کنش های تجزیهطلبانه و مسئله آزادی بیان
روزنامه همدلی نوشت:
در پی هر اعتراضی و در روزهای نارضایتی مردم نسبت به وضع موجود در بسیاری از کشورها در کنار بحثهای مسالمتآمیز یا حتی تعیین مسیرها برای رفتارهای تندتر و برخوردهای بیشتر برای تغییرات بزرگتر، احتمالاً هستند گروههای قومیتی که بهدنبال تجزیه کشورها میروند و بهدنبال تخریب و یا تغییر وحدت ملی و مرزهای جغرافیایی کشور هستند. در این زمینه و در پی بحثهایی که طی ماههای گذشته و روزهای پس از اعتراضات 1401 بهویژه در فضای مجازی و رسانهای مطرح شد؛ ماهنامه وطن یولی نشست «بررسی و گفتوگو درباره تمامیت، وحدت ملی و حدود آزادی بیان» را با حضور مجتبی مقصودی، استاد دانشگاه و پژوهشگر سیاسی، سعیده پراش، مدرس دانشگاه و فعال فرهنگی، تیرداد بنکدار، پژوهشگر و فعال سیاسی، آریا سلکی، مترجم و پژوهشگر سیاسی و داوود دشتبانی، روزنامهنگار و مدیر ماهنامه وطن یولی برگزار کرد وسخنان مقصودی، پراش و دشتبانی در ادامه میآید.
نگاه روزنامهنگار
نگاه تجزیهطلبانه و مسئله آزادی بیان
داوود دشتبانی
گزارشگر هممیهن
به موضوع تمامیت ارضی و وحدت ملی و حدود آزادی بیان از دو منظر عرف و حقوق مدرن و دیگری تاریخ ملت کهن ایران میتوان پرداخت. از منظر عرف و حقوق مدرن تمامیت ارضی و وحدت ملی جزء خطوط قرمز جوامع توسعهیافته و پیشرفته محسوب میشود، چراکه این موضوع در پیوستگی با خیر و مصلحت عمومیتر قرار میگیرد. به همین واسطه از این دو اصل مهم با دو ضابطه حفاظت میشود. نخست عرف جوامع است که اگر کسی علیه تمامیت ارضی و وحدت ملی کشور سخنی بگوید و اقدامی بکند، در هر جایگاهی باشد، عرف آن جوامع با او برخورد میکند و سخن گفتن علیه تمامیت ارضی و وحدت ملی را برنمیتابد؛ در فرانسه، انگلستان، ایتالیا و آلمان و حتی کشورهای همجوار ما مانند ترکیه عرف جوامع بهشدت به این موضوعات حساس است و اجازه تخطی به کسی نمیدهد.
ضابطه دومی که از تمامیت ارضی و وحدت ملی محافظت میکند، قانون است. این جزء اصول و موازین اولیه قانون اساسی برخی کشورها مثل فرانسه محسوب میشود که کشور را جمهوری تجزیهناپذیر و در مورد فرانسه لائیک معرفی میکند، بنابراین اینها موضوعاتی نیستند که حتی در جوامع پیشرفته در مورد آنها قائل به آزادی بیان بود و همچنان که جمهوری فرانسه به دلیل لائیک بودن با حجاب مخالفت میکند، در مورد تجزیهناپذیری فرانسه نیز به کسی اجازه نمیدهد برخلاف قانون اساسی سخنی بگوید یا اقدامی بکند.
در مورد بحث تجزیهطلبی و خدشه به تمامیت ارضی نکته مهم دیگری وجود دارد و آن این است که این موضوعات همواره پیوستگی زیادی با تروریسم دارند؛ یعنی عمده گروهها و مدعیان تجزیهطلبی، گروههای تروریستی هستند. شما در کمتر جامعهای و با قطعیت میشود گفت در هیچ جامعهای نمیتوانید به این سادگی به یاد دو تروریست، از پایاننامه دانشگاهی دفاع کنید. تروریستهایی که مرتکب قتل و جنایت و خیانت به کشور شدند. در هیچ کشوری نمیتوان به یاد بنلادن پایاننامه دانشگاهی دفاع کرد اینها کاملاً یک اصول بدیهی است که در جهان مورد احترام است. مشخصاً پیشهوری و قاضیمحمد، هر دو، هم فرقه دموکرات آذربایجان، هم حزب دموکرات کردستان در ابتدای تأسیس با هدایت ارتش سرخ شوروی دست به قتل و ترور و جنایت زدند یعنی مخالفین شوروی توسط فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان و با نظارت همین قاضیمحمد و پیشهوری در شهرهای مختلف آذربایجان و مناطقی که جمهوری مهاباد بوده، ترور میشوند. بنابراین حتی در جوامع پیشرفته هم شما زیر عنوان حق آزادی بیان نمیتوانید به این سهولت از این افراد به نیکی یاد کنید، چون کارنامه اینها ترویج خشونت و قتل و جنایت و خیانت به کشور بوده است. مثلاً در آلمان اگر از هیتلر به نیکی یاد کنید هم توسط عرف و هم توسط قانون با شما برخورد میشود یعنی افراد اجازه ندارند از یک فردی که مرتکب جنایت شده به نیکی یاد کنند. این جزو حدود آزادی بیان محسوب نمیشود بلکه نوعی ترویج خشونت و تروریسم و ترویج ضدیت با قانون است. اینها امر نکوهیدهای است که توسط عرف و قانون محدود میشوند.
از منظر تاریخ ملت کهن ایران نیز میتوان به این موضوع پرداخت. ملت ایران برخلاف دولت-ملتهای مدرن از دوران کهن دارای ویژگیهایی بوده که اندیشمندان حوزه ناسیونالیسم چون آنتونی اسمیت ایران و چند ملت را در جهان استثناء میکند و میگوید اینها ملتهای تاریخی و باستانی هستند. ایرانیان از دوران کهن دارای ویژگیهایی بودند و خودشان نیز به آن آگاه بودند که دارای هویت متمایزی هستند و در یک جغرافیایی مشخص که آن جغرافیا هم برای خودشان و هم برای دیگران شناخته شده بود، سکونت داشتند و در متون تاریخی هم به این حدود اشاره شده است. یک تاریخنگاری مثل مقدسی که عربزبان است در عکا در دوران خلافت عباسی بدون اینکه دولتی بر جغرافیای ایران حاکم باشد میگوید ایران شهر سرزمینی است و بعد حدود ایران را بهطور کامل ترسیم میکند و میگوید ایرانیان دارای ویژگیهای خاصی هستند و آن ویژگیها را برمیشمارد و ایرانیان را ستایش میکند. مثالهای اینچنینی زیاد است. ما در یک دورههای تاریخی همزمان میبینیم که چندین نفر در جغرافیای متفاوت از غزنه افغانستان تا شروان قفقاز و آذربایجان، حاکمانی که بر یک منطقهای از ایران حاکم هستند، خودشان را صاحب ملک ایران خطاب میکنند و شاعرانی که اینها را مدح میکنند، این افراد را شاه ایران خطاب میکنند. قطران تبریزی بهعنوان کهنترین سخنگوی زبان فارسی در آذربایجان در یکی از اشعارش حاکم روادیان تبریز را ستایش میکند و بهعنوان اینکه تو شاه ایرانی، درحالیکه در آن سوی ایران هم سلطان محمود غزنوی با عنوان شاه ایران ستایش میشود. یعنی این جغرافیا کاملاً برای حاکمان و شاعران و شنوندگان که مردم هستند، شناخته شده است. هر زمانی هم یک حکومت مرکزی بر کل این جغرافیا حاکم بوده، کسی که علیه حکومت مرکزی قیام کرده و به ادبیات امروزی شورش کرده، هیچگاه مدعی تجزیهطلبی نبودند؛ این نکته جالبی است. یعنی هر کسی که حتی در یک جغرافیای محدودی قیام کرد و شورش کرده، باز هم مدعی کل ایران شده است. یعنی در تاریخ ایران حتی شورشهای منطقهای هم جنبه تجزیهطلبانه نداشتند بلکه مدعی تسلط بر کل ایران بودند. کسانی که مدعی حکومت میشدند و به عبارت دیگر قدرتطلبی میکردند، قدرتطلبیشان هم در راستای تمامیت ایران بوده است. ما در طول تاریخ ایران هم پیش از دوران مدرن تجزیهطلبی به معنای متعارف نداشتیم. یک دیدگاه نادرستی در مورد حمله محمود افغان وجود دارد. محمود افغان نه عنصر خارجی است و نه برای تجزیه شورش میکند. محمود افغان تبعه دولت ایران است و حمله محمود افغان حمله یک خارجی به ایران نیست.
اما تجزیهطلبی چگونه در ایران آغاز میشود؟ تجزیهطلبی در تاریخ معاصر ایران بههیچوجه منشأ و زمینه داخلی نداشته است. شواهد تاریخی این را به ما میگوید که ما هیچگاه زمینه داخلی و میل اجتماعی برای تجزیهطلبی نداشتهایم و این حوادث همواره با اراده و خواست قدرت خارجی ایجاد شده است. سیدجعفر پیشهوری، تا پیش از آنکه توسط شوروی فراخوانده شود و فرمان حزب کمونیست شوروی به او ابلاغ شود که به تو چنین مأموریتی داده شده است، یک فرد کاملاً مرکزگراست. نوشتههای سیدجعفر پیشهوری در روزنامه آژیر و روزنامه آذربایجان جزء لاینفک ایران و روزنامه حقیقت گویای دیدگاههای او در مورد ضدیت او با محلیگرایی و منطقهگرایی و هواداری از دولت مقتدر مرکزی است یا قاضیمحمد یک فرد وابسته به حکومت و رئیس شیر و خورشید مهاباد و یک فرد کاملاً پیوسته به حکومت ایران است و هیچ ادعای تجزیهطلبی تا پیش از آنکه دولت شوروی به آنها این مأموریت را ابلاغ کند، ندارند. بالاخره اگر تجزیهطلبی دارای سابقهای باشد باید این زمینه اجتماعی یک جایی خودش را نشان بدهد.
بنابراین وقتی که تجزیهطلبی دارای منشأ خارجی باشد، آنوقت سخن گفتن از حق آزادی بیان داشتن برای یک دولت بیگانه بلاوجه میشود. چون آزادی بیان در راستای حقوق فردی شهروندان یک دولت است و دستکم وقتی در مورد ایران صحبت میکنیم باید بدانیم ایرانیان میل به تجزیهطلبی نداشتهاند و خودشان را در پیوند دولت-ملت تاریخی کهن دانستند و هرگاه که تجزیهطلبی در ایران کلید زده شده، یک منشأ عامل و محرک خارجی آن را ایجاد کرده است. مثلاً در مورد شیخ خزعل، هرچند که در مورد تجزیهطلب بودن شیخ خزعل تردید جدی وجود دارد، او مدعی انجمن سعادت ایران است یا در مورد میرزاکوچکخان جنگلی او مدعی نجات و سعادت برای کل ایران است؛ یعنی هیچکدام اینها دست کم در سخن ادعای محلی و منطقهای ندارند. پس این ادعا و خواسته کاملاً در معرض تردید قرار میگیرد که آیا اساساً تجزیهطلبی یک میل فردی در این افراد بوده است؟ یا یک خواسته اجتماعی محلی بوده است؟ وقتی ما چنین اسنادی نداریم و آنچه که تاریخ به ما میگوید این است که کلاً اراده و میل خارجی پشت این ادعاها بوده، بنابراین این سوال جدی وجود دارد که آیا مدعیان آزادی بیان آن را برای بیگانه و قدرت خارجی میخواهند؟ آزادی بیان متعلق به ملت و شهروندان است. آیا باید به قدرت خارجی و بیگانه در کشور آزادی بدهیم که عربستان، اسرائیل و آمریکا و ترکیه بیایند در کشور ما جریان تجزیهطلبی راه بیندازند و تحریک کنند؟ بنابراین آزادی بیان دادن به دولت خارجی در کشور هیچ مبنای حقوقی ندارد.
نگاه کارشناس / 1
تمامیت ارضی و ضرورت عبور از مطالعات نظری
سعیده پراش
مردمشناس
کسانی که در رشته انسانشناسی فرهنگی یا مردمشناسی درس خواندهاند، میدانند اعتبار یک پژوهش یا مطالعه علمی این است که بیطرف باشد و قضاوت ارزشی نکند. وقتی ارزشگذاری آن هم ارزشگذاری ایدئولوژیک صورت گیرد قاعدتاً هر پایاننامهای فاقد اعتبار است. از جهت دیگر در مورد تمامیت ارضی و وحدت ملی و همینطور آزادی بیان، این پرسش مطرح میشود؛ آزادی بیان از چه منظری؟ آزادی بیان از منظر ملت ایران، در مورد مفاهیم ملی؟ که بلافاصله به ما که با شبکههای اجتماعی در ارتباطیم، برچسب فاشیست زده میشود. ولی آزادی بیان از طرف کسانی که علیه ملت ایران و تمامیت ارضی ایران صحبت میکنند، پذیرفته شده و گاه دفاع از حقوق بشر تلقی میشود.
بسیاری بر این باورند مفهوم تمامیت ارضی یک مفهوم نوین است و مربوط به دولت-ملتهای نوین و بسیاری هم معتقدند آن عبارت و موجودیتی که شما با نام ملت ایران عنوان میکنید، مفهوم بسیار جدیدی است؛ حتی اگر شما به پیشینه تاریخی آن اشاره کنید.
باید گفت، این قیاس معالفارق است که ما انتظار داشته باشیم در این زمینه عبارات امروزی را بهطور دقیق در منابع کهن پیدا کنیم. همینطور مفهوم قومیت، مفهومی علمی است. رشته تخصصیای به نام اتنولوژی یا قومشناسی وجود دارد، ولی این مفهوم خیلی راحت در بین مردم و در مورد بخش فرهنگهای ایرانی استفاده میشود.
بخشهایی از فرهنگ ایران که به یک کلان فرهنگ وصلاند و در عین اینکه اصل فرهنگ ایران را دارند، دارای ویژگیها و رنگارنگی به جهت پراکندگی جغرافیایی هستند که در تضاد با کلان فرهنگ ایران هم نیست. این بخش فرهنگ است ولی ما میبینیم خیلی راحت از مفهوم قومیت استفاده میشود. ولی ما در زمینه رواج مفهوم تمامیت ارضی در حوزه فرهنگ عامه بسیار ضعیف عمل کردهایم. در صورتی که چپها و قومیتطلبان درباره مفاهیم دلخواهشان در میان مردم صحبت میکنند، ساعتها بحث میکنند ولی ما در مطالعات نظری تا یک جایی پیش میرویم که مطالعات نظری است ولی در زمینه کاربردی دیگر جلو نمیآییم.
موضوعی که من میخواهم به آن اشاره کنم، موضوع نسبتاً جدیدی است که خیلی کمتر درباره آن کار شده است؛ «مفهوم تمامیت ارضی در آیینهای ایرانی با تکیه بر جشن تیرگان». این بررسی، براساس مطالعات ابوریحان بیرونی بر روی جشن تیرگان است. او پژوهشگری پاکدست است. تقریباً همان کاری را میکند که ما مردمشناسها در مطالعات میدانی و مردمنگاری در حال حاضر میکنیم. یعنی مراجعه میکنیم به یک جامعه هدف برای پیدا کردن ریشههای یک آیین، مشاهده میکنیم و آنجایی که مشاهده پاسخ ندهد به حافظه مردم رجوع میکنیم و در حافظه آنها به دنبال ریشهها میگردیم. ابوریحان به نظر من در آثارالباقیه این کار را میکند. یعنی در آثارالباقیه از روش مردمنگاری استفاده میکند و همه آن چیزی را که میبیند و میشنود، ثبت میکند.
ابوریحان برای پیدایی جشن تیرگان دو دلیل را بیان میکند؛ تمامیت ارضی را نهفقط بهعنوان مفهومی سیاسی که بهعنوان مفهومی که دغدغه ملی است، شرح میدهد. نخستین دلیل پیدایی جشن تیرگان را تعیین مرز بین ایران و توران بیان میکند. ما عنوانی داریم به نام چارهجویی فرهنگی؛ گاهی جامعهای به این نتیجه میرسد که یک کاری را به صورت گروهی، ماندگار یا تکرارپذیر کنند که جزء رسومشان شود. جالب است با اینکه آرش کمانگیر در این واقعه بهعنوان یک پهلوان اسطورهای جانش را از دست میدهد ولی ملت ایران در آن برهه زمانی، سوگ برگزار نمیکنند. چون سوگهای ایرانی معمولاً سهساله و هفتساله است و از بین میرود. یا یکسوگ همگانی هر ساله داریم مثل سوگ سیاوش که سوگی کهن است؛ یادگار اسطورههای کهنی چون ایزد شهیدشونده که در تداوم فرهنگی طولانی پیش آمده است. پس این خطر را نمیکنند که این دو آیین را روبهروی هم قرار دهند، چون میدانند که این سوگ به نفع سوگ سیاوش ممکن است به فراموشی سپرده شود.
1. مردم ایران در درازای تاریخ نسبت به مفهوم تمامیت ارضیکاملاً آگاهی داشتند و در یک تمهید برای آن جشن برگزار میکردند تا در خودآگاه و ناخودآگاه ملی نهادینه شود.
2. موضوع دیگر این است که وقتی ما در مورد آیینها صحبت میکنیم، چه آیینهای شادمانی، چه آیینهای سوگ، این آیینها در شمار فرهنگ عامه است و بررسیشان هم در شمار فرهنگ عامه است. بنابراین الزامی ندارد که دنبال مفاهیم نوین سیاسی در گذشته باشیم؛ همین که ریشههای مفاهیمی مانند تمامیت ارضی را مثلاً در آیینها بررسی کنیم، به نتایج جدیدی میرسیم.
آیینها به انسجام گروهی منجر میشود که میتواند به انسجام ملی بینجامد؛ اگر در نوروز یا در آیینهای سوگواری مثل ایام محرم در سراسر ایران حرکت کنید، در بسیاری از روستاهای ما حتی هنوز میدانگاههایی وجود دارد، در نوروز که مردم به عمد در این روز برای رفع کینه و کدورتی که داشتند، آشتی میکنند. در پیش از آیین سوگواری تکیهها آیین آشتیکنان دارند. این میزان انسجام گروهی همواره به انسجام ملی منجر شده؛ که آن چیزی است که ابوریحان به آن اشاره میکند. یعنی مردم ایران نسبت به یک موضوعی واکنش دارند، نه مردم بخشی از ایران، بلکه همه ایرانیان.
خیلی عجیب است که ابوریحان اشاره کرده باشد دقیقاً به مفهوم امروزی ملت. همه ایرانیان روال عادی زندگیشان را کنار میگذارند و تا زمانی که تعیین مرز بین ایران و توران انجام نمیشود، مردم به شرایطی عادی زندگیشان برنمیگردند و وقتی برمیگردند با جشن برمیگردند یعنی درحالیکه میزان انسجام گروهی و ملی به بالاترین حد خودش میرسد. آیینهای ایرانی نماد انسجام گروهی و انسجام ملی هستند. دلیل بعدی که در آثارالباقیه اشاره میشود به روز آیین ملکداری یا آیین سرزمینداری است. در کنار نهاد ملت یک نهاد سیاسی و در واقع در کنار ملتی که مفهوم تمامیت ارضی برایش دغدغه ملی است، نهاد سیاسی قدرتمندی برای دفاع نیاز است.
مورد بعدی که اشاره میکند در ذیل همین مفهوم، مفهوم اقتصاد است. تا زمانی که مفهوم اقتصاد و نهاد اقتصاد سالم و در ارتباط با دولت و ملت نباشد، امکان تنشهای سیاسی و اجتماعی وجود خواهد داشت. بعد از آنها اشاره میکند که این روز برزگران است، یعنی یک دیوانسالاری سیاسی اقتصادی را پشت سر هم مشاهده میکنید و این دیوانسالاری نیاز دارد به یک ساختار اداری یا دیوانسالاری که ثبت و ضبط و منتقل کند؛ یعنی در تداوم باشد. چه اتفاقی برای ما میافتد که این تداوم قطع یا کمرنگ میشود؟
شاید هنوز گمان میکنیم این مفاهیم را باید در حوزه مطالعات نظری نگه داریم، در صورتی که تعرضکننده به مفهوم تمامیت ارضی ایران، همانند آن دانشجویی است که میداند آن پایاننامه از درجه اعتبار ساقط است اما به عمد بسیار عامیانه این موضوع را مطرح میکند و فیلمبرداری میکند و در شبکههای اجتماعی پخش میشود که جامعه را متأثر کند. مدافعین تمامیت ارضی ایران برای پیشگیری باید از حوزه مطالعات نظری پا را فراتر نهاده به مبانی کاربردی توجه بیشتری داشته باشند.
نگاه کارشناس / 2
گزارههای 19 گانه و حدود آزادی بیان
مجتبی مقصودی
استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد
در این نشست از سه مفهوم بسیار مهم بحث و گفتوگو میکنیم که در عین اهمیت و پیوستگی؛ هر یک ظرفیت برگزاری یک جلسه جداگانه را دارند. موضوع «تمامیت ارضی، وحدت ملی و حدود آزادی بیان» در عین داشتن ریشههای تاریخی ولی به مثابه مفاهیمی مدرن ارزیابی میشوند که با شکلگیری دولتهای مدرن ظهور و بروز یافتند. این مفاهیم ضمن تثبیت و جایابی در درون مرزهای ملی، خود زمینهساز بروز تنشها، مخاصمات، جنگها، درگیریها، دعواهای حقوقی- دیپلماتیک، بروز ناآرامی، جنبشهای اجتماعی و سیاسی و انقلابات شدهاند.
منازعه چین و تایوان، جنگ روسیه و اوکراین، جنگ ایران و عراق، جنگ عربستان و یمن، تنش میان عربستان و تعدادی از کشورهای همسایه را در چارچوب حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی و نیز بخش زیادی از جنبشهای اجتماعی و ناآرامیهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران را برای تامین حدود آزادی بیان در چارچوب قانون اساسی میتوان برشمرد.
۱. این سه اصطلاح و مفهوم از مفاهیم و اصول بنیادین و با اهمیت و پربسامد در ارتباط با هر نوع سیاستگذاری است که علاوه بر حوزه سیاستگذاری و اداره کشور، در حوزه علوم سیاسی، حقوق، تاریخ، جامعهشناسی و ژئوپلیتیک از اهمیت شایانی برخوردار بوده و پرکاربردند که بسته به نظر کنشگران اصلی در نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری میتواند هم هدف و هم وسیلهای برای دستیابی به دیگر اهداف نظیر دستیابی به توسعه و دموکراسی گردد.
۲. هر یک از سه مفهوم از پیچیدگیها و ظرافتهای زیادی برخوردارند و در بسیاری از موارد تعریف و حدود و ثغور آن محل اختلاف است. واقعاً حدود و ثغور تمامیت و یکپارچگی ارضی تا کجاست؟ آیا تنها تا مرزهای سرزمینی محدود میشود و یا مرزهای فرهنگی را هم دربرمیگیرد؟ چرا اقیانوس هند برای ایران در دهه 1370 ه.ش در چارچوب تمامیت و یکپارچگی ارضی تعریف میشد؟ پاکسازی خاک عمان از شورشیان جبهه خلق ظفار در همان دهه چرا در چارچوب تمامیت و یکپارچگی ارضی تعریف میشد؟ حد و اندازه وحدت و یکپارچگی ملی کجاست؟ تکثر و تنوع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تا چه حد پذیرفتنی است و از چه زمانی مخاطره و چالشبرانگیز است؟ متر و معیارهای سنجش کدام است؟ حدود و ثغور آزادی بیان کجاست؟ مرزهای قانونی، عرفی، شخصی، اجتماعی؟ و آیا ارائه پایاننامه به شکلی متفاوت و به نحوی غیرمرسوم در چارچوب آزادی بیان میگنجد؛ یا تعرض به وحدت ملی به بهانه بهرهگیری از آزادی بیان است؟
۳. در گذر زمان در همه ابعاد دچار تحول مفهومی و مصداقی شدهاند. توسعهیافتهاند و در مواردی تعمیق و بسط و در مواردی نیز منقبض و تقلیل یافتهاند.
۴. به واسطه انقلاب در عرصههای ارتباطی و اطلاعاتی کل زندگی بشر ظرفیت مقایسهای یافته است. در دنیای امروز هر سه مفهوم بنیادین تمامیت و یکپارچگی ارضی، وحدت و یکپارچگی ملی و حدود آزادی بیان ظرفیت بررسی تطبیقی یافتهاند. در این ارتباط میتوان به مقایسه با دیگران اعم از کشورهای همسایه و کشورهای توسعهیافته؛ و یا مقایسه با وضعیت گذشته و یا در قیاس با انتظارات ارزشی یک ملت پرداخت. نتیجه این رویکرد مقایسهای باعث میشود که گاه جامعه سرخورده شود و احساس مغبون بودن بیابد و گاه احساس سرزندگی و موفقیت نماید.
۵. تمامیت ارضی و وحدت ملی تجزیهناپذیرند. آسیب به یکی آسیب به دیگری است؛ به عبارتی، اصل تمامیت ارضی و وحدت ملی در عصر کنونی بهگونهای درهمتنیده و تجزیهناپذیرند و نمیتوان این دو مؤلفه را از هم تفکیک کرد و بدین لحاظ جداییناپذیرند.
۶. حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی منوط به تعاملات مناسب میان سه ضلع «مردم»، «دولت» با یکدیگر و با «نظام بینالملل» است. رویکرد نامناسب هر یک از اضلاع میتواند تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی را آسیبپذیر نماید.
۷. حفظ تمامیت و یکپارچگی ارضی در جوامع چندقومی در حال توسعه، با همسایگان متعدد و بازیگران منطقهای تجدیدنظرطلب و تجربه تاریخی نامناسب از اهمیت دوچندانی برخوردار است.
۸. حفظ تمامیت ارضی و وحدت و یکپارچگی ملی برای دولتهای قدرتمند بهویژه در ابعاد اقتصادی و توسعهای امکانپذیرتر است تا دولتهای ضعیف، ناتوان و ورشکسته داخلی؛ لذا تجربه عراق، لیبی و ارمنستان در مقابل تجربه ترکیه و اسرائیل قابل تأمل است.
۹. همه دولتها و نظامهای سیاسی در رویکرد حداقلی بهدنبال حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی؛ و گاه در قالب رویکردهای دیگر حتی ارتقاء و بازتعریف بسطیابندهی تمامیت ارضی و وحدت ملی هستند.
۱۰. در یکی از دستهبندیهایی که از نهاد دولت و نظام سیاسی شده است؛ دولتها به دولتهای تجدیدنظرطلب و دولتهای علاقهمند به حفظ وضع موجود تقسیم میشوند. دولتهای تجدیدنظرطلب از وضع موجود ناراضیاند و خواستار نظم جدیدی در جغرافیای سیاسی خویشاند، دولت اسرائیل، دولت چین، دولت آذربایجان، دولت ترکیه کموبیش بهعنوان دولتهای تجدیدنظرطلب ارزیابی میشوند.
۱۱. حتی نظامهای ایدئولوژیک هم نمیتوانند بیاعتنا به تمامیت ارضی و وحدت ملی باشند؛ چنان که در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز بهرغم دارا بودن مواضع ایدئولوژیک، در 8 اصل از قانون اساسی به تمامیت ارضی و وحدت ملی پرداخته است. مثال دیگر دولت ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بوده که بهرغم مواضع بهشدت ایدئولوژیک از تمامیت ارضی و وحدت ملی تحت عنوان حفظ امالقرای سوسیالیستی دفاع میکرد و حتی نسبت به تمامیت ارضی دیگر کشورها به مخاطره انداخته و در مواردی خاک آن مناطق را به سرزمین خود منضم کرد. لیتونی، لیتوانی، استونی و بخشهایی از خاک لهستان در این زمره قابل ارزیابی است.
۱۲. در اهمیت تمامیت ارضی و وحدت ملی همان بس که؛ در قوانین اساسی بسیاری از کشورها، در سوگند رؤسایجمهور و رؤسای دولت، نمایندگان مجلس و… در سیاستگذاریها و… تمامیت ارضی و وحدت ملی پیشبینی شده و میشود و ائتلافها و اتحاد و حتی ضدائتلافها و اتحادها در عرصه روابط خارجی حول این محورها صورت میپذیرد.
۱۳. بستر تمامیت ارضی عینی است و محدوده سرزمینی و ارضی آن قابل احصاء و رؤیت است (از جنس رئال) و بستر وحدت ملی بیشتر امری ذهنی، فرهنگی و اجتماعی است که خود را بیشتر در تاریخ، فرهنگ، اسطوره، زبان متبلور میبیند و با ظهور و بروز دولتهای ملی در دو قرن اخیر تجلی و ظهور و بروز عینی هم یافتهاند و در کنشگریهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قابل رؤیت و ادراک است.
۱۴. درحالیکه وحدت ملی یکی از مؤلفههای اقتدار و امنیت ملی است؛ در عین حال امری نسبی بوده در دنیای متحول کنونی وحدت ملی بهصورت مطلق، تمامعیار و فراگیر بیشتر وهم و خیال است وحدت ملی یکی از مؤلفههای اقتدار و امنیت ملی است و وحدت ملی با توجه به نحوه کارکرد و عملکرد نظامهای سیاسی، رضایت و مشروعیت سیاسی حکمرانان و حاکمیت با ابتناء بر سرمایههای اجتماعی کم و زیاد میشود.
۱۵. نظامهای سیاسی در قبال هر یک از مفاهیم سهگانه تمامیت ارضی، وحدت ملی و حدود آزادی بیان برخوردی گزینشی دارند. نسبت به کشور خود و دیگر کشورها، نسبت به دوستان و متحدین خود و در قبال رقبا مواضع بعضاً متفاوت و گاه متعارضی دارند. مثلاً اعلام موضع کشورهای اروپایی و آمریکا نسبت به رعایت آزادی بیان در ایران و عربستان، نسبت به تمامیت ارضی اسرائیل و ارمنستان و…
۱۶. اگرچه براساس قوانین نظام بینالملل، اصل بر تایید و تثبیت حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی است و مرزها تغییرناپذیرند ولی در مواردی نظام بینالملل و جامعه جهانی در چارچوب حق مداخله بشردوستانه و حمایت از حق تعیین سرنوشت، به تجزیه ارضی کشورها کمک کرده است.
۱۷. مسئولیتناشناسی دولتها و عدم پاسخگویی به مطالبات به حق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و وجود تبعیضات گسترده و دامنهدار، عملاً زمینهساز و محرک تجزیهطلبان و قومگرایان افراطی نسبت به تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی است (تجزیهطلبی، جداسری و تمایلات واگرایانه سیدجعفر پیشهوری ریشه در تبعیضات گسترده و ناکامیهای فردی داشته است که با حمایت اتحاد جماهیر شوروی در اواسط دهه 1320 ظهور و بروز یافت.)
۱۸. ضمن احترام و پایبندی به اصل آزادی بیان؛ هیچ جامعه و نظام سیاسی در جهان امروز؛ حتی در دموکراتیکترین کشورها، تمامیت ارضی و وحدت ملی را به قربانگاه آزادی بیان نمیفرستند و برای آزادی بیان در چارچوب کرامت انسانی و رعایت حقوق دیگران و بهویژه حقوق جامعه ملی خطوط قرمزهایی را تعیین میکنند. در مواردی چون و چرا از کم و کیف تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی کشورها به مثابه یک تابو است و کشورها در این حوزه اجازه مداخله به احدی را نمیدهند.
۱۹. حفظ و تعمیق تمامیت و یکپارچگی ارضی اگرچه محصول قدرت نظامی- امنیتی و توان بازدارندگی دولتها و نظامهای سیاسی است ولی در دنیای امروز نقش ملاحظات دیپلماتیک و بازیگران عرصه دیپلماسی، تعاملات بینالمللی و توان مذاکرهای و چانهزنی اهمیتی به موازات آن دارد.
انتهای پیام