چرا کلثوم ۷ شوهرش را کشت؟ | گفت و گو با علی نیک جو متخصص روانکاوی
سایت فرازدیلی نوشت:
دکتر نیکجو گفت: «با نگاه روانشناسی، به دنبال این نیستیم که اتفاقهای افتاده در ماجرای کلثوم را کم اهمیت بشماریم و آنها را لاپوشانی کنیم. با توجه به اعترافهای کلثوم، ستاندن این همه جان، قابل اغماض نیست. ماندن ما در این سطح که کلثوم را فقط به مثابه یک قاتل زنجیرهای نگاه کنیم، دردی را از روان جامعه درمان نمیکند. بهتر است ماجرا را در سطوح متعدد و عمیقتر بتوانیم ببینیم. از فرای روزنامهنگاری زرد، درس و عبرتی هر چند تلخ از وضعیتی که هر روزبدتر و تلختر میشود، بگیریم. ما فقط در این سطح نمانیم که گویی یک خانم شقی القلبی یا سخت دلی که بهخاطر پول، ۷ تن را به قتل رسانده است و با همین نگاه پرونده را ببندیم».
او در ادامه گفت: «در ماجرای کلثوم ابعاد پنهان وسیعی وجود دارد. اگر بدانیم که روابط این خانم در دوران کودکی با خواهر و برادرانش چگونه بوده است؟ تحقیر را با پدر و مادر چگونه تجربه کرده و در مدرسه یا روستا و در محیط زیستی که در آن رشد کرده، چگونه تجربه کرده است؟ هر کدام از این موارد میتواند کمک کند تا بدانیم امروز این خانم کجا ایستاده است؟ گویی فیلم جوکر را ما در عالم واقعیت میبینیم. خشمی که ناشی از تحقیر یا رنجهای مضاعف باشد میتواند به وجه کورکورانهای دیگران را مورد آماج حملات خود قرار دهد».
تعدد زوجات برای یک زن پُر است از تحقیر
این روانکاو، با اشاره به سنتهای قبیلهای و روستایی گفت: «در سنت قبیلهای و روستایی و همچنین به لحاظ عرفی و شرعی این امکان و فرصت برای مرد وجود دارد تا تعدد زوجات داشته باشد. اصل این ماجرا برای یک زن، پُر از تحقیر است. تحقیری که یک زن با ازدواجهای متعدد تجربه کرده میتواند در شیوههای مختلفی بروز پیدا کند. برخی در برابر این تحقیر ممکن است در خود فرو رفته و افسرده شود. یک زن در برابر این ماجرا ممکن است واکنشهای تکانه خشمگینی داشته باشد. یک زن ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهد که به ظاهر، گویی آرام است اما به شیوه دیگری به فرد مقابل آسیب میزند. افراد براساس مکانیزم دفاعی این جریان، شیوههای متعددی را انتخاب میکنند».
کلثوم به سراغ دو عنصر قدرت و ثروت رفته است!
دکتر نیکجو ادامه داد: «زنی که تحقیر را تجربه کرده است یکجایی تصمیم میگیرد انتقام خودش و انتقام یک جامعه فرو کوفته از سنتهایی که براساس ناعادلانه بودن بنا شده را بگیرد. گویی این خانم در یک وضعیت روانی به این نقطه میرسد که دنیا به مثابه باغوحشی میماند و برای اینکه زننده بماند، باید یک سری ابزارهای مردانه مثل قدرت و ثروت داشته باشد . دو عنصری که تاریخ را رقم زده است. حالا این این زن به دنبال این است با قدرت و ثروت یکی از طریق کشتن و یکی از طریق مهریه به دست میآید بتواند به لحاظ روانشناختی زندگی را تاب بیاورد».
او با تاکید بر این مساله که در پی این نیستیم که خاک به چشم حقیقت بپاشیم، گفت: «براساس اعترافات این خانم، حقیقت اینکه او جان تعداد نسبتا کثیری را گرفته است. میخواهیم ماجرا را از زاویههای متعددی نگاه کنیم که چرا این اتفاق افتاده است و چه باید کرد که دوباره این اتفاق نیافتد؟»
او افزود: «ماجرای کلثوم تداعی کننده فیلم پرویز است. در این فیلم هم با یک فردی روبرو هستیم که به صورت سیستماتیک به وسیله پدر، اطرافیان و جامعه تحقیر میشود. فرد قربانی برای اینکه از هم نپاشد شروع به همانندسازی با سوژههای خشم و آسیبزننده میکند. به این ترتیب خشم وارد یک چرخهای میشود که ادامه پیدا میکند».
این روانپزشک و روانکاو گفت: «به نظر میرسد گاهی قربانی برای اینکه بتواند زندگی را تاب بیاورد ناگزیر میشود بخشی از خود را با جامعه، با حکومت، با سیستم، با مردم، با فرهنگ، با خرده فرهنگ، با آن قبیلهای که بر مبنای ظلم بنا شده است؛ همدست کند. آن زمان او هم می شود یکی مثل بقیه. او هم نقش ظالمانه ایفا میکند».
او در ادامه افزود: «در جامعهای که فرد به طور مداوم طرد و بهعنوان لکه ننگ شناخته شده و نمیتواند به صورتهای قانونی، عرفی و شرعی حقوق خود را به دست بیاورد، راهی برای او باقی نمیماند مگر اینکه از کیان و هویت خود دفاع کند. اما این «خود» مشخص نیست که کیست؟ این خانم در ۵۶ سالگی قطعا مثل ۴۰ یا ۳۰ سالگیاش، نبوده است. شاید خود او هم هیچ وقت تصور نمیکرده که چنین مسیری را طی کند».
این عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران گفت: «گویا فرد، در مرحلهای تصمیم میگیرد که برای احقاق حق خود قیام کند. اینکه قیام او با رفتارهای ناجوانمردانه و رفتارهای غیراخلاقی همراه میشود، کاملا درست است ولی صرفا دیدن ماجرا از این زاویه کمکی نمیکند».
چه چیزی یک زن را مستاصل میکند؟
دکتر «علی نیکجو» با توضیح دلایل حس استیصال در یک زن گفت: «باید به این فکر کنیم چه چیزی باعث میشود یک زن (به عنوان نمونهای از زنان مملکت) تا این حد احساس مستاصل شدن پیدا کند؟ در زمان استیصال، فرد ممکن است با توسل به هر روشی، خود را از فضایی که در آن قرار دارد بیرون بیاورد».
او گفت: «این افراد اگر مدام احساس کنند که کنترل زندگی در دستشان نیست، بالاخره کاری میکنند تا کنترل زندگی را به دست بگیرند. کلثوم هم همین کار را کرده است. یعنی سعی کرده با دادن دارو به همسرانش کنترل زندگی را در پس و پشت زندگی در اختیار بگیرد. در نهایت زندگی را به سمتی ببرد تا میزانی از عفونتهای درونی ناشی از حقارتهای بیشمار، در او آرام بگیرد. البته من معتقدم هیچ وقت به این شیوه، رنج و تهیشدگی درونی انسان پُر نشده و آرام نمیگیرد».
باید دید جایگاه پول در ذهن کلثوم چه بود!
او در ادامه افزود: «با توجه به اینکه کلثوم از همه شوهران مهریه را طلب کرده، نشان دهنده این است که او به دنبال پول بوده است. اما باید دید از نظر این خانم نداشتن پول چقدر عامل این همه بدبختی است که به سرش آمده؟ باید توجه کرد پول برای این فرد چه معنایی پیدا کرده است؟ باید دید پرداختن پول در سمفونی ذهن این خانم چه نقشی و جایگاهی داشته است؟ برای این زن، احساس ناامنی از چه چیزهایی نشئت گرفته و پول چقدر میتوانست به این فرد اعتبار، شخصیت، هویت و احساس امنیت بدهد؟»
دکتر نیکجو گفت: «چرا باید یک دختر ۱۸ ساله با مردی که بر اساس اخبار منتشر شده مشکلاتی در حوزه ذهنی داشته، ازدواج کند؟ در حالی که نه خود این خانم و نه شوهر اولش، هیچ کدام راضی به این ازدواج نبودند. این ازدواج یک علامتی برای این زن بوده که لیاقت تو بیشتر از این نیست. قصد ندارم عزیزانی را که یک مولفه از وجودشان نقص دارد را زیر سوال ببرم. میخواهم بگویم برای این خانم ماجرا میتواند چنین تعابیری داشته باشد».
او در ادامه افزود: «سیمون دوبووار، سال ۱۹۴۹ در کتاب «جنس دوم» نوشته: «ما زن متولد نمیشویم، ما زن میشویم». الهام من از این گفته این است که «ما به لحاظ اختلال شخصیتی یا رفتارهای ناهنجار متولد نمیشویم؛ بلکه تعامل ما با محیط و دردهایی که بر ما وارد میشود و نوع تطابق ما با این مسایل و کارهایی که باید انجام دهیم و نمیدهیم و یا برعکس، باعث میشود ما دچار سایکوپت (اختلال شخصیتی) یا آنتی سوشال ( رفتارهای ناهنجار یا ضد اجتماعی) شویم. در حالی که خود، سایکوپت یا آنتیسوشال به دنیا نمیآییم».
این روانکاو گفت: «براساس اخبار منتشر شده، گویا همسر دوم کلثوم، او را به اشتراک میگذاشت. از این بیشتر نمیشود یک زن را تحقیر کرد. خانمهایی با فساد اخلاقی، چارچوب مشخصی برای خود دارند ولی کسی که به عنوان همسر به اشتراک گذاشته میشود، از کسانی است که شغل فساد اخلاقی دارند، به مراتب آسیبزنندهترند. اتفاقی مثل ماجرای کلثوم فرصتی است برای اینکه جامعه متوجه شود در ورای آنچه در ظاهر میبینند، اتفاقهای دیگری هم در حال رخ دادن است».
او گفت: «در جامعه ما، متاسفانه اهمیت رواندرمانی، روانکاری و مصرف دارو میان مردم و گاهی میان جامعه پزشکی به درستی جا نیافتاده و فرهنگسازی صورت نگرفته است. برخی در برابر این علم و این درمان موضعگیری میکنند. باید کمک شود تا توجه مردم به موضوع مهم روانشناسی و روان درمانی جلب شود».
دولت به پوشش بیمه در حوزه سلامت روان توجه کند
دکتر نیکجو در پایان گفت: «سالها پیش در شهرستانی در ۳۰۰ کیلومتری شیراز دوران طرح تخصص خود را میگذراندم. در آن فضا مادرانی بودند که به فکر سلامت روان بچههای خود بودند. این برای ما مایه امیدواری است. چیزی که باعث میشود مردم بیشتر بتوانند از خدمات روانپزشکی و رواندرمانی استفاده کنند، این است که دولت بیمهها را به صورت گستردهتر در این حوزهها پوشش بدهد».
انتهای پیام
مشکل این خانم رسیدن به پول بوده از هر رهی به فکر جمع مال خدا می دانه چه کار های دیگری هم نمی کرده لطفا صغری کبری نچینید زود شوهر کرده ، شکست خورده و …..
انسان، معجونی از وراثت و محیط است اگر جای کلثوم زن دیگری با همین شرایط محیطی قرار میگرفت؛ تصمیم دیگری میگرفت زیرا پایه های ژنتیکی متفاوتی داشت
انسان موجودی پیچیده است