ائتلاف میانهروها راه مقابله با خالصسازی | گفتوگو با حمیدرضا جلاییپور
حمیدرضا جلاییپور راه مقابله با خالصسازی را ائتلاف میانهروها میداند.
به گزارش انصاف نیوز، این جامعهشناس و فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید: یکی از راه های درمان این جریان تند خالص گرایان این است که میانه روهای کشور ائتلاف نانوشته داشته باشند.
آقای جلاییپور با بیان اینکه «هم اوضاع کشور و هم لاریجانی تغییر کردهاند»، گفت: لاریجانی مشکل کشور را که همین خالص گرایی است، خوب تشخیص داده و دارد تلاش می کند. در این راه خوب است همه میانه روها و عقلا تلاش کنند.
متن گفتوگوی روزنامهی شرق با حمیدرضا جلاییپور را در ادامه میخوانید:
علی لاریجانی در صحبت های اخیرش از ترکیب انقلابیون کاسب کار که همه پست ها را می خواهند، استفاده کرده است. به نظر شما مخاطب دقیق اظهارات اخیر لاریجانی چه کسانی هستند؟ آیا او مشخصا از پایداری ها سخن می گوید یا راست نو هم در این زمره قرار می گیرند؟
متاسفانه این جریانی که در کشور مسلط شده، هم تندرو و هم رادیکال است، اما نه مانند رادیکال های جوان اول انقلاب که جان شان کف دست شان بود؛ آنها کاسب و به دنبال موقعیت نبودند. به خاطر دارم آنها حتی نمی خواستند حقوق معمولی هم دریافت کنند. اتفاقا کسانی که درباره شان صحبت می کنیم، رادیکال کاسب هستند. با حرف های تند دیگران را حذف می کنند و دنبال موقعیت و تثبیت خودشان هستند؛ بدون رعایت شایسته سالاری و حتی قانون. به رفتارشان در دانشگاه ها، آموزش و پرورش و امور هنری و فرهنگی کشور نگاه کنید.
به کارگیری اصطلاحات و ترکیب هایی که لاریجانی برای توصیف فضا و جریان های سیاسی در فضای رسانه ای مطرح می کند، نوعی تلاش برای مرزبندی مشخص با اصلاح طلبان و اعتدال گرایان است یا صرفا ناشی از تحصیلات فلسفی و رشدکردن در محیط روحانی و مذهبی است؟
جریان پایداری یک جریان اقتدارگرا-بنیادگرای سیاسی است. این جریان تندرو و اهل حذف کردن است. بیشتر در حذف مهارت دارند و بنابراین اهل تصفیه و خالص گرا هستند. اتفاقا لاریجانی با انتخاب واژه تحلیلی خالص گرایی، واژه خوبی را به کار برده است. این واژه هم نشان دهنده جریان حذف است و هم برای او که یک اصولگراست، یک واژه بهداشتی است. روشن است لاریجانی اصلاح طلب نیست و طبیعی است که گفتمان خودش را داشته باشد. اما جالب این است که اغلب میانه روهای کشور (مثل اصلاح طلبان، اعتدالی ها و دگراندیشان غیرانقلابی) با اصطلاح خالص گرایی او همراهی کردند؛ همچنان که همین میانه روها با واژگان «خودبراندازی» و «لزوم خوداصلاحی» که خاتمی مطرح کرد، همراهی کردند.
لاریجانی در پاسخ به این پرسش که چرا در انتخابات اسفند شرکت نمی کند، پاسخی فلسفی داده و گفته است امور عدمی نیاز به توضیح ندارد. او البته پاسخی سیاسی هم داشته و گفته که من در آینده خواهم گفت چرا ثبت نام نکردم. چرا او پاسخ را به آینده موکول می کند؟ آیا این پرده پوشی ریشه در نگاه سیاسی او دارد یا منتظر پالس و نشانه ای برای حضور در انتخابات 1404 است؟
اگر نخواهیم به گذشته برویم، در شرایط فعلی روشن است که علی لاریجانی یک اصولگرای میانه رو است. او که اهل تحریم انتخابات نیست ولی از وضع موجود انتخابات هم راضی نیست، حتما منتظر تغییرات از سوی حکومت است. لذا موضع او به عنوان یک نیروی سیاسی علی الاصول اشکال ندارد و نشان می دهد لاریجانی ذوب در خالص گرایان نیست و در عین حال نگران کشور است و صحنه سیاسی را هم رصد می کند. الان که نظرسنجی نداریم، اما فرض کنید در انتخابات 1402 اگر 40 درصد مردم در آن شرکت کنند، مگر عیبی دارد که جریان لاریجانی در آن ایفای نقش کند؟ خالص گرایان تصمیمات شان برای کشور اغلب مخرب است. لاریجانی برجام را 20دقیقه ای تصویب کرد، دولت رئیسی و مجلس دوازدهم دو سال است اقتصاد کشور را معطل کرده اند.
چقدر اصطلاح انقلابیون کاسب کار را برای خود لاریجانی مناسب می دانید؟ او هم سال ها به صورت انحصاری صندلی ریاست مجلس را در اختیار داشت. به نظر شما نمی توان این اصطلاح و نقد را متوجه اصولگرایان سنتی هم دانست که زمانی که روی کار بودند مجالی به حضور باقی جریان های سیاسی نمی دادند؟
اگر بخواهیم بر روی سوابق پیش برویم، تجربه های خوبی نیست و شما درست می گویید. آقای علی لاریجانی در دوره اصلاحات یک شخصیت جدی مخالف اصلاحات بود. ولی الان هم اوضاع کشور و هم لاریجانی تغییر کرده اند. کشور در وضع خوبی نیست. الان لاریجانی مشکل کشور را که همین خالص گرایی است، خوب تشخیص داده و دارد تلاش می کند. در این راه خوب است همه میانه روها و عقلا تلاش کنند.
به نظر می رسد یکی از انتقاداتی که به ابراهیم رئیسی وارد است، نداشتن گفتمان اختصاصی است؛ موضوعی که به نظر می رسد رسانه های دولتی و همسو هم با آن مشکل دارند و حتی نمی توانند یک تیتر و عنوانی از دل سخنرانی ها استخراج کنند که تاثیرگذار باشد. اساسا شما داشتن عبارات اختصاصی در بیان سیاسی چهره های شاخص را چقدر موثر می دانید؟ چقدر این ضعف گفتاری حاکم باعث جلب توجه به اظهارات لاریجانی می شود؟
همین طور است. اولا کلا ذخایر مفهومی آقای رئیسی کم است و ثانیا اکثر تیم کاری دولت او از خالص گرایان، پایداری ها و فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق هستند و کار بهتر از این از آب در نمی آید. رئیسی حتی از گفتمان اصولگرایان میانه رو هم دور است. اطرافیان رئیسی به فکر اعتبار و منزلت رئیسی نیستند و بیشتر در جریان حذف با هم رقابت دارند. شما دیدید در اوج اعتراضات وزیر کشور مصاحبه کرد و ابراز ناراحتی کرد که چرا هنوز افرادی در سطح مدیرکل در دولت حضور دارند!
یکی از موارد دیگری که لاریجانی اخیرا به آن اشاره کرد، این است که رفتار کلیسا در قرن 17 باعث دین گریزی و اتفاقات بعدی در اروپا شد. آیا به نظرتان این سخن لاریجانی شخصی است یا هشداری است از جانب روحانیت غیرحکومتی یا غیرسیاسی و این نگرانی که جامعه از روحانیت فاصله می گیرد و عملکردها را پای این قشر می نویسند؟ رئیس قبل از او یعنی حدادعادل به تازگی در انتقاد از سکولاریسم گفته بود اگر پاپ یک نظری بدهد و مجلس ایتالیا قانونی بگذارد، پاپ حتی اختیار ندارد بتواند مصوبه مجلس را تغییر بدهد. آیا می توان این صحبت لاریجانی را پاسخ به حدادعادل دانست؟ می توان گفت در میان اصولگرایان سنتی هم این اختلاف در گرفته و چهره هایی مانند لاریجانی نگران شده اند که سرنوشت کلیسا در انتظار دخالت روحانیون در امور سیاسی در این حد گسترده باشد و می تواند به فاصله جامعه با روحانیت منتهی شود؟ آیا یکی از دلایل ثبت نام نکردن لاریجانی این بود که او هم به رویکرد جامعه محور روی آورده به جای اصرار بر ایفای نقش در درون حاکمیت یا اینکه صرفا اظهار نظر های او را برای ماندن در حکومت بدانیم، چون بیرون از صحنه حاکمیت بختی برای ایفای نقش در جامعه ندارد؟
اولا اگر هر فرد یا گروهی ضمن رعایت قواعد بازی بخواهد و علاقه داشته باشد در صحنه سیاسی و قدرت باشد، فی نفسه اشکال ندارد. دوما لاریجانی هم شاهد چهار دهه دولتی کردن نهاد دین است. نتیجه این چهار دهه نه دولت چابک و توسعه گرا و مردمی شده و نه اینکه دین خدا در جامعه به خوبی ترویج داده شده است. لذا اگر در این باره او هم نگران شود و از تجربه مسیحیت مثال بیاورد، اشکال ندارد. نکته این است که در سال های اخیر علی لاریجانی بر ابعاد جمهوریت بیشتر تاکید می کند و خوب است از این سخن استقبال شود.
برخی معتقدند راست نو و پایداری ها تفاوت چندانی با هم ندارند. به نظر شما هم عملا هر دو بخش جناح راست یک پروژه را دنبال می کنند یا می توان از خلال صحبت های لاریجانی یک راه دیگری جست وجو کرد و جناح راست نمی تواند این تمامیت را بین خودش حفظ کند و این حذف بالاخره شامل خودشان هم می شود و این عادت به حذف را بین خودشان هم تسری داده اند؟
ارزیابی من این است که در دموکراسی آینده کشور، هم به اصولگرای میانه رو، هم به اصلاح طلب و هم به دگر اندیشان نیاز است تا در چارچوب قانون و قواعد بازی سیاست ورزی کنند. ولی خالص گرایان یک نیروی ضد تمایزیابی سیاسی و نظام رقابتی حزبی هستند. اینها طرفداران نظارت استصوابی حداکثری هستند و به تمام معنا انحصارطلب اند. شما دیدید در انتخابات 98 و 1400 چه رفتار انحصارگرانه ای را از خود نشان دادند. یکی از راه های درمان این جریان تند خالص گرایان این است که میانه روهای کشور ائتلاف نانوشته داشته باشند.