پاسخ سلیمی نمین به مهاجرانی دربارهی مقبره کوروش
عباس سلیمی نمین، فعال اصولگرا و مدیر نهادی غیردولتی به نام «دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران»، دربارهی یادداشت دکتر سیدعطاءالله مهاجرانی، وزیر اسبق ارشاد با عنوان «قدر کورش کبیر را بدانیم!» [لینک] پاسخی نوشت.
در بخشی از متن آقای سلیمی نمین آمده است: «جناب آقای مهاجرانی! اگر این گونه دفاع از هویت سازان دو هزار و پانصد ساله باستانی که در واقع تکریم از تمدن ملت ایران نیست (بلکه تجلیل از تاریخ یهود است که گویا با ورود به فلات ایران موجب تمدن سازی شدهاند) را عالمانه نمیدانید به جای طرح مسائل احساسی کمک کنید تا ملت ایران با آگاهی از اهداف کم و زیاد کردن ابنیه تاریخی در مسیر مطالعه برای کشف هویت واقعی باستانی خود برآید».
متن کامل یادداشت عباس سلیمی نمین که نسخهای از آن به انصاف نیوز ارسال شده در پی میآید:
باسمه تعالی. جناب آقای عطاء الله مهاجرانی
باسلام، مکتوب کوتاه شما را که انعکاس دهنده یک تأسف و یک خرسندی بود خواندم. هرچند بخشی از آن را تلاش برای ترمیم مرزبندیهای درهم ریخته با برخی کشورهای عربی میپندارم که در جای خود نکوهیده است اما پرسش اولیهام آن است که آیا چنین ترمیمی در غلتیدن از وادی افراط به تفریط را طلب میکرد؟
جناب عالی بهتر میدانید که بزرگ نمایی بخشی از تاریخ باستان ایران و محدود ساختن آن به دو هزار و پانصد سال، که قدمت چندانی ندارد با چه اهدافی صورت گرفته است. این درشت نمایی حتی اگر بدون تعرض به سایر مقاطع تاریخ باستان این مرز و بوم صورت گرفته بود جا داشت برای اثبات استمرار پای بندی به تعلقات ملی خود در وادی تقویت این سناریو تاریخی قرار نگیریم.
قبل از ورود به بحث، در ارتباط با حراست از ابنیه تاریخی باید یادآور شوم که مأموران اخذ وجه ورودیه، مسئولیت اصلیشان رعایت حریم آثار باستانی از سوی بازدیدکنندگان است. در روز تجمع مورد اشاره شما، بازدید رایگان اعلام میشود؛ لذا حراست با توجه به تجربیات تلخ گذشته صرفاً بر رعایت حریم آثار باستانی از سوی بازدیدکنندگان متمرکز بوده است. بنابر روایت جناب آقای دکتر امیری –رئیس سازمان میراث فرهنگی فارس- در گفت و گو با صاحب این قلم، جوان مطرح شده در مکتوبتان ابتدا بر گونه تذکر دهنده مقررات سیلی می زند و سپس با کنار زدن وی، به اتفاق دوستانش حتی از حفاظ شیشهای نیز عبور میکنند و دیگران را به تأسی از این عملکرد قانون شکنانه خود فرامی خوانند. حال باید پرسید علی رغم این که تصاویر به روشنی گویای نقض مقررات ابنیه تاریخی از سوی عدهای است چرا مأمور وظیفه شناس هتک حرمت شده مجدداً در مکتوب شما با تعبیر «بلاهت» مورد ظلم مضاعف واقع میشود؟ آیا سوار شدن بر موجهای ناپایدار، ارزش این میزان حق کشی و ترویج قانون شکنی را دارد؟
از شما به عنوان معلم تاریخ انتظار زیادی نیست که به جای دامن زدن به اقدامات احساسی و زودگذر جامعه را به تعمق بیشتر در تاریخ فراخوانید. همان گونه که واقفید تا آغاز سده نوزدهم هیچ مورخ و مستشرقی بنای موسوم به مشهد مادر حضرت سلیمان را مقبره کوروش نمیدانست. از نظر پیشینه، این تغییر نام به شروع پژوهشهای ایران شناسی در هند همزمان با تأسیس کمپانی هندشرقی و به دنبال آن ایجاد انجمن آسیایی بنگال از سوی ویلیام جونز در سال 1784 م. باز میگردد. البته پیش از شروع این مطالعات منسجم انگلیسیها در هند و ایران عهد قجر، سیاحان و سفرنامه نویسان اروپایی دورههای صفویه تا زندیه مشاهدات خود را از ابنیه باستانی ثبت و ضبط کرده و زمینه این مطالعات را فراهم آورده بودند. اما به دنبال آنها مأموران سیاسی و نظامی و محققان انگلیسی در دوره قاجار در زمره نخستین ایران شناسان غربی در مطالعه و جهت دهی به کشف گذشته باستانی و نگارش تاریخ ایران باستان قرار میگیرند.
ویلیام اوزلی از اولین ایران شناسان غربی در این وادی بود که همراه هیئت سیاسی برادرش کور اوزلی– خاورشناس و نماینده سیاسی انگلستان در دربار فتحعلی شاه– در اوایل قرن نوزدهم رهسپار ایران شد. او در بازدید از شهرها و مناطق مختلف ایران به تفصیل به پیشینه تاریخی آن محلها اشاره کرده است. اقدام مهم و اساسی دیگر ایران شناسان غربی در تدوین و بازکشف تاریخ باستان ایران شناسایی آثار برجای مانده از سلسلهها و امپراتوریهای ایران قبل از اسلام و تدارک شناسنامه برای آثار برجای مانده از هزارههای پیش از میلاد بود. این اقدام که در حقیقت تکمیل روند نگارش تاریخ باستان به شمار میرفت در کنار کاوشهای باستان شناسی هدفمند در سایتهای تاریخی گوناگون (بی توجهی به برخی سایتهای تاریخی و سرمایه گذاری ویژه نسبت به برخی دیگر سایتها) موجب شد تا هویت تازهای برای بسیاری از آثار باستانی بر جای مانده از ایران قدیم تعریف و قرائتهای جدیدی درباره هویت بعضی از این آثار ارائه شود. به عنوان مثال، تخت جمشید که طی سدههای گذشته همواره به عنوان تختگاه جمشید -پادشاه اساطیری ایران- شناخته میشد و تا همین امروز نیز با همین نام کهن خود شناخته و خوانده میشود، در نتیجه مطالعات باستان شناسی و تحقیقات ایران شناسان غربی به عنوان تختگاه و پایتخت سلسله هخامنشیان شناسایی و معرفی شد و بدین شکل هویت نوین و تازهای یافت که در گذشته هیچ گاه بدان شناخته نمیشد، یا بنای مقبره مادر حضرت سلیمان در مشهد مرغاب که نامش با سلیمان نبی در تورات گره خورده بود، به عنوان مدفن کوروش -بنیان گذار امپراتوری هخامنشیان- شناسایی و معرفی شد و هویتی متفاوت با تلقی پیشینیان از این بنا یافت.
قابل تأمل این که تا مدتها بعد از این هویت بخشی جدید، ایرانیان همچنان بر اعتقاد خود راسخ بودند. برای نمونه، جورج ناتانیل کرزن در این زمینه مینویسد: «روایت ایرانیان– نوشته بودم که ایرانیان این بنا را قبر مادر سلیمان مینامند و این عقیده در سراسر دوره اسلامی شایع بود… اولین تطبیق آن با قبر کوروش– در سال 1809 (م) روی هم رفته موریه را نخستین فردی میدانستند که مقبره کوروش را شناخته بود و معلوم شد چنان که آریان و استراین و دیگر نویسندگان قدیم نقل کردهاند آن جا به وسیله اسکندر آسیب دیده بود، ولی اظهار این مطلب نیز حیرت انگیز است که وقتی که به عبارات مربوط به کتاب او مراجعه نمودم معلوم شد که وی این موضوع را مطرح کرده بود تا خود نقض کند. اوزلی که همان سال در آن جا بوده رفتار مشابهی اختیار نمود. به نظر من کرپورتر اولین انگلیسی است که از عهده تطبیق برآمد، اما میتوان فرض و تصور کرد که عامل این شناسایی و تطبیق پرفسور گروتفند باشد و قبول یا رد این نظریه منوط است به مقابله و تطبیق عبارات راجع به محل واقعی قبر کوروش در نوشتههای نویسندگان قدیم و … با آن چه در محل یعنی به طوری که شرح داده شد در دشت مرغاب هست.» (ایران و قضیه ایران، جورج کرزن، مترجم غلامعلی وحید مازندرانی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، سال 1387، جلد دوم صص 7-96)
همان گونه که مشخص است کرزن بسیار محتاطانه در این زمینه سخن میگوید. قابل تأمل تر آن که در زمان سفر هرمان نوردن (1928 م.) به ایران، یعنی بعد از گذشت 110 سال از تاریخ پردازی کمپانی هند شرقی برای این سرزمین، ایرانیان همچنان بر اعتقاد خود راسخ بودند: «از دشت وسیع گذشتیم و از دهکده کوچک و کوچههای پر از گِل و لای عبور کردیم تا به مقبره کوروش رسیدیم. این ده کوچک «مادر سلیمان» نام دارد. عجیب است که تاریخ با افسانههای اسلامی و سامی در هم آمیخته و ساکنین اطراف، این مدفن را متعلق به مادر سلیمان پیغمبر میدانند.» (زیر آسمان ایران، هرمان نوردن، ترجمه سیمین سمیعی، تهران، دانشگاه تهران، 1356 خ، ص 98)
هرچند بعدها با تخریب قبرستان قدیمی اطراف این مقبره و تغییر نام دهکده حاشیه آن تلاش وسیعتر و همه جانبه تری برای این هویت سازی جدید صورت گرفت، اما این سؤال همچنان باقی است که اگر بزرگ نمایی معاصر از هخامنشیان برای تثبیت تاریخ دو هزار و پانصد ساله پیشینهای آن گونه که شما نیز ترسیم میکنید داشت آیا کمپانی هند شرقیها در باوراندن نظریاتشان با چنین دشواری مواجه بودند؟
جناب آقای مهاجرانی! اگر این هویت سازی با تخریبهای عامدانه برای برجسته سازی هخامنشیان همراه نبود، تبعیت بدون تأمل شما از این سناریو چندان اهمیتی نداشت، اما زمانی که اسناد بیانگر این واقعیتاند که با هدفی خاص آثاری محو شدهاند همراهی با بزرگ نمایی از این مقطع از تاریخ باستان ملت ایران، دیگر به معنای تکریم از سابقه تمدنی این دیار نخواهد بود.
جهت اطلاع شما در مناظرهای که در خبرگزاری میراث فرهنگی در سال 1385 بین بنده و آقایان پرویز رجبی محقق تاریخ باستان، عبدالمجید ارفعی استاد زبان ایلامی (به صورت حضوری) و محمد حسن طالبیان مدیر اجرایی چغازنبیل (به صورت غیر حضوری) برگزار شد در پاسخ به این پرسش که آثار باستانی کشف شده در اطراف تخت جمشید که تصاویر آن در کتاب «تخت جمشید» نوشته اریش ف.اشمیت آمده چرا تخریب شده است ابتدا آقای طالبیان گفت: «امروزه دیگر معتقدند نباید در یک اثر باستانی چیزی کم یا زیاد شود و باید هر آن چه که هست مورد حفاظت قرار گیرد. در آن زمان به دلیل آن که سقفها ریخته شده بوده و نمیتوانستند دیوارها را نگه دارند کوتاهشان میکردند و در حد پلان نگه میداشتند. در حال حاضر قسمتهای پایینی به صورت خشت اصل باقی مانده و روی آن مرمت شده است. این قبیل اتفاقات در گذشته تنها در تخت جمشید و در چغازنبیل هم اتفاق میافتاده است؛ هنگامی که نمیتوانستند حفاظت کنند دیوارها را کوتاه میکردند.»
این کارشناس محترم تابع هویت سازی جریان کمپانی هند شرقی برای آثار باستانی ایران ضمن این که معترف است این هویت سازان در ابنیه تاریخی ما دخل و تصرف کردهاند (با نابودی یا افزودن بر بنا) در مقام توجیه عملکردها بر میآید. در حالی که تصاویر به ثبت رسیده از حفاریها در اطراف تخت جمشید گویای کشف بنایی متفاوت از تخت جمشید است که هیچ نشانی از فروپاشی در دیوارهای آن به چشم نمیخورد متأسفانه اکنون از این بناهای خشت و گِلی هیچ گونه اثری در اطراف تخت جمشید نیست.
تأسف بار تر، توجیه آقای پرویز رجبی است: «رجبی: پا قانقاریا بکند قطعش میکنند. سلیمی نمین: مگر آثار باستانی قانقاریا گرفته است؟ رجبی: ساختمان دارد میریزد. سلیمی نمین: وقتی دارد میریزد باید خرابش کرد؟ …. سلیمی نمین ….. فرمایش آقای طالبیان مبنی بر این است که تغییرات، صورت گرفته است؛ این گزارش دوست شماست که شما قبولش دارید. اما تصاویر نشان میدهد که تخریب فاجعه آمیز است تصاویر آقای اشمیت به عنوان مستندات این نیست که خشت و گِل بین درگاهیها باشد اصلاً خودش یک بنای مستقل است. بنای مستقلی است که الان وجود ندارد. (خبرگزاری میراث فرهنگی کد خبر ۵۲۳۷۷، 25/4/85)
جناب آقای مهاجرانی! اگر این گونه دفاع از هویت سازان دو هزار و پانصد ساله باستانی که در واقع تکریم از تمدن ملت ایران نیست (بلکه تجلیل از تاریخ یهود است که گویا با ورود به فلات ایران موجب تمدن سازی شدهاند) را عالمانه نمیدانید به جای طرح مسائل احساسی کمک کنید تا ملت ایران با آگاهی از اهداف کم و زیاد کردن ابنیه تاریخی در مسیر مطالعه برای کشف هویت واقعی باستانی خود برآید.
عباس سلیمی نمین
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
25/08/1395
به پیوست تصاویر تقدیم میگردد.
انتهای پیام
البته تاریخ تمدّن در فلات ایران بسیار بیش تر از 2500 ساله، امّا این موضوع چیزی از عظمت و اهمّیت امپراتوری هخامنشیان کم نمی کنه.
دقیقا وارونه سازی توسط اقای سلیمی نمین.
بعداز حمله اعراب،بخاطر اینکه اعراب ارامگاه کوروش هخامنشی رو خراب نکنن،گفتن اینجا قبر مادر سلیمان نبی هست تا اینطور از ارامگاه حفاظت کنن.اقای سلیمی نمین بفرمایید مادر سلیمان نبی شیراز چیکار میکرده.اگه کوروش تاریخ سازیه پس سنگ نوشته ها و منشورها چیه.دیگه دشمنی با تمدن ایرانی تا کجا. …
مگر ما با يهوديان و تاريخ يهود مشكلي داريم؟ قران مجيد بيش از همه پيامبران به موسي پرداخته است
اتفاقا حق با مهاجراني است كورش مي تواند حلقه وصل إيراني و يهودي باشد
اغای نمین اتفاقا کمپانی هندشرقی انقدر که دررشد افکار وعقائد پوچ وبی محتوای امثال شما سرمایه گذاری وبزرگنمائی کرد درهیچ جامعه دیگری نکرده است دست پیش میگیرید پس نیافتید
انقلابی که امام سال ۵۷ انجام داد با اسم جمهوری اسلامی ایران بود و بر پایه همین سه اصل شکل گرفت ولی بتدریج در چند سال اخیر شاهد این هستیم که عده ای بدنبال حذف جمهوریت و ایرانیت این انقلاب و تقویت اسلام و اونم نه اسلام واقعی بلکه اسلام متحجر و خرافاتی هسن و تمام اینها به اسم امام و برخلاف آرمانهای امام در حال انجام شدن است
توهم توطئه .همان ابزار حمله به هرچیز وبهر شخصیتی که ما وافکار متحجر ما انرا نمیپذیرد دیدگاه عقب مانده دهه پنجاه مثلا ایهالناس بزرگنمایی کوروش بعلت مادر یهودی اوست اولین شحصی که کوروش را همان ذوالقرنین قران خواند مرحوم استاد محیط طبا طبایی بود ضمن اینکه یهود دین معتبر ابراهیمی زمان بوده است…….
جناب مرتضى، مطمئنيد مرحوم محيط طباطبائى هم از كورش بعنوان ذوالقرنين ياد نموده است ؟! مرحوم علامه طباطبائى هم در تفسير الميزان چنين احتمالى داده
این مطلب را سال 50 مرحوم استادمحیط طباطبایی در برنامه ای که موضوع ان تاریخ قبل از اسلام بود گفت احتمالا مستند انمرحوم تفسیر المیزان علامه بوده است.
ما بایست در کنار فرهنگ دینی، اسلامی خود به فرهنگ ملی ایرانی مان توجه کنیم. مثل مرحوم مطهری. بی توجهی و یا حذف هر کدام می تواند به هویت ما آسیب بزند. انکار ارزش های ملی که کوروش یکی از مهمترین آن هاست همان قدر غیر منطقی است که انکار ارزش های دینی
تردید در اعتبار پاسارگاد نمی تواند بر شخصیت کورش خدشه وارد کند. این قبیل تردیدها در همه جا وجود دارد!
تو کشورهای دیگه الکی میرن تاریخ و هویت درست میکنن . اما امثال شما دنبال اون هستید که اونو انکار کنید . خنده داره
در این دیار دودی
ان داوران دودی شکل
بیهوده سنگ
بیهوده گِل به ساحت مهتاب می زنند
طاهره صفار زاده
مدیر و سردبیر انصاف نیوز
با دکتر مهاجرانی مصاحبه اختصاصی انجام بدهید . کار کردن یادداشتهای او که در وبلاگش قابل دسترسی است لطف ندارد . مرسی
درود بر شما جناب اكبر، خواسته شما خواسته من هم هست، تا چه قبول افتد و چه ….
جالبه که بعضی از کشورها برای خود تاریخ می سازند ولی ما تاریخ خود را کتمان می کنیم
وقتی نوبت به عظمت وشکوه کوروش کبیر برسد همه مورخان هم یهودی میشوند ؟اقای سلمی نمین رویشان نمیشود والا اعتراف میکرد که از کلنگ بدستانی بود که تا تخت جمشید را خراب کنند جالب است که بیشتر پیامبران از قوم یهود بوده اند احتمالا اگر دست اینها باشد استغفرالله خدا هم اشتباه کرده !!؟همین رفقای اقای سلیمی نمین خصوصا اقای جلیلی در مذاکرات ژنو از تاریخ وتمدن وکوروش کبیر برای اروپاییان سخنرانی میکرد!! بقول خانم اشتون فقط سخنرانی میکرد وقتی پایشان به ایران میرسد تاریخ ما را عمدا یادشان میرود وانرا انکار میکنند این اقلیت اندک که کل رایشان 4 میلیون بود نظرشان را به 75 میلیون ایرانی تحمیل کرده اند اعتقاد ودین به جای خود وتاریخ وهویت هر کشور بجای خود . واقعا در چه دورانی زندگی مبکنیم افسوس وصد افسوس که جهل وخرافه پرستی کار ما را به کجا کشانده
به نظرم این اقای سلیمی نمین همچنان در حال و هوای کیهان هوایی است. وقتی احمدی نژاد منشور کورش را نشان می داد کجا تشریف داشتید!؟
آقای سلیمی نمین.. برای افکارت متاسفم.. دشمنی تا کجا؟ البته دلیل صحبت های شما مشخصه.. پرده ها کم کم داره کنار میره.
چواندرتبارش بزرگی نبود نتانست نام بزرگان شنود…