رجعت به تعاون اجتماعی؛ امر مغفول حکمرانی | مدیر مسئول روزنامه اصولگرای فرهیختگان
محمدامین ایمانجانی، مدیر مسئول روزنامه فرهیختگان در این روزنامه نوشت :ماجرای آنچه در مجلس بهعنوان قانون حجاب و عفاف طرح شده بهلحاظ اجتماعی پربسامد بوده و موجی از واکنشها را برانگیخته است، همچنین ماجرای ونهای تغییر شکلداده و بحثبرانگیز در هفتههای گذشته باز هم یکسوال بنیادین را مطرح میکند که آیا این مسیر اثربخش است و استمرار آن میتواند به نتایج مثبت منتج شود؟
نیاز مهمی که در این میان بهطورکلی بهدست فراموشی سپرده شده، رویکرد صحیح و کارآمد نسبت به مسائل امر به معروف و نهی از منکر است. اگرچه این امور بهذات خود یک وظیفه دینی و اجتماعی هستند اما نباید این اصل را نادیده انگاشت که ریشه تجویز این رفتار از سوی خداوند، مودت و علاقه نسبت به یک جامعه یکپارچه و فردی است که مخاطب آن قرار میگیرد.
با نگاهی به الگوی کنش دستگاههای اجرایی و واکنشهای جامعه به مساله دعوت به حجاب پیش از وقوع فوت مهسا امینی در تابستان گذشته، متوجه مدل مشابهی از انتقادها و هشدارهای کارشناسی خواهیم بود که مجریان قانون موفق به ارائه پاسخ مناسب مورد اقتضای جامعه به آن نشدند. درنتیجه دشمن با پیشرانه رسانههای جمعی خود مجموعه اقدامات پیچیده با زمینهچینی چندین سالهای را توانست صورت دهد تا کشور را به نقطهای برساند که پاییز گذشته شاهد آن بودیم. اکنون نیز این الگو با بسامد بالاتری درحال تکرار است.
اگر دشمن یک راهبرد برای خود تعریف کرده باشد؛ آن چیزی نیست جز تولید یأس عمومی در میان گروههای مختلف مردم. شکلدهی به این یأس، تنها با توسل به یک نقطه شکست در آرامش روانی اجتماعی میتوانست صورت بگیرد که با شکلگیری آشوب سال گذشته، مورد دستیابی آنها واقع شد. درحالیکه برنامه ترکیبی دشمن این بود که بتواند این نقطه شکست را به نقطه غیرقابلبازگشت برای نظام تبدیل کند اما با بازگشت آرامش نسبی به سطح جامعه، این برنامه با شکست مواجه شد. هرچند سادهلوحانه است اگر تصور کنیم با بازگشت توازن نسبی در زیست اجتماعی کشور، برنامهریزیهای پساآشوب آنها متوقف شده باشد.
دو مساله مدنظر گروههای اپوزیسیون که بعضا مورد غفلت قرار میگیرد، عبارتند از: اول بهرهگیری از خلأ پاسخدهی و برقراری ارتباط با افکار عمومی (عدم اقناع) و دوم بازتعریف مفاهیمی نظیر آزادی و کارآمدی -که خود از ارزشهای پایهای انقلاب اسلامی بودهاند- بهنفع خود. از همین روست که تمرکز و محور اصلی تبلیغات آنها مبتنیبر القای حس سرکوب جمعی در جامعه قرار گرفته است. هرچند این پرسش را که چرا درحالحاضر دشمن هدف خود را بر تولید تلقی سرکوب در افکار عمومی گذاشته و آن را دنبال میکند، جامعهشناسان باید پاسخ دهند اما نباید نسبت به پیامدهای فاجعهبار ایجاد این باور در شرایطی که نظم فکری و آرامش جامعه در خطر است، نادیده بگیریم. شاید بهترین مثال عینی برای پیامدهای مخاطرهآمیز را بتوانیم در حوادث ماههای گذشته در مدارس دخترانه جستوجو کنیم. در اینجا به یک نقطه مشترک استناد میکنم که در موضعگیری تمام مقامات رسمی که مسئول پیگیری و کشف واقعیت ماجرای مدارس بودهاند به آن اشاره کردهاند و آن وجود یک عامل روانی از تلقی بیماری و مسمومیت بوده که در دانشآموزان شکل گرفته و با بازتولید ترس با چنین گستردگی منجر به این حوادث میشد. باید از مسئولان و مقامات تصمیمگیر پرسید چگونه وقتی تجربه مواجهه با چنین عوامل برهمزننده روانی وجود دارد، به اتخاذ تصمیمات ناسنجیده و سلبی برای مواجهه با مسائل فرهنگی و اجتماعی مبادرت میورزند؟
متاسفانه رویکرد امروز نسبت به مساله امر به معروف بیش از آنکه از سر دلسوزی باشد، تبدیل به رویکردی صرفا سلبی شده است؛ رویکردی سلبی که نتیجهای جز تحقیر بخشی از افکار عمومی نداشته و بهناچار بهسمت جوسازی باور به سرکوب -آنطور که دشمن جهتدهی میکند- حرکت میکند. هرچند واژه جوسازی که توسط مسئولان مختلفی نیز تکرار شده است نباید ما را به این خطا بیندازد که برهم خوردن آرامش روانی در قالب جوزدگی تنها بهشکل پالسهای نارضایتی محدود و مقطعی ظهور میکند، زیرا این تفکر دقیقا همان تفکری است که عوامل در تقابل با نظام اسلامی بهدنبال آن بوده و در سالهای گذشته فرصت کافی برای بهرهبرداری از این فضا در راستای منافع خود را داشتهاند.
درست زمانی که تمرکز حاکمیت برای کنترل فضای اجتماعی و مساله حجاب اتکا بر ابزارهای سختافزاری نظیر فیلترینگ، پلمب اماکن، بازگرداندن ونهای سفیدرنگ گشت ارشاد -بدون هیچ برچسب، عنوان و نشانی از مرجع مسئول آن- و دوربینهای چهرهزن است و ابزارهای نرمافزاری که همان مساله تولید پیام با خاصیت جذب حداکثری هستند به دست فراموشی سپرده شده است، رسانههای جمعی و اجتماعی معاندان درحال تولید پیامهایی برای القای حس تحقیر عمومی و سرکوب اجتماعی و جذب مخاطب هستند. باید این مفاهمه بین تصمیمگیران بهوجود آید که خلأ ما نه در مسائل سختافزاری، بلکه در مسائل نرمافزاری است. جایی که ظرف محتوا را به طرف مقابل واگذار کردهایم. در شرایط حاضر پیامهای تولیدشده تنها محدود به پذیرش توسط قشر خاصی از شهروندان کشور است ولی شاهد آن هستیم که بخش دیگری از افکار عمومی که غالب آنها را جوانان و نوجوانان تشکیل میدهند را علیرغم تمام تمهیدات بازدارنده نظیر فیلترینگ گسترده در فضای مجازی، به طرف مقابل واگذار کردهایم.
امر مغفول را در این التهابات اجتماعی جامعه ایران باید در مفاهیم ارزشی و پایهای دینی جستوجو کرد که توجه کمتری به آن میشود، و آن چیزی جز رجعت به مفهوم تعاون اجتماعی نیست. اگر خداوند به تعاون در امور نیک امر کرده است باید متوجه بود که تعاون تنها زمانی قابلدستیابی است که طرفین بهطور دلسوزانه در راستای ارزشهای مشترک برای رشد جمعی (ترقی اجتماعی) گام بردارند؛ و هرقدر که این ارزشهای مشترک بهدرستی تبیین نشوند، دستیابی به این همکاری دشوارتر خواهد بود.
باور اشتباه و خطایی که عدهای به جنگ با خدا برخاستهاند تنها ناشی از تصمیمات چنددههای است که منجر به شکلگیری یک مقاومت درونی در بخشی از جامعه -هرچند هم که کوچک و محدود- شده است؛ مقاومتی که با القای سرکوب توسط دشمن درحال تقویت بوده و با تاخیر در یک اقدام منسجم و کارآمد برای تبیین، روزبهروز مخاطب بیشتری از جامعه را از دست میدهیم. همانطور که رهبر انقلاب بارها اشاره کردهاند؛ آن بخشی از جامعه که ضعیفالحجاب هستند درواقع دختران این انقلاب و ایران هستند که همراهی خود با ارزشهای پایهای انقلاب را در مقاطع مختلف اثبات کردهاند. اگر این روزها در کشور با پدیده بیحجابی مواجه هستیم نباید فراموش کرد تا چندی پیش این کمحجابی بود که همعرض با بیحجابی مورد عتاب سختافزاری قرار میگرفت، بدون اینکه هیچگونه باب گفتوگو و اقناعی با جامعه شکل بگیرد.
بازگشت به مفهوم تعاون اجتماعی که در آن آحاد جامعه بهطور مشترک با هر سلیقه، گرایش و گفتمانی بتوانند با ایجاد باب گفتوگو با یکدیگر مسیر رشد جمعی را طی کنند، از اصلیترین نیازهای امروز کشور است. در این امر نیازمند بازگشت به شرایط مشابه دهه اول انقلاب اسلامی هستیم که طی آن تضارب آرا و عقول بهشکل گفتوگو محور با قوت وجود داشت و همه افراد، با نگاههای مختلف میتوانستند با یکدیگر صحبت کنند و مسیر توازن اجتماعی را از مسیر مفاهمه و اقناع بهدست آورند. زمانی که کارکرد و وظیفه اصلی تمام سازمانها و نهادها مبتنیبر ارائه خدمات اجتماعی با هدف کمک به یکدیگر و حفظ سرمایه اجتماعی تعریف میشد. اگر بخواهیم شرایط را برای جلوگیری از امنیتیسازی مساله فطری حجاب در کشور ایجاد کنیم باید در درجه اول نوع برخورد سلبی و امنیتی به این مساله اجتماعی را تغییر دهیم و در ثانی مواجهه با آن را هم در سطح اجتماعی باز تعریف کنیم که افراد با سلایق و گرایشهای مختلف، بدون بهرهگیری از امتیازهای ویژه، بتوانند ابتکاری برای حل مساله پیدا کنند. دستیابی به چنین ابتکار عملی بدون بهرهگیری بخش نخبه و تحصیلکرده دلسوز که تاکنون در حاشیه واقع شدهاند، امکانپذیر نیست.
این روزها که وارد ماه محرم شدهایم؛ شاهدیم که چگونه عدهای -که هیچ گونه دلواپسی برای ایران و ایرانی ندارند، درصدد انتقال پیامهایی برای ایجاد شکاف اجتماعی با بهرهگیری از مسائل دینی هستند. از آنسو نیز شاهدیم در جمعیت عشاق حسینی چگونه هرکدام از افراد از گرایشهای فکری مختلف صف کشیده و برنامههای ایجاد شکاف را مختل کردهاند. همانطور که رسول خدا(ص) در حدیث ان الْحُسین مِصباحُ الْهدی وَ سَفینَه الْنِّجاة به ما گوشزد کردهاند، کشتی حسین بن علی(ع) بدون توجه به جنسیت، گذشته و گرایش افراد، نجات غریق همه خواهد بود. در بازگشت به مفهوم تعاون اجتماعی نیز اگر چنین نگاهی حاکم باشد که ارزشهای پایهای بهعنوان مِصباحُالْهدی، روشنگر مسیر و بسط دامنه گفتمانی به وسعت سَفینَه الْنِّجاه درنظر گرفته شود میتوان شرایط لازم برای عبور از بحرانها را بهوجود آورد تا همه اعضای جامعه یکپارچه ایران، فرصت مشارکت و نقشآفرینی در مسیر تعالی خود را ایفا کنند. درست مانند دهه شصتی که سالهای بسیار سختتر و پیچیدهتر در حضور دشمن مستعدتر با موفقیت پشتسر گذاشته شد.
انتهای پیام