خرید تور نوروزی

مغاک نام‌ها و نشان‌ها | محمدرضا تاجیک

دکتر «محمدرضا تاجیک»، نظریه‌پرداز و استاد دانشگاه در یادداشتی با عنوان «مغاک نام‌ها و نشان‌ها» که برای انتشار در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

یک

تصرف نام‌ها تصرف واقعیت‌هاست. فوکو، دربارۀ این‌که چگونه قدرت با تصرف قواعد تاریخ بر زندگی‌ها مسلط می‌شود چنین توضیح می‌دهد: «بازی بزرگ تاریخ این است که چه کسی قاعده‌ها را تصرف خواهد کرد، چه کسی جای کسانی را که از این قاعده‌ها استفاده می‌کنند خواهند گرفت، چه کسی تغییر چهره خواهد داد تا این قاعده‌ها را تحریف کند و آن‌ها را در معنای وارونه به‌کار گیرد و علیه کسانی که این قاعده‌ها را تحمیل کرده بودند سمت‌وسو دهد، چه کسی با وارد شدن در این دستگاه پیچیده آن‌را به‌گونه‌ای به‌کار خواهد انداخت که سلطه‌گران خود را زیر سلطۀ قاعده‌های خودشان بیابند.

ظهورهای متفاوتی که می‌توان نشان داد، شکل‌های متوالیِ یک معنای واحد نیستند؛ بلکه نتایج جایگزینی‌ها، جانشینی‌ها و جابه‌جایی‌ها، فتح‌های تغییرچهره‌یافته، و برگشت‌های سیستماتیک‌اند. کوندرا، همچون میشل فوکو، معتقد است که تاریخ نه از واقعیت، بلکه از تفسیر ساخته شده است و تفسیر مسلط هم از آنِ نیروهای مسلط است: «هر نشانه/رویدادی پیشاپیش تفسیری از نشانه/رویدادی دیگر است. هدف تاریخ همواره سیطرۀ معنا… بوده است… نگرش کوندرا به تاریخ، نه با سیطرۀ معنا، بلکه با آشوب و بی‌نظمی سروکار دارد…

شکاکیت او به ما می‌گوید که حق با فوکو است: تبیین‌های بدیل لازم‌اند وقتی نظام اقتدارگرا در چکسلواکی بناهای یادبود قهرمانی قدیم را تخریب کرده، نام‌های روسی جدید بر خیابان‌ها نهاده، و در مدارس تبیینِ احساساتی و سرهم‌بندی‌شده از تاریخ چک جعل کرده است، کوندرا داستانش را می‌نویسد تا شک و تردید را همچون یک بدیل در اذهان بیدار سازد. او تاکید می‌کند که رمان شکلی از بیان این شک یا تناقض است. رمان، به ما یاد می‌دهد که حقایق آدم‌های دیگر را درک کنیم و به محدودیت‌های حقیقت خودمان آگاهی یابیم، بنابراین، رمان باید عمیقا غیرایدئولوژیک باشد.

دو

اندیشه‌ورز و کنشگرسیاسی، نوعی خاص از آدمیان است که همچون نویسنده به اعجاز نام‌ها و کلمات ایمان دارد، و باور دارد کلمات می‌توانند ارتباطات انسانی را ممکن کنند، همچون آن ساحره‌ای است که میان واژگان و اشیا فاصله‌ای نمی‌بیند؛ تماس با اسم‌ها را همان تماس با خودِ اشیا می‌داند، و معتقد است وقتی کلمات را از دست بدهی، برای همیشه ارتباطت با جهان قطع می‌شود.

سیاست‌اندیش، همچون نیچه، یکی از ژرف‌ترین اشکال قدرت را مبارزه برای تصاحب نام‌ها می‌داند، و به پیروی از او تکرار می‌کند: «حق سرورانۀ نامگذاری تا بدان‌جا دامنه دارد که می‌توان جسارت ورزید و بنیاد زبان را نیز، همان بنیاد قدرت سروران دانست: آنان می‌گویند «چنین است و چنین» و با یک آوا هر چیز و هر رویداد را مهری می‌زنند و بدین‌سان آن‌ها را همچنین به چنگ می‌گیرند. کوندرا، دربارۀ ماهیت جادوکنندۀ «نام‌نهادن» با نیچه همراه است: «به همین خاطر… کلمات مهم هستند؛ هر رخداد تاریخی یا کشمکش بر سرِ «نام‌نهادن» شروع می‌شود.

ویتنامی‌های جنوبی که علیه آمریکایی‌ها می‌جنگیدند، وطن‌پرست نامیده می‌شدند. افغان‌ها که علیه تجاوز روس‌ها مبارزه می‌کردند، شورشی نامیده شدند. تا آن‌جا که به مسئلۀ «نامیدن» مربوط می‌شود، در مورد یکی (ویتنامی‌ها) اجماع جهانی حول آن رویداد شکل می‌گیرد، و معلوم می‌شود که چگونه افغان‌ها پیشاپیش به فراموشی سپرده می‌شوند: نتیجۀ از پیش مسلم آن است که وطن‌پرستان یک روز کنترل سرزمین‌های کشورشان را به‌دست می‌گیرند، اما شورشیان از شورش خود دست خواهند کشید…. مبارزات افغان‌ها محتوم به شکست بود چون آنان را «شورشی» نامیدند نه وطن‌پرست، و شورشیان جایی در جامعۀ جهانی ندارند. آن‌ها نمی‌توانند دوباره به خانه/وطن بازگردند، مگر آنکه نزد پدر اظهار ندامت و سرشکستگی کنند. (عارف دانیالی، میلان کوندرا، اولیس مدرن)

سه

اما این «نام‌نهادن» تیغی دولب است: نام می‌نهد تا واقعیت ادراک شود و نام می‌نهد تا واقعیت ادراک نشود. اما آن‌که واقعیت را نام می‌نهد باید از اقتدار و مقبولیت و مشروعیت نام‌نهادگی برخوردار باشد، تا آن نام که می‌نهد، بتواند از اذهان متکثر عبور کند و اجماعی بین‌الاذهانی پیرامون خود ایجاد کند. در غیر این‌صورت، هر نام که می‌نهد، نوعی تحریف و تخریب و تصرفِ واقعیت فهم می‌شود، و نوعی مدیریت حالات و کیفیات و سویه‌های ادراکی و شناختی، و به‌تبع، رفتاری آدمیان.

در پرتو این تمهید نظری نمی‌خواهم بگویم گفتمان مسلط در سپهر سیاسی-اجتماعی ایران امروز، به‌گونه‌ای محسوس اقتدار و مشروعیت «نام‌نهادن» خویش را از دست داده است، و در مغاک و مصاف نام‌ها و نشان‌ها گرفتار آمده است.

برای نمونه، اندکی در مصاف بزرگی که بر سر نام‌نهادن بر آن رخداد که در 1401 تجربه کردیم، تامل کنید: میل و ارادۀ قدرت حاکم بر آن است تا این رخداد «اغتشاش» نام و نامیده شود. اما آیا این نام از استعداد ایجاد زنجیرۀ ادراکی-شناختی، یا به بیان دیگر، امکان شستن چشم و ذهن و زبان اکثریت مردم – تا آن ببینند و بفهمند و بگویند که آنان انشاء می‌کنند – برخوردار است؟

بی‌تردید، پاسخ نمی‌تواند مثبت باشد. در این‌جا نمی‌خواهم به صدق و کذب این «نام‌نهادن» ورودی داشته باشم، بلکه تنها می‌خواهم بگویم نظم نمادین حاکم در جامعۀ امروز ما چنان دچار بحران اعتبار یا بحران مقبولیت و مشروعیت و کارآمدی شده که آن نام که می‌نهد، مقبول اکثریت نمی‌افتد و واقعی و حقیقی فهم نمی‌گردد.

این واقعیت را می‌توان در مواردی همچون «حجاب»، «اخراج اساتید»، «انتخابات»، «پیشرفت»، و… مورد مطالعۀ افزون‌تر و عمیق‌تر قرار داد. در وضعیتی چنین، قدرت حاکم با انبوهی از «نام‌نهادن»های گوناگون مواجه می‌شود که چنان ابری از نام ‌انگیخته‌اند و فضای معنایی و تحلیلی و تبیینی جامعه را تیره داشته‌اند که دیگر باید نعش آن شهید عزیز (واقعیت) را برای همیشه به خاک فراموشی سپرد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا