خرید تور نوروزی

تراژدی تنهایی سرپتی ها

سامان صفرزایی در یادداشتی اختصاصی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، درباره‌ی مستند «سرپتی ها» نوشت:

“سرپتی ها”، به کارگردانی کیوان مهرگان، به نظر در ادامه همان تلاش فکری از درون کنکاش و تقلای دیرینه در تاریخ مشروطه است که دهه ها کوشیده است ادعای سر پرسی سایکس در کتاب مشهورش “تاریخ ایران” – بر اساس پندار عوام – را مخدوش کند: “هیچ‌کس نمی‌داند که چگونه مشروطه را به دست آوردیم. به نظر می‌آید که مشروطه خودبه‌خود از زمین سبز شده است”

فیلم‌ساز با رفتن به سراغ پویایی سیاسی شهرِ خودش – کرمانشاه – در عصر مشروطه درواقع خواسته است بخشی از گفتمان ملی باشد که اصلاً اعتقاد ندارد مشروطه “خودبه‌خود” از زمین سر برآورده است.

اثر البته خیلی زود دچار “سوء شیفتگی” به سوژه شهری خود می‌شود و لحظاتی نسبتا طولانی از ادعاهای تبلیغی و تاریخ‌سازی – در ستایش مشروطه جویی عظیم کرمانشاه – بدون ارائه اطلاعات و اسنادی که چنین ادعاهایی را تائید کند ارائه می‌دهد. دقایق طولانی از مستند به این ادعا می‌گذرد که “مشروطه کرمانشاه” پس از تهران و تبریز – و احتمالاً اصفهان – بیشترین مشارکت ذهنی و عینی را در پیشبرد مشروطه داشته است. خطی روایی که راستی آزمایی و اعتبارسنجی علمی آن هرگز توسط مستندساز موردبررسی قرار نمی‌گیرد.

در نیمه دوم فیلم، خالق اثر ناگهان علیه این تبلیغات می‌شورد. از این مسیر کاملاً به عقب بازمی‌گردد و کارشناسان را ترغیب می‌کند نه در پی بالا بردن “رتبه” کرمانشاه در فهرست شهرهای هوادار مشروطه، که به تحلیلی دقیق در رابطه با جمعیت‌شناسی شهر، انواع نیروهای رقیب سیاسی، و فهم کنش گری منحصربه‌فرد این شهر در لحظات پرشور مشروطه بپردازند.

از همین‌جا به بعد است که مشروطه کرمانشاه وارد حقیقتِ خود می‌شود و با “تراژدی تنهاییِ مشروطه خواهان” خود – بالاتر از همه یارمحمد خان و گروه سرپتی ها – مواجه می‌شود.

تراژدی تنهایی سرپتی ها

مهرگان در نیمه دوم اثر این حقیقت را فاش می‌کند که مشروطه چه دشمنان جدی در کرمانشاه داشته است و چطور سرپتی ها باوجود تنهایی در قلمرویی که – مثل خیلی شهرهای دیگر کشور – استبداد را بیشتر پاس می‌داشت به خاطر آرمان‌های تجدد و با آرزوهای روشنفکرانه دست به شورش می‌زنند. فیلمساز در یافتن چهره های مشروطه – قهرمانان و هم ضدقهرمانان – در کرمانشاه به شدت قدرتمند عمل کرده است و آرشیوی تصویری غنی از آنها ارائه می کند.

ظاهراً جاماندگی و مغفول ماندن کرمانشاه و بسیاری دیگر از شهرهای ایران در تاریخ‌نگاری جریان اصلی ایران – هم در فضای دانشگاهی ایران و هم در فضای دانشگاه خارج از کشور – مستندساز را به‌درستی برانگیخته است تا از طریق سینما به این پدرسالاری روایی ضربه وارد کند.

با این در حال در نیمه نخست اثر به‌اشتباه به‌جای فراخواندن خود تاریخ مشروطۀ کرمانشاه – آن‌طور که واقعاً بوده – آن تاریخی را فراخواند که اسباب سربلندی همان شهروندان کرمانشاهی شود که در ده دقیقه ابتدایی فیلم ناآگاهی عمیق‌شان از تاریخ مدرن شهر به شکلی حزن انگیز حالتی خنده‌آور به خود می گیرد.

سابقه روزنامه‌نگاری فیلم‌ساز و اشتیاقش به حقیقت خیلی زود به سراغش می‌آید. از “دورهم خوش بودن” و “فکت گریزی” – که به‌طور خاص سعید لیلاز شیفته‌اش است – فاصله جدی می‌گیرد، تاریخ شهر را – هم بلندپروازی های روشنفکرانه و هم تا گردن فرورفتنش در فضایی استبدادزده – را آن‌طور بازتاب می‌دهد که در پایان اثر حقیقت قدرتمند از هر عنصری دیگری خودش را به مخاطب تحمیل کند.

اینکه هرچند تاریخ‌نگاری جریان اصلی نخواسته است کرمانشاه و خیلی از شهرهای دیگر را درروند مشروطه موردمطالعه قرار دهد اما کرمانشاهی‌ها هم “بخشی از بازی” بوده‌اند. آنجا هم قهرمان‌ها، فاجعه ، شکوه، روشنفکری، و ضد روشنفکری خود را داشته است. آنجا هم بخشی از مدرنیته ما بوده است، بخشی از آسیبی که ایران برای مدرن شدن تحمل کرده است. اثر مهرگان ادامه همان امتناع شدید در پذیرش آن توهم است که مشروطه “خود به خود از زمین سبز” شده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا