ما تحت استعمار روسیه هستیم!
لقمان مداین، نویسنده و پژوهشگر در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «ما تحت استعمار روسیه هستیم!» نوشت:
شهریور ماه مهمی در تقویم سیاسی ایران است، که اگر بخواهیم تحلیل درستی از شرایط کنونی داشته باشیم نباید به سادگی از کنارش عبور کنیم، در تلاطم روزهای حساس انقلاب، خطیب تنها تریبون مردمی، یعنی آقای طالقانی کشته می شود، فکر می کنم روایت فرزندان ایشان کافی باشد که در مصاحبه های مختلف فرمودند پدر طالقانی توسط روس ها ترور شدند(1)، دختر ایشان طاهره خانم طی تحقیقاتی که داشتند متوجه شدند شب قتل، سفیر شوروی همراه با هیاتی خدمت پدر رسیده و به مدت دو ساعت با آقای طالقانی گفتگو می کنند، که روایت شده ایشان تازه دست های خودشان را شسته بودند که برای شام آماده بشوند، روس ها می رسند و ایشان با سفیر شوروی دست می دهد و کمی بعد حالت تهوع گرفته و دچار عارضه قلبی می شود که می گویند انگشتر سفیر آلوده بوده است.
آقا مهدی، آقا مجتبی و طاهره خانم مرتبا فرمودند که درخواست برای کالبد شکافی دادند اما هربار به بهانه اینکه نمی شود پیکر عالم بزرگی مثل ایشان را کالبد شکافی کرد درخواستشان رد می شود.
تلفن هر دو خانه مربوط به ایشان همزمان قطع می شود، یعنی احتمال می دادند پس از آلودگی ایشان مقاومت کرده و به خانه دیگر برود که تلفن هر دو مکان را قطع می کنند، اسناد مخصوص ایشان را از صندوقچه مخصوص می دزدند، محافظ شخصی ایشان آن شب غیب می شود، راننده که باید 24 ساعته حاضر می بود ترک خدمت می کند، چند شب قبل نیز به خانه نزدیکان دستبرد زده و بخشی از اسناد را می برند، به خانه فرزندان ایشان دستبرد زده و به دنبال باقی اسناد می گردند، یعنی ایشان در لیست بودند، ضمن اینکه وقتی حالشان بد می شود، پدر عروسشان که آن شب میزبان بود متوجه قطع شدن تلفن شده و به جای اطلاع دادن به همسایه هایی که مرید آقای طالقانی بودند یا سر زدن به بیمارستان های اطراف به سراغ پزشک امین ایشان می روند که در نهایت هم دست خالی با یک اکسیژن نصفه و نیمه باز می گردند و می بینند کار تمام شده است!
19 شهریور تاریخ کشته شدن ایشان است، اما زمان بندی این ترور اهمیت دارد، درست وقتی که ایشان مواضع بسیار تندی علیه مجاهدین خلق اتخاذ کردند(2) سوژه ترور شدند، مواضعی که ضربه جدی به سازمان زد، حتما می دانید تا آن روز تنها پشتوانه مجاهدین آیت الله طالقانی بود که ناگهان در نماز عید فطر دوم شهریور 1358 ایشان با آنان مرزبندی کرد و پشت سازمان خالی شد و 17 روز بعد هدف قرار گرفت و اگر دقیق تر بخواهم بگویم چنانچه آقای طالقانی زنده می ماندند سازمان نمی توانست دست به سلاح ببرد و مردم را قربانی کند، ضمن اینکه سمپات های مجاهدین هم چشمشان به دهان ایشان بود و طبیعتا میان مسعود رجوی و آقای طالقانی حرف ایشان صاحب جایگاه بود.
اما آیا پدر طالقانی تنها قربانی روس ها بود؟ خیر! برای پیدا کردن پاسخ باید به قریب هفت ماه پیش از وقوع انفجار نخست وزیری برویم، یعنی 27 بهمن 59 که آقای رجایی طی دیداری دیپلماتیک، به تندترین شکل ممکن با سفیر شوروی برخورد می کند(3) و آنها را حامی اصلی جنگ عراق می داند، شوروی را یکی از اصلی ترین تامین کنندگان سلاح عراق معرفی کرده و آنان را بخاطر حمله به افغانستان یک متجاوز جنگی قلمداد می کند، همانجا می گوید که شما کنار ما نیستید بلکه همراه با صدام در مقابل ما قرار دارید و در آن جلسه سفیر شوروی به قدری غافلگیر می شود که قادر به پاسخگویی نیست، در کمتر از یک سال بعد آقای رجایی مورد هدف قرار می گیرد، هشتم شهریور سالگرد انفجار نخست وزیری بود و به باور من ایشان نیز همان مهرماه 59 به لیست ترور شوروی پیوست، حتی آقای خمینی هم روزی که فرمودند چین و شوروی دشمن مردم ما هستند در این لیست جای یافتند(4) و کشمیری حلقه وصل این ادعاست(5). حتما می دانید کشمیری ابتدا قصد داشت آقای خمینی را ترور کند و زمانی که موفق نشد ماموریت او تغییر کرد. همان کشمیری که عضو مجاهدین خلق بود، اما مجاهدین که بود؟ یک پیمانکار امنیتی که از سال 54 رسما با شوروی وارد همکاری شده و این در اسناد منتشر شده اسناد حزب کمونیست شوروی(6) و سخنان مطروحه آقای موسوی تبریزی(7) مشهود است.
حالا که نام کشمیری به میان آمد بد نیست کمی هم از آقای لاجوردی سخن بگوییم، که فارغ از خطاهای جدی، نقش مهمی در برهم زدن بازی شوروی در کشور ایفا کرد، اول شهریور سالگرد ترور ایشان بود، در خصوص اسدالله لاجوردی من همیشه ابتدای مباحثات نکته ای را بصورت ثابت عرض می کنم، فارق از اینکه بخواهیم کسی را تطهیر کنیم، باید منصف باشیم، نکات منفی به کرات گفته شده اما ایشان نکات مثبت نداشت؟ هیتلر در مقابل یهودیان جنایت کرد اما نقاش و معمار خوبی نبود؟ همان هیتلر خود اعتراف می کند که اگر آن روز در آکادمی هنر پذیرفته می شد و مسیر زندگی اش تغییر می کرد، شاید نقاش بزرگی می شد، وقتی سیستم آموزشی او را قبول نکرد و خواست با اجبار او را راهی معماری کند، بزرگترین ضربه زندگی اش را خورد که مسیر او متحول شد، این اعتراف خود هیتلر است(8)، خب باید بگردیم ببینیم نقطه عطف آقای لاجوردی در مقابل مجاهدین کجا بود، چه عنصری در گذشته باعث بروز این حجم از تندی در او گشت؟(9) شما می توانید از اقدامات آقای لاجوردی راضی باشید یا ناراضی، از ایشان نفرت داشته باشید یا بالعکس، اما باید بدانید اگر فقط یک کار توسط ایشان صورت گرفته باشد که برای تاریخ معاصر ایران مهم تلقی شود، آن مدیریت دستگیری محمدرضا سعادتی، سرپل مجاهدین خلق سر قرار با رابط شوروی است، که در آخرین ماموریت بنا بود پرونده محرمانه سرلشکر مقربی جاسوس شوروی را تحویل بدهند و در ازای آن حجم زیادی مهمات و تجهیزات مخابراتی تحویل بگیرند، بعدها از بازجویی سعادتی اطلاعاتی بدست آمد که مشخص شد سازمان مجاهدین خلق از سال 54 به شوروی وابسته شده یعنی دقیقا کمی پس از تغییر ایدئولوژی سازمان!(10)
آن اقدام از این جهت مهم است که اگر ایشان حلقه وصل مجاهدین با شوروی را کشف نمی کرد امروز به سختی می توانستیم دریابیم که روس ها با ما چه کردند و نکته جالب اینجاست که محمدرضا سعادتی در کمتر از یک ماه پیش از انفجار نخست وزیری زبان باز می کند و آقای لاجوردی با دستگیری آقای طریقی و گفتگو با آقای حاتمی، هادوی، تهرانی و نیلی به این نتیجه می رسد که کشمیری اسناد محرمانه اطلاعات را از طریق اکبر طریقی به سعادتی می رسانده است.(11)
اما همین که کشمیری می فهمد لو رفته و همه اعتراف کردند به سرعت در کمتر از یک ماه ترتیب عملیات نخست وزیری را می دهد و از ایران می گریزد. در واقع آخرین ماموریت سعادتی زدن آقای لاجوردی بود که در خط مقدم دشمنان مجاهدین قرار داشت و بازی پیاده نظام های شوروی را بهم ریخته بود.(12)
در خصوص تمرکز آقای لاجوردی بر مجاهدین سخن بسیار است، اینکه حزب جمهوری تصمیم گرفت مجاهدین را به گوشه رینگ ببرد تا آنان دست به سلاح برده و برای همیشه تمام شوند یک تحلیل مجزا است، اما آقای لاجوردی به سرنخ های قوی از نفوذ جدی شوروی در ایران دست پیدا کرده بود، که تمام آن ارتباطات به مجاهدین می رسید، در شرایطی که صدام حمله کرده، ترور و انفجار شدت گرفته، کشور با تحریم دست و پنجه نرم می کند، اوضاع سیاسی نابسامان است، متوجه نفوذ جدی یک کشور دیگر می شوید، شما باشید چه خواهید کرد؟ حتما می دانید سعادتی در 9 آبان 57 به آقای طالقانی گفته بود که به آقای خمینی بگویید: مبادا دست به تشکیل حکومت بزنید! به دست گرفتن حکومت توسط شما موجب رویارویی ما با شما میشود که در انتها شما شکست خواهید خورد. ما دولت خود و اعضایش را انتخاب کردهایم!. خب این سخن بسیار پر مفهوم است که نشان می دهد شوروی حتی حکومت بعدی را هم در محاسباتش برگزیده بود و طبیعی است به هم خوردن این مهم را تحمل نکند.(13)
به باور من آقای لاجوردی از ابتدا که شروع به سوزاندن مهره های شوروی کردند در لیست ترور قرار گرفتند، و بارها تا یک قدمی مرگ رفتند، مثلا طی پژوهش هایی که داشتم در زندان اوین خودروی یکی از کارکنان از مواد منفجره پر شده بود که گویا بنا بوده به زیر اتاق ایشان برده بشود، در نهایت توسط یکی از بازجوها که بر حسب اتفاق خودروی پشتی آن ماشین بوده کشف و ترور خنثی می شود.
انقدر این مساله جدی بود که بعد از ماجرای کاظم افجه ای، آقای لاجوردی از پنجره اتاقش چیزی شبیه به طناب آماده کرده بود که پایین طناب به کف حیاط می رسید، یک وسیله آنجا بود تا اگر از بازجوها کسی چپ کرد و به اتاق ایشان حمله برد بتوانند صحنه را ترک کنند.
و از این موارد بسیار بوده است.
شما ببینید فرزند آقای لاجوردی گله می کنند که دستگاه امنیتی می دانست جان پدر ما در خطر هست، تیم های ترور پشت خانه بارها کمین می کردند ولی کسی حاضر نبود برای پدر ما محافظ بگذارد.(14) خب همین یعنی احتمالا نفوذی هایی پذیرفته بودند که لاجوردی باید کشته بشود.
بازاری ها نقل می کنند تا صدای بلندی می پیچید آقای لاجوردی شتابان از حجره بیرون می آمد و محیط را چک می کرد، رنگ بر رخ نداشت و همین نشان می دهد ایشان هر لحظه خود را در معرض ترور می دانست.
اما ادعای فرزند آقای لاجوردی بسیار بزرگ است، که صد البته با شواهد همخوانی دارد، بیاندیشیم چه کسی در راس کار امنیتی بود؟ سعید امامی! امروز مشخص شده که امامی پدر و مادرش توده ای بودند(15)، بنده نیز طی پژوهش های خود دریافتم که آقای ع-س دست راست سعید امامی بود، اسناد سینه به سینه از امامی داشت، اما چرا بعد از دستگیری امامی، ایشان توسط یک تیم از حجره بازار پارچه فروش ها منتقل می شوند به مکان نامعلوم، و از آن روز تا الان کسی ایشان را ندیده! رهبری دستور پیگیری دادند، بارها جنازه های مختلف نشان خانواده داده شده که این پیکر ایشان هست، ولی خانواده قبول نکردند، فقط یکی از عرفای صاحب نفس که از شاگردان آقای قاضی (ره) بودند و آقای خمینی هم ایشان را می شناخت و متاسفانه امروز در قید حیات نیستند، به نزدیکان آن فرد گفته بودند گمشده شما در مسکو حضور دارد و توسط دوستانش منتقل شده چون در ایران جانش در خطر بود، اگر سراغش بروید کشته خواهد شد، آنجا زندگی جدید دارد با خانواده جدید! خب این خیلی برای ما مهم هست، چرا روسیه باید تا این اندازه نفوذ کند!؟
با این حساب نسبت به سخن کسانی که در داخل سعید امامی را شهید مظلوم می دانستند باید خشنود بود و به فال نیک گرفت، ردپای روس ها را می توان از همینجاها به سادگی دنبال کرد.
اما بازهم ردپای شوروی در ترور چهره های انقلاب به همین جا ختم نمی شود، آقای بهشتی پس از برپایی مناظره با کیانوری حزب توده که از سال 1320 بازوی حزب کمونیست شوروی در ایران به حساب می آمدند و رسوا کردن خیانت آنان به ملت و بی آبرو کردن هرچه بیشتر روس ها(16)، به باور من در همان لیست سیاه ترور قرار گرفت و در کمتر از یک ماه بعد حذف شد که در اسناد آمده جواد قدیری عضو نفوذی مجاهدین خلق شب ترور آقای خامنه ای در 6 تیر 1360 به مرتضی نیلی وعده ترور آقایان خامنه ای و بهشتی را می دهد و می گوید به زودی مجاهدین بر ایران حاکم می شود!(17)
روس ها ده ها سال بود که بنا داشتند ایران را تحت استعمار خود بیاورند، حتی زمانی تیمورتاش قرار بود با کودتا رضاخان را کنار بزند تا به جای مهره انگلیس مهره روس ها بر تخت پادشاهی ایران بنشیند(18)، اما وقتی محمدرضا به سوی امریکایی ها رفت حساسیت روس ها تشدید شد، مثل وقتی که اوکراین به سمت ناتو رفت و روسیه تحمل نکرد، یکی از مهم ترین دلایلش هم پیمان امنیتی شاه با امریکایی ها بود که علیه شوروی صورت می گرفت.(19)
یک پروژه ای بود در ساواک، به نام سالت یک که بخشی از برنامههای وسیعتر به نام پروژههای آیبکس و ژن تاریک بود و زیر نظر نیروی هوایی ایران قرار داشت، خب امریکا از این طریق سرمایه گذاری کرده بود و با قرار دادن تجهیزات خود در نقاط مرزی ایران و شوروی، تا عمق 300 کیلومتری خاک شوروی را شنود و رصد می کرد و با ترفندهای مختلف آنان را مورد تجزیه و تحلیل قرار می داد، شوروی به سرعت این موضوع را متوجه شد و از فرصت تغیر ایدئولوژی در سازمان استفاده کرد و سفارش ترور دو مستشار امریکایی را به مجاهدین داد.
اما آن دو مستشار که بودند؟ این مساله مهمی است که کمتر در این خصوص صحبت شده، حسن حُسنان کارمند محلی سفارت آمریکا در تهران توسط سازمان شناسایی می شود و نقش مهمی در جریان ترور دو مستشار آمریکایی در ۳۱ اردیبهشت ۵۴ توسط تیم وحید افراخته ایفا می کند. البته خود او نیز کمتر از دو ماه بعد یعنی در ۱۲ تیر ۵۴ توسط سازمان کشته می شود.
آن دو مستشار مسئولیت دو سایت شنود تحت نظر سیا در شمال کشور یعنی سایتهای بهشهر و کبکان را برعهده داشتند؛ 2 سایت از 5 سایت آمریکاییها در خجیر، تهران، مغان، بهشهر و کبکان که شوروی را شنود میکردند. محتویات کیف این دو نظامی آمریکایی پس از عملیات ترور در اختیار روسها قرار گرفت.(20)
طبیعی است وقتی امریکا انقلاب را به رسمیت شناخت و رابطه سیاسی جوش خورد شوروی نتوانست تحمل کند، همان امریکایی که بلافاصله بهترین رابطه را با دولت انقلابی آغاز کرد، نمایندگانش اسناد جابجایی لشکر زرهی عراق از مرز اردن به مرز ما را ارائه کردند که ایران آماده حمله صدام بشود،(21) یعنی رابطه امنیتی هم در شرف جوش خوردن بود و باز ایران از کنترل شوروی خارج می شد، پس محرکی نیاز بود تا رابطه ایران و امریکا ضربه بخورد، چه اقدامی قوی تر از حمله به سفارت امریکا.(22)
چریک های فدایی خلق و مجاهدین به عنوان پیاده نظام های شوروی(22) اولین گروه هایی بودند که به سفارت امریکا حمله کردند و سفارت را تحویل دانشجوهای خط امام دادند(23) و جاهلان هنوز هم که هنوزه این شکست بزرگ را جشن می گیرند.
گفتند سفارت امریکا لانه جاسوسی بود، خب مگر سفارت خانه وظیفه رصد کشور میزبان را ندارد؟ اگر رصد نکند، اگر ارتباط مناسب با رجالش نگیرد، اگر تحلیل درستی از احوال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و غیره نداشته باشد چگونه می خواهد مناسباتش را تطبیق دهد؟ این وظیفه هر سفارت خانه ای است، مگر سفارت خانه های ما غیر از این عمل می کنند؟ این یک عرف جهانی است.
رئیس جمهور امریکا به گواه اسنادی که در سال های اخیر منتشر شد به آقای خمینی نامه نوشت و ایشان را عالیجناب خطاب کرد و گفت اطلاعات دقیقی دارد که عده ای می خواهند رابطه دو کشور قطع شود و تقاضا کرد شرایطی فراهم گردد که این مساله با گفتگو حل شود اما پیاده نظام شوروی فقط در سطح چریک های فدایی و مجاهدین خلاصه نمی شد!(24) و این شروع دوران استعمار ایران بود.
امریکا در سال 64-65 سعی کرد در ماجرای مک فارلین یا همان ایران-کنترا، مجددا راهی میان تهران و واشنگتن باز کند، عماد مقنیه هفت امریکایی را به اسارت برده بود و ایران در جنگ با عراق تشنه سلاح بود، یک معامله دو سر برد در حال وقوع بود(25) که شوروی از قصه مطلع گشت و افشا شد. مجاهدین آن روزها پس از فرار مسعود رجوی و کشته شدن موسی خیابانی به عراق رفتند، غرب حاضر نبود آنان را بپذیرد ولی عراق که روزی آقای رجایی با صراحت بیان کرد شوروی بزرگترین حامی آنان در برابر ایران است شرایط ورودشان را محیا کرد تا فصل جدیدی در خیانت قلم بزنند و این حمایت جدی شوروی از صدام و مجاهدین در زمان ماجرا مک فارلین سال 65 روی داد.(26)
پرونده هسته ای ایران همیشه برای روس ها مهم بود، نگاه نکنید این روزها بلاروس می گوید هرکس به اتحاد ما با روسیه بپیوندد سلاح هسته به او می دهیم(27)، طی پژوهش هایی که داشتم دریافتم همان دوران شوروی تلاش کرد با فروش دو کلاهک اتمی به ایران رابطه ما را با جامعه جهانی به بدترین شکل ممکن قطع کند، پیشنهاد دادند تا کلاهک ها به بیابان های عراق اصابت کند تا صدام تسلیم شود و ایران به عنوان پیروز بیرون بیاید، این پیشنهاد از سوی آقای هاشمی به آقای خمینی منتقل شد که ایشان با تندی استفاده از سلاح کشتار جمعی چه شیمیایی باشد چه اتمی را به هر منظور منع کردند، هر چند بعد از فروپاشی مشخص شد آن دو کلاهک قرار نبوده منفجر شود، و صرفا اهداف تله گذاری دیپلماتیک را دنبال می کرده است، بعدها هم با کمک مجاهدین خلق همین اقدام را با افشای پرونده هسته ای ایران انجام دادند(28) که روسیه وارد یک بازی دو سر برد شد، نتیجه این افشاگری چه بود؟ غرب به روسیه امتیاز بیشتر داد تا به ایران کمک نکند، ایران به روسیه امتیاز بیشتر داد تا مخفیانه کمکش کند، ضمن اینکه حق وتو شورای امنیت هم شد یک چوب بر سر ایران که روسیه دستش بازتر باشد، حالا غرب روز به روز فاصله بیشتری از ما می گرفت و باز هم بر وابستگی ایران به روس ها افزوده می شد و تحریم هایی که تا همین امروز نفس کشور را گرفته است.
قدم بعدی مجاهدین، اقدام علیه حسن طهرانی مقدم بود، که باعث کشته شدن ایشان شد(29)، خب طهرانی مقدم که بود؟ در پاییز سال نود که ایشان کشته شد، طرح ساخت سامانه باور 373 که نسخه به روز شده سامانه اس300 بود در دست اجرا قرار گرفت، روسیه حاضر نشده بود سامانه اس 300 را تحویل بدهد(30) و طهرانی مقدم بنا داشت آن سامانه را بومی سازی کند(31)، همزمان پرونده دریافت غرامت از روسیه به دیوان بین المللی رفت(32) و روسیه تلاش داشت از یک سو ایران را از شکایت منصرف کند و در سوی دیگر جلوی ساخت سامانه باور 373 را بگیرد که در نهایت با کشته شدن آقای طهرانی مقدم پروژه چند سال عقب افتاد و باز به سود روس ها شد(33).
بعدها هم نقش مخرب روس ها در جلوگیری از توافق برجام و بیرون کردن ایران از بازار اقتصادی سوریه پیش آمد که آقای ظریف به شیوایی توضیح دادندکه همزمان با فعالیت مجاهدین خلق در کاخ سفید و کنگره، روس ها در متن مذاکرات سنگ اندازی می کردند(34)، یا در خاک سوریه سامانه پدافندی را خاموش می کردند که اسرائیل در بیش از 500 حمله مراکز ایران را بمباران کند(35).
بنابراین باید بدانیم که مجاهدین با آنکه در کنگره امریکا رفت و آمد دارند، یا حتی گفته می شود قبلا دفتر هم داشتند و عموم مقامات ارشد امریکایی بخاطر دریافت کمک مالی های کلان نسبت به آنان گرایش دارند، اما باعث نشده مجاهدین از روس ها دل بکنند و به سمت امریکا بروند.
اشتباه محاسباتی همینجاست، مجاهدین دل نبریده، باور من بر این هست که کاملا حساب شده در امریکا رشد کردند، شما اقدامات بیش از نیم قرن اخیر مجاهدین را آنالیز کنید، هرکاری که کردند به سود روس ها بوده، امریکایی ها بدون اینکه بفهمند دارند در زمین روسیه بازی می کنند، مجاهدین مثل رگ گردن به امریکایی ها نزدیک هست تا هیچ وقت ایران و امریکا رابطه خوبی تشکیل ندهند، ماموریت آنها بر این تعریف شده، غرب اگر خیلی به پیدا کردن وابستگان روسیه حساس هست اول مجاهدین را باید جمع کند، تا امریکایی ها نفهمند مجاهدین عامل روسیه است، رابطه ایران و امریکا جوش نمی خورد و این خطای راهبردی غرب است که گمان می کند ایران به دنبال سلاح اتمی است، اکنون که بلاروس رسما اعلام کرده هرکه به اتحاد ما با روسیه بپیوندد از سلاح اتمی بهره مند می شود هر عقل سلیمی می داند که اگر بنای وقوع جنگ باشد روس ها ترجیح می دهند خودشان بمب را پرتاب نکنند!
حتی وقتی بیشتر زوم کنیم در می یابیم مجاهدین با ورود به فاز مسلحانه توانست به خوبی فضای سیاسی ابتدای انقلاب را تند کرده و برای سال ها مسیر مبارزه مدنی خشونت پرهیز را سلب کند و یک ساختار تک قطبی بیافریند، این مساله تا همین امروز هم ادامه پیدا کرده و هرگاه مردم بی دفاع برای بیان اعتراضات به حق خود به مدنی شکل ممکن اقدام می کنند عناصر این سازمان با ورود به میان جمعیت و خشونت آفرینی بر التهابات دامن زده و فضا را تند می کنند، که این همان سیاست پرسابقه و دیکتاتورانه روس هاست تا فضا را تک قطبی نگاه دارند.
بنابراین ما همیشه از جانب روس ها در ضعف بودیم، دقیق تر اگر بخواهم بیان کنم ما به طرز وحشتناکی تحت استعمار روسیه هستیم! کودتای نرم کردند، فارق از مطالبی که عرض کردم همین که جلوی عضویت دائم دولت مردمی در سازمان ها و پیمان ها را می گرفتند، مانع توافق برجام می شدند، در دوران کرونا حاضر نبودند به دولت واکسن بدهند، یعنی بنا داشتند مردم ایران قربانی کرونا بشوند اما واکسن به دولتی مردمی ندهند و صبر کردند تا دولت مطبوع خودشان به سر کار بیاید تا سیل واکسن را به کشور بریزند، ما را وارد جنگ طلبی و کشور گشایی خودشان کردند، نشان می دهد کودتا انجام شده، یعنی برای ما دولت تعیین می کنند، اگر واقع بین باشیم روس ها به خوبی دریافتند که در ایران با سرنیزه می شود حکومت کرد اما نمی توان روی آن نشست!
پس ابتدا زیر ساخت تسلط به قدرت را فراهم کردند، پای قدرت های دیگر را برچیدند و یک قرن پس از کودتای ناموفق شوروی در به روی کار آوردن حکومت مطبوع خود به سرکردگی تیمورتاش حالا دولتی بر سر کار است که درخت خدمتش! حسابی ریشه دوانده. حتی شما ببینید همیشه از جاسوس هایی که گفته میشه امریکایی یا اسرائیلی یا انگلیسی هستند سخن گفته می شود اما یک بار حرفی از جاسوس های روسی نمی زنند! یک بار اعترافات آنان نشان داده نمی شود! مگر جاسوس با جاسوس فرقی دارد؟ شواهد جدی بسیاری در مورد دخالت روس ها وجود دارد که قابل بیان نیست! ای کاش دولت مردان امروزی شهامت آقای رجایی را داشتند تا در دهان روس ها بزنند! و انقلاب را از شعار نه شرقی نه غربی منحرف نسازند.
منابع:
- خبرآنلاین – 19 شهریور 1396 – 705764
- کیهان – 18 شهریور 1402 – 272696
- فارس – 27 بهمن 1392 – 13921126001456
- پرتال امام خمینی(ره) – صحیفه ج 4 ص 156
- روزنامه هم میهن – 9 شهریور 1402 – نفوذ و عملیات
- تسنیم – 22 شهریور 1393 – 496900
- رادیو فردا – 8 شهریور 1390 – گفتوگوی شهران طبری با عباس میلانی
- دیدهبان ایران – 2 بهمن 1400 – 124796
- کتاب نبرد من – خاطرات آدولف هیتلر – ف 2 ص 36
- یاران امام به روایت ساواک – کتاب ششم – دست نوشته های سید اسدالله لاجوردی
- كتاب «كا.گ.ب در ايران» به قلم كوزيچكين به عنوان سرپل مستقر در ایران
- فارس – 21 اسفند 1396 – 13961109000621
- فارس – 8 تیر 1392 – 13920408000881
- فارس – 9 تیر 1402 – 14020409000206
- مرکز اسناد انقلاب – 1 شهریور 1402 – 8509
- وبسایت عبدالله شهبازی – 24 اردیبهشت 1387
- روزنامه جمهوری اسلامی – 11 اردیبهشت 1362
- فارس – 21 اسفند 1396 – 13961109000621
- خاطرات فردوست – ج 1 ص 53
- وبسایت تاریخ ایرانی – 4 مهر 1394 – ۷۹۴۸
- روزنامه هم میهن – 9 شهریور 1402 – نفوذ و عملیات
- سرای قلم – گفتگوی عبدالرضا داوری و مهدی خزعلی با موضوع 13 آبان
- نشنال اینترست – آگوست 2011 – عباس میلانی
- موسسه مطالعات و پژهش های سیاسی – جاسوس های شوروی
- تابناک – 28 تیر 1397 – 817637
- سرای قلم – گفتگوی عبدالرضا داوری و مهدی خزعلی با موضوع 13 آبان
- موسسه مطالعات و پژهش های سیاسی – بازنگری ماجرای مک فارلین
- شرق – 9 شهریور 1401 – 854847
- فارس – 8 خرداد 1402 – 14020308000282
- مرکز اسناد انقلاب – 20 فروردین 1396 – 805
- انصاف نیوز – 9 تیر 1398 – 177661
- وب سایت یو پی آی امریکا – سپتامبر 2010 – روسیه از قرارداد تسلیحاتی ایران خارج شد.
- ایرنا – آوریل 2012 – 80083185
- تسنیم – 10 خرداد 1392 – 67167
- میزان – 31 اردیبهشت 1395 – 176015
- رادیو فردا – 5 اردیبهشت 1400 – 31222216
- ایرنا – 4 بهمن 1397 – 83182672
انتهای پیام
به نظر می رسد چالش اصلی مبارزه با هژمونی
آمریکا می باشد. از این منظر روسیه برادر بزرگتر
شمرده می شود.
ما ملت ضعیفی هستیم و این راه را برای سلطه و یا
به قول نویسنده استعمار کشور های دیگر هموار
می کند.
داستان خوبی بود اگر توی این سال های بعدش آمریکا را ندیده بودیم