هیجان رساندن خبر مرگ
میثم مشایخ در روزنامه ی قانون نوشت:
یکی از معضلاتی که در سالهای اخیر در جامعه ایرانی شاهد بوده ایم، موضوع دیگر آزاری است که علل مختلفی دارد. یکی از هیجاناتِ دیگرآزارنه و بعضاً بیمارگونهای که به آن دچاریم “هیجانِ رساندنِ خبرِ مرگ” است. نه نسبت به خبر درگذشت خانواده و یا اطرافیان صمیمیِ خویش، بلکه بیشتر نسبت به افرادی که دورادور میشناسیمشان و نسبتی کمتر صمیمانه با ایشان داریم و نیز در مختصاتی وسیعتر، نسبت به افراد مشهور!
گاهی چنان هیجان زده میشویم که تمام تلاش خود را به کار میبندیم تا نخستین نفری باشیم که خبر درگذشت آن فرد را به دیگران میرسانیم. در مقابلش هیچ مدال و نشانِ افتخاری هم نصیب ما نمیگردد. اما همینکه هیجان ما با رساندن آن خبر، فروکش میکند، حسی رضایتبخش به ما دست میدهد!
اکنون نیز با پدیدهی اساماس های موبایلی، شبکههای اجتماعی آنلاین نظیر فیسبوک و اینستاگرام و نیز شبکههای پیامرسان موبایلی نظیر تلگرام و واتساپ مواجهیم که هر کدام نقش یک رسانه را ایفا میکند و با یک کلیک میتوانیم هر آنچه میخواهیم با دیگران به اشتراک بگذاریم یا مطلعشان سازیم!
اخیراً، ترکیبِ هیجانِ رساندنِ خبرِ مرگ با شبکههایِ آنلاینِ ارتباطیِ فوقالذکر، پدیدهی خبرِ درگذشت و یا حال جسمانی وخیم و روی به مُوتِ کذب افراد مشهور را بههمراه و بهوجود آورده است. گاهی از روی سادیسم است و گاهی (در اغلب موارد) برای جذب مخاطب. البته مسئله نخستین نفر بودن نیز همچنان به قوت خود باقی میماند.
به گمانم، مجموعه این کنشها و واکنشها و آسیبی که چنین فرهنگ غلطی به جامعه میرساند بی آنکه افراد، لحظهای به این مهم بیاندیشند که اگر نزدیکان آن فرد با چنین خبری مواجه شوند _ که کذب است و ایشان بیاطلاع از کذب بودنش _ چه حالی به او دست خواهد داد و چه عواقبی در پی خواهد داشت، این امر نشان از نهادینه شدن و علامندی ما نسبت به “آئین مرگ” (از درگذشت یک فرد تا مراسم کفن و دفن و مجالس متعدد ختم) و به نوعی رفع نیازهای عاطفی از جمله اندوهگین شدن و بعضاً خودآزاری، و از سوی دیگر، علاقمندی به کارناوال و تجمع است.
به نظر میرسد، سیاستهای فرهنگی ما و نیز پشینهی تاریخی پاسداشت آئین مرگ میتواند دو علت از علل مهم وجود چنین فرهنگی با قدرت، در جامعه باشد. سیاستهایی که روی خوشی به “با هم بودن” و کارناوال شادی و کنسرت و… نشان نمیدهد و همچنان میخواهد آئین مرگ، غالب بر “آئین تولد” و “آئین زندگی و نشاط” باشد و هر پدیدهای _ به خصوص پدیدههایِ شادیآفرینِ جمعی را با دو عینک سیاسی (جناحی) و امنیتی (بر مبنای فرضیات نادرست و غیر مستند و بعضاً خیالبافانه) میبیند!
انتهای پیام
همين واقعيتهاى عريان و حقايق تلخ رو مى نويسيد كه توقيفتون ميكنند