نامهی صریح پورنجاتی به خاتمی
احمد پورنجاتی، عضو فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس ششم، در نامهای در صفحهی فیسبوک خود خطاب به سیدمحمد خاتمی نوشت:
جناب خاتمی عزیز!
سلام و احترام؛
میدانی که به خاطر بسیاری ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی و قدر شناسی نسبیات برای اندیشه و فرهنگ و هنر و پاکدستیات، همچنان، دوستت میدارم و برایت احترام قائلم.
میدانم که میدانی، من هرکه را بیشتر دوست میدارم و سرنوشت او برایم مهم است، رکتر و بیتعارفتر، در نقد گفتار و کردار او، دست به کیسه کشی و روشور و مشتمال میشوم. سابقهام را در دیدارهای دو نفرهی آن سالها و برخی جلسات مشورتی که حضور داشتم، داری.
یادت هست که در دیداری که (گمانم) سال ۸۴ پس از ظهور و استقرار معجزهی تمام تاریخ ایران پس از حملهی اسکندر مقدونی – احمدی نژاد – بر سپهر اریکهی قدرت اجرایی با شما داشتم، چه پیشنهاد کردم؟
چیزی در این مایهها: آقای خاتمی! شما از جنس «سیاست» به مفهوم« قدرت» نیستی. سال ۷۶ هم، شبیه «پرویز پرستویی » در فیلم «لیلی با من است»، ناخواسته سرانده شدی به خط مقدم و خاکریز سیاست و دولت. البته، با عزت و سرفرازی نسبی، آن ۸ سال،تمام شد. اما الان، وقت مناسبی ست که با «لیدر شیپی» یک جریان کنشگر سیاسی، وداع کنی و برگردی به عرصهی کنش فرهنگی و اجتماعی. هم در داخل، هم در عرصهی جهانی. دو نتیجهی مثبت دارد این پیشنهاد:
۱- جریان اصلاح طلبی، به جای رانتخواری از نام و وجههی شخصی شما، یاد میگیرد که بدون بند ناف، چگونه میتواند در زمین بازی دوام بیاورد. یا پرورده میشود و توانمندتر، یا از گردونهی بازی، پرت میشود به خاطرات تاریخ.
۲- شما نیز از آماج زد و خوردها و تیر غیب خوردنهای میدان انحصار زدهی سیاست، مصون میمانی اما نه عافیت جویانه. بلکه همچون سرمایهای در مقیاس ملی و فرا ملی.
حرفهای دیگری هم با هم زدیم. هم با کلام و هم با زبان بدن، تایید کردید و دلسوزانه و خیرخواهانه دانستید.
اما، افسوس که: طعم لذیذ در قدرت بودن – حتی با هدف اصلاحگری – به کام بسیاری از همگنان شما، خوش نشسته بود. نگذاشتند، لاین عوض کنید. هنوز هم، در بر همان پاشنه میچرخد!
اینک که شنیدم، نامه ای بالابلند نوشتهاید، بی آنکه بدانم متن آن چیست، اما حدس میزنم که همچنان در «عوالم هورقلیای افلاطونی» و «پسیمیسم» بیحاصل این سالها، در انتظار فرج مینی مالیستیک، باقی ماندهاید.
انگیزهی شخصی شما را جز خیرخواهی برای ایران و ایرانی نمیدانم. و میدانم که بسیار، نگران «آنومی اجتماعی» و « آنارشی کور» و «سرنوشت مبهم آیندهای نه چندان دور» هستید. اما، به رغم همهی این دلواپسیهای بجا، کاش دو خط نامه به ملت بنویسید و اعلام کنید که:
«تا اینجای کار به این نتیجه رسیدهام که کار قیصر را به قیصر و کار خسرو را به خسرو، واگذارم و از عرصهی سیاست، کناره بگیرم. سکوت میکنم. چون، حرفی ندارم. اگر هم دارم، خریداری ندارد. خلاص!»
با دوستداری و فروتنی
انتهای پیام
پورنجاتی تو یک از خود راضی بی ثمر هستی که با یک نخ نازک هم خفه میشوی اما درخواست طناب قطور میکنی
احسنت شاهرخ جان
دقیقا جناب پور نجاتی درست و بجا بیان کرده اند معتقدم تا آدم آبروی دارد باید عرصه ی که هیچکس در آن صادق نیست و هر کس از منافع خود
، در قالب اسلام خواهی و وطن دوستی دم میزند بهتر آن است که با یک خداحافظی شأن و منزلت خود را حفظ کند .
احسنت شاهرخ جان
خاتمی هم مثل ابوموسی اشعری است.پورنجاتی دست بردار از این پیر و پاتال ها.کسی که جنبه ندارد به درد سیاست نمی خوره.کسی که با نظام قهر میکنه بهتره برود تو پستو!
اگرخیلیهاکهشاهدانحرافانقلابازمسیرمستقیمبودندمثلآقایپورنجاتیفکرنمیکردندحالاانقلاباینگونه۱۸۰درجهمنحرفنمیشدوبجایتقویتاسلامکههدفبیشاز۹۸درصدمردمایرانبودحالااسلامازاینسرزمینرختنمیبسد.دروغوریاواختلاسارزشوانصافومردانگیحماقتمحسوبنمیشدحالاتنهاتیریکهدرترکشانقلاباسلامیباقیماندهآقایخاتمیاستاوستکهمی.توانداینکشتیطوفانزدهراازگرداببهساحلبکشانداگرمدعیاندروغیناینتیرآخررابشکننددیگرامیدیبهانقلاباسلامینیستبایدباآنخداحافظیکرداسلامدراینسرزمینبقدریغریبشدهکهشیطانآیتاللهنماییازابربدهکاربانکی۴۰میلیاردخمسمیگیرداینآقاکهاسمشراآیتاللهگذاشتهالفبایاسلامرافراموشکردهیکبدهکارکهازسررسیدبدهیشگذشتهنمیتواندخمسبدهدابتدابایددینخودرااداکندوحجتالاسلامانآپارتمانهدیهمیگیرددیگرچهچیزیازایناسلامماندهکیسرعقلخواهیمآمدحالاگیرمکهآقایخاتمیکنارکشیدوابرویخودرانجاتداداینآبروچهدردیراازاسلاموایرانوخوداودوامیکندآقایاناگرمسلمانیدازاینفرزندفاطمهحمایتکنیدوبهکمکاسلامبشتابید
اضافه کنید..به این مدعیان عربده کش اگر راست می گویید….
اری حقیقتا پورنجاتی از دل ماگفت…اری هیچ انتظاری نداشته باشیداقای خاتمی…تاریخ..نه تاریخ مجعول وبی هویت بی هویتان صدا وسیما…..درباره ات قضاوت خواهد کرد….بگذار نعره بزنند عربده بکشند دروغ بگویند..ولی مردم ایندیارباگوشت وپوستشان می فهمند….بگذار مرندی ها بنویسند(وتازه روییده های بی هویت سربازان ونگهبانان ظلم وستم )…….