خرید تور تابستان

چه کنیم با دانشگاه؟

«سیدسبحان تقوی»، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز و فعال دانشجویی دانشگاه شیراز در یادداشتی تحلیلی نوشت:

– بازسازی روحی

به گمان نگارنده، نزاعِ امروز در دانشگاه نه خصومت میان راست و چپ است – آنگونه که سالهای پیش و پس از انقلاب بود و به صف کشی دانشجویان مسلمان در مقابل رستة جوان و دانشجوی سازمان مجاهدین و چریک های فدایی خلق و پیکار می انجامید – ؛ نه رقابت بین اصلاح طلبان و اصولگرا هاست – شبیه آنچه در دهه هفتاد و در ماجرای کوی دانشگاه تهران و … دیده شد – و نه بغضِ میان دیندار و سکولار یا هر دوگانه دیگر از اینها. نزاع اصلیِ امروز در دانشگاه، نبرد میان “روزمرگی” است با “دغدغه مندی”.

اگر تا دیروز دانشگاه نه فقط عرصه ای برای علم آموزی، که زمینی برای تمرین مشارکت، دموکراسی و جامعه مدنی بود؛ امروز به سبب بی تفاوتی کلّیِ حاکم بر ذهن نسل جوان، بالا بودن هزینه فعالیت برای دانشجویان خصوصاً در سالهای دولت نهم و دهم، تعطیلی تشکلهای منتقد و غیرهمسو با دولت وقت و فقدان فضایی برای فعالیت – حتی در چهارچوب – ، برخی تبعیض های آموزشیِ دلسردکننده شبیه داستان بورسیه های غیرقانونی – فارغ از چند و چونِ صحت و میزان آن – و ده ها دلیل دیگر، با توده ای از دانشجویانی مواجهیم که بی تفاوت به آنچه در فضای پیرامونی شان می گذرد، بر مدارِ روزمرگی می روند.

این دوگانة خطرناک که یک سوی آن شکست و سوی دیگرش نه پیروزی، که فرار از شکستی حتمی خواهد بود، اگر جدی گرفته شود و فکری به حالش شود، تازه از موتِ جریان دانشجویی رَسته ایم و این مریض بداحوال را مراقبتِ فراوان لازم است تا دوباره سرپا شود و چونان گذشته قدم بردارد. جریان دانشجویی، حالِ امروزش شاید شبیه همان غول بیماری است که هیبتِ غول مانندش هنوز ترساننده است – طرفه آنکه هنوز هم عده ای به خطا، از جریان دانشجویی به خاطر برخی تجربه ها در گذشته واهمه دارند – ؛ اما خود غول می داند در درونش چه می گذرد و تا چه حد در اثر بیماری ناتوان شده است. این ناتوانی در درون، حتی نمود بیرونی هم داشته و اگر در بر همین پاشنه بگردد، دیری نکشد که شهروندانِ نظاره گر در بیرون، که دل به نقش تحول بخش دانشجو در جامعه بسته اند، از آن امید ببُرند.

دوری از فضای نشاط علمی و فرهنگی در دانشگاه ها، رشد شدید سیاست گریزی و خودسانسوری در میان خودِ دانشجویان- حتی گاه بی مداخله بیرونی و به مثابة شرطی شدگان به این شرایط – ، دوری از بحث های جدی و گفتگوهای راهبردی و دل بستن به بعضی دلخوشی های سطحی، کناره کشی از جمع و تن ندادن حتی به کنش های صنفی که تأثیر مستقیم و عینی بر سطح رفاهی دانشجویان – خصوصاً دانشجویان خوابگاهی – دارد، و به طور کلی دوری از مناسبات مدنی و بی تفاوتی به بسیاری دغدغه های اجتماعی، گاه تنها به این بهانه که: اهل سیاست و کار سیاسی نیستیم و دردسر نمی خواهیم! تنها چند نمونه از ده ها موردی است که می توان از عواقب ناگوار غلبه چنین روحیه و نگاهی در دانشگاه ها برشمرد.

– بازیابیِ تشکیلاتی

پس از بازسازی روحی، نوبت به بازیابی تشکیلاتی می رسد. تشکلهای سیاسی به عنوان مراکز تجمیع نیروها در دانشگاه باید پیش از هرچیز از نفی وجودیِ طرف مقابل دوری کنند. انجمن های اسلامی، بسیج دانشجویی، انجمن های اسلامی مستقل و… باید حضور یکدیگر در فضای دانشگاه را به رسمیت بشناسند و به جای کج کردن زمین بازی و تنگ نمودن عرصه بر هم، اولا تشکیلات خود را سامانِ مناسب دهند و ثانیاً در فکر جذب بیشتر دانشجویان به تشکل مطلوب خود و بالابردن غنای فکری و سطح تحلیل اعضایشان باشند. ثمرة شیرین چنین فضایی – فارغ از چپ و راست – به کامِ تمامی طرف های درگیر خواهد نشست.

در فضایی که همچنان کنش سیاسی در دانشگاه پرهزینه محسوب می شود، تکیه صرف تشکلها بر برگزاری برنامه ها و نشست های سیاسی و دوری از فعالیت های صنفی و دیگر کنش های مدنی، رویکرد مناسبی نخواهد بود. در سیستم هایی که نهادهای مدنی قدرت چندانی ندارند و مرز میان فعالیت های سیاسی و صنفی مدام به هم می آمیزد و ولَعی تمام برای سیاسی کردنِ هرآنچه غیرسیاسی است وجود دارد، تشکلهای سیاسی در دانشگاه ها باید از فرصت نزدیکی به تشکلهای صنفی و کانون های غیر سیاسی بهره ببرند. این ارتباط البته می بایست دوسویه باشد تا شائبة سوءاستفاده ایجاد نشود. تشکلهای سیاسی به جهت وزن بالاتری که در مناسبات قدرت درون دانشگاه ها دارند، می توانند از وزن خود برای چانه زنی در راستای تأمین خواسته های صنفی و مدنی کانون ها قدم بردارند و حتی امکانات خود را در اختیار آنها بگذارند، و در عوض هنگامی که بسیجِ دانشجویان جهت پیشبرد مطالبات ضروری است، از حضور کنشکران صنفی و فعالان کانون های هنری نیز در برنامه های خود بهره مند گردند.

جریان دانشجوییِ اثرگذار از دو جهت در معرض آسیب است. اول آنکه این جریان بی نصیب از حافظه تاریخی است؛ آنگونه که از آنچه بر سرش رفته بیخبر است. دانشجویی که به دانشگاه می آید، حداکثر ۴ تا ۶ سال در آن دانشگاه خواهد بود. پس نه امکانِ آن را می یابد که از سیر تحول جریانی که در آن گام می زند – با لحاظ برخی واقعیت های خاص آن شهر، دانشگاه و انجمن – باخبر شود و نه فرصت آن راخواهد یافت که آنچه را طی چند سال حضور خود از تجربه اندوخته، به آنانی که پس از او خواهند آمد منتقل کند. برگزاری بعضی نشست ها و جلسات داخلی با حضور فعالان سالهای دور تشکیلات، در هر دوره می تواند راهگشا باشد. دوم آنکه معمولا تشکیلات دانشجویی فاقد مکانیسمی مناسب جهت نقد درونی است. همین عدم انتقال تجربه و فقدان ساز و کار نقد درونی موجب برخی تنش ها و تصفیه های غیرضرور در تشکلهای دانشجویی شده است.

– تقویت غنای معرفتی

کار بازسازی روحی و انسجام در تشکیلات که بسامان شد، باید به فکر خوراک فکری و طرح های راهبردی بود. به عبارتی، زمانی که دغدغة معطوف به تغییر از وضع ناموجود مطلوب به وضعیت مطلوب ناموجود در ذهن و دل دانشجویان نشست، باید این گذار را صورت عقلانی بخشید و متکی به مباحث فکری و تحلیل های تئوریک ساخت و در قالب طرح های استراتژیک و برنامه های راهبردی ریخت.

اگر روزگاری “راه طی شده” مرحوم مهندس بازرگان و “اسلام شناسی” مرحوم دکتر شریعتی بر سرِ دست دانشجویان بود و اگر در سالهای دهه هفتاد – کمی قبل و بعد هم – نواندیشان مذهبی و روشنفکران دینی چون شبستری و سروش و کدیور بودند که با وجود بسیاری سختی ها و محدودیت ها و به خواست و اصرار دانشجویان به دانشگاه می آمدند و از نگاهی نو به دین می گفتند که در آن حقوق بشر و دموکراسی و مدارا محترم خوانده می شد، و یا از لزوم گشایش فضای بسته سیاسی آن سالها و همراه شدن جوانان با پروژه توسعه سیاسی خاتمی می گفتند و دانشجویان رشته های مختلف پای بحث و درسشان می نشستند، امروز این خلاء به قوت در دانشگاه ها حس می شود. روی خوشِ داستان آن بود که اگر دانشجویان امروز از بحث های روشنفکری به سیاق سابق گریزان شده بودند، به جبران آن، دست کم خود به مطالعه دروس بینارشته ای و حتی کمتر از آن، به تحصیل دروس تخصصی خود در سطحی مقبول می پرداختند که متأسفانه این هم نشد.

sobhan taghaviجریان دانشجویی که محوریت آن امروز با تشکلهای سیاسی درون دانشگاه هاست نباید به بالا بردن سطح معرفتی کادر اول خود در شورای مرکزی انجمن بسنده کنند. ایجاد حلقه های معرفتی در بین اعضای عادی و همراه کردن اعضای شورای عمومی تشکلها در گام اول و تزریق قابلیت تحلیل سیاسی به بدنه دانشجویان در مرحله دوم باید در دستور کار جدی قرار گیرد. این قابلیت در تحلیل بی تردید چیزی فراتر از واگویه اخبار روز در قالب بولتن ها و یا بازخوانی تیترِ درشت و ریزِ روزنامه هاست. باید از آنچه مرحوم هدی صابر، آن را “ارضاء شدن در پاگرد اخبار و فعال نکردن ذهن در جست و جوی ملاطِ تحلیل” می خواند، فراتر رفت. تفاوت عمق محتوای مطالب نشریات این سالهای دانشگاه – جز مواردی در حکم استثناء که همان هم قابل شکر و ستایش است – با نشریات دهه هفتاد و حتی جدی تر از آن، نشریات سالهای انقلاب، و این سطحی شدن مطالب نشان از همین ضعف تحلیل و فقدان توان تئوریک دانشجویان دارد.

– شرایطِ مناسب، کنشِ مؤثر

رابطه مطلوبِ دولت مستقر و جریان دانشجویی مطالبه گر را باید در این فرمول جست: شرایط مناسب، کنش مؤثر. از طرفی، دولت باید در تدارک شرایط مناسب برای فعالیت کم هزینه و بی هزینه در فضای دانشگاه بکوشد و جریان دانشجویی نیز از این فرصت برای انجام کنش های مؤثر بهره برداری کند.

جریان دانشجویی بارها در بزنگاه هایی توانسته بر عرصه سیاسی کشور اثر بگذارد و فارغ از نتایج و آثار منطقی مترتب بر هر حرکت، توانسته با ساماندهی منسجم نیروها، تکانی قابل ملاحظه به دیوار سیاسی وارد کند. برای مثال اگر در موقعیت زمانی کنونی، جریان اصلاح طلب به عنوان یکی از دو جریان اثرگذار سیاست در کشورمان که پایگاه اجتماعی بسیار قویتری نسبت به رقیب خود در فضای دانشگاه دارد، بخواهد در موقعیتی حساس نسبت به انتخابات ریاست جمهوری پیش رو تصمیم بگیرد و بنا به ردّ صلاحیت رئیس دولت کنونی از سوی شورای نگهبان و یا هر ملاحظة دیگری، گزینه ای جدی را روانه رقابت انتخاباتی کند، این بدنه دانشجوییِ همراه است که می تواند در بازة زمانی مناسب، جامعه را برای پذیرش این انتخاب آماده سازد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا