نقدی بر تمجید از سران طالبان توسط تعدادی از نمایندگان
امانالله دهقانفرد، دیپلمات سابق ایران در افغانستان در یادداشتی با عنوان «تمجید از سران طائفهی طالبان توسط تعدادی از نمایندگان، لزوم پاسخ گوییِ مسئولان سیاست خارجی ج.ا.ایران» نوشت:
مقدمه) ورود در حوزهی ماموریتیِ سیاستگذاران خارجی و ماموران امنیتی و اجرایی بدون در نظر گیریِ باید و نبایدهای مرتبط با وظایف قانونی، اداری و انعکاس منطقهای و جهانی. دیدار «رسمی» از حاکمانِ طائفهی نامعتقد به انتخابات سراسری، عاملان انحلال مجالس قانونگذاری و ملی و مخالف با مشورت جمعی و یا مشارکت اکثریت در تصامیم عمومی. تعریف و تمجید عینی از شِبه نظامیان قبیله گرای پشتونی، تحریف و تاویل واقعیتهای فکری و مذهبیِ زندانبانانِ مردمانی با تبار خراسانی، ارائهی تفسیر و تنظیم گزارشات نامنطبق با میادین سیاسی، معادن «آبی» و مخازن «رودخانه»ای و نهایتا تایید ضمنی برخی اقدامات و انحرافات ماموران «طالبان»ی بهویژه در جریان محدودیتسازی برای فارس زبانان و شیعیان مظلوم این همسایهی شرقی، آن هم همزمان با جلوگیری از برگزاری آزادانهی مراسم حسینی و بلافاصله پس از هشدار ریاست محترم جمهور، بهعنوان بالاترین مقام سیاسی و اجرایی در خصوص حقابهی مندرج در توافق نامهی رسمی و … تحقیقا بخشی از نتایج مسافرت چند نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به کابل بوده که با توجه به اثرات منفیِ مقطعی و تاثیرات بعدیِ این حرکت غیرِ لزومی! مطالبی را تقدیم مینماییم.
١) ضمن احترام به جایگاه مجلس و نمایندگان منتخب و محترم آن، اما اصل انجام ديدار با حاكمان غيرمنتخب و نامعتقد به اصول و فروع مردمسالاريِ طالبان تنها يك سويِ ماجراست، طرف ديگر اما اظهاراتی است كه این تعداد اعضای هیات پس از بازگشت به كشور مطرح نمودهاند. مواردي همچون:
- تغيير هويت رفتاریِ سران طالبان و مدعاي گرايش افكار آلوده و دور ريخته شدهي آنان به سمت تفكرات متعالي شهيد مطهري ره، متفكر روشن ضمير جهان اسلام.
- تاييد نمودن دروغ آشكارِ اينان و همراهي با ادعاي بدون دليل در خشكيدن سرچشمه هاي هيرمندرود و فقدان آب پشت سدهاي احداثي و بندهاي انحرافي مسير و مسيل آن.
- ادعاي عدم بروز مشكل براي پيروان امير مؤمنان ع و شيعيان و تمجيد از همكاري با ايشان، علي رغم عدم رسميت دادن به فقه و مذهب جعفري و احوال شخصيه آنان.
كه با كمال تاسف بعضا حتي با ظواهر آشكار صحنه و ميدان متفاوت بوده و بيش از هر چيز ناشي از همان القائات نامنطبقي است كه برخي اشخاصانِ «اینجایی» و اطرافیان «آنجایی»! طي دو سال اخير سعي وافري را بهخرج دادهاند تا آنها را در اذهان و افكار خصوصی و عموميِ مردمان، مسئولان و کارشناسان، نهادينه نمايند.
٢) مرسوم بين كشورهاي داراي مجالس قانون گذاري و متكي به انتخابات و آراي مردمي آن است، وقتي «نمايندگان» مي خواهند براي گفتگو با طرف هاي مقابل مسافرت نمايند به دعوت رئيس پارلمان و يا گروه های دوستی و افراد همطراز خودشان به انجام ماموریت اقدام می کنند. پرسش اساسی در بارهی عزیمت این هیات به کابل اما این است که:
الف) «همتایان» و «همطرازانِ» ایشان در افغانستان چه کسانی بوده و بنا به دعوت کدام نماینده و یا رئیس «پارلمان» ندیده! و کمیسیون نبودهای! عازم پایتخت این کشور جنگ زده شده اند!؟
ب) سران قندهاری و حاکمان فعلی، علی رغم بیش از دو سال روی کار آمدن اما به دلایل مختلفی، توسط هیچ دولت و سازمانی به رسمیت شناخته نشده و حتی از مشروعیت ملی و مردمی نیز برخوردار نگردیده در چنین وضعیتی آیا حضور چندین روزهی این تعداد نماینده و گفتگوهای رسمی با عاملان وضع موجود، معنایی جز رسمیت دادن و مشروعیت بخشیدن به اقدامات فعلی و جنایات قبلیِ آنان نخواهد بود آیا؟
ج) طی دو سال استیلای «سلاح محورانِ» اقلیت پشتونی بر مقدرات ملت افغانستان نه تنها اقدامی برای مشروعیتزاییِ حاکمیت صورت نگرفته بلکه تقریبا تمام قوانین «نیم بندِ» قبلی و نهادهای مدنی نیز تعطیل و تلاش زیادی بر محوریتیابیِ رسومات قبایلی و احیای تفکرات قبیلهای بهعمل آمده و همهی روزنه های امید به آینده روی ساکنان و مردمان مسدود گردیده، در چنین وضعیتی، حضور سئوال برانگیزِ تعدادی اعضای مجلس، معنایی جز تایید اَعمال و افعال آنان نخواهد داشت!؟
٣) بر اساس تمام شواهد، قرائن و مستنداتِ آشكار و پنهان، تمایلات، تفکرات و تعلقات سران «اصلی» طالبان، دقیقا بر عدم تامین منافع مشترک دو ملت مسلمان و مقابله با همکیشان، همزبانان و همسودان کشورمان در افغانستان تنظیم گردیده و بر همین اساس انتظار مردم از نمایندگان، آن هم در ایام باقیمانده از عُمر مجلس فعلی آن است که، روی ناهنجاری های ناشی از حضور میلیونی اتباع خارجی و تبعات جمعیتی، امنیتی، اقتصادی و روانی آن برای جامعهی ایرانی، پیگیری حقآبه و حقوق عامه از روش های فشاری و مسیرهای بین المللی و…، متمرکز گردیده و از انجام چنین اقدامات شائبه برانگیزی خودداری نمایند.
فراموش نکنیم) هیچ فرد برخوردار از کم ترین بهرهی عقل سیاسی، فرهنگی و امنیتی حاضر به پیشنهاد منازعه و یا درگیری با آن سران انسدادی نمی شود. در عین حال اما، زمانیکه همهی فِعل و انفعالات پیرامونی و نَقل و انتقالات بیرونی حاکی از عدم صداقت در گفتار و رفتارشان بوده و شواهد نیز دالّ بر این است که طی نیم قرن گذشته بیشترین ضربه به منافع ملی، اهداف آرمانی و همسویان زبانی و مذهبیِ ج.ا.ایران، از درون مرزهای همسایهی شرقی، دقیقا مربوط به «دو مقطع» زمانی حضور همین اقلیت تحریک شده ی توسط سرویس های منطقه ای و جهانی، می باشد، افکار عمومی و مجامع نخبگانی حق دارند بپرسند اعزام هیات های عالی رتبه ی نهادهای قانون گزاری، سیاسی و …، بصورت پیاپی، آنهم بلافاصله پس از بی اعتنایی و نااحترامی به هشدار ریاست محترم جمهوری، بستن مراکز هلال احمر و کمیتهی امداد حضرت امام ره، و… توسط چه «دست»ها و «بست!»هایی و با کدام اهداف و انگیزه هایی، زمان بندی، سازمان دهی و فرماندهی می شوند!؟
فاعتبروا…
انتهای پیام