مذاکـــــره بر سر دالان زنگروز؟
هم میهن نوشت:
وزیران امورخارجه ایران و جمهوریآذربایجان از آغاز سال جدید تاکنون بیش از پنج بار گفتوگوی تلفنی و دیدار با هم داشتهاند و در حاشیه اجلاس غیرمتعهدها در باکو، وزیر امور خارجه ایران، حسین امیرعبداللهیان با الهام علیاف دیدار کاری داشت و سفیر ایران نیز دستکم دو دیدار با وزیر امورخارجه آذربایجان و دستیار رئیسجمهور این کشور داشته است. با این حساب میتوان ادعا کرد که ایران و جمهوریآذربایجان طی چند ماه گذشته بیش از هر کشور دیگری در سطح بالا با هم تماس داشتهاند اما واقعیت این است که روابط در پایینترین سطحاش از زمان استقلال این جمهوری قرار دارد و روابط تهران و باکو دستکم از زمان قدرتگیری حیدر علیاف، پدر رئیسجمهور کنونی هیچگاه تا این اندازه پرتنش و سرد و در سطح پایین نبوده است. اما محتوای تماسهای مکرر وزیران امور خارجه چیست؟ دو طرف بهدنبال چه چیزی هستند و علت سردی روابط چیست؟ چه اتفاقی خواهد افتاد و چه چشماندازی پیش روی روابط دو کشور است؟
روابط باکو و تهران در سالهای گذشته از زمان روی کارآمدن حیدر علیاف، پدر رئیسجمهور کنونی دستکم در ظاهر خوب بوده و با وجود گسترش روزافزون روابط باکو و تلآویو و شیطنتهای رسانهای باکو در زمینه ادعای ارضی بر مناطق آذرینشین ایران در ظاهر روابط در بالاترین سطح حفظ شده بود اما ناگهان یکسال پس از جنگ 2020 و بازپسگیری برخی مناطق اطراف قرهباغ توسط باکو از ارمنستان، روابط به پرتنشترین شکل خود بروز کرد و ایران با برگزاری سه رزمایش نظامی تهدیدآمیز در سرتاسر مرزهای مشترک ایران و جمهوریآذربایجان به تلاش باکو برای اشغال جنوب ارمنستان و آنچه باکو آن را ایجاد دالان زنگزور مینامید، پاسخ داد. براساس توافق 9 مادهای که با وساطت مسکو برای آتشبس جنگ 2020 میان باکو و ایروان امضا شده بود، باکو متعهد شد از طریق دالان لاچین اجازه دسترسی به مردم ارمنی قرهباغ با خاک ارمنستان را تضمین کند و ایروان نیز از طریق خاک خود اجازه ارتباط مواصلاتی اعم از جاده و راهآهن را برای ارتباط میان خاک اصلی جمهوریآذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان پدید آورد. براساس توافق 9مادهای امنیت و کنترل این دو دالان از طریق نیروهای نظامی روسیه تامین خواهد شد. همین ماده توافقنامه که ایروان را متعهد کرده است ارتباط مواصلاتی را از جنوب خاک خود برای باکو تامین کند دستاویز باکو برای تلاش به اشغال خاک ارمنستان شد. باکو با تفسیری موسع از این ماده خواستار برخورداری از دالان سرزمینی از خاک ارمنستان بود که کنترل آن بهصورت کامل در اختیار باکو باشد و این امر خواستهای فراتر از آنچه در توافقنامه ذکر شده، تلقی شد. ارمنستان نیز ضمن تاکید بر اهمیت دالان لاچین که نیروهای روسیه برای حفظ امنیت آن متعهد بودند، برای ایجاد دالان مشابهی بدون حق حاکمیت برای آذربایجان اعلام آمادگی کرد اما از هرگونه واگذاری حق حاکمیت بر خاک خود امتناع کرد. تلاشهای باکو که از حمایت ترکیه و اسرائیل برخوردار بود، موجب اعتراض ایران شد و مقام رهبری 28 تیر 1402 در دیدار با رجبطیباردوغان رئیسجمهور ترکیه سیاست اصولی و منطقی جمهوری اسلامی ایران در قبال تغییر مرزهای ژئوپلیتیک را اینگونه اعلام کردند: «اگر سیاستی مبنی بر مسدود کردن مرز ایران و ارمنستان وجود داشته باشد، جمهوری اسلامی با آن مخالفت خواهد کرد چراکه این مرز یک راه ارتباطی چندهزارساله است.» دالان ادعایی توسط باکو در واقع مرز مشترک ایران و ارمنستان را هدف قرار داده و با ایجاد این دالان، ایران در انزوای ژئوپلیتیک قرار خواهد گرفت و تنها راه ارتباطیاش با اروپا به ترکیه محدود خواهد شد. مخالفت ایران با دالان تورانی ناتو موجب عصبانیت باکو از تهران شد و در پی آن باکو به ایجاد جنگ رسانهای علیه ایران و تکرار ادعاهای قومیتی پرداخت و حتی الهام علیاف در اجلاس سران سازمان کشورهای ترک در سمرقند از پایمال شدن حقوق آذریهای ایران بهخاطر عدم تحصیل به زبان مادری سخن گفت. در این میان حادثه مشکوک حمله یک فرد مهاجم به سفارت باکو در تهران در هفتم بهمن 1401 که منجر به کشته شدن دو نفر از اعضای سفارت جمهوریآذربایجان شد، بهانه لازم را به باکو داد تا سفارتش در تهران را تعطیل کرده و روابط با تهران را به حداقل برساند.
رخداد اول
ماجرای حمله به سفارت
حمله مشکوک یک مهاجم به سفارت جمهوری آذربایجان در بهمن 1401 که باکو آن را اقدامی تروریستی توسط گروه حسینیون معرفی کرد به تعطیلی سفارت این کشور در تهران منتهی شد. باکو با سوءاستفاده از این حادثه و انتساب آن به گروه حسینیون تلاش کرد موضوع را بینالمللی کرده و از آن برای تحت فشار قراردادن ایران بهرهبرداری کند در حالی که اسناد منتشرشده از نهاد ریاستجمهوری ایران نشان میدهد که فرد مهاجم برای باکو کاملاً شناختهشده است و چهبسا توسط آنان برای این اقدام هدایت شده است.
این حمله که توسط فردی به نام یاسین حسینزاده اتفاق افتاد در اوج تنشآفرینیهای باکو علیه ایران بهانهای شد تا باکو دیپلماتهای خود را از تهران خارج کرده و روابط خود با ایران را به پایینترین حد از زمان تاسیس این جمهوری تازهتاسیس کاهش دهد. الهام علیاف که در دو سه سال اخیر به پشتوانه تحریک رژیم صهیونیستی و صحنهگردانی ترکیه به نمایشهای رسانهای علاقهمند شده با ناامن معرفی کردن ایران مدعی شد تا زمانی که ماهیت تروریستی این رویداد روشن نشود حاضر به بازگرداندن اعضای سفارت خود به تهران نخواهد شد. در حال حاضر بنا بر اعلام سخنگوی وزارت امور خارجه مقدمات بازگشت اعضای این سفارت فراهم شده و تنش از سوی ایران مدیریت و کاهش پیدا کرده است. آگاهی از برخی ابعاد این رویداد مهم و روشنگر است.
یاسین حسینزاده اهل مرند و ساکن ارومیه حدود بیست سال پیش در سال 1378 در باکو دانشجوی رشته کارشناسی حقوق بوده است. پس از دو سال و بدون اتمام تحصیلات و پس از ازدواج با همسر باکوییاش گلنار علیوا به ایران بازگشته و طی بیست سال گذشته سفری به باکو نداشته است. براساس اسناد منتشرشده از نهاد ریاستجمهوری ایران، یاسین حسینزاده در دوران اقامت در باکو با مبارزان چچنی روابط ایدئولوژیک پیدا کرده و به همین دلیل توسط سرویس اطلاعاتی باکو دستگیر و مورد تخلیه اطلاعاتی قرار میگیرد و کاملاً برای باکو شناختهشده است. از سوی دیگر بستگان گلنار علیوا از جمله دو برادر همسرش عضو سرویس اطلاعاتی جمهوری آذربایجان هستند. در این اسناد گفته شده است یاسین حسینزاده پس از دستگیری به خدمت سرویس اطلاعاتی جمهوریآذربایجان درآمده و حدود هفت مرتبه از سوی افسران آذری در هتل مورد ملاقات قرار گرفته و مأموریتهایی در خصوص دانشجویان و شهروندان ایرانی به وی داده شده است و هرچند طی ۲۰ سال گذشته ارتباط مستقیم حسینزاده با سرویس اطلاعاتی جمهوری آذربایجان قطع شده اما از طریق خانواده همسرش هدایت و اداره میشده است. از موارد مهم در مورد حمله یاسین حسینزاده به سفارت جمهوری آذربایجان این است که برادر همسر او به حسینزاده القا میکرده که همسرش در سفارت آذربایجان در تهران حضور دارد و او باید برای نجات همسرش به سفارت برود. در واقع خانواده باکویی همسر فرد مهاجم نقش بسزایی در تحریک حسینزاده برای حمله به سفارت داشتهاند.
برادر یاسین حسینزاده نیز که یک کتابفروشی قومگرا با نام کتابفروشی فضولی را در ارومیه اداره میکند به مشکلات روحی- روانی برادرش اذعان دارد و معتقد است انگیزه او شخصی و انتقامگیرانه ناشی از توهم نگهداری همسرش در سفارت آذربایجان یا همراهی و مساعدت سفارت در انتقال همسرش به آذربایجان بوده است. برادر یاسین که از مشکلات خانوادگی او با همسرش اطلاع دارد به یکی از رسانهها گفته است که یاسین «گذرنامه همسرش را گرفته و اجازه هیچگونه سفری به آذربایجان (حتی در زمان فوت پدر و مادر این خانم) نداده است. اوایل سال ۱۴۰۱ برادر و عموی گلنار علیوا به ایران آمده و او را به آذربایجان بردند» ولی مهاجم «تصور میکرده که همسرش در طبقه دوم سفارت آذربایجان در تهران نگهداری میشده و لذا هشت مرتبه برای بررسی این موضوع به تهران تردد داشته است». اما همچنان پرسشهای جدی در مورد این پرونده وجود دارد. نخستین پرسش درباره نقش برادرخانم فرد مهاجم در تحریک او برای حمله به سفارت و همچنین ارتباط او با سرویس امنیتی جمهوری آذربایجان است و یا اینکه خانم علیوا چطور توانسته است بدون گذرنامه و مدارک از ایران خارج شود؟ درحالیکه حکمت حاجیاف، معاون وزیر خارجه آذربایجان، در گفتوگو با سفیر ایران در باکو، نقش سفارت آذربایجان در خروج «همسر ضارب» از کشور را «پذیرفته» و «برگه تردد برای مشارالیه در سفارت آن کشور در تهران صادر شده و به روش قانونی از ایران خارج شده است». اما در سوابق نهادهای نظارتی و انتظامی ایران هیچ سابقهای از خروج رسمی و قانونی با مشخصات واقعی گلنار علیوا به دست نیامده است و این موضوع شائبه خروج غیرقانونی او از ایران با مشارکت و هدایت سرویس امنیتی باکو را تشدید میکند که چندی پیش نیز توسط محسن پاکآئین سفیر سابق ایران در باکو با عنوان اتهام قاچاق انسان به اعضای سفارت باکو در تهران در رسانهها مطرح شد. در هر حال به نظر میرسد با روشنشدن ماهیت مهاجم و این روند، موضوع مبهم چندانی درباره این رویداد برجا نمانده و توطئهای که به نظر میرسد از سوی افسران اسرائیلی همکار باکو برای ایجاد تنش بین تهران و باکو ایجاد شده بود رسوا شده و باکو چارهای جز بازاندیشی درباره نحوه روابط با ایران ندارد. با این حال جمهوری آذربایجان بازگشایی سفارت خود در تهران را منوط به محاکمه و مجازات عامل یا عاملان حمله به سفارت کرده است. ایران هم تکمیل تحقیقات پرونده و صدور حکم مهاجم را منوط به تحقیقات خارجی کرده است. سخنگوی قوه قضائیه 13 تیر 1402 در همین رابطه با اعلام اینکه تحقیقات درباره پرونده حمله به سفارت جمهوری آذربایجان تمام شده است، گفت: «این پرونده همچنان همان یک متهم را دارد. پرونده میتواند با همکاری و معاضدت تکمیلی دولت جمهوریآذربایجان در بعد خارجی آن، به اتخاذ تصمیم نهایی قضایی منجر شود و انتظار ما این است که با همکاری کشور آذربایجان پرونده به نتیجه برسد.» با توجه به عدم همکاری باکو در زمینه دسترسی قضایی ایران به همسر فرد مهاجم و عمو و برادر او، پرونده قضایی این رویداد همچنان بلاتکلیف مانده و احتمالاً دادگاه بخواهد براساس مصالح بدون تکمیل روند تحقیقات حکم خود را صادر کند تا بهانه باکو در این زمینه برطرف شود.
رخداد دوم
دالان تورانی چه خواهد شد؟
الهام علیاف در دیدار 14تیر 1402 در حاشیه اجلاس غیرمتعهدها در باکو به حسین امیرعبداللهیان گفت که کشورش هرگز اجازه نخواهد داد از خاک این کشور تهدیدی علیه منطقه و جمهوری اسلامی ایران صورت بگیرد و این کشور بهدنبال رفع انسداد کریدورهای مواصلاتی در منطقه است و به وجود مسیرهای تاریخی ایران در منطقه پایبند است. معنای این سخنان با وجود اصرار باکو بر ایجاد دالان تورانی ناتو چگونه ممکن است؟ ایران در کنار ارمنستان از بازگشایی راههای مواصلاتی که در دوران شوروی سابق خاک این جمهوریها را به هم متصل میکرده، استقبال کرده است اما با هرگونه دالان سرزمینی که مرزهای ژئوپلیتیک را تغییر دهد، مخالف است. برخورداری باکو از راههای مواصلاتی مزیت اقتصادی چندانی برای باکو نخواهد داشت چراکه طی سی سال گذشته نیز باکو از طریق جادهای که ایران بدون هیچ چشمداشتی و براساس حسن همجواری در اختیار باکو قرار داده به جمهوری خودمختار نخجوان دسترسی دارد. حال برخورداری از جاده مشابهی که کنترل آن نیز در اختیار روسیه یا ارمنستان باشد، تفاوت چندانی برای باکو نخواهد داشت. ایران برای افزایش دسترسی باکو، پیشنهاد داده است که مسیر خط آهن نیز در کنار این جاده دسترسی باکو به نخجوان را تسهیل کند که همین پیشنهاد سخاوتمندانه با کارشکنی و شیطنت باکو مواجه شده و آنها با طرح ورود از آقبند به خاک ایران و خروج از اردوباد درصدد هستند کمترین حضور را در خاک ایران داشته باشند و بیشترین زیان زیرساختی را به ایران تحمیل کنند درحالیکه ایران در جلفا و مناطق دیگر دارای زیرساختهای ایستگاهی است و میتواند در مناطق مدنظر خود این خدمات را به جمهوریآذربایجان ارائه دهد؛ خدماتی که سود دوجانبه را در پی خواهد داشت.
در این میان روسیه بهعنوان ضامن و واسطه توافق 9مادهای آتشبس، رویه بیطرفی در پیش گرفته و با بیتفاوتی نسبت به انسداد دالان لاچین توسط باکو که مردم قرهباغ را در وضعیت محاصره اقتصادی و غذایی قرار داده، در مورد اعمال فشار باکو بر ایروان برای تسلیم شدن در مقابل واگذاری دالان تورانی ناتو نیز بیتفاوتی پیشه کرده است. درگیری روسیه در جنگ اوکراین و کمک ضمنی ترکیه در کاهش فشار تحریمها منجر به نرمش مسکو در قفقاز شده است. در عین حال روسها با تصور اینکه آنها هر زمانی که مایل باشند خواهند توانست معادلات قفقاز را به نفع خود تغییر دهند نسبت به تحولات دالان تورانی ناتو بیتفاوت هستند؛ بیتفاوتیای که اعتراض ضمنی ایران را نیز در پی داشته است. علیاکبر ولایتی، مشاور ارشد رهبری در امور بینالملل 21 تیر 1402 در مقالهای نوشت: «در ماههای اخیر موضوع اتصال ترکیه و جمهوریآذربایجان با تاسیس کریدور زنگزور مطرح شده که ایران با آن مخالف است. مخالفان این طرح میگویند اگر قرار است تسهیلاتی برای روابط در بخش ارتباط جمهوری آذربایجان و نخجوان باشد نیازی به اشغال یک پهنه عریض از خاک ارمنستان توسط همسایگان نیست. کلیه این تسهیلات از قبیل لوله انتقال گاز، جریان برق، مسیر ترانزیتی و هر نوع دیگری به آسانی میسر است بدون اینکه به حاکمیت ارضی ارمنستان خدشهای وارد شود و این موضوعی است که میان کشورها مرسوم است. بسیاری از ناظران تعجب میکردند که چرا دو دولت جمهوری آذربایجان و ترکیه بر این امر که ممکن است موجب افزایش تنش بین طرفهای ذیربط شود، این اندازه اصرار میورزند. کمکم حقایق آشکار شد و استنباط کارشناسان این است که غرض از این اتصالات وسیع که نخجوان را به جمهوریآذربایجان وصل میکند این است که اولاً ارمنستان را به دوبخش تقسیم میکند، ثانیاً ارتباط ایران را با ارمنستان قطع میکند که رابطه دو کشور سابقهای به قدمت هخامنشیان و اشکانیان دارند و ثالثاً ارتباط ایران با خارج از ایران را محدود میکند و ما از این پس بهجای اینکه با پانزده کشور همسایه باشیم با چهارده کشور همسایه خواهیم بود و ارتباط آزاد جمهوری اسلامی ایران با قفقاز شمالی، روسیه و قاره اروپا دچار مشکل خواهد شد. هر نوع تغییر مرزی در منطقه موجب تنشهای طولانی خواهد شد و از همه نگرانکنندهتر حضور کشورهای بیگانه در مرزها خواهد بود.»
علیاکبر ولایتی با اشاره به نقش این دالان در ایجاد ارتباط زمینی میان ترکیه و سایر اعضای سازمان کشورهای ترک و تحقق رویای پانترکیسم نوشت: «ظن قوی این است که موضوع یکسره شدن ارتباط بین استانبول تا سینکیانگ بیش از اینکه نشانی از تشکیل یک دنیای خیالی به نام پانترکیسم باشد، با توجه به دامنه ارتباطات ترکیه با ناتو، منجر به تشکیل نواری خواهد شد که ایران را از طرف شمال و روسیه را از طرف جنوب محاصره خواهد کرد و نفوذ ناتو را در منطقه گسترش خواهد داد. باز کردن راه به نخجوان بهجای اینکه تجارت و همکاری را توسعه دهد، ممکن است موجب شود ناتو و بعضی از اعضایش که در این کشمکش نقش دارند، راه را برای حضور جدیتر و فعالتر همه امکانات و دسترسیهایشان در شمال ایران و جنوب روسیه هموار کنند.» این نکات در نهایت علیاکبر ولایتی را به آنجا رسانده که به «دوستان روسی ما» هشدار بدهد که مراقب باشند و بدانند «با کوچکترین غفلتی قفقاز، محل هجوم و رقابت کشورهای مختلف و طرفهای مغرض خواهد شد که منافع روسیه و جمهوری اسلامی ایران را مورد تجاوز قرار خواهند داد.»
اما به نظر میرسد با همه هشدارهای جمهوری اسلامی ایران و خود کشور ارمنستان، مسکو در قبال تحولات قفقاز احساس خطر نمیکند و حاضر نیست در مقابل دستاندازی باکو به خاک ارمنستان از خود واکنشی نشان بدهد و همانگونه که رجبطیباردوغان پس از بازگشت از باکو در هواپیما به خبرنگاران گفته بود، این ایران است که مانع اصلی ایجاد دالان زنگزور است. ایران تاکنون توانسته با تهدید نظامی و رایزنی دیپلماتیک مانع ایجاد این دالان شود و به نظر میرسد باکو و آنکارا بدون رضایت ایران موفق به ایجاد این دالان نخواهند شد. درصورتیکه جهان ترک برای ایجاد دالان تورانی ناتو اصرار کند، ناگزیر از برخورد نظامی با ایران خواهد شد که کل جنوب ارمنستان را در تیررس آتش خود دارد و با اشراف نظامی میتواند مانع پیشروی ترکیه و آذربایجان در خاک ارمنستان شود اما بعید است این دو کشور چنین خطایی را مرتکب شوند و تن به رویارویی نظامی با ایران بدهند. جلب رضایت ایران برای ایجاد این دالان نیز غیرممکن به نظر میرسد و بر همین اساس باید گفت که موضوع دالان زنگزور در چشمانداز کوتاهمدت منتفی شده است اما امکان بازگشایی راههای مواصلاتی با نظارت نیروهای روس وجود دارد و ارمنستان و ایران نیز در مورد آن اعلام آمادگی کردهاند و ایران علاوه بر آن راهها، امکان برقراری راهآهن و گسترش جاده مواصلاتی نخجوان و خاک اصلی جمهوری آذربایجان از طریق خاک ایران را به باکو پیشنهاد داده است.
رخداد سوم
کریدور شمال-جنوب
گشایش مسیر جدید در کریدور بینالمللی شمال-جنوب از طریق جمهوری آذربایجان نیز یکی از محورهای گفتوگوی وزیران امورخارجه ایران و جمهوریآذربایجان طی ماههای اخیر بوده است. موافقتنامه دالان حمل و نقل بینالمللی شمال – جنوب در سال 1380 میان هند، ایران، عمان و روسیه به امضا رسید و براساس آن مقرر شد کلیه کشورهای متعهد از همه امکانات خود برای جابهجایی کالا و مسافر در کریدوری از هند و عمان از طریق دریا به ایران و با عبور از خاک ایران، دریای خزر و روسیه فدراتیو و ماوراء آن و بالعکس اقدام کنند. این موافقتنامه که اکنون 22 سال از عمر آن میگذرد با وقوع جنگ اوکراین و تحریمهای اروپا علیه روسیه اهمیتی دوچندان برای روسها پیدا کرده است و آنها درصدد هستند حداکثر استفاده را از ظرفیت این موافقتنامه ببرند. کریدور شمال -جنوب در شرق از طریق راهآهن مشهد-سرخس-تجن به ترکمنستان و قزاقستان و سپس روسیه متصل میشود و روسیه امیدوار است بخشی از صادرات سالانه 35میلیون تن زغالسنگ به هند را از این مسیر انجام بدهد؛ مسیری که با وجود گذشت دو دهه از موافقتنامه طرفین برای رفع موانع گمرکی همچنان برای روسها طولانی و پرهزینه بوده و ایران نتوانسته آن را برای استفاده بهینهسازی کند. مسیر میانی کریدور شمال-جنوب از دریای خزر میگذرد و در خود موافقتنامه نیز بهعنوان مسیر اصلی از آن یاد شده است. با این حال هنوز مسیر ریلی چابهار به دریای خزر تکمیل نشده است و راهآهن چابهار باید از بیرجند به یونسی تکمیل شود و در نهایت نیز با تکمیل راهآهن رشت-انزلی-کاسپین ایران خواهد توانست کالاها را از حملونقل دریایی تحویل گرفته و در مسیر ریلی از چابهار جابهجا و در بندر انزلی و بندر کاسپین تحویل حمل و نقل دریایی خزر بدهد. مرحله بعدی این مسیر تکمیل و بهینهسازی ناوگان حملونقل دریایی ایران و روسیه در دریای خزر است که نیاز به سرمایهگذاری و گسترش دارد. ایران برای حفظ حقوق خود در قالب کنوانسیون حقوقی دریای خزر باید بتواند نقش و سهم خود را در این دریا افزایش دهد که در همین راستا با خرید 53 درصد از سهام بندر سالیانکا از روسیه در شمال دریای خزر تلاش کرده نقش خود را در این دریای بسته افزایش دهد اما حضور نیروی دریایی ایران در دریای خزر و ناوگان حمل و نقل دریایی نیازمند تقویت بیشتری است. حال با وجود این دو گزینه مهم و حیاتی برای گسترش و استفاده از گزینه کریدور شمال-جنوب، دولت روسیه به صورت مصرانه پیگیر اتصال خط ریلی ایران به خط ریلی جمهوریآذربایجان است و برای دستیابی به این هدف حتی خواستار دیدار رؤسایجمهور ایران و جمهوریآذربایجان بوده که بهخاطر رفتارهای چندماه اخیر باکو، ایران حاضر به پذیرش آن نشده است. ایران با تکمیل خط ریلی رشت -آستارا به خط ریلی جمهوریآذربایجان متصل خواهد شد و بال غربی کریدور شمال-جنوب نیز از این طریق تکمیل خواهد شد با این حال مخالفان این مسیر ضمن اشاره به بدعهدیها و بدرفتاریهای باکو در مقابل گذر کامیونهای ایرانی به روسیه، بر هزینهبر بودن ساخت مسیر ریلی رشت -آستارا به دلیل معارضان فراوان و عدم بهرهوری این مسیر تاکید میکنند. براساس برآوردها خطوط ریلی جمهوریآذربایجان بسیار فرسوده و ناکارآمد است و ظرفیت حمل و نقل بار آن کمتر از 15 میلیون تن در سال است که با هزینه اتصال خط ریلی رشت-آستارا قابل توجیه نیست و چنانچه باکو برای بازسازی خطوط ریلی خود نیز اقدام کند دستکم 10سال زمان نیاز دارد تا بتواند این خطوط را برای افزایش ظرفیت بهینهسازی کند. با وجود همه این محدودیتها و ظرفیت کم این مسیر، روسیه، ایران را برای گشودن این مسیر تحت فشار قرار داده است و ایران نیز هنوز نتوانسته اقدام عملی برای گشایش این مسیر انجام دهد در واقع خطوط ریلی جمهوری آذربایجان تا لب مرز ایران ادامه پیدا کرده و مسیر در سمت ایران هنوز به مرز مشترک نرسیده است. یکی دیگر از محدودیتهای خطوط ریلی جمهوری آذربایجان که البته در سمت ترکمنستان نیز خودنمایی میکند تفاوت عرض خطوط ریلی کشورهای استقلالیافته از شوروی با خطوط ریلی جهان است که مانع ورود قطارهای این کشورها به خطوط ریلی ایران میشود و لب مرز واگنها متناسب با عرض خطوط ریلی باید تغییر کنند که همین فرآیند برای هر قطار بیش از چهار روز به طول میانجامد.
پایان راه
موقعیت ژئوپلیتیکی جمهوری آذربایجان این کشور را در یک وضعیت دشوار قرار داده است که علاوه بر دوپارگی سرزمینی راهی به دریاهای آزاد ندارد و ارتباطش با جهان محدود به کشورهای همجوار است. باکو در تلاش است با تکیه بر ترکیه و جهان ترک خود را از این بنبست رها کند و راهی به بیرون پیدا کند درحالیکه واقعیت سرزمینیاش در احاطه دو قدرت بزرگ ایران و روسیه است و باکو برای غلبه بر مشکلات خود ناگزیر از کنار آمدن با این دو قدرت است. خاندان علیاف ضمن حفظ روابط با مسکو توانسته از جانب روسیه خیال آسودهای داشته باشد اما میداند که روسیه با توجه به مشکلات جهانی راه فرار مناسبی برای باکو نخواهد بود و بر همین اساس ارتباط با غرب و اسرائیل و ترکیه گزینههای مطلوبتر باکو هستند اما این روابط باکو را در معرض تهدید و آسیب از سوی ایران قرار میدهد و موقعیت ژئوپلیتیکی جمهوری آذربایجان نیز بهگونهای است که در صورت چالش با ایران متحدین فرضی باکو نخواهند توانست یاریگر مشکلات پیش رویش باشند. اما ایران با اطلاع و آگاهی از اشراف ژئوپلیتیکی بر جمهوری آذربایجان در صدد است با تحمیل واقعیتها بر باکو این دولت را از طریق اقناع و دیپلماسی وادار به همکاری با خود کند و با وجود امتناع کنونی باکو به نظر میرسد فشار روسیه و ایران خواهد توانست در درازمدت این دولت را مجبور به همکاری با طرحهای بلندمدت ایران و روسیه کند و طرحهای دولتهای خارج از منطقه چون اسرائیل و حتی ترکیه نخواهد توانست راهی در قفقاز برای خود باز کند.