ترویج پروژهی پلاک سفیدها!
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
بالاترین درجه نفاق، اظهار ایمان به وحی، نبوت و پیامبر از طرف کافران و منکران واقعی است و منظور از “منافقان” در قرآن چنین کسانی هستند که برای جامعه خطرناکتر از کافران صریح میباشند و قرآن در باره آنان میفرماید: «منافقان در پایینترین طبقه جهنم هستند»(نساء/145)[امروز با چنین نفاقی سر و کار نداریم. مشکل امروز ما «مؤمنان دو رو» یعنی کسانی که به غیر آنچه معتقدند، مینمایند مثلا با این که اعتقادی به نظام، ولایت و ولی فقیه ندارند، ولی در ظاهر خود را طرفدار دوآتشه جمهوری اسلامی و ولایت و ولی فقیه نشان میدهند!
دورویی از ترس است یا طمع، اگر اظهار باورهایی هزینه؛ و اظهار باورهایی دیگر منفعت داشته و نردبان ترقی باشد، طبیعی است در صورت اول، فرد باورمند، باور واقعی خودش را کتمان کند تا از هزینههای مورد انتظار در امان باشد و در صورت دوم، غیر باورمند خود را باورمند و بلکه باورمند دوآتشه جلوه دهد تا به منفعت مورد نظر برسد! حکومت دینی باید زمینههای بروز چنین نفاقی را از بین ببرد. اصل “آزادی اظهار عقیده و بیان” برای این است که باور واقعی و اظهار عقیدهای، هزینهدار نباشد و باورمندان به کتمان سوق داده نشوند. الغای امتیازات عقیدتی، حزبی و گروهی و بهرهمندی همه شهروندان از تمام حقوق شهروندی بدون هیچ گونه تبعیض، هم برای این است که کسی برای رسیدن به منافع، به دروغ خود را باورمند به عقیده، حزب و گروهی جلوه ندهد.
در سالهای اخیر هم اظهار بعضی باورها و انتساب به بعضی جناحها هزینه دارد و اظهار بعضی باورهای دیگر و انتساب به برخی احزاب زمینه سودمندی، ترقی و امتیاز است لذا باورمندان به اعتقادات و منتسبان به گروههای مغضوب به انکار باور واقعی و انتساب حقیقی خود مجبور میشوند و ناباوران به باورها و گروههای مطلوب هم منافقانه خود را باورمند دوآتشه نشان میدهند و این سوق دادن به نفاق، گناهی است که در وهله اول به حساب مسئولان نوشته میشود.
وقتی مثلا شرکت در نماز جماعت در مدارس، دانشگاهها و ادارات ملاکی برای ارتقای درجه تحصیلی و شغلی باشد؛ یا اظهار التزام و باور و اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی یا اصل ولایت فقیه یا شخص ولی فقیه سبب قبولی در گزینش و عکس آن سبب ردّی گردد، وقتی مثلا باور به وقوع تخلفاتی در انتخابات 88 یا باور به بیگناهی مهندس موسوی نشانه «فتنهگر» بودن و سبب ردّی در گزینش و … شود و اظهار نفرت از مهندس موسوی و مرتد خواندن خاتمی و دشنام دادن به اصلاح طلبان سبب ارتقای درجه و رسیدن به پست و مقام گردد و …، طبیعی است که بسیاری برای در امان ماندن از محرومیت و ردّ شدن و رسیدن به نان، نام و نوا میل، به دورویی و نفاق پیدا میکنند بدتر از این منافقان، دورویانی هستند که به جای محکوم کردن مسئولان به خاطر ایجاد زمینههای نفاق و دورویی، فقط به محکوم کردن کسانی میپردازند که از سر ترس یا به طمع، دورویی پیشه کردهاند.
به یقین افراد و احزابی که برای رسیدن به دنیا یا برای در امان ماندن از ردّ صلاحیت دورویی پیشه میکنند، نه تنها مؤمن واقعی که اصلاحطلب واقعی هم نیستند و رأی آوردنشان هم مفید نیست و عملشان محکوم است ولی قبل و بیشتر از آنان؛ مسئولانی محکومند که چنین زمینهای را فراهم آوردهاند که اصلاح طلبان شناخته شده، محکوم به ردّ صلاحیتند و کسانی هم که به صراحت خود را اصلاح طلب معرفی کنند، رد صلاحیت میشوند و کسانی تأیید صلاحیت میشوند که از اصلاح طلبی و اصلاحطلبان اظهار بیزاری کنند. [البته «اصلاح طلبی» در این مقال فقط عنوانی نمونهای است و هم منظور کلی بوده و هر “باور، رویه و جناح سیاسی مطرودِ نگاه رسمی”، منظور است]
با این مقدمه به سخنان یکی از افراد جناح ولایی و اصولگرا، که صاحب تریبون است، توجه کنید. «آقای محمدصادق کوشکی فعال سیاسی اصولگرا” در گفتگو با سایت “نامه نیوز” از سناریوی اصلاح طلبان برای “باجگیری از نظام” در انتخابات پرده برداشت!. به گفته وی این سناریو عبارت است از: «ثبت نام افراد “پلاک سفید” که سابقه و موضع گیری پررنگ سیاسی نداشتهاند اما به واسطه شغل یا موقعیت اجتماعی، در شهرشان سرشناس میباشند، تا بعد از رأی آوردن و تأیید شدن اعتبارنامهشان، ماهیت اصلاحطلبانه خود را نمایان کنند».
حالا باید پرسید نفاق اصلاحطلبان فوق بدتر است یا نفاق امثال آقای کوشکی که به جای محکوم کردن زمینه سازان نفاق، به محکوم کردن این منافقان اجباری اکتفا میکنند؛ آیا نفاق مسئولان دلبسته به پست و مقام که این گونه رقبای خود را حذف کرده و به نفاق و دورویی سوق میدهند، بدتر است یا نفاق افرادی که از سر ناچاری مجبور به کتمان باورهای حقیقی خویش و اظهار باورهای مطلوب نگاه رسمی هستند؟ فاعتبرو یا اولی الابصار!
انتهای پیام