فلاحت پیشه: دیپلماسی پنهان این نیست که مردم از جزئیات توافق مطلع نباشند / دولت گزارشی از چگونگی شکلگیری توافق به مردم ارائه کند
شاید کمتر کسی فکرش را میکرد که ایران و آمریکا پس از آنکه در مذاکرات احیای برجام در مقاطع مختلف طرفی نبستند، به نتیجهای نرسیدند و در نهایت با شکست مذاکرات پرونده احیای برجام را مسکوت گذاشتند در بخشی دیگر و در مذاکراتی در باب تبادل زندانیان با یکدیگر به توافق برسند. اما از آنجا که این نوع توافق میان طرفین مسبوق به سابقه بوده و در دولتهای پیشین ایران و آمریکا نیز چنین توافقی صورت گرفته بود باز هم طرفین از این مسیر اقدام به توافق کردند. توافقی که طی آن 5 تن از زندانیان آمریکایی حاضر در ایران در ازای آزادی چند زندانی ایرانی و آزادسازی 6 میلیارد دلار از پولهای بلوکه شده ایران در کره جنوبی آزاد شدند.
به گزارش آرمان ملی آنلاین، هر چند که داراییهای مسدود شده ایران در کره 7 میلیارد دلار بوده است. از طرفی برخی معتقدند که این توافق بخشی از یک توافق بزرگتر آمریکاییها با ایران است و این توافق یک گام از توافق بزرگی است که احتمالا شامل احیای برجام و توافق هستهای نیز بشود. آنچه مسلم است دولت باید گزارشی در این خصوص به جامعه ارائه کند تا مردم نیز در جریان جزئیات این توافق قرار گیرند. هر چند که همین اتفاق را نیز باید به فال نیک گرفت و منتظر اقدامات بیشتری از این دست از سوی دولت رئیسی باشیم. در این راستا برای بررسی توافق مبادلهای ایران و آمریکا، آزادسازی داراییهای بلوکه شده ایران و حواشی پیرامون آن و همچنین تحلیلهای پیرامون توافق بزرگتر میان ایران و آمریکا «آرمان ملی» با حشمت ا… فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم و تحلیلگر مسائل بینالملل به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
توافق اخیر ایران و آمریکا در خصوص تبادل زندانیان و همچنین آزادسازی 6 میلیارد دلار از داراییهای ایران در کره جنوبی را چگونه مورد ارزیابی قرار میدهید؟
اصل قضیه این است که بالاخره این مسیر عمان که بعد از چند سال به مسیر ماموریتهای بیفایده و بینتیجه تبدیل شده بود به یک نتیجهای رسید و اصل قضیه قابل دفاع است. چون من اعتقاد دارم که هر جا تنشزدایی صورت گرفت باید از آن استقبال کرد. منتها چند ملاحظه بعد از آن وجود دارد که باید آنها را در نظر گرفت. نخست اینکه امیدوارم این توافقی که هنوز نهایی نشده منجر به تقویت واقعگرایی در سیاست خارجی ایران شود. چون همین حالا سوالاتی در مورد این موضوع وجود دارد. به عنوان مثال تاکنون بحث از بیش از 7 میلیارد دلار بدهی کره جنوبی به ایران مطرح میشد ولی اکنون از 6 میلیارد دلار سخن به میان میآید و به راحتی این گزارش داده میشود که چون در طول این دوران حدود 14. 5 درصد ارزش پول کره جنوبی در مقابل دلار آمریکا کاهش پیدا کرده پس ضرر این کاهش را ایران باید متقبل شود که این خود جای بحث دارد. پول را کره جنوبی مسدود کرده و خود این کشور نیز باید ضرر را بپذیرد. اگر حتی سودی پرداخت نمیکند بابت این پول که آن ناشی از ضعف قراردادی است که بسته شده حداقل باید این پول را به نرخ روز آن زمان به ایران پرداخت میکرده که نکرده است.
موضوع دومی که وجود دارد اینکه دولت باید یک گزارش شفافی در خصوص این توافق بدهد. درست است که عنوان این دیپلماسی؛ دیپلماسی پنهان یا باواسطه است؛ اما معنی دیپلماسی پنهان این نیست که پس از صورت گرفتن توافق مردم از جزئیات آن مطلع نباشند. مسیر مذاکرات طبیعتا ممکن است محرمانه باشد، اما بعد از این گزارش مشخص میشود برای اینکه پاسخی به سوالاتی که وجود دارد از جمله بحث موضوع دسترسی ایران به داراییهایش داده شود. اما موضوع بعد اینکه این توافق به عنوان بخشی از توافق بزرگتر با آمریکا است که شامل موضوع هستهای میشود؟
این موضوع هم میتواند یک نوع خوشبینی را به دنبال داشته باشد و هم نوعی نگرانی را که ناشی از اخباری است که منتشر میشود. خوشبینی از این نظر که اگر ایران و آمریکا یک مسیری را یافته باشند که بتوانند تنشهای خود را از جمله در زمینه هستهای و برجامی که قابل احیا نیست کاهش دهند، اما حداقل یک توافق معقولی شکل دهند باید از این توافق استقبال کرد. اما اگر نه این بخش اخباری که مطرح میشود مبنی بر اینکه ایران در ازای این توافق پذیرفته تغییراتی را در سوخت60 درصد هم از لحاظ غنای سوخت و هم از لحاظ سقف سوخت بپذیرد قابل دفاع نیست، چراکه از ابتدا این مسیر تحت عنوان مبادله زندانیان و پایان دادن به انسداد پول ایران بود. وقتی که این کار صورت نگرفت و این مساله که هنوز تایید نشده است مطرح میشود که ایران پذیرفته سوخت غنی شده 60 درصد خود را رقیق کند و یا محدودیتهای تازهای را بپذیرد در صورت صحت این مساله ایران ما به ازای قابل توجهی در قبال این موضوع نگرفته و بنابر این باید گزارش شفافی داده شود.
منتها زمانی چنین توافقی قابل دفاع است که در قالب یک بسته مذاکراتی طرفین همه مسائل را با هم ببینند. در واقع به گونهای سکوت در طرف ایرانی وجود دارد، اما طرف آمریکایی اعلام میکند که هیچ امتیازی به ایران داده نشده و فقط در قالب استفاده انسان دوستانه از منابع ایرانی این کار پیش میرود. ولی اخباری که در حوزه هستهای شنیده میشود باید شفاف سازی شود. به نظر من این توافق اگر قبل از گسیل نیروهای آمریکایی به منطقه صورت میگرفت حتما شرایط بهتری شامل آن میشد. اما چون بعد از گسیل نیروهای آمریکایی به منطقه صورت گرفت که نوعی افزایش تنشها ناشی از این موضوع قابل پیش بینی بود نشان دهنده این است که متاسفانه دولت فرصت اصلی توافق را از دست داده و در یک شرایط فورس ماژور توافق را صورت داده است.
به هر جهت کلیت موضوع قابل دفاع است، اما امیدوارم منجر به نوعی واقعگرایی در سیاست خارجی شود و کشور بداند که در چه زمانی قلاب دیپلماسی را از این آب گلآلود عرصه قدرت در دنیا بکشد که بتواند ماهی منافع ملی را آنطور که شایسته منافع ملی کشور است، صید کند.
برخی مطرح میکنند که این توافق در راستای استراتژی محدودسازی تنش و گامهای پیش بینی شده از سوی آمریکا صورت گرفته است؛ این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
من معتقدم احیای ماموریت بخشی از ناوگان دریایی آمریکا در منطقه خلاف سیاست محدود سازی تنش بود. یعنی به عبارتی آمریکاییها سیاست محدود سازی تنش را تا انتهای سال گذشته دنبال میکردند ولی فرصتها از طرف ایران و آمریکا از دست رفت و ما بزرگترین علامت افزایش تنش را در طول چند هفته اخیر با اعزام نیروهای آمریکایی در دوران بایدن داشتیم. یعنی هیچگاه در دوران بایدن تنش در منطقه خلیج فارس افزایش پیدا نکرده بود. لذا من معتقدم طرفین نوعی واکنش انفعالی به تصاعد بحران نشان دادند، اما اگر همین شرایط انفعالی هم تبدیل به یک دیپلماسی فعال شود که منافع دو طرف در آن دیده شود باید از آن استقبال کرد. البته به شخصه بعید میدانم و معتقدم اگر چنین شرایطی فراهم بود حتما کار به لشکرکشی و مانورهای مشترک مثل مانور ایران در تنگه هرمز و لشکرکشی آمریکا نمیانجامید.
مگر اینکه بعد از افزایش تنشها طرفین تصمیم به کاهش تنش و بازگشت به میز مذاکره را گرفته باشند که مصادیق کلان آن هنوز مشخص نیست. تنها مصداق یک توافقی است که قبلا انجام شده بود ولی به خاطر یک نفر از گروگانها این توافق به تاخیر افتاده بود که به هر حال طرفین بر سر این موضوع نیز توافق کردند و این موضوع انجام شد. لذا من فکر میکنم که هنوز زود است فکر کنیم که طرفین بر سر یک بسته مذاکراتی به توافق رسیدند.
تصور میکنید این توافق در تبادل زندانیان و آزادسازی بخشی از داراییهای ایران بخشی از یک توافق بزرگ میان دو کشور باشد یا اینکه گام بعدی برای توافق نمیتوان متصور بود؟
من معتقدم که توافق بزرگتر با آمریکا حتی اگر آمریکا به دنبال آن باشد توافقی نخواهد بود که دغدغههای ایران را تامین کند. چون آقای بایدن به هر حال از پاییز امسال وارد عرصه چالش جدی انتخاباتی میشود. همین پاییز بحث بند غروب و تحریمهای موشکی ایران دوباره مطرح میشود. بنا بر این اعتقادم بر این است که بایدن نمیتواند آن تعهداتی که طرف ایران میخواست به آنها بدهد. مهمترین این خواستهها نیز این است که اگر دولت جدیدی بیاید دوباره تحریمها را برنگرداند. بایدن اگر در ابتدای روی کارآمدن خود این توافق را انجام میداد زمان خود میتوانست یک تضمین باشد، اما الان این زمان از دست رفته است.
اگر در نظر بگیریم که آمریکاییها به دنبال توافق بلندمدت با ایران نیستند میتوان اینگونه برداشت کرد که آنها با توافقاتی مثل تبادل زندانیان درصدد تفاهم کوتاه مدت و مرحله به مرحله با ایران هستند؟
من معتقدم هر آنچه که شکل گرفته نه در قالب توافق؛ بلکه در قالب سیاست کاهش تنش قابل ارزیابی است. طرفین سعی میکنند که تنشهای خود را کاهش دهند. حال ممکن است ایران بخشی از سرعت برنامه هستهای خود را به عنوان استقبال از این کاهش تنش کاهش داده باشد یا در طرف مقابل میبینیم که ماموریتهای مرتبط با سیاست فشار حداکثری در وزارت خزانهداری آمریکا تا حد زیادی تعدیل شده که ایران راحتتر نفت خود را میفروشد و دیگر اینکه کمتر طرفین مزاحم ناوگان کشتی متقابل یا کشورهای نزدیک به آمریکا شدند. اینها نشان میدهد که طرفین احساس میکنند که به سمت نوعی سیاست کاهش تنش پیش میروند. ولی من معتقدم این هنوز به معنای رسیدن به یک توافق جامع نیست.
بسیاری مطرح میکنند که اگر در سالهای گذشته در اواخر دولت آقای روحانی شرایط به سمت و سویی میرفت که این تبادل زندانیان و آزادسازی پولها صورت میگرفت شاید بهره گستردهتری میبردیم تا اینکه امروز و در چنین شرایطی؛ رویکرد شما در این خصوص چگونه است؟
من معتقدم که متاسفانه در برخی از موارد و در برخی مقتضیات زمانی منافع هستهای ایران درگیر بازیهای جناحی شد. یعنی واقعا نمیشود انکار کرد که مسائل جناحی به منافع ایران آسیب زد. اگر موضع فراجناحی بود میتوانستیم در سال اول دولت بایدن و سال آخر دولت آقای روحانی یک توافق خوب را ببندیم، اما این کار صورت نگرفت. حتی یک فرصت دیگر در سال اول دولت آقای رئیسی از دست. من معتقدم این فرصتها از دست رفت. اما امیدوارم همین توافق نیز که حداقل ضرر ملموس آن یک میلیارد دلار در شرایط کنونی است باعث واقع گرایی در دیپلماسی ما شود.
دو روایت در خصوص آزادسازی 6 میلیارد دلار از داراییهای بلوکه شده ایران مطرح است که مقامات آمریکایی میگویند این داراییها صرفا برای مصارف بشردوستانه برای ایران آزاد شده؛ اما مقامات مسئول در کشور معتقدند که از این پول هر جا و به هر نحوی که بخواهیم مورد استفاده قرار خواهد گرفت؛ اساسا این تناقض چگونه قابل بررسی است؟
آنچه مشخص است اینکه آمریکاییها در قالب تحریمهای اُفک قبل از اینکه ایران را تحت فشار قرار دهند بانک مرکزی قطر را تحت فشار و البته نظارت قرار خواهند داد. به طور طبیعی در جایی که تحریم وجود دارد ایران نمیتواند چنین پولی را هزینه کند. ولی من معتقدم در اصل قضیه محل نگرانی نیست؛ بلکه آنچه موجب نگرانی است بیش از یک میلیارد دلار پولی است که برنگشته و من معتقدم ایران نباید نسبت به این موضوع کوتاه بیاید و دولت کره جنوبی مسئول این قضیه است. اگر نه ایران از طرق دیگر میتواند دلارهایی را جذب اقتصاد کشور کند و آن را در حوزههای مختلف هزینه کند. سالیانه حدود 15 میلیارد دلار حداقل پولی است که ایران برای کالاهای اساسی و مصرفی کشور مورد نیازش است. این پول یک دوم پولی است که مدنظر است و میتواند در قالب نوعی مدیریت بودجهای این کار را صورت داد.
پس از اعلام توافق مبادلهای ایران و آمریکا بایدن و دولتمردانش با حملات تند و شدید جمهوری خواهان مواجه شدند آن هم در یک سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری این کشور؛ این نوع حملات به بایدن را از چه جهت میبینید؟
مسلما حملات جمهوری خواهان به بایدن انتخاباتی است به هر حال بایدن این موضع را به عنوان یک دستاورد برای خود قلمداد میکند و طبیعتا جمهوریخواهان نیز به گونهای به شدت انتخاباتی با موضوع برخورد میکنند. ضمن اینکه لابیهای مختلفی هم در آنجا علیه ایران کار میکند. ولی من معتقدم که در اصل قضیه آنچه برای ما باید مهم باشد اتفاقات داخل آمریکا نیست چون دولت بایدن مسئول پایداری تعهداتی است که در توافق با ایران داشته این نمیتواند دغدغهای برای ایران ایجاد کند.
انتهای پیام