خرید تور تابستان

چند نکته به‌بهانه روز ملی سینما

سایت همشهری آنلاین نوشت:

روز ملی سینما که می‌شود، یاد کاراکتر آقا یدالله (حسن پورشیرازی) در فیلم «مهمان مامان» می‌افتم. یاد آن سکانس بی‌نظیر جلسه آپاراتچی‌های سینما در اتاق آقای دکتر (امین حیایی) و خاطره‌بازی عاشقانه آن جمع پریشان درباره فیلم‌ها؛ آدم‌هایی که دور هم جمع شدند تا درباره حقوق معوقه و اوضاع بد مالی‌شان تصمیم بگیرند، از سینمایی که داروندارشان را پایش داده‌اند، گِله کنند اما وسط آن درددل‌ها، به خاطرات‌شان از فیلم‌ها گریز می‌زنند و غرق در شوق و شعف می‌شوند. این سکانس، سیمای دقیقی است از وضعیت سینمای ما و البته عاشقانِ سینما؛ با آنکه سینما آنها را از زندگی انداخته، نمی‌توانند بدون آن زندگی کنند.

روز سینما و زور سینما

با آنکه بیش از یک‌قرن است که از عمر سینما در ایران گذشته اما از سال ۱۳۷۹ به‌بعد با 100ساله‌شدن ورود سینما به ایران بود که روز ۲۱شهریورماه را روز ملی سینما نامیدند. این‌روز هرسال در خانه سینما جشن گرفته می‌شود اما چندسالی است که آنقدر سینما سوگوار مصائب خویش است که این جشن را به محاق برده و امسال بدتر از هر سال، به‌قدری حال سینما بد است که باید روز ملی سینما را نه بهانه‌ای برای جشن که فرصتی برای سوگواری آن دانست. فارغ از سوگ و سور اما آنچه مهم است این است که «روز ملی سینما»، بهانه‌ای است تا به این بیاندیشیم که اکنون سینمای ما در کجای تقدیر تاریخی خود قرار دارد و ظرفیت‌ها و ظرافت‌های آن را باردیگر مورد بازنگری و سنجش قرار دهیم. روز ملی سینما را باید در پیوند با سینمای مردمی سنجید، به این معنا که وقتی چیزی ملی می‌شود که آحاد مردم با آن پیوند قلبی و عملی برقرار کنند. اما نه مردم ما دل‌ودماغ سینمارفتن دارند، نه سینماگران ما به این پرده‌جادویی دلخوشند. در این وضعیت بغرنج تاریخی شاید مهمترین پرسشی که باید در روز ملی سینما به آن اندیشید، این است که آیا زور سینما به تراژدی روزگار می‌رسد. آیا سینما در چنین وضعی می‌تواند امکانی برای تخیل خلاق و رهایی‌بخش باشد و به عبور از بحران کمک کند یا خود به‌مثابه بخشی از همین بحران، دچار انسداد و استیصال شده و توان اثربخشی‌اش را از دست داده است. برای فهم این معنا و درک اینکه سینمای ایران امروز در 21شهریورماه سال 1402 که روز ملی سینماست در کجای تاریخ خود ایستاده است، آنچه مهم است وضعیت سینما در تاریخ‌تقویمی نیست، در تقدیرتاریخی خویش است و اینکه اکنون سینما در چه میزانسنی از تاریخ قرار گرفته و چطور خود را دکوپاژ می‌کند.

سینمای کم‌رمق و ‌کم‌رونق

گرچه کمترین شاخص ارزیابی وضعیت سینما، وضعیت فروش فیلم است اما گیشه‌ها می‌تواند به‌مثابه دماسنج این صنعت که دست‌کم نسبت مخاطب با سینما را مشخص می‌کند، معیاری برای این ارزیابی باشد. براین‌اساس سینمای ایران به‌خصوص اکران، در سال ۱۴۰۱ روزهای دشوار و عجیبی را پشت سر گذاشت و درست در زمانی که تصور می‌شد سینما پس از فشار کمرشکن کرونا می‌تواند دوباره قد علم کند، اتفاق‌هایی افتاد که امید سینماداران و صاحبان فیلم‌ها را ناامید کرد. ناآرامی‌هایی که از اواخر شهریورماه شروع شد، سینما را به‌سمتی برد که بسیاری از کارشناسان این‌حوزه نسبت به سرنوشت کلی سینما ابراز نگرانی و تاکید کردند که باید راه چاره‌ای اندیشیده شود تا مخاطبانی که حضورشان در سالن‌های سینما از دوران پاندمی کاهش یافته، با سینما آشتی کنند. اکران امسال سینماها در ماه‌های ابتدایی ۱۴۰۱، شروع موفقیت‌آمیزی نداشت و هنوز عادت سینمارفتن بین خیلی از تماشاگران برنگشته بود، تااینکه از میانه‌های تابستان اوضاع بهتر شد و سینمادارها امیدوار بودند که رونق سالن‌ها با برنامه‌ریزی‌هایی که برای نمایش فیلم‌ها صورت گرفته بود، به روزهای پیش از شیوع کرونا برگردد. اما از اوایل پاییز با تغییر شرایط اجتماعی، اوضاع سینما هم تغییر کرد و سالن‌های سینما گرفتار قهر و تلخ‌کامی مردم شدند، گرچه هیچ فیلم جذابی هم روی پرده نبود تا انگیزه‌ای برای سینمارفتن به‌وجود آید. گرچه با آغاز سال جدید و اکران‌های نوروزی، یخ گیشه‌ها کمی شکسته شد و فیلمی مثل «فسیل»، رکورد فروش را شکست اما خود این‌فیلم و مؤلفه‌هایش، روایت سینمایی است که به چه‌سطحی از میانمایگی رسیده است. «فسیل»، کمدی بود اما تراژدی سینمای ایران را به تصویر کشید و نشان داد که به‌واسطه انسدادسینمایی به ابتذال‌سینمایی رسیده‌ایم.

تراژدی سینما و سیاست

سینمای ایران در حالی به بیست‌ودومین سال از برگزاری «روز ملی سینما» رسیده که ملتهب‌ترین و تراژیک‌ترین رابطه سینما و سیاست در یک‌سال‌اخیر را تجربه کرد. درست چندروز پس از روز ملی سینما در سال پیش بود که با مرگ مهسا امینی، سینمای ایران هم مثل فضای عمومی حاکم بر کشور در التهاب بزرگی فرو رفت و روزهای سختی را گذراند. شاید هیچ‌یک از هنرها به‌اندازه سینما، تحت‌تاثیر این رخداد و پیامدهای آن قرار نگرفت. بحران‌های سیاسی و اجتماعی بعد از 25شهریورماه پارسال هم بر بحران پیشین سینما اضافه شد. چنان‌که می‌توان از بحران مضاعف در سینمای ایران سخن گفت؛ بحرانی که عملاً سینمای ایران را به‌محاق برده و حالا دیگر مسئله شکست فیلم‌ها در گیشه یا تزریق پول و پولشویی در اقتصاد سینما نیست، درواقع سینما نه نسبت به مسائل درون‌گروهی خودش که اساساً در موجودیت، هویت و مشروعیت خود سینما به چالش کشیده شد، چنان‌که برخی از مرگ سینمای ایران سخن گفتند.

بیانیه انجمن منتقدان سینما

اگر روز ملی سینما را سال تحویل سینمای ایران بدانیم، برای درک بهتر آنچه در این یک‌سال گذشت و جایی که اکنون سینما ایستاده است، می‌توان به متن بیانیه انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی رجوع کرد که در آن آمده است: «روزگار غریبی است! در تاریخ تقویم‌ها؛ روزها و مناسبت‌ها ثبات دارند، چنان‌که هرساله 21شهریورماه را به روز ملی سینما می‌شناسند و پاس می‌دارند، اما تقدیر تاریخ چنان متغیر است و پرفرازونشیب که گاه برگ‌های تقویم و مناسبت‌هایش را بی‌اعتبار می‌کند و از معنا تهی می‌سازد. سال‌پیش در چنین روزی از حال بد سینما گفتیم و نوشتیم و امسال باید حال بد سینماگران را هم بر آن بیفزاییم. اگر روز ملی سینما و 21شهریورماه را روز تحویل سال سینمای ایران بدانیم، امسال در حالی این سال را تحویل می‌کنیم که با خود زمزمه می‌کنیم؛ هر سال دریغ از پارسال. حالا که به تقویم و 21شهریورماه می‌نگریم، چیزی جز حس بیهودگی و بی‌انگیزگی نداریم و دریغ و درد که سال‌پیش نوشتیم: «سینمای به احتضار افتاده و بحران‌زده از گرفتاری‌ها، طبیب بر بالین می‌خواست، نه دستور و فرمان و بگیر و ببند و ممیزی و احکام»، اما نمی‌دانستیم قرار است نگرانی‌های خود را زندگی کنیم. نوشتیم: «تولید به‌سمت رکود رفته و با این ایست‌بازرسی‌ها و اتفاقاتی که مدیریت نمی‌شود، چشم‌ها از سرمایه‌گذاری‌های تازه در سینما ترسیده و ذره‌بین‌انداختن‌های ناتمام و نیت‌خوانی‌ها، اهالی این هنر را مضطرب و نگران و امیدها را کم‌رنگ و بی‌رنگ کرده است!» اما نمی‌دانستیم قرار است این کابوس‌ها تعبیر شود. نوشتیم: «ما نویسنده و منتقد سینما هستیم، خارج از قابیم، بی‌نفعی مستقیم از سینما داریم و اعلام می‌کنیم که به وضع موجود خوشبین نیستیم. این سراشیبی و سرعت در این سیر گسترده تغییر، این بی‌برنامگی‌ها و… سینمای ما را تهدید می‌کند» و انگار آنچه تقریر کردیم، به تقدیر ما تبدیل شد؛ به تقدیر تلخ سینمای ما که در یک‌سال گذشته چیزی نبود جز، روایت یک‌تراژدی که گاهی از فرط تراژیک‌بودن، به کمدی بدل می‌شد! به کمدی سیاه و وضعیت آبزوردی که امید و اعتباری برای سینمای ما باقی نگذاشت… سال‌پیش از خطر ورشکستگی سینما گفتیم و امسال آنقدر دل‌شکسته‌ایم که پیامی برای روز ملی سینما نداریم. برای سینمایی که مُرده، از بس که جان ندارد. یادش گرامی.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا