جامعهشناسی حضور و استقبال از رونالدو | جنگ استدلال ها و روایت ها
روزنامه هم میهن نوشت:
«کریستین رونالدو» هنوز به ایران نیامده، خبرساز شده بود. انواع اخبار ضدونقیض درباره نحوه حضور او در ایران، تفسیر و تحلیلهای گوناگون درباره این حضور و حواشی آن؛ از انواع جوکها و کلیپهایی که دربارهاش در شبکههای اجتماعی و فضایمجازی ساخته شد تا واکنشهایی که نسبت به خبر تسهیلاتی که برای او لحاظ شده -بهویژه استفاده از اینترنت نامحدود و بدون فیلتر- موجب شد تا پیشازاینکه پایش به خاک ایران برسد، در کانون اخبار و تحلیلها قرار گرفته و قضاوت شود. این یعنی او فراتر از یک فرد و حتی فوتبالیست یا یکی از بازیکنان تیم النصر عربستان قرار داشته و چهبسا گزافه نباشد که بگوییم رونالدو نهفقط یک فوقستاره یا پدیده فوتبالی و ورزشی که یک پدیده اجتماعی و فرهنگی است که از پس واکنشهای مردم یک کشور به حضور او در کشورشان، میتوان دست به جامعهشناسی و مردمشناسی آن جامعه زد. جالب است که این مسئله فقط مختص به ایران و مختصات فرهنگی آن نیست، بلکه رونالدو نه صرفاً بهعنوان یک فوتبالیست که بهعنوان یک فرهنگ و گفتمان فوتبالی و ورزشی (اگر این عنوان درست باشد)، در کشورهای دیگر هم موردتوجه قرار دارد، چنانکه دانشگاه «اوکاناگان» کانادا کلاس جامعهشناسیای بهنام «کریستیانو رونالدو» راهاندازی کرده تا فعالیتهای این بازیکن را بهعنوان واحد درسی تدریس کند. این دانشگاه، واحد درسیای ایجاد کرده که سوژه آن فعالیتهای کریس رونالدو و تاثیرات او در جامعه است. تز ارائهشده برای این واحد درسی بر مبنای درک این مورد بنا نهاده شده که چطور شهرت کریستیانو رونالدو، مرزهای فوتبال را درنوردیده و تاثیرات زیادی روی جامعه گذاشته است. پروفسور لوئیس آگیار که استاد تدریس این واحد درسی در دانشگاه است، درباره ایجاد این کلاس میگوید: «ما همیشه کلاس درس را با رونالدو شروع میکنیم و او محور هر بحث است. بااینحال هرچه کلاس جلوتر میرود، درباره موضوعات گستردهتر و البته مشکلات جامعهشناختی بیشتر و مهمتر بحث میکنیم. این واحد درسی، بررسی زندگی رونالدو نیست». البته این خلاقیت برای اولینبار نیست که در دانشگاههای دنیا رخ میدهد؛ پیشتر دانشگاه استنفوردشایر انگلیس به دانشجویان ورزش، رسانه و فرهنگ، واحد درسی ارائه داده بود که وضعیت «دیوید بکهام» را مورد ارزیابی قرار میداد. همچنانکه در ایران خودمان نیز برخی از شخصیتهای ورزشی بهمثابه الگوها و اسوههای اخلاقی و اجتماعی، شناخته شده و در خوانش فرهنگی ما از «قهرمان» به «پهلوان» تبدیل میشوند. از «غلامرضا تختی» در کشتی گرفته تا «علی دایی» در فوتبال که درباره آنها فیلم، مستند و کتاب نوشته شده و بهتدریج از یک هویت فردی به هویت اجتماعی ارتقاء مییابند.
فراتر از یک رئیسجمهور
رونالدو اما در یک مقیاس جهانی و بینالمللی در چنین موقعیتی قرار داشته و بالطبع نخستین حضورش در ایران بهمثابه یک رخداد اجتماعی شناخته میشود. اگر این حضور چندسالپیش، حتی قبل از شهریورماه سال گذشته رخ میداد، شاید دامنه تاثیرگذاری آن کمتر هم میشد و حضور او در سایه سیاست و التهابهایش قرار نمیگرفت. اغراق نیست اگر بگوییم که حضور او در ایران کمتر از حضور رئیسجمهور یک کشور در سرزمینی نیست. به همین دلیل مسائل امنیتی مرتبط با این حضور اگر دشواتر از تامین امنیت سفر یک رئیسجمهور نباشد، راحتتر هم نیست. کریستیانو رونالدو با بیشاز ۶۰۰میلیون دنبالکننده، بیشترین تعداد دنبالکننده را در اینستاگرام دارد و این خود دلیلی کافی است از تاثیرگذاری او بر افکار عمومی جهانی. او چندسالپیش در نشست خبری پیشاز بازی تیمملی پرتغال، با عصبانیت بطریهای نوشابه را از جلوی خود کنار زد و گفت: بهجای اینها آب بنوشید. همین واکنش موجب خسارتهای مالی زیادی به شرکت کوکاکولا شد. بههمیندلایل گزافه نیست که بگوییم حضور او در ایران نه با یک رخداد فردی که با جامعهشناسی یک حضور قابل تحلیل است. بهویژه اینکه رونالدو بهدلایلی ازجمله رقابتی که سالها با علی دایی بر سر آقای گلی جهان داشت یا مهار پنالتیاش توسط بیرانوند در جامجهانی، در حافظه تاریخی و فوتبالی ما یک فوتبالیست ویژه محسوب میشود که میتواند به میانجی این حضور، به تحلیل فرهنگ عامه در ایران در مواجهه با یک قهرمان ورزشی در ذیل جامعهشناسی سلبریتیها دست زد و ازاینطریق خردهفرهنگهای ایران معاصر را فهمپذیر کرد و توضیح داد. بدیهی است این مسئله در یک یادداشت و گزارش امکانپذیر نیست و میتواند دستمایه یک پژوهش علمی باشد. جمله معروف بیرانوند؛ «چطوری کریس؟»، بعد از مهار پنالتی او خود گواه تاثیرگذاری این فوتبالیست در میان ایرانیان است و حالا باید دید که این کریس چطور با حضورش در ایران میتواند تاثیرگذار باشد. ازاینرو بیهوده نیست که مدعی شویم حضور رونالدو در ایران، حضور یک فوتبالیست نیست، حضور یک فرهنگ و پدیدهای اجتماعی است.
فقر فرهنگی یا فقر تجربه؟
وقتی از رونالدو بهمثابه یک پدیده اجتماعی حرف میزنیم، میتوانیم شیوه مواجهه و استقبال او در ایران را مصداق این سخن بدانیم که حالا خود این استقبال و حاشیههایی که ایجاد کرد بهمثابه یک رخداد اجتماعی و فرهنگی در حال خوانشها و روایتهای گوناگونی است. درواقع حضور رونالدو در ایران و استقبال شگفتانگیز و پرحاشیه مردم از او به جدال روایتها درباره این رخداد انجامید. برخی به سرکوفت و سرزنش مردم دست زدند، برخی از بیبرنامگی و عدم مدیریت نهادهای دولتی در ارتباط با این استقبال نوشتند. برخی هم با مقایسه دو شکل از مواجهه با رونالدو، از دوگانگی رفتار ایرانیان با این فوقستاره فوتبال. یکی مربوط به جامجهانی2018 و شب قبل از بازی ایران و پرتغال که برخی از هواداران ایرانی مقابل هتل رونالدو سروصدا ایجاد کردند تا او نتواند خوب بخوابد و مقابل بازی با ایران کم بیاورد و دیگری مربوط به استقبال ایرانیان از رونالدو جلوی هتل اسپیناس که به یک روز پرماجرا تبدیل شد. گرچه این دوشکل متفاوت از مواجهه با رونالدو میتواند تراژیک باشد اما بهجای تاسف یا خودتحقیری و سرزنش مردم، باید به تأمل در این پارادوکسها و تضادها پرداخت. شکی نیست که تصاویر و فیلمهایی که از استقبال رونالدو در شبکههای اجتماعی و رسانهها منتشر شد، آزاردهنده بود اما بهجای تحقیر مردم، باید به تحلیل مردمنگارانه دست زد؛ به تحلیل فرهنگی این رخداد، نه تحقیر آن. خیلیها از دیروز در شبکههای اجتماعی، نوع استقبال از رونالدو و رفتارشناسی مردم را به «فقر فرهنگی» گره زدند و از حقارت مردم در این ماجرا نوشتند اما واقعیت این است که آنچه میبینیم، نه حاصل «فقر فرهنگی» که بهقول والتر بنیامین، حاصل «فقر تجربه» است؛ مردمی که بسیاری از موقعیتهای زندگی مدرن را تجربه نکردهاند و از امکانهای زیست-جهان مدرن محروم و تحریم بودهاند، در مواجهه با رخدادی تازه نمیتوانند و درواقع بلد نیستند واکنشی عقلانی یا متمدنانه داشته باشند. بهقول داریوش شایگان، ما دچار «اسکیزوفرنی فرهنگی» شدهایم که از زیستن در مغاک سنت و مدرنیته بر ما تحمیل شده و چنین است که بیگانهستیزی و بیگانهستایی، دو روی سکه واکنشهای ما میشوند. هم مرغ همسایه را غاز میدانیم، هم بهقول حافظ میگوییم: «من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد». این تناقضها و تضادهای رفتاری را نمیتوان در حیطه اخلاق فردی فروکاست و دست به قضاوت اخلاقی زد. مواجهه مردم با رونالدو با همه نکات مثبت و منفیاش، یک رخداد اجتماعی است که نیازمند تحلیلهای جامعهشناسانه و تاریخمند است تا دریابیم اگر کژرفتاریای در آن است، چه عوامل اجتماعی و تاریخیای در آن مؤثر بوده و همهچیز را سر مردم آوار نکنیم. مردم ما کمتر از شادیجمعی برخوردار بودهاند بهویژه طبقات فرودست که اتفاقاً بیشترین علاقمندان فوتبال هم از این طبقه هستند. این ذوقزدگیها از حضور رونالدو که به ستاره شهرآشوب در ایران بدل شد ازاینروست که آسمان شهر و کشور ما، نه ستارهباران که بیشتر سوگوار بوده است… یا سوگوار غمهای بیشمار یا سوگوار شادیهای نکرده. آنچه رخ داد، روایتی تراژیک از زندگیهای نزیسته بود. نشانه خفت مردم نبود، انفجار یک حسرت بود؛ حسرت یک زندگی شاد.