چرا نمی انديشيم؟ | احسان شریعتی
احسان شريعتي، استاد و پژوهشگر فلسفه و فرزند دکتر علی شریعتی، در نشست روز فلسفه و همزمان با زادروز پدرش، آغاز فلسفه را دوستي براي راستيپژوهي خواند و گفت: كساني كه فلسفه ميورزند، اولا بايد دوست باشند و بحثهايشان بايد نزاع عاشقانهاي بر سر موضوع باشد. اما فلسفه با خودانديشي شروع ميشود و با تكرار جملات بزرگان نميتوان انديشيد. وقتي ميتوانيم بينديشم كه براي مثال با نقل قول از نيچه (مثلا كوير ميرويد)، فقط به نيهيليسم مدرن و نقد نيچه و هايدگر به سوبژكتيويته بسنده نكنيم، بلكه ريشه شرقي نيهيليسم را نيز در بيابيم كه نيچه به آن نيز اشاره دارد. بنابراين ما خودمان نوعي كويرانديشي و نيهيليسم داريم و اين به خشكي سرزمين ما نيز ارتباط دارد.
اين استاد فلسفه تاكيد كرد: بنابراين مساله كم آبي و آب جدي است. البته ممكن است در آغاز اين موضوع محيط زيستي تلقي شود، اما جنبهاي نمادين نيز دارد و كويري كه ما داشتيم، به قول دكتر شريعتي كه امروز زادروزش است، فقط بحثي جغرافيايي نيست، بلكه به تاريخ ما ارتباط دارد و ما بايد به اين تاريخ بينديشيم. هنگامي كه اين كويرانديشي و نيهيليسم شرقي را موضوع كار قرار دهيم، فلسفه اين جا و اكنون شروع ميشود، يعني در جهان زيستي كه ما بايد در آن خودمان را نقد كنيم. ما در جهان زيستي هستيم كه به تعبيري قرون وسطايي است، يعني هنوز وارد تجدد نشدهايم و در حال گذار از سنت به تجدد هستيم. اما اين گذار با پايهريزيهاي غلطي كه در يك سده گذشته رخ داده، نه فقط از حيث نظري بلكه حتي از حيث عملي توسط نظامهاي حاكم بر ايران رخ داده، صورت گرفته است و وضعيت ما را چنين كرده است.
شريعتي در ادامه گفت: بحث ما از حيث فلسفي اين است كه شرايط امكان طرح پرسش فلسفي در فرهنگ و تمدن ما چگونه است؟ غربيها مدعي هستند كه فلسفه امري غربي است. هايدگر مدعي است كه فلسفه از يونان آغاز ميشود و به آلمان ميرسد. اما سوال ما اين است كه فلسفه در شرق و جهان اسلام چگونه ممكن است؟ فلسفه مدرن در ايران كنوني چه وضعيتي دارد؟
وي گفت: فلسفه با حيرت و كنجكاوي آغاز ميشود و زماني كه پرسش نباشد، فلسفه هم نيست. اما در مورد ما به تعبير هايدگر آنچه پرسشبرانگيز است اين است كه چرا ما پرسشي نميپرسيم؟ در اين زمينه تنها ناداني دخيل نيست، بلكه ترس و طمع نيز حضور دارند. مافياي جهل و طمع و ترس نميخواهند اين پرسش مطرح شود. در حالي كه ما اساتيد فلسفه به طور خاص و دانشگاه به طور عام و نيروي آگاه در جامعه ما مسووليت دارد كه اين اميد را به عهده گيرد.
شريعتي با تاكيد بر مساله محلي ايرانيان گفت: ما بايد بتوانيم به عنوان فيلسوف و دوستدار دانايي صورت مساله را مطرح كنيم. به قول علما زماني كه صورت مساله درست مطرح شود، اصل مساله حل ميشود. اگر ما بتوانيم به مسائلمان (مثل خشكسالي، دروغ و دشمن) به طور فلسفي و درست بينديشيم، در مسير درستي قرار گرفتهايم.
وي گفت: البته در سطح جهاني نيز بيمهاي زيادي هست. در شرايطي هستيم كه يك ميلياردر به منبع اميد مردم بدل شده و اين پارادوكس نشان ميدهد كه در چه كويري زندگي ميكنيم. اين در حوزه سياست مشهود است. اما ما در منطقهمان مسائل ويژهاي نيز داريم كه كمتر راجع به آن انديشيدهايم. مساله مهمتر اين است كه اين مساله محلي با وضعيت جهاني همزماني دارند و اين مساله را پيچيدهتر ميكند. بنابراين وضعيت انديشه در ايران به طور عام و فلسفه به طور خاص ناگوار است. ما متفكر بزرگ نداريم و اينكه چرا فيلسوف بزرگ نداريم، سوال مهمي است. بيم ما اين است كه چرا به مسائل خودمان نميانديشيم؟
شريعتي در پايان گفت: فلسفه و فضيلت ايراني به تعبير نيچه اين است كه راست بگو. متاسفانه ما در ايران كمتر راست ميگوييم و كمتر به مسائل اصلي به شكل راستگويانهاي ميانديشيم. اميدوارم در آينده با شجاعت و خطر بتوانيم راستگويانه و صادقانه به اين پرسشها بينديشيم.
انتهای پیام
مافياي جهل و طمع و ترس نميخواهند اين پرسش مطرح شود. ……..
درسته این مافیای جهل و طمع و ترس ، ریاکار و دروغگو پرور است.