ایران رتبه سوم جهان در مرگومیر بر اثر سگگزیدگی
روزنامه پیام ما نوشت:
ایران از نظر تعداد مرگومیر هاری ناشی از سگگزیدگی بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ با ۳۷ مورد مرگ، در رتبهٔ سوم جهان قرار دارد. علاوهبرآن، آمار بالای ۳۲۰ هزار سگگزیدگی در سال ۱۴۰۱ در کشور ثبت شده است. این اعداد و ارقام گرچه عجیب بهنظر میرسند، اما واقعی هستند. حل این چالش ساده نیست، از یک طرف، جمعی از حامیان حقوق حیوانات به اقدامات مدیریتی در جهت کاهش جمعیت سگها نگاهی منتقدانه و اعتراضی دارند و از طرف دیگر عزم جدی برای حل این چالش بین مسئولان وجود ندارد. ضمن آنکه در موضوع سگهای ولگرد، پرسهزن یا بلاصاحب، تجارت سیاه پرسودی بهشکل نهفته وجود دارد که آن را پیچیدهتر میکند.
پنجشنبه ۳۱ فروردینماه ۱۴۰۲ «باسم» کودک ۱۰سالهٔ اهل «چوئبده» استان خوزستان در حال بازی بود که مورد حملهٔ یک سگ قرار گرفت و زخمی به خانه برگشت. خانواده اول او را به مرکز درمانی چوئبده بردند و از آنجا به بیمارستانی در آبادان منتقلش کردند. چند روز بعد امیرحسین ۱۵ساله و پسرخاله ۱۸سالهاش ساعت ۹ و نیم شب در حال عبور از یکی از خیابانهای اصلی شهر «کوار» در استان فارس بودند که سگی دست راست امیرحسین را گاز گرفت و رها نکرد. اگر پسرخالهاش نبود که با سنگ به سگ بزند، شاید بخشهای دیگر بدنش هم جراحت میدید. هرچند عمق همین گزیدگی هم آنقدر بالا بود که او را از درسهای مدرسه عقب بیندازد. چهاردهم خرداد هم در منطقهٔ «بوارده جنوبی» که ساکنان آن از کارکنان پالایشگاه آبادان هستند، پسربچهای ۹ساله با دوستانش در حال بازی بود که مورد حملهٔ سگهای ولگرد قرار گرفتند. تا زمانی که یکی از افسران پلیس آبادان نرسید، این پسربچه در حال تقلا برای نجات خود از دست سگها بود. کمتر از یکماه بعد در ۱۲ تیر، مدیر خدمات پرستاری بیمارستان حجت «کوه کمری» شهرستان مرند در گفتوگو با رسانهها اعلام کرد بر اثر حملهٔ سگهای بیصاحب ١۴ نفر از شهروندان زخمی شدهاند. پنج روز بعد، اینبار در استان خراسانجنوبی حملهٔ خونین سگی ولگرد به یک زن و سه کودک در روستای «حسینآباد سادات» از توابع شهرستان بیرجند خبرساز شد. در این حادثه یک دختر ششساله از ناحیهٔ صورت و دست، پسر چهارساله از ناحیهٔ دست و سر، همچنین پسر ۱۱ ساله از ناحیهٔ پا دچار گازگرفتگی شدند. در روستای «شمسآباد» در همین منطقه هم یک زن ۵۵ساله از ناحیهٔ دست دچار گازگرفتگی شد. در استان مازندران هم آمارهای سگگزیدگی نسبت به سال قبل افزایش داشته و آنطور که مدیرکل پزشکی قانونی مازندران ۲۵ مرداد در گفتوگو با رسانهها اعلام کرده، طی چهارماههٔ نخست امسال، ۳۷ مصدوم ناشی از گازگرفتگی سگ برای بررسی صدمات و جراحات به پزشکی قانونی مراجعه کردند که این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل ۶ درصد افزایش داشته است. به گفتهٔ او در سال گذشته ۱۰۴ نفر مصدوم ناشی از گازگرفتگی سگ برای بررسی صدمات و جراحات به پزشکی قانونی مراجعه کردند که ۷۹ نفر مرد و مابقی زن هستند. در سنندج هم اوضاع بهتر نیست؛ پنجم شهریور بازرس کل استان کردستان از یکهزار و صد مورد گازگرفتگی سگ در سنندج از ابتدای سال جاری تا ۲۰ مردادماه خبر داد.
این آمار و ارقام تنها سر این کوه یخ است که با یک جستوجوی ساده در اینترنت میتوان یافت. آمار و ارقام سگگزیدگی و گسترهٔ آن در سراسر کشور بسیار بالاتر از این اعداد است. براساس گزارشی که مرکز پژوهشهای مجلس با عنوان «مروری بر چالشهای مدیریت سگهای پرسهزن آزاد در کشور» بهتازگی منتشر کرده، «در ایران تنها در سال ۱۴۰۱، ۳۲۰ هزار و ۱۱ مورد حیوانگزیدگی ثبت شده است که نزدیک به ۸۱ درصد این موارد مربوط به سگها بوده است.» این گزارش به هزینهٔ بالغ بر ۹ میلیون یورو جهت واردات یک میلیون و ۴۰۰ هزار دوز واکسن ضدهاری در دو سال گذشته اشاره کرده و افزوده است: با وجود این، طی همین مدت ۳۰ نفر جان خود را بهدلیل ابتلا به بیماری هاری از دست دادهاند. «ایران از نظر تعداد مرگومیر هاری ناشی از سگگزیدگی بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ با ۳۷ مورد مرگ در رتبهٔ سوم جهان قرار دارد.» تنها دربارهٔ شهری مانند تهران، دادههای مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت در سال ۱۳۹۷ که این گزارش به آن اشاره کرده است، حکایت از آن دارد که روزانه بهطور متوسط ۱۳.۶ مورد سگگزیدگی در تهران اتفاق میافتد و در محدودهٔ استان تهران تنها در چهارماههٔ نخست سال ۱۴۰۱، سه مرد و یک دختر یکساله بهدلیل حملهٔ سگها کشته شدهاند.
حیاتوحش زیر فشار سگهای ولگرد
حضور انبوه سگهای پرسهزن یا ولگرد تنها تهدیدی برای شهروندان نیست. کارشناسان حیاتوحش نیز بارها دربارهٔ حضور گلههای سگ در زیستگاههای حیاتوحش هشدار دادهاند. در این گزارش هم ایران جزء کشورهایی دستهبندی شده است که بین 21 تا 25 گونهٔ جانوری در خطر انقراض آن توسط سگهای ولگرد یا پرسهزن تهدید میشود. «آهو، یوزپلنگ آسیایی و وشق اوراسیایی (سیاهگوش) بهترتیب سه هدف اصلی حملات سگهای پرسهزن آزاد در ایران هستند. در این میان تلف شدن ۱۷ یوزپلنگ آسیایی بهواسطهٔ قرارگیری در فهرست گونههای بهشدت در معرض انقراض ملی و همچنین گونههای آسیبپذیر IUCN بسیار حائز اهمیت است.»
تهدید این سگها تنها محدود به تلفکردن گونهها نیست. آنها میتوانند بیماریهای مختلف را هم به حیاتوحش و بهویژه گربهسانان منتقل کنند، یا یکپارچگی ژنی سگسانان وحشی را بههم بریزند. «مهمترین عوامل بیماریزای ناشی از حضور سگهای پرسهزن آزاد در زیستگاه شامل ویروس هاری، ویروس دیستمپر و ویروس پاراویروس سگسانان است که گونههایی همچون شیر آفریقایی، گرگ اتیوپی، فک خزری و گوشتخواران دیگری را در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی دچار تهدید کرده است. آمیزش سگ با گرگ یا شغال (گرگاس) میتوانند سبب دو تهدید جدی شامل ۱) از بین رفتن یکپارچگی ژنی سگسانان وحشی و ۲) افزایش احتمال حمله به انسان و دام شود.» از سوی دیگر این سگها در زیستگاههای حیاتوحش اختلال ایجاد میکنند و باعث ترس در گونههای مختلف میشوند.
تجارت پرسود غذارسانی
نگارندگان گزارش «مروری بر چالشهای مدیریت سگهای پرسهزن آزاد در کشور» در ادامه سراغ راهکارهای مدیریت جمعیت این سگها از سوی کشورهای مختلف رفتهاند. کشتار، یکی از آنهاست: «استفاده از باربیتوراتهای تزریقی داروهای آرامبخش و ضدتشنج در کشورهای با سطوح درآمدی بالا و متوسط رو به بالا و همچنین ایجاد مسمومیت و یا شلیک گلوله در کشورهای با سطوح درآمدی متوسط رو به پایین و کمدرآمد بهمنظور کشتار سگها مورد استفاده قرار میگیرد.» البته این راهکار چندان مدنظر نگارندگان نیست و آن را در مخالفت با راهنمای منتشرشده توسط سازمان جهانی بهداشت که در ۱۹۹۰ منتشر شده میدانند. با اینحال پژوهشهای دیگری هم وجود دارد که با این گزاره موافقند و عنوان میکنند که طفرهرفتن از مرگ با ترحم، باعث انباشت تدریجی جمعیت سگهای بلاصاحب در داخل مراکز کنترل جمعیت میشود و این مراکز را به کمپهای نگهداری، پرواربندی و تیمار سگهای ولگرد با هزینههای چند ده میلیارد تومانی تبدیل میکند.
«آنالیز پیمانکاری فعالیتهای کلینیکی نقاهتگاه سگهای بدون صاحب مرکز آرادکوه نشان میدهد تعداد سگهای بلاصاحب این مرکز که روزانه تغذیه میشوند با رشدی حدود 10 برابری مواجه بوده است. به این ترتیب شهرداری تهران که تا سال 99 سالانه 100 هزار کیلوگرم غذا برای تغذیهٔ روزانهٔ سگهای مرکز هزینه میکرده است، با افزایش ظرفیت مرکز در سال 1400 اقدام به تأمین 720 هزار کیلوگرم غذا برای سگهای مرکز آرادکوه کرده است. این رخداد باعث شده است هزینهٔ تغذیهٔ سگهای ولگرد تنها در مرکز آرادکوه از 250 میلیون تومان در سال به دو میلیارد و 300 میلیون تومان افزایش یابد. این درحالیاست که بودجهٔ سالانهٔ تیمار حیاتوحش در خطر انقراض در سراسر کشور در سال 1401 توسط سازمان حفاظت محیط زیست تنها یک میلیاد و 800 میلیون تومان تعیین شده است!» البته نگارندگان گزارش مرکز پژوهشهای مجلس هم موافقند که گزینهٔ «اسکان در پناهگاه» هزینهبر است و تنها در کشورهای با سطوح درآمدی متوسط رو به بالا و پر درآمد قابلیت اجرا شدن دارد. بنابراین، راهکار سوم را پیشنهاد میکنند که «کنترل زاد و ولد» است. از نظر آنها این روش از طریق عقیمسازی یا پیشگیری از بارداری سگها از طریق جراحی یا روشهای شیمیایی قابل انجام است و مقبولیت اجتماعی بیشتری هم دارد. اما این شیوه هم با یک چالش روبهرو است «اجرای طرح CNVR هزینهبر و شامل هزینههای استخدام نیروی ماهر تأسیسات درمانی و دارو است.»
نه قانون داریم، نه آموزش
فارغ از راهکارهایی که باید برای مدیریت این سگها در پیش گرفت، در ایران ما با مجموعه چالشهایی روبهرو هستیم که یکی از آنها به گفتهٔ نگارندگان گزارش، به مقولهٔ قانونگذاری برمیگردد. «خلأ چارچوب قانونی مناسب علاوهبر تشدید آثار سوء بر محیط زیست و سلامت انسان و همچنین افزایش حیوانآزاری و تضییع حقوق حیوانات، مقدمات را برای افراد فرصتطلب فراهم میسازد تا از شرایط موجود در جهت نیل به اهداف خود استفاده کنند.» اهدافی که این گزارش به آن اشاره کرده، همان تجارت پرسود جمعآوری پول برای غذارسانی به سگها و گربههاست که بارها کارشناسان حیاتوحش نسبت به آن هشدار دادهاند.
علاوهبراین، عدم وجود نگاه ملی، سیستماتیک و بلندمدت به موضوع مدیریت سگهای پرسهزن با توجه به ابعاد مختلف و گستردگی موضوع مدیریت آنها، دیگر چالشی است که گزارش مرکز پژوهشهای مجلس آن را بااهمیت میداند. «این امر نیازمند همکاری تمامی ذینفعان، شامل تمامی شهروندان، رسانهها، شخصیتهای تأثیرگذار، سازمان حفاظت محیط زیست، شوراهای اسلامی، قوهٔ قضائیه، مجلس شورای اسلامی، سازمان صداوسیما، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت کشور و سایر نهادهاست.» همچنین سازمان دامپزشکی باید نقش کلیدیتری از حضور یک نماینده در جلسات داشته باشد.
مدیریت جمعیت سگهای ولگرد یا پرسهزن در ایران همواره با مخالفتهای اجتماعی روبهرو است. «عدم آموزش و فرهنگسازی کافی در زمینهٔ سگهای پرسهزن آزاد متأسفانه در سالیان اخیر اطلاعات کافی دربارهٔ آسیبهای اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و ریسک سلامت عمومی ناشی از عدم مدیریت سگهای پرسهزن آزاد در اختیار عموم مردم قرار نگرفته است. از سوی دیگر بهدلیل عدم اقناع افکار عمومی از طریق آگاهسازی دربارهٔ روشهای بهکارگیریشده جهت مدیریت کنترل جمعیت این دسته از حیوانات در اقصی نقاط جهان، اجرای هر یک از روشهای مدیریتی برای کنترل سگهای پرسهزن آزاد در داخل کشور با مخالفتهای اجتماعی روبهرو میشود و حصول نتیجه از اقدامات مدیریتی در این حوزه را مختل میکند و یا با چالش مواجه میسازد.» در کنار اینها، ما سه چالش دیگر هم داریم، یکی دسترسی آزاد به پسماندها و غذارسانی غیراصولی که باعث شکلگیری گلههای این سگها شده است و در بلندمدت باعث افزایش درگیری و پرخاشگری یا همنوعخواری بهواسطهٔ افزایش رقابت میان آنها میشود. دومین چالش، عدم توجه به ظرفیت سازمانهای مردمنهاد است که از دید نگارندگان این گزارش دارای ظرفیت ایفای نقش بهعنوان یک بازیگر مهم بهمنظور ارائهٔ خدمات دامپزشکی در کمک به افزایش آگاهی و درک عمومی و همچنین کمک به دستیابی به منابع برای طراحی و اجرای موفق برنامههای کنترل جمعیت سگها هستند.
آخرین چالش همان مقولهای است که در سایر بخشها هم شاهدیم؛ عدم وجود پایگاه دادههای مناسب دربارهٔ وضعیت جمعیت سگهای ولگرد. فقدان این دادهها تخمین جمعیت این حیوانات و برنامهریزی برای مدیریت آنها را دشوار میکند. همچنان که در حال حاضر در این زمینه اقدام خاصی را شاهد نیستیم.
انتهای پیام