زلفی گل؛ مدعی استقلال دانشگاه
شبکه شرق نوشت: آنچه در هفته گذشته وزیر علوم دولت رئیسی را به چهره هفته تبدیل کرد خبرهایی بود که درباره اخراج و تعلیق اساتید دانشگاههای کشور به گوش رسید. در یک دومینوی گسترده حکمهای اخراج و تعلیق اساتید از این سو و آن سو در شبکههای اجتماعی و رسانهها منتشر میشد و در این میان ساکت اصلی ماجرا متولی اصلی این اتفاق یعنی وزیر علوم بود. در شرایطی که وزیر علوم هنوز به طور رسمی درباره این اتفاقات اظهارنظر نکرده، روابط عمومی وزارت کشور وارد کارزار شد و در بیانیهای از این اقدامات حمایت کرد. لحن بیانیه به گونهای بود که گویا قرار نیست وزیر علوم در این زمینه اظهارنظری داشته باشد. همین سکوت میتوانست بهترین مسیر باشد برای تبدیل زلفیگل به چهره هفته.
خبرنگار: سجاد صداقت
«همین وزیر علوم فعلی که مال دولت انقلابی است در این قضایا (نوشتن مقالات ISI) بسیار آدم نفهمی است. سه چهار بار آمده در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی و میگوید … کار دانشگاه تولید دانشمند است … اولا مگر دانشگاههای ما دارد دانشمند تولید میکند؟ اصلا دانشگاههای کل جهان کارمند و بوروکرات تربیت میکنند … ISI میگوید ما متمرکز روی علمسنجی هستیم … تا خارجیها نگویند، قبول نمیکنیم که یک نفر دانشمند است و بعد سریع میگوییم فرار مغزها! میگویم مغز برگرد! مغز عزیزم برگرد! آخه الاغ؛ این آدم ۱۰ بار آمده وزارتخانه شما، ۳۰ بار آمده کارخانه شما، ۶۰ بار التماس کرد. در نهایت طرحش را دزدیدید … من اگر این وزیر را پیدا کنم ممکن است یک کتکی هم بزنم! … اینقدر این آدم مزخرف گفت. هر جلسه میآید در شورا مینشیند و خلاف منویات رهبری در شورای عالی انقلاب فرهنگی حرف میزند؛ کار مملکت دست همینهاست … »
این جملات حسن رحیمپور ازغدی درباره محمدعلی زلفیگل وزیر علوم دولت ابراهیم رئیسی است. رحیمپور ازغدی روز 20 تیر 1402 و در حالی که به طور واضح اشاره میکرد که از حرفهای روز گذشته (19 تیر 1402) زلفیگل در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی «عصبانی» است، به شدت از زلفیگل و وزارتخانه علوم انتقاد کرد. حرفهایی که حتی خبرگزاری فارس را واداشت تا برای کم کردن تندی آن، مصاحبهای با جواد لاریجانی ترتیب دهد و در آن احیانا صلح را برقرار کند.
اما این تندی با محمدعلی زلفیگل شاید یک ماه بعد و در همین هفتههای ابتدایی شهریور خود را در قامتی دیگر نشان داد. بیش از دو هفته قبل نامهای محرمانه با امضای احمد وحیدی وزیر کشور خطاب به ابراهیم رئیسی منتشر شد که در آن به «نکاتی درباره ضرورت اتخاذ رویکرد ویژه در جذب اعضای هیئت علمی و مصوبات 5 گانه جلسه شورای امنیت کشور» اشاره شده بود. این نامه اشاره میکرد که «دانشگاهها و مراکز آموزش عالی مبدا تحولات کشور بوده» و «نقش اساتید هیئت علمی دانشگاهها در بروز و ظهور آن حیاتی» است. این نامه بر موضوع «جذب هیئت علمی به عنوان یک نقطه ثقل مهم» تاکید و «آسیبهای کنونی محیط دانشگاهی کشور» را ناشی از «ریلگذاریهای معیوب در گذشته» میدانست. در همین راستا نامه تاکید میکرد که کمیسیون دانشجویی در معاونت سیاسی وزارت کشور «مأمور گردید تا نسبت به کارشناسی فرایندهای کنونی جذب هیئت علمی اقدام» کند. در این نامه از رئیسی درخواست شده بود که «جهت جذب هیئت علمی به تعداد 5هزار نفر برای وزارت بهداشت و 10هزار نفر توسط وزارت علوم تا پایان این دولت» اختیارات ویژه استخدامی (با در اختیار نهادن کد استخدامی) در نظر گرفته شود. بعد از انتشار این نامه که روز 20 دی 1401 نوشته شده بود و دستور رئیس دفتر رئیسی برای بررسی آن در 26 دی 1401 نشان میداد که قرار است در دانشگاهها با اتفاقات متفاوتی روبهرو باشیم. اتفاقاتی که یکی از اضلاع آن محمدعلی زلفیگل، وزیر علوم، بود.
اما آنچه در هفته گذشته وزیر علوم دولت رئیسی را به چهره هفته تبدیل کرد خبرهایی بود که درباره اخراج و تعلیق اساتید دانشگاههای کشور به گوش رسید. در یک دومینوی گسترده حکمهای اخراج و تعلیق اساتید از این سو و آن سو در شبکههای اجتماعی و رسانهها منتشر میشد و در این میان ساکت اصلی ماجرا متولی اصلی این اتفاق یعنی وزیر علوم بود. در شرایطی که وزیر علوم هنوز به طور رسمی درباره این اتفاقات اظهارنظر نکرده، روابط عمومی وزارت کشور وارد کارزار شد و در بیانیهای از این اقدامات حمایت کرد. لحن بیانیه به گونهای بود که گویا قرار نیست وزیر علوم در این زمینه اظهارنظری داشته باشد. همین سکوت میتوانست بهترین مسیر باشد برای تبدیل زلفیگل به چهره هفته. مردی که هر چند دو سال است به عنوان وزیر علوم در دولت رئیسی حضور دارد اما سابقه او در دانشگاه دیگرگون است.
طرفدار خاتمی یا اصولگرای میانهرو
شاید یکی از مهمترین دورههای زندگی محمدعلی زلفیگل همان روزهایی بود که او به عنوان معاون پژوهشی و رئیس دانشگاه بوعلی سینا همدان منصوب شد. سالهای دهه 80 و ابتدای دهه 90 سالهایی بود که زلفیگل به عنوان رئیس دانشگاه بوعلی سینا همدان نقش ایفا میکرد و در همان سالها هم چند بار به عنوان چهره برجسته علمی و استاد نمونه کشوری انتخاب شده است.
محمدعلی زلفیگل متولد سال 1345 در روستای صالحآباد شهر آشتیان است. زلفیگل مدارک کارشناسی شیمی آلی را در سال 1369 از دانشگاه اراک، کارشناسی ارشد را در سال 1372 از دانشگاه صنعتی اصفهان و دکترای خود را در سال 1376 از دانشگاه شیراز اخذ کرد. تاکیدی که او امروز و در قامت وزیر علوم بر انجام کارهای پژوهشی و نگارش مقالات علمی دارد، همان مسیری بوده که خود نیز آن را به شکلی جدی پی گرفته و خیلی زود مرتبه علمیاش به ترتیب در سالهای 1380 و 1384 به رتبههای علمی دانشیاری و استادی ارتقا پیدا کند. زلفیگل در سفر محمد احمدینژاد در سال 1387 به همدان، به پاس ارائه 310 مقاله ISI و انجام پژوهشهای علمی و کاربردی نشان ملی درجه دو پژوهش دریافت کرد.
اما داستان وزارت برای او داستانی متفاوت بود. در حالی که پیگیری مسیری که او در این سالها رفته، حتی سابقه سخنرانی در «دیدار جمعی از اعضای بسیجی هیئتهای علمی دانشگاهها با رهبر انقلاب» در 2 تیر 1389 وجود دارد اما علی یزدیخواه، نماینده تهران، در مخالفت با زلفی گل به عنوان وزیر پیشنهادی علوم از سابقه متفاوتی حرف میزد. نماینده تهران در روز 2 شهریور 1400 درباره زلفیگل گفت: « سؤال مطرح است که در این ۸ سال که اساتید انقلابی با فشارهای شدید مواجه بودند، هیچ جمله انتقادی از وی در حمایت از اساتید انقلابی نشنیدیم … هر وقت از زلفی گل در مورد موضع اش در مورد فتنه سؤال کردیم، عصبانی شد … در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ که معین به همدان رفت زلفی گل به عنوان معاون دانشگاه به وی خیر مقدم گفت و با روی کارآمدن دولت احمدی نژاد از معاونت دانشگاه استعفا داد … زلفی گل علاقه ویژهای به خاتمی دارد …»
این حرفهای نماینده مجلس در حالی بیان میشد که ایرنا در همان روزها و در معرفی وزیر علوم دولت سیزدهم او را «اصولگرای میانهرو» خطاب کرد که « در جنگ تحمیلی دچار عارضه شیمیایی شد.»
با این همه باید منتظر میماندیم تا یکی از چهرههای درخشان شیمی آلی کشور با دهها کتاب و مقاله نقش خود را در وزارت علوم بزند. نقشی که امروز بیش از گذشته مورد توجه است.
برکناری 24 ساعته محمود نیلی احمدآبادی
هنوز یک ماه از روی کار آمدن محمدعلی زلفیگل در وزارت کشور نمیگذشت که رئیس وقت دانشگاه تهران دست به قلم و در نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه خواستار آزادی کسری نوری، دانشجوی زندانی دانشگاه تهران، شد. محمود نیلی احمدآبادی در شرایطی این نامه را مینوشت که هنوز جا پای زلفیگل در وزارت علوم چندان سفت نشده بود. اما او خیلی زود باید واکنش نشان میداد. کمتر از 24 ساعت بعد نیلی احمدآبادی از کار برکنار شد و زلفیگل که در طول آن 24 ساعت شدیدترین حملات را به رئیس وقت دانشگاه تهران را مشاهده کرده بود برای ریاست دانشگاه مادر به سراغ محمد مقیمی رفت. زلفیگل روز 2 مهر 1400 درباره این تغییر گفت: « تغییرات مدیریتی به ویژه انتصاب روسا در دانشگاه های کشور با روی کار آمدن دولت جدید امری کاملا طبیعی است و نباید این مسائل را سیاسی کنیم چراکه سلایق سیاسی نقشی در این حوزه تخصصی ندارد.» البته روند تغییر روسای دانشگاهها در مرداد سال 1401 شدت گرفت و در روز 29 مرداد 1401 روسای 20 دانشگاه با حکم زلفیگل تغییر کردند.
اما برکنار نیلی احمدآبادی پایان کار نبود. در شرایطی که طبق قانون زلفیگل نمیتوانست در عرض 24 ساعت رئیس دانشگاه تهران را عوض کند و برای این کار احتیاج به گذراندن فرایندهایی داشت اما این رویه نشان میداد که اوضاع قرار است به شکل دیگری بچرخد. این رویه خود را در بهمن 1400 بار دیگر نشان داد. در این زمان زمزمههایی درباره اخراج یا تعلیق برخی از اساتید دانشگاه دوباره به گوش میرسید. رویهای که زلفیگل آن را به استقلال دانشگاهها مربوط دانست و در روز 5 بهمن 1400 دربارهاش گفت: «روند جذب اعضای هیئت علمی و تبدیل وضعیت آنها و ارتقای هیئت علمی آنها یک روش علمی و سیستماتیک است که در هر دانشگاه انجام میشود. اینگونه موارد مربوط به دانشگاهها را نباید سیاسی کنیم زیرا هر دانشگاهی استقلال خاص خود را دارد. همچنین گروههای آموزشی و هیئتهای علمی جذب حوزه اختیارات خود را دارند و بر اساس قواعد جاری و ساری خود تصمیمگیری میکنند. در دانشگاههای ما تصمیمات سیاسی گرفته نخواهد شد.» او خبر از رویهای میداد در حالی که روزهای پر حادثه پس از شهریور 1401 را پیشبینی نمیکرد.
شیوه مدیریت زلفیگل آنگونه که خود اشاره میکند بر پایه سند دانشگاه اسلامی است. او در مصاحبهای با «فارس» تاکید میکند ارزیابی سالانه روسای دانشگاهها مبتنی بر اجرای سند دانشگاه اسلامی است: «من از روسای دانشگاهها خواستهام و در حکم تک تکشان هم نوشتهام که ارزیابی سالانه شما مبتنی بر اجرای این سند است، مبتنی بر این است که چقدر به اهداف این سند توجه کرده و راهبردهای آن را اجرایی کردهاید و از آنها خواستهام و تاکید کردهام که این کار را انجام بدهند.»
اعتراضات شش ماهه دوم سال 1401
زلفیگل که در حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 رئیس دانشگاه بوعلی سینا همدان بود، پس از اتفاقات 6 ماهه دوم سال 1401 که بازتابی گسترده در دانشگاههای سراسر کشور داشت، به عنوان وزیر علوم نقش ایفا میکرد. او بعدها مدعی شد که وزارت علوم و همکارانش در دانشگاهها اجازه ندادهاند که «خون از دماغ یک دانشجو جاری شود!» ادعایی که میتوان با گشت و گذاری در رسانهها و شبکههای اجتماعی صحت و سقم آن را بررسی کرد. زلفیگل 15 دی و در میانه اعتراضات 1401 ایران در دیدار روسای دانشگاههای سراسر کشور با تجلیل از عملکرد روسای دانشگاه در اعتراضات دانشجویی، اعلام کرد: «از شما میخواهم که تجربه خود در ارتباط با مدیریت اعتراضات اخیر را مکتوب کنید. در این بازه زمانی، خون از دماغ دانشجویان نیامد و شما توانستید نمره خوبی کسب کنید.»
اما همه این مسیر حالا و با اخراج و تعلیق اساتید و فشار زیاد به دانشجویان پیش از شروع سال تحصیلی 1402 رویکرد متفاوتی به خود گرفته است. وزیر علوم ابراهیم رئیسی روز 9 شهریور 1402 گفته است «هر فردی نمیتواند استاد دانشگاه شود»: « جذب شدن به عنوان هیئت علمی و تدریس در دانشگاه ساده نیست و شرایط علمی خاصی میخواهد؛ اگر فردی که شایسته نیست جذب هیئت علمی شود دانشگاه برایش جهنم میشود نخواهد توانست پاسخگوی دانشجویان در کلاس درس باشد، استادی شغل بسیار حساس و سخت است و استاد حتی در منزل خود هم باید دائماً کارهای علمی را رصد کند و خودرا به روز نگه دارد.» نویسنده کتاب «مبانی سنتز ترکیبات آلی با نگرشی نوین» در شرایطی این حرفها را به زبان آورده که به طور مطلق درباره اخراج اساتید از دانشگاهها و احکام کمیتههای انضباطی درباره دانشجویان نظر خاصی ارائه نداده است. او که در میانه اتفاقات سال 1401 از راهاندازی دفتر نیروهای مسلح در دانشگاهها حمایت کرده و به خاطر آن به شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود، درباره دانشجویان ستارهدار معتقد است: «ما هیچ موقع نباید در مواجهه با فرزندان، آینده سازان و آینده داران خودمان از این نوع اصطلاحات به کار ببریم که در شان جامعه علمی نیست.» با همه این حرفها اکنون و همانطور که بیانیه وزارت کشور نشان میداد، رویه جدیدی در کشور آغاز شده که میتوان آن را در تصمیمات «کمیسیون دانشجویی در معاونت سیاسی وزارت کشور» و به نام وزارت علوم پیدا کرد: «آنچه وزارت علوم در برابر معدود اساتیدی که دچار رکود علمی بوده، اما نقش مهمی در نمایش های رسانهای داشتهاند، صورت داده کاملا بر مبنای موازین قانونی و اداری و البته وظیفه انقلابی این وزارتخانه برای پویایی علمی و فرهنگی دانشگاهها بوده است.»
انتهای پیام