پوپولیسم (عوامگرایی) Populism
انگاره نوشت: پوپولیسم نوعی فلسفه سیاسی است که خیلی از مکاتب سیاسی، از راست تا چپ تعریفی از آن برای خود دارند. از جمله میتوان از دموکراسی، سوسیالیسم، احزاب کارگری، آزادیخواهان (لیبرتانیسم) و حتی اشکالی از فاشیسم نام برد.
در سادهترین تعریف، در پوپولیسم (عوامگرایی) اعتقاد بر این است که سیاستهای دولتی باید به جای این که توسط گروهی از نخبگان (elite) مشخص شود، بدون واسطه توسطه اراده تودهها تصمیمگیری شود. دموکراسی مسلما نزدیکترین فلسفه را به پوپولیسم خالص دارد. با اینحال، پوپولیسم به معنای مخالفت-اغلب اپوزیسیون انقلابی- با اقلیت نخبه در هر ملتی است که بیشترین قدرت اقتصادی یا سیاسی را در یک کشور دارند. در ادبیات مرسوم، معمولا پوپولیست را به نخبگانی میگویند که از تودهها سوءاستفاده میکنند، حقوق آنها را زیر پا میگذارند و صدای آنها را نادیده میگیرند. پوپولیسم به وضوح مخالف آریستوکراسی (اشرافگرایی)، پلوتوکراسی (نخبهسالاری) و الیتیسم (نخبهگرایی) است.
در حالی که پوپولیستهای جناح چپ عموماً مخالف قدرت ثروتمندان، تاجران بزرگ، سرمایهداری و اقتدار مذهبی هستند، پوپولیستهای جناح راست نیز مدعی مخالفت با آنچه که به عنوان یک نخبه روشنفکر چپ میبینند ، نشان میدهند.
پوپولیسم به طور مستقیم با نخبهگرایی مخالف است. نخبهگرایی به این معنا که گروههای کوچکی که معمولاً ثروتمند و تحصیلکرده هستند، باید قدرت بیشتری را در یک کشور یا سازمان داشته باشند. پوپولیسم قدرت تودهها را افزایش میدهد. تودههایی که هرگز ثروتمند نیستند و معمولا دسترسی به تحصیلات برابر با نخبگان را ندارند. نخبهگرایان (Elitist) معتقدند که نخبهها (Elite) بالاترین توانایی حاکمیت را دارند، در حالیکه پوپولیستها معتقدند که نخبگان نه تنها به نفع مردم نیستند، بلکه صرفا به نفع خود عمل میکنند و هزینههای زیادی برای دیگران ایجاد میکنند.
کلمه populism از ریشه زبانی لاتین کلمه poulus به معنای «مردم» گرفتهشده است.
انواع پوپولیسم (عوامگرایی)
از آنجا که پوپولیسم به عنوان برچسبی با دلایل و صورتهای مختلف سیاسی مطرح شدهاست، میتوان انواع مختلفی از آن را نام برد. در ادامه با انواع اصلی آن که توسط نظریهپردازان کنونی سیاسی به رسمیت شناخته شده را مرور میکنیم:
پوپولیسم کشاورزی (Agrarian)
این نوع، اشاره به جنبشهای پوپولیستی دارد که به رهبری کشاورزان و متحدان آنها، مانند اغلب اتحادیههای کارگری در دهه ۱۹۸۰ انجام شدهاست. این جنبشها در مخالفت با سیاستهایی که بهرهبرداری از کار کشاورزان و سایر کارگران به نفع صاحبان قدرت را قانونی میکردهاست، شکل گرفتهاست.
دموکراسی پوپولیستی
این نوع به تلاشهای برای جذب حداکثری مردم و کنش فعالانه آنها اشاره دارد. کنشهای نظیر شرکت در رفراندومهای عمومی و انتخابات را میتوان جزء این دسته شمرد.
پوپولیسم واکنشی (Reactionary)
پوپولیسم واکنشی جناح راست افراطی را توصیف میکند و در واقع مترادف با «راست رادیکال» است. این سیاستها بیشتر به سیاستهای ضدمهاجرتی و ملیگرایی افراطی مربوط است؛ کمپین دونالد ترامپ یک نمونه کامل برای این نوع پوپولیسم است. این نوع احزاب، امروزه در بسیاری از کشورهای اروپایی طرفداران زیادی دارد.
سوسیالیسم پوپولیست
پوپولیسمِ چپ غالباً با مخالفت با سرمایهداری و حمایت کمونیسم یا سوسیالیسم همراه بودهاست. اما این برچسب معمولا به شورشهای سوسیالیستی و انقلابیهای آمریکای لاتین اشاره دارد.
در نقد پوپولیسم
آیا پوپولیسم بهترین راه حکومت کردن است؟
شاید تصور شما این باشد که هیچکس خود را ضدمردم و عوامگرایی معرفی نمیکند. با این حال، استدلالهای قانعکنندهای علیه پوپولیسم وجود دارد. حزب کمونیست چین، تنها گروه ضدپوپولیسم در جهان نیست و میتواند در این بخش به نوشته کمک کند. حزب کمونیست چین (CCP) و حامیانش امروزه استدلال میکنند که بهترین گروه برای تصمیمگیری سیاستهای دولتی هوشمندانه، بلندپروازانه، آموزشدیده و ایدئولوژیهای اختصاصی برای مردم خود هستند. آنها به مشکلات آمریکا اشاره میکنند که به دلیل تاکید بر سیستم حزبی و دخالتهای بین حزبی اصلاحپذیر نیست. حامیان این نظام چینی استدلال میکنند که در صورتی که دموکراسی پوپولیستی -یا حتی آزادی بیان- در کشوری مثل چین نهادینه شود، به دلیل پتانسیلی که در بسیج شدن مردم در مسیرهای خطرناک دارد، نتیجه فاجعهباری خواهد داشت. بیشتر تحصیلکردههای چین، توده را بیش از حد جاهل و سادهلوح میدانند که توان شرکت در تصمیمگیریهای سیاسی داشته باشد. چین خود را دموکراسی میداند و تنها اعضای حزب میتوانند از بین کاندیداهای همان حزب(CCP) ، رهبر را انتخاب کنند. آنها بر این باورند که این روش، کیفیت رهبری را تضمین میکند.
این ایده که اکثر مردم احمق، سادهلوح و کوچکمغز هستند باعث میشود که ورود به قدرت سیاسی برای مردم به سختی، یا تحت شرایط خاص صورت بپذیرد. برخی از بنیان گذاران آمریکا نیز اعتقادات مشابهی داشتند. به معنای روشنتر، بخشی از طبقه اشرافزادههای قدیمی با این توجیه که آموزش و پرورش بهتری داشتهاند، در تصدی کرسیهای قدرت، صلاحیت بیشتری را برای خود قائل بودهاند.
سایر استدلالهای معمول علیه پوپولیسم بهگونههای مختلفی از سوی چپ و راست میباشد. هر طرف ادعا میکند که دیگری منافع تودهها را واقعاً نشان نمیدهد و از ایده پوپولیسم صرفاً برای بسیج کردن و تحمیق تودهها استفاده میکنند تا رایشان را به سبد کاندیداهای خود بریزند.
تاریخچه پوپولیسم (عوامگرایی)
جنبشهای پوپولیستی در طول تاریخ وجود داشتهاند. اولین پوپولیست را میتوان از جناح غیررسمی سنای روم که به بسیج تودهها اعتقاد داشت، نام برد. آنها از مردم استفاده میکردند که با رای آنها، افرادی نظیر ژولیوس سزار و سزار آگوستوس را از سنا دور کنند.
پس از روم، حرکت بعدی پوپولیسم در اروپا، جنبش اصلاح دینی بود؛ توده را قادر میکند که کتاب مقدس را بخواند و ارتباطی روحانی با خدا داشته باشد؛ و بعضی از گروهها نظیر آناباپتیستها حتی اساس تئولوژیک (حکومت دینی) جوامع خود را بر بنیان پوپولیست پیشنهاد دادند. در قرنهای شانزدهم و هفدهم، چندین شورش یا تلاش مردمی بر مبنای آرمانهای پروتستانی در آلمان و انگلستان وجود داشت.
قرن هجدهم با خود، انقلابهای مشهور فرانسه و آمریکا را به همراه آورد. هر دو خود را جنبش پوپولیستی معرفی می کردند ، اگر چه هر دو آنها، توسط گروههای نخبه روشنفکری و ثروتمند رهبری میشدند. اولین حزب پوپولیست، در دهه ۱۸۹۰ در آمریکا ایجاد شد. این حزب عمدتا متشکل از کشاورزان و کارگرانی بود که احساس میکردند سرمایهداری آمریکایی به نفع یک طبقه نخبه ثروتمند عمل میکند. آنها بهخصوص در مورد قدرت بانکها و شرکتهای راهآهن ناراحت بودند.
در طول قرن بیستم، میتوان از پوپولیسم برای توصیف بسیاری از جنبشها و رهبرانی که بسیار متفاوت از هم بودند، استفاده کرد؛ از جمله میتوان حزب مترقی تدی روزولت، مککارتیسم در دهه 50، انقلابهای سوسیالیستی آمریکای لاتین، هوییپیلانگ، حزب چای، رالف نیدر (Ralph Nader)، روز پروت (Ross Perot)، برنی سندرز و دونالد ترامپ را نام برد. اساساً، پوپولیسم به معنای مخالفت با نخبگان است و تاکیدش بر مردم عادی یا توده هست و به همین دلیل توسط سیاستمداران متعدد و احزاب مختلف استفاده میشود و هر یک مدعی آن هستند.
انتهای پیام