«بعد از توقیف سنتوری تمام شب راه میرفتم و گریه میکردم…»
آرزو امیرخانی در همشهری آنلاین در اسفند ۱۴۰۰ نوشت: در حالی که دوشنبه ۹ اسفند خبری مبنی بر اکران «لانتوری» آخرین ساخته داریوش مهرجویی از سوی شورای صنفی نمایش در فضای رسانهای سینما منتشر شد و موجی از گمانهزنیها را در محافل سینمایی و علاقمندان سینمای مهرجویی راه انداخت با گذشت کمتر از یک هفته و انتشار خبر دوبارهای از سوی سازمان سینمایی مبنی بر حذف این فیلم از چرخه اکران نوروزی، محافل خبری و سینمایی را تحت تاثیر خود قرار داده است. به همین بهانه مروری کردهایم بر سینمای مهرجویی و اثری که طی این سالها در سینمای ایران از خود به جا گذاشته است. کارگردان، نویسنده و مترجمی که خواسته یا ناخواسته نامش با سینما گره خورده و صاحب نظران سینما او را به نوعی آغازگر موج نوی سینمای ایران می دانند.
گاو، آغازی اثرگذار
مهرجویی اولین تجربه سینمایی خود «الماس ۳۳» را با محوریت یک حادثه گانگستری در سال ۱۳۴۶ روانه سینماها کرد. فیلمی با هزینه بالا در تولید که در گیشه چندان موفق نبود و مورد توجه قرار نگرفت. دومین اثر او «گاو» که برداشتی از داستان عزاداران بیل غلامحسین ساعدی است که به واسطه نزدیکی و رفاقت مهرجویی و ساعدی، مهرجویی و سینمای او را به سطحی از محبوبیت رساند که در نظرسنجی های مختلف، همچنان لقب بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص داده است. این فیلم علاوه بر جشنواره فیلم سپاس در جشنواره های سینمایی بینالمللی، برلین، ونیز و شیکاگو، هم به خوبی درخشید.
کارنامه سینمایی مهرجویی پس از گاو با ۳ فیلم «آقای هالو»، «پستچی» و «دایره مینا» مسیر خود را ادامه داد. اگرچه این فیلم ها هم به جز آقای هالو که با فیلمنامه مشترک علی نصیریان و مهرجویی کاراکتر دلچسبی را خلق کرد در فضای سینمای دهه۴۰-۵۰ نتوانست موفقیت گاو را تکرار کند اما حضور مهرجویی جوان با اندیشه هایی تازه و در میان هیاهوی فیلم فارسی ها گام های ماندگاری را در تاریخ سینمای ایران و در مسیر فیلمسازی مهرجویی به جا گذاشت.
مهرجویی که پس از انقلاب و تا سال ۶۵ اثر مهمی را تولید نکرده بود در همین سال با کمدی «اجاره نشینها»، بازگشتی باشکوه به سینما داشت. این فیلم که در گیشه بسیار موفق بود و در پنجمین جشنواره فیلم فجر هم به ۷ نامزدی دست پیدا کرد، نبض شرایط اجتماعی روزگار خود را در دست داشت.
آخرین سال های جنگ، ورود اجباری ساکنان مناطق جنگ زده به تهران، حاشیه نشینی، تنوع زیست اجتماعی و رونق آپارتمان نشینی در شهرهای بزرگ در کنار بازیهای به یادماندنی عزت الله انتظامی، حمیده خیرآبادی، اکبر عبدی، سیاوش طهمورث و رضا رویگری، اجاره نشینها را به پدیده ای در سینمای ایران تبدیل کرد که همچنان از منظرهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و … قابل بررسی و نقد و نظر است. در حقیقت سینمایی که تا قبل از این فیلم به اقتضای شرایط جنگ و انقلاب، تمام قد در خدمت فیلمهای جنگی، حماسی یا معناگرا بود با روایت طنازانه اجاره نشین های مهرجویی فصل تازه ای را در سینمای ایران برای ورود به فیلم های اجتماعی باز کرد.
سینمای فلسفی و شوریده هامون
مهرجویی از معدود فیلمسازان صاحب سبک ایرانی است که علاوه بر درک شرایط روز جامعه سعی کرده مضامین فلسفی و انسانگرایانه خود را با تنوع و رنگارنگی خاصی در فرم و پرداخت روانه سینما کند. هامون در سال ۶۸ نمونه بارزی از این تنوع است که بعد اجاره نشین ها و بدون هیچ زنجیره ارتباطی با آن، مهرجویی را به اوج رساند.
«هامون» را به درستی می توان یکی از نخستین فیلمهای روشنفکرانه سینمای ایران به حساب آورد که علاوه بر خرق عادت ماجرامحور بودن سینمای آن زمان، ملودرامی شخصیتمحور خلق می کند که با مایههای سورئال فراتر از گیشه و فروش قابل توجه، از منظر اجتماعی هم جریان ساز می شود. برخی منتقدان هامون را فصل متفاوتی در کارنامه سینمایی مهرجویی می دانند که می تواند دیگر آثار او را به قبل و بعد از خود تقسیم کند.
مهرجویی درباره ایده اولیه هامون بارها تاکید کرده که ایده اصلی آن را از «ترس و لرز» کی ار کگارد گرفته و دلش میخواسته روایتی سینمایی از پارادوکس عشق و عقل روی پرده بیاورد. هامون داستان شخصیتی به نام حمید هامون است که همزمان با آغاز شک و تردیدهای فلسفیاش در باب عشق و ایمان با همسرش مهشید هم بر سر ادامه زندگی مشترک و عشق جنونآمیزش به دیواری بلند میخورد.
گفتنیتر اینکه با هامون در واقع بازیگری در قد و قواره خسرو شکیبایی به سینمای ایران معرفی شد و حمید هامون در قاب یکی از محبوبترین کاراکترهای تاریخ سینمای ایران باقی ماند. سکانس معروف هامون و دیالوگ «این زن حق منه…» را میتوان از معدود برشهای فراموش نشدنی سینمای ۵۰ سال گذشته سینمای ایران به شمار آورد.
هامون در هشتمین جشنواره فیلم فجر علاوه بر دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اصلی زن برای بیتا فرهی و جایزه ویژه هیئت داوران، موفق به کسب یازده نامزدی سیمرغ و به دست آوردن ۵ سیمرغ بلورین در رشتههای بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای خسرو شکیبایی، بهترین فیلمنامه، بهترین تدوین و بهترین فیلمبرداری شد.
مهرجویی با آغاز نیمه اول دهه هفتاد، رویکردی زنانه را به سینما آغاز می کند. جریانی تازه نفس که تا قبل از آن جایگاهی برای زنان در کاراکترهای اصلی در سینما قایل نبود. «بانو»، «سارا»، «پری» و «لیلا» چندگانههایی زنانه که داستان خود را از دریچه چشم شخصیت زن روایت میکند. سوژههای اجتماعی این ۴ فیلم در ادامه سینمای او و با رگه هایی فلسفی بدون سر دادن شعارهای گل درشت و سانتی مانتالیسم در دفاع از حقوق زنان در بستر ملودرام هایی باورپذیر از آنها دفاع یا به عبارت ساده تر به آنها می پردازد. هر چند به جز «پری» که در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای مهرجویی به ارمغان آورد بقیه تنها در جشنوارههای خارجی مورد توجه قرار گرفتند.
مهرجویی در سال ۱۳۷۶ فیلم متفاوت «درخت گلابی» را هم ساخت که به گفته برخی منتقدان در واقع نسخهای مردانه و ترکیبی از چهار فیلم زنانه مهرجویی است. این فیلم علاوه بر بر شانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر در چند جشنواره خارجی هم حضور موفقی را تجربه کرد.
به سمت عام گرایی
مهرجویی در اواخر دهه ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰، مضامین فلسفی و عمیق را در سینمای خود کنار گذاشت و با هدف جذب مخاطب عام سینما چرخش قابل توجهی به سمت گیشه کرد. «میکس» و «بمانی» از نمونه آثاری هستند که به نظر می رسد بیشتر با داستان های سرراست خود برای سنجش وضعیت سینمای ایران و ذائقه مخاطب راهی سینما شدند.
دهه هشتاد را می توان دوران اوج دوباره سینمای مهرجویی دانست او با آزمون و خطای دو فیلم قبلی خود در سینما در نیمه اول دهه ۸۰ دو فیلم مهم و تاثیرگذار سینمای ایران «مهمان مامان» و «سنتوری» را روانه سینما کرد. دو فیلمی که به زعم منتقدان مهرجویی اجاره نشینها را در ذهن مخاطب عام سینما زنده کرد و موفقیت قابل توجهی را نصیب او و سینمای ایران کرد.
مهمان مامان با اقتباس از داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی که به عنوان یک کمدی آبرومند و انسانی او را با بدنه سینمای ایران و فروش گیشه آشتی داد، یادآور فضای خانوادگی اجارهنشینها و آدمهایی است که بنا بر شرایطی ناخواسته دور هم جمع شدهاند تا مشکلاتی را از سر راه یکی از این آدمها بردارند.
سنتوری اما سرانجام دیگری پیدا میکند این فیلم با الهام از «عقاید یک دلقک» هاینریش بل تراژدی عاشقانه سیاهی است از تضاد آشکار سنت و مدرنیته در جامعه ایرانی که منجر به سقوط هنرمند یا بهتر است بگوییم هنرمندان میشود. سنتوری با صدای محسن چاوشی و آلبوم ماندگار او اگرچه به دلیل توقیف اکران و در نهایت قاچاق با حواشی فراوانی همراه شد و اتفاقات تلخی را برای سازندگان آن رقم زد اما مهرجویی را همچنان به عنوان فیلمسازی اثرگذار درتاریخ سینمای ایران ثبت و ماندگار کرد. این دو فیلم همچنین ظرفیتهای تازه و کمتر دیده شدهای از نسل جوان بازیگران همچون پارسا پیروزفر، امین حیایی و بهرام رادان را هم به سینما معرفی کرد.
دورانی برای افول
شاید به درستی بتوان گفت که داریوش مهرجویی پس از سنتوری و با آغاز دهه ۹۰ دوره تازهای از افول در مخاطب شناسی سینمای ایران را تجربه کرده و علاقمندان خود را بر سر دوراهی نامطلوبی قرار داده است. در میان ۴ فیلم اخیر مهرجویی اگرچه «نارنجی پوش» و «چه خوبه که برگشتی» در قیاس با «آسمان محبوب» و «اشباح» به لحاظ ایده پردازی و بازیگران وضعیت بهتری دارند اما کام منتقدان و علاقمندان سینمای مهرجویی را شیرین نکرده است. شاید این گزاره که مهرجویی رنجیده و شوریده بعد اتفاقات تلخی که برای سنتوری افتاد همانطور که خودش در مصاحبه ای صریح گفته بود که «از سینمای جدی دوری خواهد کرد و دیگر برایش مهم نیست چه اثری در کارنامه اش ثبت می شود» مسیری تازه را انتخاب کرده است.
سایه شوم سنتوری
به هر ترتیب یکی از اتفاقات امیدبخش سینمای این روزها اکران آخرین ساخته مهرجویی «لامینور» است. «لامینور» با تهیه کنندگی رضا درمیشیان جوان و حضور علی نصیریان و علی مصفا با همان فضای موسیقایی تجربه شده در سنتوری، دومین فیلم مهرجویی درباره موسیقی با آهنگسازی کریستف رضاعی و خوانندگی کاوه آفاق است. این فیلم در حالی که ۸ سال از شروع ساخت آن می گذرد بنا بر اعلام شورای صنفی نمایش قراربود از ۱۸ اسفند روی پرده سینما برود که با اعلام سازمان سینمایی مبنی بر اینکه «تاریخ پروانه نمایش فیلم مهرجویی در دولت قبل صادر شده و به همین دلیل منقضی است.» از اکران نوروزی جاماند.
اگرچه روز بعد محمدرضا فرجی در گفتوگو با ایسنا در پاسخ به ابهامات این خبر بیان کرد: «لامینور» باید دوباره پروسه دریافت پروانه نمایش را طی کند. این فیلم در اکران نوروزی نیست و به زودی با تعامل با تهیه کننده پروانه نمایش ان صادر میشود.» اما تشابه اتفاقاتی که برای اکران سنتوری رخ داد و حالا دوباره دامن لامینور را گرفته، نگرانیهایی را برای سینماگران وجود آورده است. فراموش نکنیم که سنتوری نیز پروانه نمایش گرفته بود و در آستانه اکران جلوی نمایش عمومی آن گرفته شد. وقتی هم که توقیف و نسخه قاچاق آن منتشر شد، فرامرز فرازمند تهیه کننده سنتوری سکته کرد و درگذشت و در نهایت فیلم به شکلی محدود در شبکه نمایش خانگی توزیع شد.
به هر ترتیب روند تصمیم گیری ها در چینش فیلم های اکران نوروزی و حذف «لامینور» تا آنجا پیش رفت که داریوش مهرجویی با انتشار ویدئویی خشم خود را از این اتفاق بدون پرده پوشی نشان داد. مهرجویی در بخش هایی از این ویدئو که بازتاب های بسیاری در میان سینماگران و فضای رسانه ای کشور داشته با تاکید بر عبارت تامل برانگیز من معترضم، گفته است:«
– من معترضم. این پروانه نمایش فیلم لامینور من است. این شیر نیست، گوشت نیست، که بگویید تاریخش گذشته است.
– شما به من پروانه نمایش دادید؛ چرا زیر قول خودتان میزنید؟ مرد نیستید. مردانه رفتار کنید.
– فیلم هایم را توقیف کردید. یکی را اصلا مفقود کردید.
– دو سال، سه سال روی یک فیلم کار کنیم و بعد بیرون بیاندازیم؟ کی هستید شما؟ پشت پرده مثل اشباح حکم صادر میکنید.
– دیگر نمیتوانم تحمل کنم. من میآیم و به همراه دستیارانم در وزارت ارشاد تحصن میکنم. تا حقم را نگیرم ول نمیکنم.
وزارت ارشاد؛ وزیر محترم! به حرف من گوش بده. من دیگر نمیتوانم. میخواهم بجنگم. بیایید بزنید من را بکشید. این سینه من. من را بکشید ولی من حقم را میگیرم.»
همچنین بازخوانی و مرور روایت مهرجویی از دوران پس از توقیف سنتوری در گفتگویی که با محمد تاجیک(خبرنگار سینما) داشته است هم شاید تلنگری باشد برای درک بهتر وضعیت این روزهای بزرگان سینمای ایران. مهرجویی درآن روزها به این خبرنگار گفته بود: «من از طریق این فیلم تجربههای بسیار تلخ و بیمارگونهای را طی کردم از همان اول که به دلایل ناموجه جلوی اکرانش گرفته شد همه چیز در من سرکوب شد فیلمی که میتوانست اکران موفقی در داخل و خارج داشته باشد و کلی اتفاقات خوب را برای خیلیها باعث شود بیجهت زندان شد و هدر رفت. من برای اولین بار مجبور شدم پیش روانکاو بروم چون تا مدتها تمام شب بیدار بودم. مدام راه میرفتم و گریه میکردم خلاصه که به کل دیوانه شده بودم. در سن و سالی که از من گذشته تک تک این اتفاقها مثل پتک به روح و جسمم ضربه میزد…»
انتهای پیام
میگند روزنامه های اصلاح طلب زودتر میدونستن میخواد این اتفاق بیفته نظرتون چیه؟
آه و افسوس که چه زود دیر می شود…..
تسلیت چه واژهء ضعیفی است در این غم سترگ
این جورتوقیف فیلم های سینمایی برمیگرده به مافیای بودن این صنعت که نزدیک به ۳۰ساله سینمای ایران را هم به لجن کشیده خیلی از تهیه کننده گان موفق رانابودکردچندنفری خودکشی کردند
باور نکردنی بود خبر مرگ جان گداز مهر جویی و همسرش به کدامین گناه کشته شدند .پس کوامنیت اقتصاد فرهنگ امنیت همه در هم کوبیده شده از همه بیشتر اعتماد عمومی مردم نسبت به حکومت کاملا فرو پاشیده
مهرجویی را چند روز پیش نکشتند همان روزی که فیلمهایش را توقیف کردند کشتن