیش هم باشیم یا نباشیم. یکی از مشکلاتی که ما پیدا کرده ایم، این است که معمولاً صبحانه نمیخوریم یا کم میخوریم، چون سرکار هستیم و یک ناهار است که معلوم نیست به چه شکلی خورده شود و بعد آن چیزی که سنگین است، شام است. زن برای اینکه خودش را به همسرش اثبات کند، شام را خیلی سنگین درست میکند، شامی که باید سبک باشد ساعت ۱۱ شب آن هم سنگین خورده میشود که موجب چاقی و مریضیهای بعدی مانند دیابت، قلب و بدخوابی شب میشود. در این شرایط کاری که دولت کرد ساعت کاری را به ۶ صبح آورد موجب نشاط جامعه شدهاست از یک طرف مردم کمتر سرگرم رسانههای اجتماعی و ماهواره میشوند و همچنین زود میخوابند و صبح با نشاط بیدار میشوند، من الان میبینم افرادی که ساعت ۶ صبح سرکار میروند، مانند بانک ها، صبحها بهشدت با نشاطتر هستند و کارایی آنها بیشتر است، چون شب خوابیده و الان سرحال هستند. قبلاً که میرفتم توی بانک آنقدر کارمندان بانک صدا میکردند که حد نداشت، ولی الان به شدت آرامش دارند. بر این اساس باید چه کارهایی در خصوص زیست شبانه در کشور انجام شود؟ اول اینکه نورپردازی خانهها خیلی مهم است و باید یک فکری برای آن انجام شود. دوم اینکه برنامههای تلویزیون بیاید سرشب و ساعت ۹ شب به بعد دیگر برنامه درست و حسابی نداشتهباشد، در حالی که متأسفانه برنامههای خوب خود را برای ساعت ۹ شب به بعد گذاشتهاند. سریالهای خوب خود را باید همان ۷ تا ۹ شب نشان دهند و بعد از آن ساعت فرد بداند که دیگر برنامه نیست و برود بخوابد و در این شرایط وقتی که سرکار هم میرود، دیگر سرحال است. یکی دیگر از مشکلات ما این است که زمان بندی و برنامه غذایی هم نداریم؛ یعنی چه غذایی را باید در چه ساعتی و به چه شکلی خورد. نکته دیگر که به آن هم اشاره کردید، همین بحث مترو است و با مهندس چمران در شورای فرهنگ عمومی کشور مطرح کردیم که باید اندیشیدهشود فرد از در خانه تا مترو باید چگونه رفت وآمد کند، اگر میخواهد ماشین شخصیاش را بیرون نیاورد باید اتوبوسها از محلههای اطراف به سمت مترو را زیاد کنند. همچنین ونها و مانند اینها باید باشد که افراد به سرعت به مترو برسند و دیگر نیازی به پارکینگ هم نیست. از طرف دیگر میتوانند پارکینگ هم بسازند و پولش را هم بگیرند، طرف حاضر است به جای اینکه ماشینش را در طرح بیاورد یک پولی بدهد ماشینش را در پارکینگ بگذارد و با مترو این طرف و آن طرف برود. بزرگترین کاری که برای از بین بردن این ترافیک و دود و دم و اعصاب خردیهای آن میتوان انجام داد، این است که محل سکونت، خرید، تفریح و کار را به هم نزدیک کنیم و به همین دلیل نیاز است مسکنسازی را در تهران شروع کنیم. الان بیشترین ادارات کجای تهران است؟ طبیعتاً مرکز تهران است. الان چقدر آنجا و جنوب شهر محلههای ویران داریم! اگر برجهای بزرگ ۲۰ طبقه را وسط همین محلههایی که الان با یک زلزله فاجعه ایجاد میکند، بسازیم همین موجب میشود افراد به محل کار خود نیز نزدیک باشند ولی این محلهها الان مردهاند، شبها به شدت جولانگاه موادمخدر و فحشاست. همین میدان شوش یا پارک هرندی را میتوان با برجآباد کرد و مردم ساکن شوند در این صورت خود به خود تمام محلهها پاک میشوند. خانوادهها آنجا ساکن میشوند و خود خانوادهها امنیت را آنجا مستقر میکنند. پس در مجموع باید چهار محل سکونت، کار، تفریح و خرید را به هم نزدیک کنیم و وقتی این چهار تا را به هم نزدیک کنیم، خود به خود ترافیک هم کاهش پیدا میکند. مخصوصاً در وسط شهر که مسطح است و مردم میتوانند پیاده یا با دوچرخه سرکار بروند و وقتی این اتفاق بیفتد دیگر هوا هم آلوده نیست. تنها راه این است که مسکن وسط شهر ایجاد کنیم، ولی الان در کل شهرهای بزرگ کشور وسط شهرها شهر مردهاست، ولی اگر مسکنسازی انجام شود، دیگر آنهایی که وسط شهر هستند، افسرده نمیشوند.
جوان در 10 مرداد نوشت: دیگر تفاوت زیادی ندارد چه زمانی وارد اتوبانها یا خیابانهای شهر میشوید، ترافیک سنگین مدتهاست تبدیل به موضوعی عادی در اکثر ساعات شهر شده و حتی آخر شبها که انتظار دارید شهر خلوت باشد، عدهای برای تفریح و عدهای دیگر برای انجام کارهای خود به خیابان آمدهاند و گرفتار ترافیک هستند. برخی معتقدند این زیست شبانه بخشی از زندگی در کلانشهرهای دنیاست و برخی دیگر این رفتار را خلاف سبک زندگی ایرانی – اسلامی یا حداقل سبک زندگی صحیح انسانی میدانند که تبعات مختلفی برای فرد و اجتماع نیز دارد. به منظور بررسی این موضوع در بخش اول گفت وگویی با ابراهیم فیاض، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران داشتیم که در تاریخ سوم مرداد در همین صفحه منتشر شد. در بخش دوم این بار با نصرالله منصوری، روانشناس و مشاور خانواده به گفت وگونشستهایم. زیست شبانه از نظر روانی چه تأثیری بر افراد دارد؟ خداوند براساس یک نظمی این جهان را بنیان کردهاست. اگر هرکاری که انجام میدهیم در امتداد آن چیزی که خداوند برای ما مشیت کرده و از ما خواسته حرکت کنیم، هر اتفاقی میتواند مبارک باشد و آثار مثبت داشتهباشد و به مشکلات برنخوریم، اما اگر بیاییم دستکاری انجام دهیم هر چند اینگونه نیست که آزاد نباشیم، ولی همین دستکاری ما در قضایای جهان هستی باید به گونهای باشد که اساس کار را به هم نریزیم. خداوند در قرآن میفرماید ما شب را پوششی برای استراحت و آرامش شما قرار دادیم. حال اگر ما بیاییم این را مرتب دستخوش دستکاریهای خودمان قرار دهیم، بیولوژی بدن به هم میریزد. الان چقدر مقالاتی در وادی علم پزشکی داریم مبنی بر اینکه آنهایی که خوابشان نامرتب است و خواب منظمی ندارد، به شکل متعدد به بیماریهای با اسمهای گوناگون مبتلا میشوند و این قضیه شب زنده داری یا زیست شبانه اگر در یک چارچوبی درازمدت باشد، برخی نارساییها را در جسم و روح ما به وجود میآورد که البته یکباره هم نیست و حتی ممکن است طی چند سال هم متوجه آن نشویم، مخصوصاً جوانی که قدرت و نشاط جوانی دارد ممکن است اصلاً به زودی توجه نکند که چه بلایی دارد به سرش میآید یا خواهد آمد. اگر این نظام آفرینش را به هم بزنیم، نظام اجتماعی، نظام خانواده و حتی مثلاً نظام ترافیکی را هم به هم خواهیم ریخت. من ماه رمضان از میدان تجریش داشتم میآمدم، دستفروشان که آن موقع شب داشتند کاسبی میکردند برای اینکه اقتصاد خانواده خود را مدیریت کنند مقدار زیادی زباله هم میریزند و این بندگان خدا نیروهای خدماتی شهرداری چقدر اذیت میشدند تا این زبالهها را جمع آوری کنند. بنابراین اگر ما نظام زیست و زندگی را در شهر هم بریزیم، حتی برای دیگر کارکنان و عوامل خدماتی نیز ایجاد مشکل میکنیم. خب ممکن است طرف بگوید من کار خلاف یا حرامی که انجام نمیدهم. من خیلی از مراجعان دختر و پسر از سن کم مثلاً ۱۶، ۱۸ یا ۲۰ و همچنین تعداد زیادی افراد ۳۰ ساله را میبینم که با این زیست شبانه خوابشان کاملاً ویران شده و علائم افسردگی فراوان دارند. وقتی سؤال میکنید، میگوید من ساعت ۳ یا ۴ بعد از نیمهشب میخوابم و علت آن نیز همین ور رفتن با موبایل است. رفتهرفته نابسامانی روحی و جسمی اینها را از کارهای روزمره و فعال بودن کلاً باز میدارد. بنابراین اگر کاری مانند زیست شبانه قرار است انجام شود باید نشاط خود و خانواده به دنبالش باشد، اذیتی برای امور اجتماعی نداشتهباشد و ما عواقب آن را بدانیم و اگر بدانیم در آینده عوارض برای ما ندارد، چه اشکالی دارد یک عدهای هم بخواهند بروند هیجان و شادابی خود را سپری کنند، ولی به شرطها و شروطها که از فرد تا خانواده، اجتماع و همه مسائل مدنیت در آن در نظر گرفتهشود و اگر غیر از این باشد، دلیلی ندارد. حتی چند وقت پیش در جلسهای گفتم مثلاً دعای کمیل که یکی از دعاهای که خیلی جذاب است، اگر خواندنش موجب شود دیر بیایید، خوابتان ببرد، از فعالیت فردا بمانید، قرارتان به هم بریزد یا به تعهد خود عمل نکنید، خود آن دعا خواندن نیز زیر سؤال میرود. خداوند ما را براساس یک اصول و یک رهنمودهایی به این دنیا آورده و انبیا را فرستاده تا بعداً از ما بازخواست کند به قول مولانا «من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم/ آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم» یعنی همه چیز در چارچوب و حساب و کتاب است. این چارچوب چگونه است؟ در برخی از کشورها مغازهها موظف هستند ساعت ۷ یا ۸ ببندند این الگو چگونه است؟ آیا نسبت به افراد و محیط متفاوت است یا برای همه به یک شکل است؟ بله من هم در خارج اینها را دیده ام. جغرافیای دنیا، نژادها، نوع زیست و زندگی متفاوت است و آن چیزی که برای جوان، پیر یا خانواده ما مؤثر است شاید در جای دیگر دنیا نهتنها مفید نباشد، حتی فکرش را هم نکند، ولی در هر حال ما میخواهیم کاری انجام دهیم و باید شرایط به شکلی باشد که بتوانیم این کار را انجام دهیم. بنابراین هر چند قبول است که وضع ما متفاوت است، ولی همانطور که گفتم اگر انتخابهای ما در یک نظم، انضباط، مسیر و جریانی باشد، درست است، چون ما بر اساس انتخابها زندگی میکنیم، سعادتمند یا شقاوتمند میشویم و خداوند ما را بازخواست خواهد کرد، بنابراین ما میتوانیم با جغرافیا و نژادهای خودمان مسیر صحیح را انتخاب کنیم. بالاخره کشور ما یک کشور چهار فصل، زیبا و دیدنی است که از هر جهت قابل اعتنا است به شرطی که ما بتوانیم از این سرمایه خداوندی استفاده کنیم، مثل اینکه یک ثروتمند به شکلی برنامهریزی میکند که پولش همینطور بیشتر میشود و یک ثروتمندی هم ممکن است صبح کل پولش را ببرد یخ بخرد و بگذارد کنار پیاده رو و هیچکس هم نخرد و شب بگوید مردم ببینید تمام سرمایه در جوی راه افتادهاست، بنابراین تفکر و مدیریت ما تعیینکننده است. این زیست شبانه هدفمند است؟ ما یک چیزی در دانشگاه داریم به نام مدیریت بحران که اگر به بحران خوردیم، بدانیم چه کنیم. الان من احساس میکنم یکسری از این زیستهای شبانه بی هدف اتفاق میافتد؛ یعنی طرف خوابش نمیبرد یا ناراحت است بیرون میزند. در مراجعان من هم چنین مواردی هست، مثلاً زن و شوهر دعوایشان شده آقا میزند بیرون و مثلاً چند ساعت وارد این زیست شبانه میشود و طبیعتاً این رفتار با هدف نبوده و او ناگزیرشده خانه را ترک کند تا دعوا فروکش کند. خب این رفتار چه مشکلی دارد؟ اینکه بتوان کاری کرد که از نظر جسمی، روحی، مالی، اجتماعی و هر نظر دیگر برای ما و دیگران سودمند باشد، مشکلی ندارد و البته خودخواهی هم نکنیم که، چون من الان دارم لذت میبرم، پس همه هم باید در خدمت من باشند، چون پیامبر میفرمایند مسلمان نیست فردی که انسان دیگری از دست و زبان او اذیت شود و آزار ببیند و باید چارچوبها مراعات شود. بعد هم جوانان عزیز بدانند به قول آقای آلبرت اینشتین اگر مردم میدانستند زمان چقدر ارزش دارد، کفش بنددار هم نمیپوشیدند. من برخی از شبها میبینم یک عده همینطور سرگردان هستند و میگویند میرویم ببینیم چه میشود، بعضی از مواقع نیز پیش آمده که در این رفتنهای آخر شب اتفاقات دیگری میافتد و خودشان بعداً میگویند من حالت عادی نداشتم، مشروب خوردهبودم، دست به یقه شدیم، دعوا شد و خدای ناخواسته یک نفر کشتهشده و حالا عواقبی به وجود آمدهاست که پای پلیس و دادستانی برای اتفاقی که در شبگردی و زیستشبانه دیشب اتفاق افتاده وسط آمده است. باید عواقب، جوانب و حواشی که اصلاً توجه نکردند، برای خانوادهها مشکل ایجاد کردهاند، مثلاً مادر و پدر بیچاره در خانه نشستهاند که پسر کی باز میگردد و بعد هم زنگ میزند، میگوید حالا میآیم و با دوستانم هستم. یک دفعه هم خبر میرسد یک دعوای دسته جمعی داشتند و حالا بیا و درستش کن. اگر بخواهید توصیهای به خانوادهها داشتهباشید که این زیست شبانه چگونه باید مدیریت شود، چیست؟ بوذرجمهر به انوشیروان گفت سحرخیز باش تا کامروا باشی و در ادبیات دین هم خیلی به این موضوع سفارش شده و اصلاً تجربه نشان داده آنهایی که سحرخیز هستند و کارها و برنامه خود را شروع میکنند، حتی از نظر زمان و ساعت احساس میکنند زودتر نسبت به کسی که خواب میماند به مقصد رسیدهاند و کارهای آنها ردیف شدهاست. من صبح که برای نماز صبح بیدار میشوم و وضو میگیرم، احساس میکنم آن آب وضو با آبهایی که بعداً به صورت من میخورد، بسیار متفاوت است و یک نشاطی در من ایجاد میکند، حالا کاری به خود عبادت هم ندارم، ولی این چیزی است که من به آن دقت کرده و رسیده ام. من در جلسات مشاوره به خانوادهها و جوانان توصیه میکنم بیایند و با برنامه زندگی کنند. به همه میگویم برای این ۲۴ ساعت یک کاغذ A۴ یا دفتر بردارید و آن را زمانبندی کنید، مثلاً اینقدر ساعت میخوابم، سه وعده غذا میخورم که این مقدار زمان میشود، کارم هم این است، تلویزیون نگاه میکنم یا نه، با موبایل کار میکنم یا نه و بعد بیرون میروم یا نه. شبانه روز ۲۴ ساعت است و هر ساعت هم ۶۰ دقیقه را شامل میشود، کسی برنامهریزی داشتهباشد میتواند با برنامهریزی آن بیشتر به قله صعود کند، ولی اگر بی برنامه باشد، مثل کسی است که در خانه گیر کرده و میخواهد به فرودگاه برسد، حالا هر چقدر هم به راننده بگوید سریعتر برو، او میگوید من دنده هوایی که ندارم، راه بسته است. این میشود آدم بی برنامه، آدم بی برنامه هم آسیب میبیند و هم آسیب میزند، ولی در مورد آدم منضبط و منظم برعکس است. آدم منظم چگونه است؟ خدا رحمت کند وقتی شهید بهشتی به شهادت رسید، پسر بزرگ ایشان آقای محمدرضا بهشتی که تحصیلاتشان در رشته فلسفه است، میگفتند ما هفتهای اگر اشتباه نکنم یکربع در طبقه وسط منزل یک جلسه خانوادگی داشتیم که در خدمت پدر مینشستیم، همه حرفهای خود را میزدند و ایشان رهنمود میدادند. در یکی از جلسات در حالی که ایشان رئیس قوه قضائیه هم بودند و از شیراز برگشتهبودند، ما دیدیم زودتر از آن ساعتی که تنظیم کردهبودیم و قبل از اینکه ما آمدهباشیم پدر به آن طبقه وارد شدند. آن موقع آقای تقی دژاکام، روزنامه نگار یک قرار مصاحبه برای ساعت ۳ بعد از ظهر با آقای بهشتی داشتند، مرحوم بهشتی از همان بالا نگاه میکنند ایشان آمده، ولی یکربع، ۲۰ دقیقهای هم به ساعت ۳ ماندهاست. آقای دژاکام میگویند حتماً آقای دکتر من را تشویق هم میکنند که زود آمدم هر چند البته از این جهت قابلتشویق هم هست، ولی آقای بهشتی میفرمایند شما متوقف باشید، الان جلسه ادامه دارد سر ساعت ۳ وقت مال شماست. ببینید چقدر این رفتار درس آموز و زیباست و تمام بزرگان تاریخ چه معمم و چه کت وشلواری اینگونه بودند، از جمله زندگی علامه طباطبایی را هم اگر بررسی کنید، میبینید اینها قدمها را با نظم و انضباط ویژه برداشتهاند تا واقعاً به موفقیتهای قابلاعتنا رسیدهاند. خب در زندگی یک چیزهایی مانند ترافیک هم هست که دست ما نیست. بله ترافیک تبدیل به یک بلای عمومیشده، ولی یک کارهایی دست ما هست و ما میتوانیم مدیریت کنیم، مثلاً اگر کسی دیر میخوابد، دیگر خیلی ربطی به ترافیک ندارد که البته خیلیها را میبینیم که اینگونه هستند. حضرتعلی (ع) به مردم میفرمودند قبل از طلوع آفتاب بروید مغازههای خود را باز کنید، چون روزیها تقسیم میشود و اگر بخوابید کمگیرتان میآید، الان میبینید طرف ساعت ۴ صبح تازه میخوابد خب اینها عوارض دارد. من بعضی از جوانان را میبینم، چهرهشان زرد شده مریض و بی حال است، بعد وقتی چند کلمه صحبت میکند، میفهمم تا ساعت ۴ صبح بیدار بوده و بعد خوابش برده، در این شرایط ادرار به او فشار آورده ولی، چون کسری خواب داشته از اینور به آنور غلتیده و تا ساعت ۱۰ و ۱۱ در رختخواب بودهاست. عوارض این رفتار این است که رسوبات و سمومی که باید دفع شود، مانده و حبس شده و ممکن است بعداً در دراز مدت مشکل سنگ کلیه ایجاد کند. میخواهم عرض کنم در موضوع وقت باید همه اینها را ما مدنظر قرار دهیم یا یک راهنمایی داشتهباشیم که ما را به خوبی بفهمد، مدیریت کند و مسئولیتشناس باشد. به هرجهت ما باید برای این وقتمان برنامهریزی کنیم، مخصوصاً اینکه زمانی که در اختیار ماست به عنوان امانت است و پیامبر فرمودهاند به محض اینکه در قیامت مردم از قبرها سرهای خود را بیرون میآورند و برای محشر میآیند، اول چیزی که خدا از آنها میپرسد، این است که وقت و زمانی که در اختیار شما بود، چگونه صرف کردید. سؤال بعدی این است که جوانی را کجا صرف کردید، بعد میپرسند از کجا کسب مال کردید و چهارم میپرسند این مالی را که با زحمت کسب کردید، چگونه خرج کردید و پنجم هم فرمودند که از خاندان من از امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و فرزندانشان از شما میپرسند. من برهمین اساس در گفتگو با جوانان به آنها توصیه میکنم به شکلی در زندگی رفتار نکنند که به «ای کاش» مبتلا شوند، بگویندای کاش فلان کار را نکردهبودم، فلان حرف را نزدهبودم، زمانم را اینگونه نسوزاندهبودم و مانند اینها و این حسرتها بعداً بیشتر آزاردهنده است.
انشاالله که مشکل برق نیست
پیمان مولوی، اقتصاد دان در توییتی کوتاه با کنایه نوشت:
انشالله که مشکل کمبود برق نیست….
پژمان موسوی در اینستاگرام خود با اشاره به خبر روزنامه جوان نوشت: شب ها را هم پلمپ کنید!
این خبرنگار در ادامه نوشت: روزنامه جوان با یک آدمی گفت و گو کرده و بر اساس دیدگاه شخص او به این جمع بندی رسیده که «زیست شبانه ویرانگر روح شهروندان شده است». یک وقتی هست که یک آدمی نظری دارد و آن را در ستونی با مخاطبان اش در میان می گذارد اما وقتی روزنامه ای با صبغه و سابقه ی «جوان» که می دانید و می دانیم چه خط و ربطی دارد، آن را عکس یک می کند و تیتر بزرگ صفحه اول خود را به آن اختصاص می دهد، دیگر این نظر، دیدگاه یک فرد نیست، یک نقشه راه است، یک سیاست روشن است.
حال که روزنامه ی جوان چنین موضعی را اتخاذ کرده، باید خیلی صریح این پرسش را مطرح کرد که بر اساس کدام داده آماری، این روزنامه به این جمع بندی رسیده که «زیست شبانه ویرانگر روح شهروندان است»؟ چند نفر بر این باور هستند؟ طبقه ، قشر، سن و جنس این افراد چیست؟ این نظر سنجدی را کدام نهاد بر اساس چه روشی انجام داده؟ زمان و مکان این نظر سنجی کی و کجا بوده؟
گار پاسخ روشینی به این پرسش ها وجود ندارد، ما با «نظر سازی» رو به ر هستیم نه «نظر سنجی»!
پیسنهاد من به اهل این نظر این است که به جای این کارها، یک بار بای همیشه سیاست «پلمب» را درباره ی «شب ها» هم اجرا کنند و شب ها را پلمب کنند و خلاص….
یک فعال اقتصادی خواست برای حفظ کرامت شهروندان هیات دولت برای دو سال تعطیل شود.
پدرام سلطانی، فعال اقتصادی به تعطیلی چهارشنبه و پنجشنبه واکنش نشان داد.
به گزارش اعتمادآنلاین، او زیر توئیت سخنگوی دولت که خبر تعطیلی آخر هفته را اعلام کرده بود نوشت: برای حفظ سلامت و کرامت شهروندان بهترین تصمیم این است که هیات دولت را برای دو سال تعطیل کنید.
توییتر اعتمادآنلاین نوشت: نیروگاههای کارون سه و چهار موقتا از مدار تولید برق خارج شدند روزنامه پیام ما بهنقل از یک منبع آگاه اعلام کرده علاوه بر شدت گرما، کاهش تولید برق هم از دلایل تصمیم دولت برای تعطیلی فردا و پسفردا بوده است
زیست شبانه در گرمای سوزان تابستان
اگر در آلمان و کشورهای شمال اروپا شب شهر زود تعطیل میشود و مردم به خانهها میروند، در جنوب اروپا، ایتالیا و اسپانیا و … مردم شب دیر به خانه میروند. در شمال اروپا هوا در تابستان خنکتر از جنوب اروپاست، در طول روز میتوان فعالیتهای همیشگی را انجام داد. در جنوب ظهرها گاهی آنقدر گرم است، که خیلی از مغازهها تعطیل میکنند. مردم در خانه استراحت نیمروز میکنند. در خنکای عصر و شب بیرون میآیند.
اینکه اقوام و بستگان کسی که از فرنگ آمدهاند شب ساعت ۹ میخوابند و صبح ساعت ۵ ورزش میکنند، تصویرگر کل جامعه فرنگ نیست.
علاوه بربن ساعت خواب مسافر به خاطر پدیده جتلک و عادتهای شخصیاش متفاوت است.
عجیب است که این قدر ناآگاهانه با یکی دو تجربه میخواهند برای روند زندگی مردم تکلیف تعیین کنند. این بدترین کاریست که با روان جامعه میتوان کرد.