پیشوای همهی مذاهب اسلامی
فاروق قریشی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «پیشوای همهی مذاهب اسلامی» نوشت:
منحصر ساختن امامت و پیشوایی امام جعفر صادق به شیعیان جفایی بزرگ است به دیگر مسلمانان و از آن بزرگتر به خود امام صادق چرا که ایشان به حق امام همۀ مذاهب اسلامیاند. امامان دیگر مذاهب چهارگانۀ فقهی رضی الله عنهم مستقیم یا غیر مستقیم از دانش سرشار و استوار بنیاد آن حضرت که وارث شایستۀ سنت نبوی (ص) بوده بهره بردهاند.
در کلام و تصوف و تفسیر نیز بساری از مشایخ و اساتید و اساطین وامدار علم و حکمتش بودهاند. تفصیل این حکایت در این مختصر نمیگنجد اما همینقدر میتوان گفت که علاوه بر شخصیت پیامبر گرامی خدا امامان اهل بیت نیز اگر درست شناخته و شناسانده شوند رشتۀ وحدت و مودت میان مسلمانانند. متن زیر شاید شاهدی بر همین مدعا باشد.
این نوشتار ترجمۀ بخشی کوتاه است از کتاب “معالم الشریعه الاسلامیه” تالیف علامۀ شهید دکتر صبحی صالح از علمای بزرگ و روشن بین اهل سنت و جماعت.
مذهب جعفری منسوب است به جعفر ابن محمد ابن علی ابن الحسین معروف به امام صادق که در 17 ربیع الاول سال 83 هجری در مدینه به دنیا آمد و در 25 شوال سال 148 در همان شهر درگذشت. قسمت اعظم عمر شصت و پنج سالۀ خود را در دفاع از اسلام و نشر تعالیم آن و نیز مناظره و مباحثه با فرق مختلف اسلامی سپری کرد. پس از درگذشت پدرش امام محمد ابن علی معروف به باقر (در سال 114 یا 117) به مدت بیش از سی سال امامت شیعیان را عهده دار بود. سالهای امامت وی مقارن بود با اواخر خلافت هشام ابن عبدالملک و نیز دوران خلافت ولید ابن یزید، ابراهیم ابن ولید و مروان ابن محمد آخرین خلفای اموی. سالهای باقیماندۀ حیات امام صادق در عهد دو خلیفۀ نخست عباسی یعنی ابوالعباس سفاح و ابوجعفر منصور گذشت. امام صادق همانگونه که شهرستانی از او یاد کرده “دارای دانش سرشار در دین، صاحب فهم و درایت کامل در حکمت، اهل زهد و پرهیز نسبت به دنیا و نیز اهل پارسایی تام نسبت به دلخواستها بود”.
امام صادق دانش خویش را از پدرش امام باقر اخذ کرد که به جهت وسعت و دقتش در علم و دانش بدین نام یعنی باقر خوانده می شد؛ و نیز از جدش امام جلیل زین العابدین. امام صادق با پدر و پدر بزرگش بیش از سه دهه زیست و طی آن همه سال شریک اقسام رنجها و جفاهایی بود که در عهد بنی امیه بر خاندان پاک و مطهر پیامبر تحمیل می شد. همچنین امام صادق در سالهای جوانی خود شاهد مصائبی بود که بر عمویش زید ابن امام سجاد و عموزادهاش یحیی ابن زید وارد آمد.
اهل دانش وقتی سخنی یا روایتی را از امام جعفر صادق نقل میکردند صرفا بدین اکتفا میکردند که بگویند¨”دانشمند ما را خبر داد که…”. همچنین وقتی که منصور خلیفۀ عباسی از وفات وی آگاه شد در بارهاش چنین گفت: “به درستی که جعفر در زمرۀ آن کسان بود که خداوند در بارۀ ایشان گفته است: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا» . وی از آن دست مردمان بود که خداوند وی را برگزیده بود و نیز از پیشگامان در نیکوکاری (سابقون بالخیرات) بود” .
امام صادق در میان برادران خویش خلیفه و جانشین بر حق پدرش امام باقر بود و البته بر جمیع ایشان به فضل و برتری بارز بود چرا که هشیارتر و داناتر از همه و در میان عام و خاص بزرگوارتر و جلیل تر از همه بود. در میان اصحابش شمار راویان مورد وثوقی که از وی روایت کردهاند به چهار هزار تن میرسد. این فقره در نگاه ما امری غریب نیست بلکه ممکن است عکس آن بعید باشد زیرا نزاع پیرامون امامت و عصمت در عصر امام صادق به اوج شدت خود رسید و بنابراین شیعیان را چاره نبود جز آنکه فقط در پی روایات راویانی کاوش کنند که در این زمینه صحت باورها و عقایدشان را اثبات میکرد. به علاوه اهل بیت ورای همۀ اینها داناترین مردم به کتاب خدا و سنت پیامبرش هستند، پس شگفت نیست اگر روی به تعلیم و مناظره و تدریس آورند بویژه زمانی که خلفای اموی قصد کردند ایشان را یکسره از حکومت و سیاست دور نگه دارند.
امام صادق را با فقیهان مسلمان در بلاد مختلف پیوند بود. در شرح احوال ابوحنیفه آمده که منصور عباسی مناظرهای ترتیب داد میان امام صادق و ابوحنیفه به عنوان پیشوای اهل رای و قیاس. در پایان آن مناظره ابوحنیفه که از پاسخهای جعفر صادق در شگفت آمده بود گفت: “داناترین مردم داناترین به اختلاف آرا و نظرات ایشان است”.
از امام صادق جماعتی از تابعان صحابه دانش آموختند. از جمله یحیی ابن سعید انصاری، ایوب سختیانی، ابوعمرو ابن علاء، یزید ابن عبدالله معادی، شعبه ابن قاسم، سفیان ابن عیینه و غیر ایشان را میتوان یاد کرد. چنانکه شهرستانی میگوید “مدّتى در مدينه اقامت كرد، و شيعيان و منتسبين به خود را از علم خود بهرهمند ساخت و بر مواليان و خاصّان خود، اسرار علوم و مخفيّات دانش را إفاضه نمود. سپس به عراق رفت و مدتی نیز در آنجا اقامت کرد اما هرگز مدعی فرمانروایی نشد و در باب خلافت و حکومت به منازعه با کسی برنخاست. البته کسی که در دریای دانش و معرفت غرقه است طمع در رودخانه و جویبار نمیبندد”.
به نظر میرسد منابع و مراجع اصلی شیعیان امامیه در زمینۀ رجال و فهرست آثار بر این نکته اجماع دارند که پاسخهای امام صادق به پرسشهایی که از وی میشده در چهارصد کتاب تدوین شده بود که شیعیان آنها را “اصول چهارصدگانه” مینامیدند. با آنکه تالیفات شیعیان از عهد سلجوقیان و سپس ایوبیان به شدت در معرض نابودی بوده، برخی از آن “اصول” باقی ماند. شاهد و راهنمای ما بر این فقره این است که عالمان شیعی از اوایل قرن چهارم تا نیمۀ نخست قرن پنجم آثار و کتب خویش را بر بنیاد این “اصول” و نیز دیگر آثار برگرفته از آنها تالیف میکردهاند.
روش امام صادق در تشریع-همچون همۀ پیشوایان مذاهب اسلامی- در درجۀ نخست متکی است بر کتاب و سنت و البته طبیعی است که “سنت” در کنار گفتار و کردار پیامبر (ص)، شامل آنچه نیز از اهل بیت روایت شده باشد (چه گفتارها و چه کردارهایشان، چه در تفسیر قرآن و چه در تبیین احکام)؛ زیرا آنچه اهل بیت مطهرین نقل کردهاند از احادیث امام الهدی است که او نیز خود دانش انبوه و سرشارش را از عموزادۀ گرامیاش یعنی فرستادۀ امین خداوند اخذ کرده است. این نکته را سخن امام صادق روشن میکند که فرمود: “حدیثی که من نقل می کنم از پدرم گرفتهام و او از جدم گرفته و جدم از حسین. و حسین نیز از حسن گرفته و او نیز از امیرالمومنین اخذ کرده و حدیث امیرالمومنین حدیث رسول الله صلی الله علیه است و حدیث رسول الله نیز قول خدای تعالی است”.
آنچه در اینجا امام صادق بدان تصریح کرده دقیقا همانندش را امام باقر نیز تصریح کرده است. ابان ابن تغلب که با آن امام سی سال مصاحبت و همراهی داشته حدیثی از امام باقر نقل نکرده مگر آنکه حدیث رسول الله بوده است. در احادث دیگر امامان شیعه نیز چیزی جز آنچه موافق با سنت نبوی است یافت نمیشود. این فقره دلالت بر آن دارد که دانش اهل بیت میراثی است که سینه به سینه از پیامبر خدا نقل شده. بنابراین میتوان گفت از دیدگاه امامان اهل بیت سنت نبوی بلافاصله پس از کتاب خدا در میان منابع قانونگذاری و تشریع جایگاهی بزرگ و والا دارد.
انتهای پیام