خرید تور تابستان

به بهانهٔ واکنش‌های متضاد به استقبال «پرشور و مردمی» از کریستین رونالدو

روزنامه پیام ما نوشت: این حکایت قدیمی را بارها از پدرانمان شنیده‌ایم که مردم در صبح روز ۲۸ مرداد شعار «زنده‌باد مصدق» سر می‌دادند و در عصر «مرگ بر مصدق». صبح‌گاه می‌نوشتند «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم: یا مرگ یا مصدق» و عصرگاه همان روز شعار می‌دادند: «مصدق کله‌‌کدو سیاستت رفت لا‌پتو». تا سال‌ها این حکایت را باور کردیم تا بزرگ شدیم و خواندیم و شنیدیم: آن مردم عصر همان خلق‌الله صبح نبودند. اما به‌راستی مردم ما کدامند؟ آنها که از جان و مال خود گذشتند، زیر تانک و روی مین رفتند تا از «جان و مال و ناموس» هم‌وطنان خود دفاع کنند، یا او که هم‌زمان کالاهای نایاب را احتکار می‌کرد تا ریال و دلار بیشتری به جیب بزند؟

مدیر ساختمانی که پول شارژ می‌گیرد و خانه‌ای چندطبقه را به حال خوب رها می‌کند تا فروریزد، یا همسایه‌ای که جلوی پاگرد خانهٔ همسایه‌اش را جارو می‌کند؟ مهندسی که برای یک خانه در شهر و دو خانه در ده، پای پروژهٔ ماست‌مالی‌شده‌ای را امضا می‌کند، یا آنکه در پی گسل‌های زیرین است تا مبادا تکانی از اعماق زمین، آب را در دل ساکنان بنایی بلرزاند؟
مردم کدامند؟ راننده‌ای که جلوی تو می‌پیچد و حق تقدمت را سلب می‌کند، یا راکبی که صد متر مانده به خط عابر پیاده سرعتش را می‌کاهد تا سالخورده‌ای گذر کند؟ نان‌فروشی که به «افراد نیازمند» به رایگان قرصی نان می‌دهد، یا کاسبی که می‌نویسد: «نسیه ممنوع»؟ رانندهٔ اتوبوسی که در تیغ تیز آفتاب جلوی پایت ترمز می‌کند، یا او که برای بلیطی داده‌نشده با مسافری دست به یقه می‌شود؟
مردم آن کسانی هستند که برای دفاع از حقوق اجتماعی خود و هم‌وطنان‌شان می‌گویند و می‌نویسند و تاوان می‌دهند، یا آنکه حریم امنی را می‌جوید و به نظاره می‌ایستد تا توفان حوادث کِی بیاید و او را با خود ببرد یا نه؟
آنچه شمرده شد فقط بخشی از کنش‌های روزمره‌ای است که هر لحظه در اطراف خود می‌بینیم. اگر به رسم کلاس‌های دبستان آنها را در دو دسته‌بندی کلی «خوب» و «بد» تقسیم کنیم؛ اولی گویایِ یک جامعهٔ انسانی، متعادل، اخلاقی و ایده‌آل است و دومی جامعه‌ای تبه‌کار که هر فرد پا بر شانهٔ دیگری می‌گذارد تا شاید خود را بالا بکشد. اولی جامعه‌ای مشارکتی است و دومی جامعه‌ای رقابتی، آن‌هم رقابتی خودخواهانه، کور و غیراخلاقی که به تعبیر فلاسفه، در آن «انسان، گرگِ انسان است».
پیچیدگی‌های جامعه از اینجا سرچشمه می‌گیرد که همهٔ مردم جزو گروه «خوب»ها و همه‌شان جزو «بد»ها نیستند. جامعه نه کاملاً ایده‌آل و مشارکتی است و نه فقط رقابتی و تبه‌کار. آن چه وضعیت موجود را که تلفیقی از هر دو است، به جامعه‌ای ایده‌آل و انسانی نزدیک می‌کند تلاش‌های فرهنگی و انسانی است. به‌خلاف باور عامیانه‌ای که همه‌چیز را به «کار فرهنگی» احاله می‌دهد، این کار فرهنگی در خلأ، انتزاع و محیطی آزمایشگاهی تکوین نمی‌یابد، بلکه نیازمند محیط اجتماعی مناسب است.
آموزش، رسانه‌های جمعی، فرهنگ عمومی، نظام سیاسی و در شکلی وسیع‌تر نظام اقتصادی-اجتماعی که در آن زندگی می‌کنیم، به محیط اجتماعی ما و پس از آن به فرهنگ ما جهت می‌دهند. «کنش فرهنگی» در یک «فضای اجتماعی مناسب» است که معنا می‌یابد. این فضای اجتماعی گرچه تا سطح بسیار زیادی از مؤلفه‌های کلان جامعه تاثیرپذیر است، اما عاملیت افراد و نقش افراد در ایجاد چنین بسترهایی را نمی‌توان نادیده گرفت. لازمهٔ شکل‌گیری این بسترها «شناخت جامعه» با تمام خوبی‌ها و بدی‌های آن است. نگاه واقع‌بینانه و آسیب‌شناسانه‌ای که هر نوع تبه‌کاری را به‌صرف آنکه توسط انبوهی از «مردم» انجام می‌شود، تأیید نمی‌کند و در مقابل، هر رفتار مثبت و «خوب»ی را لزوماً نمودار کل جامعه نمی‌انگارد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا