خرید تور نوروزی

آیا دکتر مصدق دیکتاتور و پوپولیست بود؟

محمدرضا بیاتی؛ کارشناس ارشد روان‌شناسی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:

با گذر از هفتادمین سالگرد کودتای 28 مرداد 1332، آن اتفاق سرنوشت‌ساز در تاریخ معاصر ایران دوباره موضوع بحث و نقد قرار گرفته است؛ اما این بار متفاوت با تمام سال‌های گذشته تا آن‌جا بود که کودتابودنِ آن واقعه هم بسیار بیش از گذشته زیر سؤال رفته و جایگاه دکتر مصدق هم جابه‌جا شده و از “مظهر قیام ملی ایران” برای برخی – یا بسیاری – به دیکتاتور و پوپولیست تغییر کرده است! بیائید نگاهی به مستندات تاریخی آن سال بیندازیم تا درجه‌ی درستی و نادرستی این ادعاها را روشن‌تر شود (منبع اصلی مستندات: روزنامه اطلاعات 1331-1332)

یکشنبه، دوم اسفند 1331

روابط دولت مصدق و دربار سلطنتی، گره خورده است. 17 نفر از نمایندگان مجلس سعی دارند این گره را باز کنند. نخست وزیر، دکتر مصدق، معترض است که علیه دولت کارشکنی می‌شود؛ او فهرستی از تلاش‌های تخریبی برای تضعیف دولت تهیه کرده و قصد دارد از رادیو مسائل را با مردم در میان بگذارد و اگر وضعیت تعدیل نشود کناره‌گیری کند.

بسیاری نگران اند که دکتر مصدق استعفاء بدهد. 10 نفر از نمایندگان مجلس با وزیر دربار و بعد با مصدق مذاکره می‌کنند. به دعوت وزیر دربار -حسین علاء- کمیسیونی برای اختلافات دولت و درباره آن تشکیل می‌شود.

پرسش: آیا دیکتاتور استعفا می‌دهد؟! مصدق پیش از این هم یکبار استعفا داده بود و پس از چند روز با اعتراضات عمومی دوباره نخست وزیر شد؛ چرا مصدق به مردم روی می‌آورد؟ آیا به دلیل پوپولیسم است؟

دو سال از ملی شدن نفت گذشته و برخلاف امیدها اوضاع کشور رو به سامان نیست. شکایت انگلستان و دیگر اقدامات، امکان فروش نفت را از ایران گرفته است.

مصدق می گوید نمی توان در چند جبهه جنگید. مردم مرا انتخاب کردند تا با انگلیس مبارزه کنم و حق غصب شده‌ی آنها را بگیرم. دولت مرا راحت بگذارید و هر روز نقشه تازه ای برای تزلزل آن نکشید؛ خواسته‌ی او این است.

سه شنبه 5 اسفند 1331

دکتر مصدق با شاه جوان -محمدرضا- دیدار می‌کند. این ملاقات 4 ساعت طول می‌کشد و به‌نظر می‌رسد بر سر ِمسائل مهمی گفتگو شده باشد.

چهارشنبه 6 اسفند 1331

در خبرها آمده است که مصدق در ملاقات با شاه، مستندات مهمی درباره‌ی ادعای کارشکنی‌ها به ایشان ارائه می‌کنند.

پنج شنبه 7 اسفند 1331

کانون افسران بازنشسته از متهمان اصلی تلاش برای سقوط دولت مصدق هستند. سخنگوی دولت، دکتر فاطمی، اعلام می‌کند سرلشگر حجازی و برداران رشیدیان به جرم توطئه بازداشت شده اند.

شواهد حاکی از آن است که سرلشگر زاهدی نیز در این توطئه مشارکت داشته؛ زاهدی حتی مظنون است که در غائله بختیاری‌ها نیز دست داشته است. او به دلیل مصونیت پارلمانی بازداشت نشده اما گفته می‌شود چون دیگر عضو مجلس سنا نیست می‌توان بازداشت‌اش کرد.

زاهدی بازداشت می‌شود. او را به شهربانی می‌برند. او در اتاق رئیس شهربانی با فریاد به این سوءظن اعتراض شدیدی می‌کند. تیمسار افشارطوس، رئیس شهربانی به زاهدی چای می‌دهد و او را آرام می‌کند!

پرسش: اگر مصدق دیکتاتور بوده، آیا رفتار یک نخست‌وزیر دیکتاتور با مخالفانی که قصد ساقط کردن او را دارند تا این حد همراه با مداراست؟ رئیس شهربانی، مهربانانه به او چای می‌دهد! در خبرها آمده است که مصدق به رعایت انصاف و پرهیز از ظلم به زاهدی توصیه کرده است.

شنبه 9 اسفند 1331

شاه یکباره تصمیم می‌گیرد ایران را ترک کند! در خبرها آمده است که شایعه‌ای پیچیده که پس از دستگیری زاهدی، اسناد و مدارکی از توطئه بدست‌آمده که باعث دستگیری بسیاری خواهد شد.

برخی گمانه‌زنی می‌کنند که ممکن است شاه از این توطئه با خبر بوده است. برخی هم می‌گویند که شاه جوان ترسیده است. فراموش نباید که پس از ترور نافرجام شاه در بهمن 1327 این ترس چندان نامعقول هم نبوده است.

پرسش: آیا اقدامات زاهدی و دیگر افسران و همدستان، در صورت صحت، تلاشی برای کودتا نبوده است؟ آیا اقدامات دولت مصدق، دیکتاتوری بوده یا تلاش برای جلوگیری از کودتا؟

به مصدق خبر می‌رسد که شاه می‌خواهد برود. او مطلع می‌شود که شب قبل هندرسون، سفیر آمریکا، در کاخ بوده و با وزیر دربار – حسین علاء – دیدار کرده؛ دیشب یکی از سناتورهای سابق نیز در دربار دیده شده است.

مصدق به شاه پیغام می‌فرستد که شنیده‌ام قصد سفر دارید اما شاه جوان تکذیب می‌کند ولی به رغم تکذیب مقدمات سفر در حال آماده‌سازی است (فاصله منزل مصدق با کاخ بیشتر از 200 متر نیست) مصدق با وزراء جلسه فوق‌العاده تشکیل می‌دهد. مصدق از وزراء می‌خواهد به دربار بروند و با شاه مذاکره کنند.

پرسش: اگر مصدق به ادعای سلطنت طلبان قصد برچیدن سلطنت را داشت چنین می‌کرد؟ آیا اگر مصدق شیفته قدرت و دیکتاتور شده بود آیا رفتن شاه بهترین فرصت برای سلطنت نبود؟

با جدی‌شدن خبر سفر شاه و انتشار خبر، شهر دچار آشوب می‌شود. آیت‌اله کاشانی و آیت‌اله بهبهانی تلاش می‌کنند شاه را از سفر منصرف کنند. بسیاری معتقدند شاه نماد یکپارچگی ملت است و مملکت از هم خواهد پاشید.

شاه جوان می‌گوید برای معالجه می‌رود و برخواهد گشت. ابتدا به عراق برای زیارت عتبات عالیات می رود. آیت‌اله بهبهانی به کاخ می رود تا شاه مصمم به رفتن را از تصمیم‌اش برگرداند.

حدوداً 500 نفر در مقابل کاخ تحصن کرده‌اند و خود را شاه‌دوست و شاه‌پرست می خوانند. گریه می‌کنند و صلوات می‌فرستند که شاه نرود. مجله ی آسیا نوشته است احمدشاه هم اول به عراق برای زیارت رفت و بعد به اروپا و هرگز بازنگشت.

10 اسفند 1331

در خبرها آمده است که محافل لندن معتقدند که با رفتن شاه هرج و مرج می شود. محافل آمریکا نیز می گویند ممکن است کمونیست ها کودتا کنند، عشایر اغتشاش کنند، ناامنی کشور را فرابگیرد و دولت مصدق سقوط کند و شیرازه‌ی امور بپاشد.

با بالا گرفتن اعتراضات، عده ای که افسران بازنشسته هم در میان آن ها دیده می‌شوند به خانه مصدق حمله می‌کنند. او و خانواده‌اش برای حفظ جان ناچار به فرار می‌شوند. مصدق درمجلس تحصن می‌کند درحالی که پیژامه و ربدوشامبر و کفش راحتی به پا دارد.

دکتر معظمی، نایب رئیس مجلس، به مصدق می‌گوید تا به حال تملق هیچ نخست وزیری را نگفته ام اما دربرابر شما سر تعظیم فرود می آورم. شما برگزیده ملت هستی … من در محضر آقایان شهادت می دهم که در حادث 30 تیر عده ای می خواستند طرحی تهیه کنند که فرماندهی کل قوا به مصدق واگذار شود اما شما نپذیرفتید!

پرسش: آیا این صفت یک دیکتاتور است که ولع تمامیت قدرت را دارد؟

مهندس رضوی، رئیس فراکسیون نهضت ملی، در ادامه می‌گوید ما تابع قانون هستیم و اجازه نخواهیم داد آن کسانی که سوابق آن‌ها در بانک‌های داخلی و خارجی، و زد و بندهای سیاسی و مالی آن‌ها برای ملت روشن است بخواهند از این آشفتگی سوءاستفاده کنند… (در ادامه گفته می‌شود)… اگر جناب دکتر مصدق بعد از قیام قهرمانانه 30 تیر خائنین را مجازات می‌کرد و به خواسته‌های مردم توجه بیشتری نشان می‌داد امروز این‌طور نمی‌شد…

پرسش: آیا این خصلت و خویِ یک نخست وزیر دیکتاتور و پوپولیست است؟

11 اسفند 1331

جامعه بازرگانان و اصناف اعلامیه می دهند و مصدق را “قهرمان ملی” و “مظهر قیام ملی” و عنصر “فسادناپذیر” می‌خوانند که دست نفوذ بیگانگان و بیگانه‌پرستان را قطع کرده …

پرسش: آیا پافشاری مصدق بر بعضی تصمیمات، نشانه‌ی دیکتاتور بودن او بود یا فسادناپذیر بودن و آرمان‌گرایی یک قهرمان ملی؟ آیا پایداری بر آرمان ملی استبداد است یا اصرار بر عقیده‌ی شخصی؟

در ادامه، دکتر شایگان به کاخ می‌رود و پس از آن به شاه جوان می‌گوید حیف از مقام شامخ سلطنت که آن اراذل و اوباش خود را به شما منتسب کنند… اگر شاه مشروطه طبق قانون اساسی سلطنت کند کوچکترین اصطکاکی با منافع افراد پیدا نمی‌کند و چنین سلطانی وجودش خیر محض است و اداره مملکت باید بدست دولت باشد وتحت نظر مجلس و شاه.

پرسش: آیا دکتر مصدق دیکتاتور و پوپولیست بود و قصد داشت قانون مشروطه را زیر پا بگذارد و تلاشی برای اجرای قانون نکرد؟

12 اسفند 1331

در گفتگویی از دکتر سنجابی آمده است که مصدق عاشق حکومت کردن نبوده و نیست؛ اگر کسی پیدا شود که 70-80 درصد از مقام و محبوبیت او را داشته باشد خود مصدق حکومت را به او واگذار می‌کند (حضار در مجلس تصدیق می‌کنند)… در ادامه مهندس رضوی می‌گوید: ما به مقام سلطنت کمال احترام را می‌گذاریم اما نمی‌توانیم اجازه دهیم مقامی که مسئول نیست تمام قوای مملکت را بدست بگیرد و بعد به دولت بگوید برو حکومت کن در حالی که قوای شهربانی و ارتش را در اختیار نداشته باشی… ما در سی تیر فهمیدم که مجلس در دست ما نیست، بازرسی مجلس در دست ما نیست… همین دیروز صبح 30 نفر از افسران بازنشسته قصد ورود به جلسه علنی را داشتند…

شنبه 16 اسفند 1331

هیئت 8 نفره‌ای که قصد داشتند اختلافات بین دولت با دربار و مجلس، کارخود را آغاز کرده است.

یکشنبه 17 اسفند 1331

هیئت 8 نفره با نخست وزیر و رئیس مجلس ملاقات و مذاکره می‌کند و سپس به دیدار شاه می‌رود. مصدق می‌پذیرد که هیچ اقدامی که مذاکرات را تضعیف کند انجام ندهد. این روزها مصادف می‌شود با مرگ استالین.

پرچم مجلس به احترام استالین، نیم افراشته می‌شود.

دوشنبه 18 اسفند1331

هیئت 8 نفره در تلاش برای حل اختلافات دوباره به ملاقات شاه می‌رود و و با آیت اله کاشانی و مصدق نیز دیدار می‌کنند. همه چیز بنظر خوب و درست پیش می‌رود. همه از قانون اساسی حرف می‌زنند.

چهارشنبه 20 اسفند1331

هیئت 8 نفره با دکتر مصدق دیدار می کنند و بعد به حضور شاه می رسند. گفه می شود که همه‌ی اختلافات موجود میان دربار و دولت رفع شده است. اما حائری زاده و دکتر بقائی، که عضور گروه 8 نفره‌اند، ساز مخالفت می‌زنند و زیر میز بازی.

پرسش: چه کسانی روش‌های قانونی را برای حل مسائل مسدود کردند؟ مصدق دیکتاتور و پوپولیست؟

پنجشنبه 21 اسفند1331

الهیار صالح، سفیر ایران در واشنگتن، با وزیر خارجه آمریکا ملاقات می‌کند. او شایعه‌ی تقسیم ایران از سوی دولت های انگلیس و شوروی و اظهارات یکی از نمایندگان مجلس ایران در این باره را شایعه‌ای بی‌اساس خواند. وزیر خارجه آمریکا امیدوار است وضع اقتصادی ایران بهتر شود. (این خبر، یکی از دلایلی است که نشان می‌دهد چرا افکار عمومی از سفر شاه و فروپاشی مملکت می‌ترسید)

در همین روز بحث درباره تفسیر قانون اساسی داغ شده است؛ تفسیر سه اصل 33، 44 و 45:

اصل 33: سلطنت، ودیعه‌ای است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص شاه تفویض شده است.
اصل 44: شخص پادشاه از مسئولیت مبرّاست؛ وزراء دولت در هرگونه امور مسئول مجلسین هستند.
اصل 45: کلیه قوانین و دست‌خط‌های پادشاه درامورد مملکتی وقتی اجرا می‌شود که به امضاء وزیر مسئول رسیده باشد.

هیئت 8 نفره اعتقاد داشتند که این سه اصل ابهام دارند و منشأ اختلاف‌اند؛ و تناقضی بین اصول 47 و 48 پیش می‌آید که درباره‌ی فرماندهی کل قواست.

شنبه 23 اسفند1331

در خبرها این جملات از دکتر مصدق نقل شده است: من نه تنها طرفدار سلطنت مشروطه‌ام بلکه طرفدار جدی محمدرضا شاه هستم … اختلاف نظر با پادشاه از زمان مستشارالدوله با محمدعلی‌شاه وجود داشته… من در عمرم پادشاهی دموکرات‌تر از محمدرشا شاه ندیدم…

دوشنبه 25 اسفند1331

حائری‌زاده از عضویت در هیئت 8 نفره استعفا داد. در همین روز، روزنامه اتحاد ملی وعده داده که فردا جزئیات مذاکره شاه و مصدق را منتشر می‌کند و اسراری درباره‌ی حزب سازی‌های دربار، اقدامات شاهپور حمیدرضا برای حمله به منزل مصدق و…

سه‌شنبه 26 اسفند1331

با رأی دادگاهی در ایتالیا، ایران امکان فروش نفت به ایتالیا را پیدا می‌کند. پس از دو سال محاصره‌ای(تحریم) که دولت انگلیس برای فروش نفت ایران ایجاد کرده بود شکست… مصدق می‌گوید من یقین دارم هدف این عده فقط برکناری من نیست بلکه شاه را هم به همین سرنوشت دچار خواهند کرد…

شنبه 8 فروردین 1332

خبر مذاکره مصدق و هندرسون، سفیر آمریکا، در تهران؛ مصدق از دولت آمریکا عصبانی است و سفیر را به دخالت در امور داخلی ایران متهم می‌کند. هندرسون به دوستان‌اش گفته است پس از این ملاقات با این برخورد من انتظار دارم که از این پس یک مقام غیررسمی تلقی شوم!

پرسش: آیا مصدق، نوکر آمریکا بود؟

مصدق در گزارش رادیویی به مردم می‌گوید: کسانی که مورد حمایت دولت انگلیس هستند به هموطنان خود خیانت می‌کنند و برای حفظ خودشان خواهان برگشت اوضاع سابق هستند. دلیل دیگر کارشکنی‌ها هم منافع شرکت های عظیم نفتی در خاورمیانه است… ما حاضر بودیم حتی به دیوان بین المللی نرویم و مسائل را دوستانه حل کنیم… ما به 150 سال سلطه غاصبانه انگلستان خاتمه دادیم …

پرسش: دکتر مصدق در مورد کسانی که آن‌ها را غاصب 150 ساله می‌داند می‌گوید حاضر بوده بدون دعوا مسائل را حل کند؛ آیا این ویژگی یک شخصیت دیکتاتور است؟

سه شنبه 11 فروردین 1332

گزارش هیئت 8 نفره برای حل اختلاف بر سر مسائل قانونی به بن بست‌خورده است. مخالفان نظر دولت با آگاهی از این که نظر دولت در تفسیر قانون اساسی پذیرفته خواهد شد سعی دارند تلاش هیئتی را که خود با آن موافق بودند ناکام بگذارند. دولت هم می گوید گزارش هئیت 8 نفره باید به تأیید و تصویب مجلس برسد تا برای همیشه اختلافات به صورت اصولی حل شود. وزیر دربار، سکوت می‌کند. آیت‌اله کاشانی هم درباره‌ی گزارش هیئت نظر قاطعی نمی‌دهد. دولت اصرار دارد که جلسه بررسی گزارش هئیت حل اختلاف قانون اساس، علنی باشد. مصاحبه کاشانی با مطبوعات مصر نشان می دهد که ایشان تمایلی به تشکیل جلسه علنی فردا و تصویب گزارش هیئت ندارند.

یکشنبه 16 فروردین 1332

بحث بر سر گزارش هیئت، بی نتیجه می‌ماند.

دوشنبه 17 فروردین 1332

مصدق در پیامی رادیویی با مردم حرف می‌زند… از مسائل اصلی حرف می‌زند و می‌گوید بدلیل عدم امنیت رئیس شهربانی را برکنار کردم … و این که افسران به اوامر دولت وقعی نمی گذارند…

سه‌شنبه 18 فروردین 1332

مصدق: باید حدود مسئولیت دولت و مقام سلطنت روشن شود.
مخالفان حاضر به پذیرش گزارش هیئت 8 نفره نیستند.پنج‌شنبه

پنج‌شنبه 27 فروردین 1332

مجلس برای تصویب گزارش هیئت 8 نفره تشکیل می‌شود اما 8 نفر از نمایندگان اقلیت مجلس را از حد نصاب می‌اندازند.
مهندس رضوی با شاه دیدار می‌کند؛ شاه می‌گوید: من مایلم پادشاه مشروطه باشم و حافظ قانون اساسی.

شنبه 29 فروردین 1332

پس از کشمکش‌های قدرت‌های آشکار و پنهان بنظر می‌رسد که سرانجام دکتر مصدق به خواسته‌اش درباره‌ی قانون مشروطه نزدیک شده است. نمایندگان اقلیت برای تصویب نشدنِ گزارش هیئت حل اختلاف، تصمیم می‌گیرند تهران را ترک کنند.

سه شنبه 1 اردیبهشت 1332

خبر مفقود شدنِ اسرارآمیز رئیس شهربانی، تیمسار افشارطوس، علنی می‌شود. مدتی بعد، جنازه افشارطوس که به طرز فجیعی به قتل رسیده پیدا می‌شود. پس از آن، دولت مصدق رو به افول می‌رود و تصمیم به انحلال مجلس می‌گیرد و برگزاری رفراندوم و حمایت مستقیم مردم.

پرسش: با نگاهی کوتاه به این وقایع تاریخی، آیا این شیوه‌ی رفتار و سیاست‌ورزی نشانگر یک دیکتاتور و پوپولیست است؟ نگارنده- به عنوان کسی که درس روان‌شناسی خوانده-معتقد است، بنابر تحلیل شخصیت و رفتار، هرگز نمی‌توان شخصیت مصدق را با دیکتاتور یا پوپولیست‌ و یا اقتدارگرا بودن توصیف کرد؛ هرچند معتقد باشیم که تصمیمات حقوقی و سیاسی او در آن مقطع تاریخی نادرست بوده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا