اتفاقی که برای صدا و سیما افتاد برای شبکه نمایش خانگی هم می افتد
خبر آنلاین در گزارشی از اتفاقی مشابه برای صدا و سیما و شبکه نمایش خانگی نوشت:
سحر عصر آزاد، معتقد است دو عامل کاهش کیفیت و افزایش کمیت و اشباع شدن این فضا باعث ایجاد این موضوع شده و با باهوش دانستن مخاطب به قدرت انتخاب مخاطب اشاره میکند.
مهسا بهادری: شش ماه پیش بود که همه مشتاق بودند دزد سریال «پوست شیر» را پیدا کنند، یکسال پیش بود که جاوید «یاغی» به عاطی میگفت:« کَفِته» و به عبارتی شده بود تکه کلام مخاطبان سریال کمی قبلتر «زخم کاری» که پخش میشد همه شیفته قدرت طلبی مالک و سمیرا شده بودند این روند را همینطور به عقب بازگردیم یاد«خاتون» و عشق و جنگ و خانواده میافتیم و به خیلی قبلتر که بازگردیم با شنیدن کودتای ۲۸ مرداد و مرغ آمین سریال «شهرزاد» برای ما تداعی میشود. همه این سریالها را شما هم به خاطر میآوردید حتی اگر آنها تماشا نکرده باشید هم تب و تاب خریدن وسایل مربوط به آن سریال یا دیدن چند دیالوگ و پخش شدن بخشهایی از سریال را در فضای مجازی به خاطر دارید.
این اتفاق پیش از اینها برای سریالهای تلویزیونی هم رخ میداد، مثلا دربارهای از زمان همه پول بررهای میخریدند و به هم که میرسیدند از هم پول مفت میخواستند، اگر بخواهیم به گذشته نزدیک هم نگاه کنیم، در دورهای برای اتفاقات خوشایند آدمها میخواستند مثل رحمت خروسباز «پایتخت» ناپلئونی را بیاورند، اما الان کجای ماجرا ایستادهایم؟که نه کسی به دوستش میگوید «کفته» و نه میخواهد «ناپلئونی» بیاورد، در اینکه سریالهای تلویزیون مانند گذشته در فضاهای متعدد دست به دست نمیشود شکی نیست اما شبکه نمایش خانگی که داشت خوب پیش میرفت، جرقههایی هم برای جذب مخاطب زده بود، اما چه اتفاقی افتاد که دیگر نتوانست آن رویه را ادامه دهد؟ چطور شد که حالا به نظر میرسد، مخاطب شبکه نمایش خانگی کم شده در حالی که شاید اینگونه نباشد اما با این میزان از تبلیغات مخصوصا در فضای شهری چرا شاهد استقبال خاصی از سریالها نیستیم؟
در واقع شبکه نمایش خانگی هنوز فرصت دارد و شاید با بازگشت «زخم کاری»، «بامداد خمار» یا این فیلمها دوباره به اوج برسد، اما پرسش این است که چرا روند جذب مخاطب سینوسی و دورهای شده است؟ به چه علت چند ماهی میشود که پلتفرمها نتوانستهاند سریالی بسازند که مانند گذشته سر زبانها بیفتد؟
راهکار رسیدن به این پرسشها رفتن سراغ منتقدان است، کسانی که شاید چاره کار را بهتر بدانند و مسائل را از دید درست تری بررسی کنند، به همین خاطر هم سراغ سحر عصرآزاد و ایزد مهرآفرین رفتیم تا دلیل این نوسان را جویا شویم که در ادامه میخوانید.
مخاطب باهوش است و قدرت انتخاب دارد
سحر عصر آزاد، منتقد معتقد است دو عامل کاهش کیفیت و افزایش کمیت و اشباع شدن این فضا باعث ایجاد این موضوع شده و با باهوش دانستن مخاطب به قدرت انتخاب مخاطب اشاره میکند.
چه اتفاقی افتاده که به نظر میرسد کمیت مخاطب شبکه نمایشخانگی مقداری کاهش پیدا کرده؟ در واقع چه موضوعی سبب شده که سریالهایی که در هر چهار پلتفرم ساخته میشود، کما فیالسابق سر زبانها نیفتد
به نظر من دلایل مختلفی برای این موضوع وجود دارد و باید از جنبههای متفاوت این ماجرا را بررسی کرد؛ اما اگر بخواهیم سر فصلهای مهم این ماجرا را بررسی کنیم به دو دلیل میرسیم که موارد دیگر در ذیل این آسیبشناسی قرار میگیرند.
اولین دلیل کمیت این آثار است که در یک روند سریع تولید میشوند و همین ماجرا هم باعث میشود کیفیت اثر کاهش پیدا کند و زیر سوال برود. دومین دلیلِ کاهشِ اقبالِ مخاطب هم، به نظر من به اشباع شدن شبکه نمایش خانگی باز میگردد؛ در توضیح این ماجرا باید بگویم که به قدری تولیدات افزایش یافته و همه در این عرصه حضور دارند که کمیت و کیفیت آثار تولید شده را هم تحت تاثیر قرار داده است.
ضمن اینکه شرایط اجتماعی و مهاجرت خیل عظیم سینماگران از موقعیتهای مختلف به این عرصه و همچنین ممیزیهای ایجاد شده برای محتواهای تولید شده، در کنار دو عامل اصلی که به آن اشاره کردم، از دلایل کاهش مخاطب است که امکان تولید محصول با کیفیت را از تولید کنندگان سلب کرده است.
در واقع با افزایش کمیت شاهد کاهش کیفیت بودیم و ماجرا هم این است که مخاطب بسیار باهوش است، مخاطب ما بسیار سریع این موارد را در کنار یکدیگر قرار میدهد و آثار تولید شده از هر پلتفرمی را ارزیابی میکند و کیفیت اثر برایش اهمیت دارد نه پلتفرم تولید کننده. این را هم در نظر داشته باشیم که همانطور که مخاطب پس از کاهش کیفیت آثار تولید شده صداوسیما، تلویزیون و تولیداتش را کنار گذاشت، میتواند شبکه نمایش خانگی را هم کنار بگذار و اگر سازندگان به این ماجرا توجه نکنند قطعا کوچ مخاطب از شبکه نمایش خانگی هم رخ خواهد داد.
نکته دیگری که وجود دارد این است که سریالی مثل «بامداد خمار» یا «زخم کاری» در حال ساخته شدن است، «بامداد خمار» از روی کتابی ساخته شده که در دوره خودش بسیار مورد اقبال عمومی قرار گرفت و فصل اول «زخم کاری» هم توانست مخاطب را به خود جذب کند، فکر میکنید این دو سریال یا محتواهایی با این موضوع دوباره میتواند مورد اقبال عمومی قرار بگیرد؟
یک نکتهای وجود دارد که در همان بخش کیفیت جا میگیرد و در واقع به فیلمنامه آثار ارتباط دارد، شخصا معتقدم اگر یک درام چه در سینما و چه در شبکه نمایش خانگی، برخواسته از ادبیات باشد و بتواند ارتباط درستی با ادبیات داستانی، چه ایرانی و چه جهانی برقرار کند میتواند پایه اولیه درستی باشد برای اینکه مخاطب را جذب کند. این جذب میتواند به واسطه نفوذ آن اثر ادبی و خوانش نویسنده و فیلمساز در زمان حال از اثر دارند.
به نظر من با وجود اینکه یک بخشی از «زخم کاری» هم دچار ممیزی شد اما باز چون یک کار اقتباشی بود توانست مورد اقبال قرار بگیرد، از طرفی «بامداد خمار» هم همین وضعیت را دارد، با وجود اینکه این کتاب عامه پسند بود اما یک رمان درست بود و نمیتوانیم آن را زرد یا پیش پا افتاده در نظر بگیریم. نکته این است که ارتباط گرفتن با ادبیات داستانی میتواند آن بخش کیفی و به خصوص فیلمنامه را تقویت کن و عاملی باشد که نقطه ضعف سریالهای شبکه نمایشخانگی را تا حد زیادی رفع کند.
ساختن اثر در این حوزهها کمی سختتر است چون نویسنده باید بتواند بین تصور ذهنی خودش با اثر و تصور ذهنی مخاطب با اثر ارتباط برقرار کند.
انتهای پیام