خرید تور تابستان

مشروطه آبراهاميان و مشروطه آجودانی / یادداشت فریدون مجلسی

فریدون مجلسی در روزنامه اعتماد طی یادداشتی نوشت:  سابقا در مرداد كه ايام مشروطه است نويسندگان بيشتر به آثار كساني مانند فريدون آدميت و احمد كسروي استناد مي‌كردند كه بيشتر به سير تحولات و وقايع تاريخي مربوط مي‌شد. در سال‌هاي اخير معمولا به دو استاد استناد مي‌شود كه هر دو در كتاب‌هاي‌شان اطلاعات تاريخي و تحليلي ارزنده‌اي ارايه مي‌دهند و هر دو در نتيجه‌گيري از واقعيات اجتماعي ايران و فرهنگي آن روزگار ايران دور مي‌شوند. اطلاعات ارزنده ارايه‌شده بر پايه مباني اعتقادي آنان گرچه جالب است اما در نتيجه‌گيري رنگ مغالطه به خود مي‌گيرند. 
اول دكتر آبراهاميان است كه به ايشان ارادت هم دارم. اطلاعات تاريخي كتاب‌هاي او عالي است. اما در نتيجه‌گيري به ماركسيسم مورد علاقه خود و مبارزه طبقاتي استناد مي‌كند. جامعه بدوي ايران قاجاري در راس هرمش قشر رقيق آشنا با فرهنگ جهاني هم درون حاكميت موحد داشت مانند سپهسالار كه نام مسجدش را هم برداشتند و هم در هرم فرهنگي موازي هرم حاكميت مانند ميرزا يوسف‌خان مستشارالدوله و هم در بينابين مانند ميرزا ملكم خان و هم در ميان روحانيون آشنا با مدرنيته و اوضاع زمان مانند سيد محمد طباطبايي و بهبهاني. اينان همگي به عدالتخانه و حكومت قانون براي رهايي از استبداد مي‌انديشيدند و تفكر اجتماعي آنان مبتني بر شيوه ديواني ‌عرفي و تحت‌تاثير ليبراليسم ميرزا ملكم خاني بود! خواه او را شارلاتان بناميم يا سودجو! و در جامعه سنتي و قبيله‌اي و روستايي با ۹۵ درصد بيسواد ابدا جنبه طبقاتي ماركسيستي نداشت! آبراهاميان در آثار اخيرش نظراتش را تعديل و به شرايط زماني و اجتماعي ايران  توجه بيشتري كرده  است. 
دوم جناب دكتر آجوداني كه كتاب مشروطه ايراني ايشان حاوي اطلاعات تاريخي حتي بيشتري درباره تاريخ عقايد فلسفي و سياسي و تحولات اجتماعي ايران است. ايشان هم با وجود اعتقادات بسيار ليبرال و دموكراتيك كنوني ظاهرا تحت‌تاثير عقايد ماركسيستي دوران جواني مي‌خواهد مشروطه را زاييده تاريخ يعني تحول عقايد فلسفي و سياسي از سهروردي و ابوالحسن خرقاني گرفته تا ملاصدراي شيرازي تا مدرنيسم دموكراتيك بداند كه ميوه آن جنبش توسط روحانيت برداشت شد. در حالي كه سير تحولات فلسفه سياسي در اروپا منجر به انقلاب فرانسه شد و دموكراسي را جانشين كاردينال مازارن و كاردينال ربشيليو  و  جانشين استبداد شاهان كرد. 
به عبارت ديگر ناخرسندي امروزي از حاكميت صنف روحاني را با جنبش صدر مشروطه تطبيق مي‌دهد و عقده‌گشايي مي‌كند. اما در حقيقت اولا افكار فلاسفه سياسي تاثيري تدريجي در تحولات اجتماع دارد و مستلزم بالا رفتن سطح سواد و دانش عمومي است كه ايران فاقد آن بوده است و ثانيا در تاريخ ايران بارها گسست‌هايي رخ داده است مانند گسست مغولي، گسست صفوي و ورود تشيع و گسست افغان و ادامه شبه صفوي قاجار و شكست و تركمانچاي! 
به همين دلايل به جاي آثار آن‌گونه فلاسفه، دستورالعمل‌هاي سياسي- عملي مانند قابوسنامه كيكاووس پسر قابوس وشمگير و سياستنامه خواجه نظام الدين طوسي راهنماي realpolitik بوده است. همچنان كه حتي در اروپا به شهريار ماكياولي بيش از فلاسفه  آن عصر  استناد  مي‌شد. 
اما درباره «جنبش» مشروطه بايد به اقتدار مطلق روحانيتي كه فتواي جنگ ايران و روس را داد توجه داشت و به دنبال آن سرافكندگي و مرگ سيد محمد مجاهد طباطبايي به دنبال آن شكست و كاهش اقتدار روحانيت سنتي بايد توجه داشت و نقش سيد محمد طباطبايي، نوه سيد محمد مجاهد و دوستي او با ميرزا ملكم خان قابل توجه است كه بسيار فراتر از نظريه‌پردازاني مانند ناييني و كفايي بوده است. در واقع بدون حضور سيد محمد طباطبايي و سيد عبدالله بهبهاني كه سياهي‌لشكر مشروطيت را هم فراهم كردند. به همان اندازه هم توقع تاثيرگذاري در نهضت «خودشان» را  داشتند! 
سوءتفاهم واقعي به روشنفكراني باز مي‌گردد كه يا آن جنبش را به ديده انقلاب مي‌نگريستند يا از آن توقع دموكراسي پارلماني داشتند. دموكراسي پارلماني پس از انقلاب فرانسه صد سال بعد و پس از ديكتاتوري‌هاي ناپلئوني و  سلطنتي حاصل شد. 
سوءتفاهم دوم روشنفكران چپ و راست ايران اين است كه به راستي انقلاب اسلامي ۵۷ را حاصل مبارزات مزمن خودشان يا جنگ‌هاي چريكي چه‌گوارايي شكست‌خورده جوانان چپ مي‌دانستند. در واقع دموكراسي به معني شمارش آرا در رفراندوم ۹۸ درصدي جمهوري اسلامي حاصل شد و حتي شخصيت معقول و معتدلي مانند بازرگان نخست‌وزير خطاب به اپوزيسيون فرمودند كه از اين پس «به اندازه كوپن‌تان حرف بزنيد.» و دقيقا با بستن روزنامه ميزان كوپن ايشان را  هم  به دستش  دادند. 
اكنون ۱۱۷سال از جنبش مشروطه، ۷۰ سال از نهضت ملي و ۴۵ سال از انقلاب اسلامي گذشته است. جامعه تلفن هوشمند در دست ايراني با زمان جنبش مشروطه و نهضت ملي و انقلاب ۵۷ كاملا تفاوت كرده است. اكنون تابع فرهنگ سياسي و اجتماعي زمان خود در يك قالب كاملا جهاني است! فرهنگ در اصل امري جهاني است! ايراني و تركي و فرانسوي فقط بخشي از آن است كه با هم‌افزايي فرهنگي جامع مي‌سازند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا