با حفظ حقوق همه در انتخابات، مملکت بیمه خواهد شد / نباید قالبها را تنگ کنیم / امام خمینی را فقط مقدس کرده ایم اما
دکتر پزشکیان با تاکید بر اینکه نباید قالبها را از جمله در تشخیص مسلمانی افراد تنگ کنیم؛ درباره ی انتخابات آتی ریاست جمهوری گفت: با حفظ حقوق همه در انتخابات، مملکت بیمه خواهد شد، اما اگر عده خاصی فقط در صحنه باشند، آن وقت جمهوری نمیشود.
به گزارش انصاف نیوز (کمپین انتخاباتی دکتر مسعود پزشکیان) وی در گفتگویی تفصیلی با پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، ضمن اشاره به جایگاه امام خمینی در انقلاب، از تفاوت
فضای سالهای ابتدایی پیروزی با شرایط امروز جامعه میگوید و صداقت را
گمشده این روزهای کشور میداند.
متن این گفتگو به همراه مقدمه ی آن در پی می آید:
دکتر مسعود پزشکیان، در زمان پیروزی انقلاب از جمله دانشجویان انقلابی دانشگاه تبریز است که در این زمینه به فعالیت می پرداخت؛ اما عموم مردم وی را به عنوان وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت اصلاحات میشناسند. پزشکیان در دورههای هشتم و نهم مجلس نیز نمایندگی مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی را بر عهده دارد.
جناب آقای پزشکیان! لطفا بفرمایید که در زمان انقلاب کجا بودید و چه کار میکردید؟
آن موقع من دانشجوی سال دوم رشته پزشکی بودم؛ در دانشگاه تبریز.
شهید باکری هم آنجا بودند؟
بله؛ در 29 بهمن تبریز هم فعالیت داشتیم که برادر من آن روز پایش تیر خورد و بعدها در دوران دفاع مقدس شهید شد.
با امام از چه زمانی به صورت جدی و فراتر از یک اسم، آشنا شدید؟
وقتی اعلامیه دادنها شروع شد، آشنا شدیم. کتابهای دکتر شریعتی را هم در دانشگاه میخواندیم که تاثیر زیادی داشت.
بعد از انقلاب کی ایشان را زیارت کردید؟
در مدرسه علوی. در جماران هم چند بار در جمع مردم عادی یا اعضای انجمن اسلامی به ملاقاتشان رفتیم.
آن زمان مانند سالهای بعد مسئولیت نداشتید؛ از دید همان زمان که یک فرد عادی بودید، امام چگونه با فکر و شخصیت شما ارتباط برقرار کرد و شما را جذب خود کرد؟
چیزی که انسان در امام احساس میکرد صداقتش بود. یعنی وقتی صحبت میکرد انسان فکر میکرد با صداقت تمام میگوید. لذا حتی وقتی که حرفی میزدند که ما قبول نداشتیم، بدون هیچ مقاومتی میپذیرفتیم. وقتی آن صداقت در گفتار را میدیدیم حرف ایشان را میپذیرفتیم؛ بدون اینکه احساس کنیم ایشان در جایی اشتباه کند.
پیامهای امام را انسان احساس میکرد با تمام وجود صادر کرده است. لذا امام چیزی را تحمیل نمیکرد و ما خودمان حرفشان را میپذیرفتیم. وقتی امام فوت کردند، کسانی را در خیابان برای حضور در تشییع جنازه ایشان میدیدم که اگر برای گزینش میآمدند، رد میشدند! اما با تمام وجود و از ته دل گریه میکردند. اینجور نیست که اگر کسی به جای چادر، روسری داشته باشد و… مسلمان نیست؛ ما نباید قالبها را تنگ کنیم،؛ بلکه باید به همه فرصت داد تا در همان جایگاهی که هستند یک قدم جلو بیایند و این نکتهای است که ما از امام میآموزیم.
کدام سخن امام بیشتر در شما اثر گذاشت؟
وقتی در بهشت زهرا گفت: من توی دهان دولت میزنم؛ خیلی تاثیرگذار بود.
در همان جمله ایشان بدین مضمون میگویند من به پشتیبانی ملت و به واسطه قبول داشتن آنها دولت تعیین میکنم. قبل از آن هم در فرانسه بر جمهوری اسلامی به جای حکومت اسلامی تأکید کردند؟ اصولا مردم در نگاه امام چه جایگاهی داشتند؟
جمهوری اسلامی از نظر مردم یعنی مشارکت مردم، امام بارها در سخنرانیهای خود این موضوع را مورد تاکید قرار میدهند. یعنی امام قدرت را در مردم میدید. رابطه امام با مردم دستوری نبود؛ ایشان بر دلها حکومت میکرد و اگر مردم و نظام همراه باشند شکست ناپذیر بوده و حتی نیازی به اسلحه ندارد.
اگر بخواهید ارتباط مردم و نظام را تحلیل کنید، در 34 سال گذشته این رابطه چگونه بوده و به چه سمت و سویی رفته است؟
اگر آن چیزی که اول انقلاب بود و الان هست، فرقش این است که آن زمان همه مردم با تمام وجود اسلام، انقلاب و امام را قبول داشتند و تصور بر این بود که حکومت اسلامی عدالت، انصاف و صداقت را با خود خواهد آورد. اما جنگ باعث شد عدهای از بچههای صادق و خوب ما از دست بروند و روحانیون خوب ما هم در ترورها شهید شدند و دلیل مشکلات فعلی هم از دست رفتن همان آدمهاست. در واقع ترورها و جنگ، آدمهای خوب و دسته اول را از ما گرفت.
اما در این سی و چهار سال ما چند مقطع زمانی را داشتهایم که همه مردم در صحنه حاضر شدند.
آن حضور اول، با حضورهای بعدی فرق دارد. یک حضور هست که برای جناح بندی و جبههگیری است؛ یک حضور هم هست که برای زدن حرف واحد است. در نتیجه نمیتوان اینها را با هم یکی کرد. اول انقلاب، جو مملو از صداقت و درستی بود و همه با هم بودند. اما الان اینطور نیست.
خب! آن آدمهایی که ذکر کردید، برنمیگردند. پس چه باید کرد تا به آن فضای ایدهآل مورد نظر شما رسید؟
خیلی سخت است! یا باید میدان را به آدمهای خوب و درستکار داد یا اینکه خودمان درست عمل کنیم. اما الان آدم خیال میکند دعوا، دعوای قدرت است. شهید بهشتی گفته بود که ما شیفته خدمتیم، نه تشنه قدرت؛ امروز اینگونه نیست.
آیا رهنمودها و آرمانهای امام که همچنین موجود است میتواند در راستای این هدف-وحدت و انسجام- موثر باشد؟
میدانید اشکال ما چیست؟ ما فقط عاشق امامانمان هستیم! مثلا اگر به حرم امام رضا(ع) بروید و دستتان به ضریح نرسد، زیارت خود را خدشهدار میبینید. اما چه کسی میداند امام رضا(ع) چه فرمایشاتی داشتند؟ در مورد امام خمینی هم اینگونه است؛ ما فقط ایشان را مقدس کردهایم و به رهنمودهای ایشان توجه نداشتیم.
مثلا چند درصد از مسئولان، با رهنمودهای حضرت علی(ع) به حکمرانان آشنا هستند؟ تا زمانی که ما این اصول را درست نشناسیم، وضع همین خواهد بود. امام خمینی هم یکی از آن بزرگان است.
البته نخبگان که مانند مردم عادی نیستند و لابد بیشتر میدانند.
اتفاقا من هم منظورم نخبگان بود. ببینید چند درصد مسئولان ما که برای امام حسین(ع) گریه هم میکنند، راه ایشان را میدانند؟ ما از پرستیدن و مقدس شماری افراد بیرون آمده و باید بدانیم که آنها راهنمای ما هستند.
یکبار من در مجلس، صحبتهای امام علی را نقل کردم؛ بعضیها گفتند که ما اینها را میدانیم، حرفت را بگو! یعنی بعضیها نمیدانند که اتفاقا مرجع عمل ما همان سخنان است؛ اگر میدانید پس چرا عمل نمیکنید؟ اگر هم بلد نیستید به آن برگردید.
بعضیها قرآن و نهج البلاغه را میخوانند، به آن احترام هم میگذارند. اما آن را میبندند و کار خودشان را میکنند. ما میگوییم حکومتمان اسلامی است اما چند درصد از مدیران ما طبق دستورات اسلام انتخاب میشوند و وقتی انتخاب میشوند، طبق آن اصول عمل میکنند؟
آقای دکتر! ما روز جمهوری اسلامی را پشت سرگذاشتیم و یک انتخابات مهم را نیز پیش رو داریم؛ چگونه میتوان از این فرصت برای تقویت و تحکیم جمهوریت بهره جست؟
در روز جمهوری اسلامی «همه» آمدند و اکثریت بسیار بالایی به نظام جمهوری اسلامی رأی دادند. حضور در انتخابات هم باید اینگونه باشد تا جمهوری اسلامی حفظ شود. اگر نتوانیم حقوق همه را پیشبینی کنیم، این هدف محقق نمیشود. در صورت تحقق این هدف مملکت بیمه خواهد شد و همه حق خود را در چارچوب نظام و قانون اساسی خواهند خواست و انقلاب هم شکست ناپذیر خواهد بود.
آیا در مقطع فعلی میتوان این هدف را محقق کرد؟
بستگی دارد که این جمهور را چگونه بخواهیم به صحنه بکشانیم و آیا اجازه خواهیم داد همه در صحنه باشند؟ اما اگر عده خاصی فقط در صحنه باشند، آن وقت جمهوری نمیشود.
خب این جمهوریت را چگونه میتوان متبلور کرد؟ از طریق انتخابات؟ از طریق راهپیمایی؟
این به عهده تصمیمگیران است. آن کسانی که قیچی آخر را میبرند، باید طوری ببرند که همه مردم در این جمع جای بگیرند.
همه خاطراتی که از دوران امام در ذهن شماست، آیا امروز همچنین به عنوان یک فضایی که تداوم یافته میبینید یا اینکه همه آنها به خاطرات پیوسته است؟
نه، امروز صداقت و راستی کم شده است. خیلیها خود را به گونه دیگری جلوه میدهند و این خوشایند نیست. زیرا ما قالبهایی را از مسلمانی ساختهایم که گویی اگر در آن قالبها نباشیم، مسلمان نیستیم. لذا خیلیها برای دست یافتن به قدرت به طور غیر واقعی خود را در این قالبها میبریم و تظاهر میکنیم. البته بعضی انواع تظاهر (مانند جمعیت زیاد در نماز جماعت) خوب است، اما اموری مانند دروغگویی و ریا واقعا بد است.
اوایل انقلاب خیلیها برای کار خود پول هم نمیگرفتند؛ اما امروز همه برای کسب پول بیشتر یا مقام بالاتر تلاش میکنند. من یادم است برادر شهیدم وقتی در جهاد سازندگی بود؛ یکبار آمد و گفت این نامردها میخواهند به ما پول بدهند؟ مگر برای جهاد پول میگیرند؟! آن زمان چنین روحیه و جوی وجود داشت که حاضر نبودند برای عقایدشان پول بگیرند. اما ما از آن روحیات فاصله گرفتهایم.
مصاحبه از روزبه علمداری، سایت جماران
انتهای پیام