خرید تور تابستان

درباره حکم محکومیت سعید روستایی کارگردان برادران لیلا

هم میهن نوشت:

گزافه نیست که بگوییم حالا بخش عمده‌ای از خبرهای سینمایی در چندماه اخیر مربوط به حکم جزائی سینماگران بوده است. حکم‌هایی اغلب عجیب‌وغریب با مجازات‌هایی که با واکنش‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی و افکار عمومی مواجه می‌شود. آخرین نمونه آن، حکم مجازات سعید روستایی بود که سومین فیلم او «برادران لیلا» چندماه پیش به‌شکل قاچاق و غیرقانونی منتشر شد و واکنش‌های متفاوتی را در سطح جامعه برانگیخت. حتی برخی دلیل محکومیت سعید روستایی را مضمون و محتوای این فیلم می‌دانند. فارغ از چرایی این حکم و اینکه دلیل اصلی آن چه بوده، آنچه نظر اغلب مردم و سینماگران را به خود جلب کرده و نسبت به آن واکنش نشان داده و ابراز حیرت و شگفتی کردند، محتوا و مضمون مفاد این حکم قضایی بود. در متن حکم او آمده است: «شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، سعید روستایی، کارگردان فیلم «برادران لیلا» را به ۶ماه حبس تعزیری محکوم کرد، که یک‌بیستم آن قابل اجرا و مابقی به مدت ۵سال تعلیق شده است، مستند این حکم، ساخت و پخش فیلم «برادران لیلا» در جشنواره کن بوده است. همچنین در این حکم و به‌عنوان تعلیق مراقبتی، آقای روستایی در ایام تعلیق موظف به ۱. خودداری از فعالیت‌های مرتبط با جرم ارتکابی یا استفاده از وسایل موثر در آن در ایام تعلیق ۲. خودداری از ارتباط و معاشرت با اشخاص فعال در عرصه فیلمسازی در ایام تعلیق ۳. گذراندن دوره فیلمسازی با حفظ منافع ملی و اخلاقی در دانشکده صداوسیمای قم به‌میزان ۲۴ساعت در ایام تعلیق‌شده است.».

کلاس یادگیری یا حال‌گیری؟

آنچه موجب تعجب و واکنش به این حکم شده، بند آخر آن است که روستایی را به گذراندن دوره فیلمسازی با حفظ منافع ملی و اخلاقی در دانشگاه صداوسیمای قم به‌مدت 24ساعت مجبور کرده است. پرسش این است که مگر دانشگاه و نشستن سر کلاس، مجازات محسوب می‌شود؟ اینکه انکار ماهیت و کارکردهای آموزشی یک مرکز دانشگاهی و پژوهشی است و آن را از دانشگاه به بازداشتگاه تقلیل می‌دهد. اگر مقصود این است که فیلمسازی مثل سعید روستایی که یکی از استعدادهای درخشان فیلمسازی از نسل جدید کارگردان‌ها در دهه 90 بوده که در سن 27سالگی و با نخستین فیلم خود «ابد و یک‌ روز» توانسته یک‌شبه قله‌های موفقیت را طی کند، مورد ستایش مردم و منتقدان قرار بگیرد، حتی جنس سینمایش یک‌دهه بعد از خود جریان‌ساز شود و فیلمسازان دیگری به تقلید از الگوی فیلمسازی او فیلم بسازند، حالا باید سر کلاس فیلمسازی دانشکده صداوسیمای قم بنشیند؛ بیشتر به کمدی شبیه است و نقض غرض یک حکم قضایی. این نه تحقیر و تنبیه یک فیلمساز که تحقیر همان دانشگاه صداوسیمای قم است که محل مجازات درنظر گرفته شده، نه محل آموزش. ازسوی دیگر سعید روستایی به‌جز فیلم «برادران لیلا» که مجوز نمایش در داخل را نگرفت، برای دو فیلم قبلی‌اش، «ابد و یک‌ روز» و «متری شیش‌و‌نیم» از جشنواره فیلم فجر که یک جشنواره دولتی و متعلق به وزارت ارشاد است، جوایز متعددی گرفته است. چطور می‌توان به این فیلمساز برچسب ضدملی زد درحالی‌که در ملی‌ترین جشنواره سینمایی، سیمرغ و تندیس برده است. ازسوی‌دیگر در کدام دانشکده سینمایی، واحدی با عنوان «سینمای اخلاقی» تدریس می‌شود که حالا روستایی باید آن را بیاموزد. پرویز جاهد، منتقد و مدرس سینما در واکنش به این خبر و خطاب به دکتر شهاب اسفندیاری، رئیس دانشکده صداوسیما نوشته است: آیا واقعا دانشکده صداوسیما واحدی با عنوان «سینمای اخلاقی» دارد و اگر دارد، این درس چه سرفصل‌هایی دارد؟ آیا گذراندن این واحد درسی به‌عنوان یک مجازات قضایی برای فیلمسازانی که به‌دلیل قوانین سینمایی وزارت ارشاد محکوم شده‌اند، اجباری است؟ کدام استادی قرار است به فیلمسازی مثل سعید روستایی که از مطرح‌ترین سینماگران نسل جوان ایران است و به اعتبار کارهایش صلاحیت تدریس فیلمسازی را در دانشکده‌های سینمایی هم دارد و اکنون به‌خاطر ساختن و نمایش غیرمجاز فیلم «برادران لیلا» در فستیوال فیلم کن، محکوم به زندان و تحمل برخی مجازات‌ها شده، درس اخلاق در سینما را بدهد؟

از شستن اموات تا مراجعه به روانشناس

ظاهراً بند آخر حکم‌های قضایی که درباره سینماگران ابلاغ می‌شود، سورپرایز این احکام است. بندهای آخری که در آن از یک‌ماه کار کردن در غسالخانه و شستن اموات گرفته تا مراجعه به روانشناس، به‌عنوان مجازات در نظر گرفته شده بود. یکی از آنها، بند آخر حکم مجازات آزاده صمدی بود که پیش‌ازاین با واکنش‌های زیادی همراه شد. ازجمله کانون کارگردان‌ها و اتحادیه تهیه‌کنندگان که طی انتشار بیانیه‌ای اعتراضی نوشتند: «ما دو صنف سینمایی، به‌حکم صادرشده برای بازیگر محترم سینما، خانم آزاده صمدی اعتراض داریم و بند آخر این‌حکم عجیب که حضور اجباری در کلاس‌های روان‌شناسی برای درمان بیماری شخصیت ضداجتماعی را لازم‌الاجرا دانسته، توهین به شعور تمام اهالی سینما می‌دانیم و مغایر با اصل جمهوری است که به مرام مردم‌سالاری دینی افتخار می‌کند. انگار عده‌ای دوست دارند با چنین حکم‌هایی راه هرگونه گفتمانی را ببندند و از جمهوری عبور کنند.». آنقدر این حکم عجیب و توهین‌آمیز بود که حتی  عزت‌الله ضرغامی هم در توئیتر خود در واکنش به حکم آزاده صمدی نوشت: «اعلام عمومی مجازات کار در غسالخانه یا ارائه‌ی گواهی سلامت روانی برای متخلفان حجاب، به‌جای اینکه مشکل حجاب و عفاف را حل کند، باعث ایجاد چالش‌های مهم‌تر و بیشتری خواهد شد.» در ادامه توئیت آمده: «فکر نمی‌کنم جناب آقای محسنی‌اژه‌ای، موافق صدور این احکام باشند.». جالب اینکه روزنامه دولت هم در برابر حکمی که در آن از شستن‌مرده به‌عنوان مجازات نام برده شد، واکنش نشان داد. روزنامه ایران نوشته بود: «انتشار جزئیات حکم یک‌زن بی‌حجاب که ازسوی دادگاه، به یک‌ماه کار در غسالخانه تهران و شستن اموات محکوم شده است، تعجب ناظران را به‌دنبال داشت. این تعجب از دو زاویه است: نخست اینکه، شستن اموات و غسل‌میت، یک امر دینی و وظیفه شرعی است؛ ازاین‌رو معلوم نیست چرا در این حکم، یک امر شرعی و دینی به‌عنوان یک محکومیت اجتماعی درنظر گرفته شده است! دوم اینکه، برخی کاربران با واکنش به این نوع مجازات، نسبت به تخفیف عمل‌شرعی شست‌وشوی اموات و جلوه دادن آن به‌عنوان یک کار غیرقابل تحمل و کوچک، انتقاد کردند.»

سخن پایانی

واقعیت این است که صدور این احکام عجیب‌وغریب قضایی که با هدف بازدارندگی جرم انجام می‌شوند، به‌دلیل مغایرت با فرهنگ عمومی مردم یا به‌عبارت بهتر، تعارض با عرف و نامتعارف بودن، نه‌نتها دستمایه طنز و طنازی قرار گرفته که به ضدخود تبدیل می‌شوند و مجری قانون را به اهداف خود در پیشگیری از جرم نمی‌رسانند. مثلا در حکم مراجعه به روانشناس، این شأنیت حرفه‌ای و علمی روان‌شناسی است که زیر سوال می‌رود. به‌طوری‌که رؤسای چهار انجمن روان‌شناسی و روان‌پزشکی، در نامه‌ای به رئیس قوه‌‌قضائیه به احکامی که علیه یکی، دو هنرمند مشهور به‌اتهام بی‌حجابی و بدپوششی صادر شده بود، اعتراض کردند و استفاده از عناوین تشخیصی روان‌شناسی برای برچسب‌زدن به رفتارهای این هنرمندان را سوءاستفاده از روان‌شناسی و روان‌پزشکی دانسته‌اند که موجب تحقیر و نقض‌کرامت متهمان شده، ارائه خدمات سلامت‌روان به نیازمندان را دشوار کرده و وجهه‌ روان‌پزشکی و روان‌شناسی کشور را در جهان مخدوش می‌کند.  با تاسف باید گفت، سینمای ایران سخت‌ترین روزهای خود را می‌گذراند؛ سینمایی که چندسالی با فقر مالی و کمبود مخاطب دست‌وپنچه نرم می‌کرده، با تجربه سهمگین دوسال کرونا که تا آستانه تعطیلی پیش رفته، حالا با اعتراضات اخیر و احضار سینماگران دچار احتضار شده و رو به سمت مرگ دارد. وضعیتی پیچیده که اگر پیش‌ازاین با بحران مشروعیت سینما ازسوی مخاطبانی مواجه بودیم که با سینما قهر کرده بودند و به سینما نمی‌رفتند، حالا این عدم‌مشروعیت با خود سینماگران تشدید شده است و با احکام عجیب‌وغریبی که برای برخی سینماگران صادر می‌شود، باید پرسید سینمای آینده ایران را چه‌کسانی روایت خواهند کرد وقتی راویان آن، ممنوع ازکار و ممنوع‌ازمعاشرت می‌شوند!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا