مثال هایی از حساسیت روشنفکران ایرانی روی ملیت
به گزارش انصاف نیوز، مجتبی نجفی، روزنامه نگار، در یادداشتی در صفحه ی شخصی خود نوشت:
دکتر جواد طباطبایی در مقالات اخیرش از روشنفکران بی وطن نام برده. عمده نقدش بیشتر متوجه تیپ هایی مانند دکتر ملکیان و شایگان و سید جمال است…و بر طبق سنت همیشگی اشاراتی هم به شریعتی و سروش ….دارد. دکتر طباطبایی به تازگی در صفحه ایستاگرامش می گوید:
“برخلاف آنچه بر حسب معمول گفته می شود، آنچه در روشنفکریایرانی جایی ندارد «ملیتایرانی» است، که مدعیان چون نمیدانند چیست، آن را «ملی گرایی» میخوانند!”
فارغ از ادبیات ایشان در قبال دکتر ملکیان من با نقد طباطبایی موافقم. اما ادعای اینکه در بین روشنفکران ایرانی ملیت ایران جایی ندارد همان نقدی را متوجه دکتر طباطبایی می کند که خود متوجه ملکیان کرده بود. یعنی نقد روشی.
در این پست فیس بوکی به اختصار بیان می کنم که شریعتی یکی از ملی گرا ترین روشنفکران ایرانی است. انتقاد او به جهان وطنی ها چه از جنس مارکسیستی و چه امتی این بود که به هویت ملی بی توجه هستند. شریعتی مذهب را عقیده و ملیت را هویت و شخصیت می دانست و البته ملی گرایی را نیازمند آموزش می دانست تا حسابش را از “پان” ها جدا کند.
مهندس بازرگان در نخستین جلسه افتتاحیه نهضت آزادی ایران با تاکید بر مصدقی بودن ایرانی بودن و مسلمان بودن می گوید:
“نسبت به حیثیت و استقلال و تعالی کشور فوق العاده پافشاری می کنیم ولی مخالف ارتباط و تعادل با سایر ملل و زندگی در جهانی که روز به روز پیوندها و احتیاجات متقابله شدیدتر می شویم نیستیم.”
از مهندس سحابی چه کسی صریح تر است در این مورد. او می گوید قبل از هر عقیده و مذهبی ما ایرانی هستیم. ایرانیت ما و منافع ملی عامل وحدت ماست:
«ما از هر مذهب و ایدئولوژی که دم بزنیم مخالفان و موافقانی دارد؛ بنابراین هیچ مذهب و ایدئولوژی نمیتواند عامل وحدت ایرانیان باشد. چه چیزی مشترک بین ایرانیان است؟ فقط ایران مشترک بین ایرانیان است. ایران یک امر عینی است، فکر و اندیشه، عینی نیست. خاک و سرزمین عینی و ملموس است. عقیده و فکر نمیتواند عامل وحدت شود، آنچه میتواند موجب وحدت ایرانیان شود، خود ایران است.»
مصدق که دیگر بماند او نماد دفاع از ملیت ایرانی در زمانی است که مفهوم استقلال با چپاول های روس و انگلیس و همراهی دربار به یغما رفته بود:
«من نه به مال عقیده دارم نه به مقام و هدف من در زندگی یکی است و آن استقلال و عظمت کشور است که به خاطر همین هدف زندهام و کمال سربلندی است که در این راه از بین بروم.»
البته این ملی گرایی نه بر اساس نژاد و خون بلکه با تاکید بر فرهنگ و منافع ملی مشترک بوده و به دور از هر گونه گرایش های افراطی و تعصب های نژادی است .
من با بعضی تاکید واژه های طباطبایی روی ملیت ایرانی و برخی اشاراتش سوای ادبیاتش موافق هستم اما بیان این جملات کلی «آنچه در روشنفکریایرانی جایی ندارد «ملیتایرانی» است»٬ وقتی این همه مثال نقض وجود دارد خلاف روش های علمی است.
انتهای پیام
مهمترین عاملی که همه ما رو در این پهنه ارجمند باهم و کنار هم نگه خواهد داشت و در واقع ایرانی بودن و ایرانی ماندن مارو تضمین خواهد کرد رسیدن به حقوق تام و تمام شهروندی بدون قیچی کردن و کاستن و حرس کردن های ناشی از نگاه های افراطی یا مثلا مصلحتی هست ! ببینید یه ترکمن سنی انتظار داره مثل یه فارس شیعه به حقوق شهروندی او از هر لحاظ احترام گذاشته بشه و به نسبت عادلانه ای به زبان او ، فرهنگ قومی او و اعتقادات مذهبی او میدان داده بشه ، بودجه اختصاص بگیره و ازش صیانت بشه !
اینکه به جهت مذهب او درجه دو حساب بشه و به جهت زبان او درجه سه تلقی بشه و بخاطر اعتراض ، آزادی بیان ازش سلب بشه چه ایرانی و کدام عرق ملی برای او می ماند که او هم احساس ایرانی بودن داشته باشد؟ در واقع اگر شرایط جهنم رو برای کسی مهیا کنیم و از او بخواهیم که حس بهشتی بودن رو داشته باشیم این ممکن نخواهد بود .
با دورد خدمت جناب نجفی ،علاوه بر نام بردن این عزیزان ( مصدق ، بازرگان ، سحابی ، شریعتی ،…) شاهنامه فردوسی بهترین گواه سخن شماست
چو ایران نباشد تن من مباد