خرید تور نوروزی

می‌خواهند دانشگاه هنر از نفس بیافتد

مرتضی احمدوند در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

تا می‌گویند «کوی دانشگاه» بلافاصله وقایع هجده تیر یا حمله به کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸ به ذهن همه‌مان می‌آید. شبی وحشتناک که با گذشت سال‌ها هنوز کسی نتوانسته است ابعاد تاریکش را عیان کند.

هر کس که مسئول آن حمله وحشتناک بود محاسبه نکرده بود که خاطره آن شب در ذهن دانشجویان خواهد ماند. ۱۳۸۸ که شد، هنوز میان ساکنین کوی کسانی بودند که ۱۸ تیر ۷۸ را به چشم خودشان دیده باشند. از وقایع کوی دانشگاه ۸۸ کمتر گفته شد، اما رد سیاهش بر ذهن همه شاهدان آن شب ماند.

به عنوان شاهد عینی شهادت می‌دهم حمله‌کنندگان ذره‌ای شرافت انسانی نداشتند و مانند شکارچیان انسان و از روی تفریح می‌خواستند بچه‌ها را تحقیر کنند.

شبی که پس از حمله به اتاق‌های دانشجویان هر کسی را پیدا کردند زدند… هر چیزی را توانستند شکستند و نابود کردند و گروهی را هم دستچین کردند و بردند و آب هم از آب تکان نخورد.

ما که سال آخر بودیم همان سال از کوی رفتیم و کمی بعدِ آن فارغ التحصیل شدیم. بعد از اتفاق‌های آن سال فهمیدند که باید کوی دانشگاه اخته شود. کوی، پس از آن از رونق افتاد. دانشجویانِ کارشناسی به خوابگاه‌های پراکنده منتقل شدند و آن انرژی متراکم که ماحصل کنار هم بودن جمعی از جوانان مستعد مملکت بود، پراکنده شد در سطح شهر، در خوابگاه‌هایِ کوچک در پس‌کوچه‌های کلانشهر تهران و اینگونه به نظرشان کویِ دانشگاه آرام گرفت.

 هرکس تجربه‌ای از زندگی در کوی داشته باشد اعتراف می‌کند که جمع­ بودن بچه‌ها در آن مجموعه خوابگاهی به‌تنهایی خودش یک دانشگاه بود. فرصتی برای یاد گرفتن از دیگری و زیست در فرهنگ‌های مختلف ایرانی. فرصتی برای همفکری و رشد و بالندگی. اما این برای کسانی که تاب پویایی جامعه را ندارند خوشایند نیست.

سیاست بی‌رمق کردن فضاهایِ فرهنگی، حالا به دانشگاه هنر رسیده است. باید دانشگاه هنر تهران از نفس بیفتد. برای بچه‌هایِ جوانی که حوالی بیست‌سالگی و در اوج جوانی و عطش آموختن هستند، اعتراضات دانشجویی بخش جدانشدنی دانشگاه است. اگر هر کدام از این مدیران، تحصیل‌کرده دانشگاه بودند و اگر احیانا در دوران تحصیل به دانشگاه سر زده بودند، خودشان تجربه اعتراضات دانشجویی را از سر می‌گذراندند و می‌دانستند استفاده از روش‌هایِ چکشی جهت سرکوب اعتراضاتِ مدنی سوتفاهمی مضحک برای مدیران اقتدارگراست.

ابتدا رشته سینما و مجسمه‌سازی از دفترچه کنکور حذف شدند. کمی بعدتر سینما به دفترچه برگشت ولی خبری از مجسمه‌سازی نبود. مجددا و در یک اصلاحیه جدید مجسمه سازی هم به لیست رشته‌ها اضافه شد. دو بار اشتباه و اصلاحیه برای یک دفترچه که سال‌هاست با تغییرات جزئی منتشر می‌شود، در خوش‌بینانه‌ترین انگاره، آیا دلیلی جز ناکارآمدی و ناهماهنگی بین ارکان مدیریتی دارد.

از هر سویش که بنگری و با هر منطق اصول‌گرایی یا میانه‌رویی در آن نظر کنی، رفتاری کودکانه و غیربالغانه در شیوه مدیریت بحران حضرات آشکار است. کما اینکه نامه‌هایِ تعلیق و تذکر به اساتید دانشگاه هنر که در رسانه‌های اجتماعی منتشر شدند غلط‌هایِ املایی و نگارشی داشتند. یعنی متن‌ها حتی به دقت خوانده نشده، اما امضا شده بودند.

در همین شتابزدگی‌ها خواستند که گروه مجسمه‌سازی دانشگاه هنر تهران هم اخته شود تا درس عبرتی باشد برای سایر رشته‌ها و سایر دانشگاه‌ها. مدیریتی که کمی بیشتر از جلوی پایش را نمی‌بیند تصمیم گرفت تا خاطره ایستادگی دانشجویان را در ذهن بچه‌های بعدی را پاک‌ کند. غافل از اینکه پایداری بچه‌های مجسمه‌سازی دانشگاه هنر در آن روزها چنان آبرویی به دانشگاه هنر بخشیده است که هیچوقت فراموش نمی‌شود.

بچه‌ها تاوان «نه» محکمی که گفتند را می‌دهند و البته دور نیست روزی که‌ مدیران تاوان سوءمدیریت و بی‌کفایتی‌شان را بدهند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا