واکنش استاد شفیعی کدکنی به «خاطرهپردازی جعلی» سعید حدادیان [+تکمیلی]
کانال تلگرامی استاد شفیعی کدکنی در متنی با عنوان «خاطرهپردازی جعلی» دربارهی ویدئوی منتشرشدهی زیر از سعید حدادیان نوشت:
«این ویدیو به دست ما رسیده است. این رسانه در انتشار جعلیات هیچ ملاحظهای ندارد، چنانکه در انتشار جعلیات مربوط به شاهنامه و ابیات مشهوری که از فردوسی نیست ملاحظهای نداشت.
این رسانه از منتشرکنندگان جعلیات ادبی و فرهنگی حمایت میکند.
بنیادیترین رکنِ کار فرهنگی پیش از هر چیز، اصالت، اصالت محتوا و صحتِ انتساب است.
این خاطرهپردازی از کلاسِ درسِ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی جعلیست. بعد از شنیدن این خاطرهپردازی، تنها واکنش استاد، سر به زیر انداختن، تأسف و لبخند بود.
آنچه از ماجرای بیت در کار گلاب و گل… از محمدرضا شفیعی کدکنی وجود دارد، مطلبیست از ایشان که در کتاب رستاخیز کلمات، صص ۱۸۲-۱۸۰ آمده است و ما با عنوان «حافظ و روضهخوان پیر ده ما» مدتها قبل منتشر کردیم.
آن را بار دیگر اینجا میگذاریم:
حافظ و روضهخوانِ پیرِ دهِ ما
حدود نیم قرن قبل در یک مصاحبه، در ۱۳۴۴، به مناسبتی نقل کردم که روضهخوانِ پیرِ ده ما در روز پس از عاشورا، وقتی به توصیف اسارت اهلبیت و گرداندنِ سَرِ حضرت امام حسین «ع» در بازارِ شام و نیز گرداندنِ حضرت زینب «س» در کنارِ سر بریده و در میان «پرده عماری» میپرداخت این بیت حافظ را با صوت حزین میخواند:
در کار گُلاب و گُل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد
هیچ کس نمیتواند تردید کند که این ابتکارِ او کشف یکی از شبکههای غایبِ متنِ شعر حافظ است. اگرچه بیش از آنکه مصداقِ نگاه ساختاری باشد با هرمنوتیک مشابهاتی دارد.
از این دیدگاه، هر «متن» دارای یک حافظه است. آنچه در ضمیرِ آگاه این متن موجود است، همان است که از صورت آن استخراج میکنیم ولی کشفِ تمامی آنچه در حافظهٔ متن موجود است و آنچه در ضمیر نابهخودِ آن وجود دارد، زمانِ بینهایتی میطلبد. قرائتِ اولیه که از راهِ صورت و روابط اجزای صورت حاصل میشود در حقیقت استخراج ضمیر آگاهِ متن است که بسته است و محدود و آنچه از راه تأمل در ساختار حاصل میشود استخراجِ حافظهٔ مغفول یا ضمیرِ نابهخودِ متن است.
استخراج تمامی آنچه در حافظهٔ متن وجود دارد کار یک تن و یک نسل نیست، کارِ تمامی کسانی است که بالقوه، تا آخرالزمان، با آن متن سر و کار دارند.
هر متنِ هنری عملاً متنی ژنراتیو یا زایا است و متن های دیگر را از درون خود آشکار میکند. در همان مثالِ شعرِ «در کارِ گلاب و گل…» متنِ بیت حافظ چه بسیار متنهای دیگری را که از درونِ خود متولد کرده و یکی از آن بسیارها همین قرائتِ آن روضهخوانِ دهِ ما است.
همین متنِ زادهشده در ذهنِ آن پیرمرد، خود در ذهنِ من و بسیاری کسان که این سخن را از من شنیدهاند تاکنون سبب زایش متنهای دیگری شده است که هرکدام میتواند زهدانِ تولّدِ متنهای دیگر باشد.
به این دلیل هر متن ادبی را یک متن زایا ” generative ” میتوان نامگذاری کرد. هر قرائتِ درست و بافرهنگِ وسیع که بتواند یک شبکهٔ غایب را احضار کند، خود میتواند زاده شدنِ متنِ دیگری تلقی شود که آن متن خود آبستن متنهای دیگری باشد.
بر روی هم، شعرْ محصولِ دو نظام است:
صوتی و معنایی؛ و هر کدام از این نظامهای صوتی و معنایی عرصههای بینهایت تجربه هنرمنداناند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
رستاخیز کلمات، سخن، صص ۱۸۲-۱۸۰»
خبر تکمیلی در سوم مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۲
صفحهی رسانهی فرهنگی استاد شفیعی کدکنی در اینستاگرام در اطلاعیهای نوشت:
«با درود،
بنا بر رسالت حرفهایمان و مرور سخن سعدی که
علم آدمیت است و جوانمردی و ادب
بعد از بررسی پیام چند تن از دانشجویان حاضر در آن جلسهٔ سالهای دور [ ۲۹ آبان ۱۳۸۰]
اعتراف میکنیم آنچه از سخن آقای سعید حدادیان از کلاس درس استاد شفیعی کدکنی بیان شده است «جعل» نیست و عنواندادنِ «خاطرهٔ جعلی» از سوی ما اشتباه بوده است.
در پیشگاه مخاطبان از ایشان بخشش و پوزش میخواهیم.
برداشت و روایت ما از تأسف، سربهزیر افکندن و لبخند استاد شفیعی کدکنی بعد از شنیدن ماجرا -که اسناد آن محفوظ است- ناظر به همین تحریف و پرداختِ غیرواقع بوده است.
بنا بر شهادت دانشجویان حاضر در آن جلسه که پیامهای ایشان در این چند روز به ما رسید،
- پایان دادن کلاس بعد از گریستن
- ترک کردن کلاس توسط استاد بعد از گریستن
- وقوع آن در ایام محرم
- و مدتها گریستن دانشجویان بعد از ترک کلاس از سوی استاد
که در بیان آقای حدادیان رفت، درست نبوده است.
در این چند روز و تمامی مراحل انتشارِ ویدیوی خاطره و توضیحات بعدیاش و این پوزشخواهی، استاد محمدرضا شفیعی کدکنی دخل و تصرفی نداشتند.
از مخاطبان این رسانه به خاطر این اشتباهِ ناخواسته عذرخواهی و نهایت تلاشمان را میکنیم تا به اصالت محتوا و اخلاق در این رسانه خدشهای وارد نشود.
برخیز تا به عهدِ امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
دارالفنا کرای مرمت نمیکند
بشتاب تا عمارت دارالبقا کنیم
شیخ سعدی، مواعظ
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی»
انتهای پیام
« او شاهد بازاری ، این پرده نشین باشد » ؟!!
مشتاقم از محضر خطیب و ادیب و مادح و شاعر بزرگ ، روضه خوان و مدافع حرم و جامعه شناس سترگ حضرت آقای دکتر علی اصغر خان نائینی مشهور به استاد سعید طوسی ، عفواً ، سعید حدادیان سؤال کنم این قرائت در کدامیک از نسخ دیوان حافظ ثبت و ضبط شده است ؟!
صفحه رسانهای شفیعی کدکنی در پستی تازه اینستاگرام اعلام کرد، «آنچه از سخن آقای سعید حدادیان از کلاس درس استاد شفیعی کدکنی بیان شده است «جعل» نیست و عنوان دادنِ «خاطره جعلی» از سوی ما اشتباه بوده است.»
خو یعنی امکان نداشته حتی یک بار هم تو یه کلاس اینو عنوان کرده باشه مگه همه ی اساتید تک به تک روزهای تدریسشونو یادشونه یا تک به تک دانشجوهاشونو یادشونه شاید واقعا چنین اتفاقی یروزی افتاده باشه
اگه جنابعالی سر کلاس بری پای تخته و شروع کنی به گریه و زاری و … یادت میره مگه کلاس درس جای گریه و زاری که هر روز اتفاق بیوفته و به قدری تکراری باشه طرف یادش بره غدر بد تر از گناه این توجیح شما بود
رسانه استاد اعلام کردند که جعلی نیست و از آقای حدادیان معذرت خواستند
انصاف داشته باشید و تکذیبیه این جعلِ ادعایی رو منتشر کنید
صفحه رسانهای شفیعی کدکنی در پستی تازه اینستاگرام اعلام کرد، «آنچه از سخن آقای سعید حدادیان از کلاس درس استاد شفیعی کدکنی بیان شده است «جعل» نیست و عنوان دادنِ «خاطره جعلی» از سوی ما اشتباه بوده است.»
انقدر طول و تفصیل نمیخواست انگار منتظر بودن این قصه رو سعید حدادیان بیان کنه و بعد اینا در جواب انقدر حرافی کنن و تهش در بیاد که استاد شفیعی کدکنی با امام حسین و عاشورا و… اصلاً میونهای نداشته.
بابا ما قبول کردیم واضحم بگید قبول میکنیم.
پیامبر اسلام فرمود خداوند هر کس را دوست داشته باشد محبت حسین بن علی را در قلبش قرار میدهد.
سلام مهراقام حسین جای خود .ولی دروغ. واصرار به نسبت دادن به استاد کدکنی روا نیست .اگر دروغ وارد دانشگاه بشه دروس واقعی وارد نمیشه
صفحه رسانهای شفیعی کدکنی در پستی تازه اینستاگرام اعلام کرد، «آنچه از سخن آقای سعید حدادیان از کلاس درس استاد شفیعی کدکنی بیان شده است «جعل» نیست و عنوان دادنِ «خاطره جعلی» از سوی ما اشتباه بوده است.»
عجب جناب هاشم!!! یعنی طبق استناد شما، الان خداوند عاشق و دوستدار جناب حدادیان و جناب کریمی و جناب ارضی است!؟ ( از باب ادعای نامبردگان مبنی بر محبت شان نسبت به سیدالشهدا «ع»)
صفحه رسانهای شفیعی کدکنی در پستی تازه اینستاگرام اعلام کرد، «آنچه از سخن آقای سعید حدادیان از کلاس درس استاد شفیعی کدکنی بیان شده است «جعل» نیست و عنوان دادنِ «خاطره جعلی» از سوی ما اشتباه بوده است.»
.
محمدرضا شفیعی کدکنی کارشناس فرهنگی نوشت: بنیادیترین رکن کار فرهنگی اصالت محتوا است اما صداوسیما در انتشار جعلیات هیچ ملاحظهای ندارد.
آقای شفیعی،
عمیقاً در اشتباهید زیرا بنیادیترین رکن کار فرهنگی تضاد است آقای سعید حدادیان خاطرهای در صداوسیما تعریف کرده که شما واقعی نمیدانید منطق حکم میکند جنابعالی واقعیت را بیان بفرمایید تا جعلیات برملا گردد و نیاز به تهمت زدن نباشد.
چون شود پردهدری کار نسیم سحری، هرچه در پرده نهان است عیان خواهد شد.
هر که عاشقمنش افتاده و شاعرمسلک، بهر او باد صبا نامهرسان خواهد شد.
سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که همصدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.
اتفاقا آقای شفیعی کدکنی به خوبی زاویه دید روضه خوان پیر دهشان یعنی کدکن از توابع نیشابور را در قبل انقلاب هنگام روضه خوانی در کتاب نقل کرده و به خوبی با ادبیات خودشان آن را ستوده و نقد منفی بر این روضه خوان ده ننموده اند. البته بر روضه خوان 60 سال بعد هم از نظر اصل تفسیر بیت حافظ به واقعه کربلا نقدی وارد نیست و چه بهتر است شاگردان آن دهه استاد صحبتهاي روضه خوان را تایید یا تکذیب کنند تا واقعیت آن کلاس درس روشن شود. البته حقیقت موضوع یعنی داستان روضه خوان پیر ده کدکن در قبل انقلاب را خود استاد شفیعی هم در متن تایید کردند.
تشکر از پایگاه خبری مثل همیشه بی انصاف در نشر نظرات
همین الآن همون کانالی که گفته بوده جعلیه مجددا نوشته با تحقیق از دانشجویان اون زمان مشخص شده این خبر واقعیه و عذرخواهی کرده
لطفا این خبر رو هم پوشش بدین همونطور که خبر دروغ جعلیبودنش رو سریع پوشش دادین
با تشکر از درج خبر تکمیلی
یاد این بیت معروف مولوی افتادم از برداشت سکوت استاد توسط شاگردانشان:
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
در اواخر دهه هفتاد در دانشگاه شریف
استاد ادبیات ما این بیت حافظ را خواند و با حالتی خاص و اشک آلود تفسیر نمود:
غلام پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد
در تفسیر بیت:
پیر را مولاعلی و شیخ را آدم ابوالبشر گرفت.
وعده را نخوردن گندم و به جای آوردن وعده را خوردن نان جو توسط علی تفسیر نمود.
هیچ تفسیری را زیباتر برای این بیت نیافته ام.
آیا امکان ندارد استاد شفیعی این بیت را در نیم سال قبلی در فروردین 80 هم در آن تالار خوانده باشند که بر محرم منطبق است.
آن وقت باید دوستان طرفدار دکتر تکذیبیه دومی هم صادر نمایند!!!
ایا امکان ندارد دکتر شفیعی این بیت را در نیم سال تحصیلی قبل و در فروردین سال 1380 که بر محرم منطبق است هم در ان تالار خوانده باشند. ان وقت باید تکذیبیه دومی هم صادر گردد!!!