گفتگویی کمتر دیده شده از هایده که سال ۸۴ از منتشر شد
دویچه ووله نوشت:
صداى آلمان: خانم هایده، از چه زمانی شروع به خوانندگی کردید، چه کسی شما را تشویق به اینکار کرد و بالاخره آیا خوانندگی را نزد استادان فن آموختید یا اینکه خیر؟
هایده: من خواندن آواز و تصنیف را از طریق رادیو و شنیدن صدای بانوی آواز ایران، خانم دلکش، آموختم. ولی بعد، وقتی تصمیم جدی گرفتم برای شروع فعالیت هنری نزد استاد تجویدی و فرهنگ شریف و استاد عبادی آواز کار کردم و چندماهی هم برای آقای ناصری خواندم. اما در اصل این چیزی ذاتی و خانوادگی بود که در وجود من بود و از راه گوش بهتر می توانستم یاد بگیرم.
صداى آلمان: وقتی آدم زندگی هنرمندان مملکتمان را مورد بررسی قرار میدهد به این نتیجه میرسد که هنر غالبا در خانوادهی آنها ارثی بوده است. آیا در خانوادهی شما هم چنین حالتی وجود داشته، با توجه به اینکه خواهر شما، خانم مهستی، هم از صدای خوب و خوشی برخوردارند و جزو خوانندگان معروف و سرشناساند؟
هایده: بله، اتفاقا در خانوادهی ما صدا ارثی بوده و پدرم یکی از هنردوستان واقعی بود که به موزیک کشورمان عشق میورزید و اغلب روز و شبها را با و موزیسینهای خوب و خوانندگان میگذراند. و من در آن خانواده بدنیا آمدم و از بچگی یاد گرفتم که به موزیک گوش بکنم و البته در خون من هم بود و خداوند هم با لطفاش به من صدایی داد که امروز میتوانم در حضور شما بنشینیم و بهرصورت ملت ایران و هنرمندان من را بعنوان یک هنرمند قبول داشته باشند.
صداى آلمان: اینطور که من شنیدم، مادر شما هم از صدای خوب و خوشی برخوردار است؟
هایده: بله، مادرم و خالهام صدای خوبی داشتند.
صداى آلمان: خانم هایده، اینجا صحبت خواهر شما، خانم مهستی، بمیان آمده است. آیا شما خواهرتان را بعنوان یک رقیب سرسخت ملاحظه میکنید یا اینکه خیر؟ مقصودم اینست که آیا تا بحال در خودتان دیدهاید که خواهرتان را بعنوان یک رقیب حساب کنید؟
هایده: باید بگویم که من یکی از کسانی بودم که خواهرم را به خواندن تشویق کردم، برای اینکه خود من از بچگی میخواندم. فکر میکنم ۱۲ ساله بودم که حتا برای خواندن آواز تمرین میکردم. آنوقتها، خوب، مهستی ۴ سال از من کوچکتر است و آنوقتها من به او یاد میدادم که تصنیف بخواند. وقتی که بصورت جدی کار را شروع کردیم، هیچوقت با هم رقابت نداشتیم و سعی میکردیم همیشه ایراد کارهایمان را بگیریم و توصیهی همدیگر را قبول میکردیم، برای بهتر شدن کارمان.
صداى آلمان: شما اول وارد رادیو شدید یا خواهرتان؟
هایده: من اول وارد رادیو شدم، ولی متاسفانه به دلایل گرفتاریهای خانوادگی، اینکه شوهر من نمیگذاشت صدای من از رادیو پخش بشود. صدای من فقط یکبار از رادیو پخش شد و بعد هم جلوی نوار گرفته شد، ولی من چون علاقمند به خواندن بودم، دچار بیماری شدم. در واقع راه را اول من باز کردم و بعد مهستی شروع کرد و بعد از یکسالونیم دوسال من دوباره شروع کردم به خواندن.
صداى آلمان: از چه زمانی وارد رادیو شدید و اولین ترانهای که اجرا کردید چه نام داشته و ساختهی چه کسی بود؟
هایده: اولین آهنگی که من خواندم از ساختهی استاد تجویدی بود با شعری از شادروان رهی معیری. در برنامه ی از گلها که اسم تصنیفاش «آزاده» بود.
صداى آلمان: تا آنجا که من اطلاع دارم شما ترانههای بسیاری خواندهاید. کدامیک از آنها بیشتر بر روی خودتان اثر گذاشته و حتا برخی اوقات بیاختیار آن را زمزمه میکنید؟
هایده: همین ترانه آزاده. چون شادروان رهی معیری خیلی روی این تکیه داشت و بهرکسی نمیداد این تصنیف خوانده بشود. نمیدانم دلیلش چی بود.
صداى آلمان: دلیلش واضح است، صدای خوب و خوش شما.
هایده: خوانندههای خوش صداتری قبلا بودند که مایل بودند این تصنیف را بخوانند، ولی خوب، خوشبختانه نصیب من شد و من، با این تصنیف قدم گذاشتم به کار هنری. شاید هم سبباش این باشد که این تصنیف در من اثر بسیاری دارد. دلیل دیگرش را نمیدانم. بهرصورت شنوندگان خودشان قضاوت میکنند که این تصنیف، آهنگ و تنظیمکردنش واقعا چیزیست استثنایی و وقتی هم، خودم آنرا میشنوم دگرگون میشوم. من کارهای گلها را ترجیح میدهم به کارهای امروزی.
صداى آلمان: شما در کنار ترانههای اصیل ایرانی، ترانههای، بقول معروف، «جاز» هم خواندهاید. نظرتان در مورد این دو شیوهی موسیقی چی هست و بیشتر تابع کدامیک از آنها هستید؟
هایده: مسلما کار من، کار اصلی من کار اصیل ایرانیست و من ترجیح میدهم دنبال کار خودم را بگیرم. ولی همانطور که خدمتتان عرض کردم، ما دستمان اینجا یکخرده خالیست.
صداى آلمان: آیا شما شخصا شعر و آهنگهایتان را انتخاب میکنید یا اینکه دیگران میسازند و شما فقط اجراکننده هستید؟
هایده: نه، من خودم دخالت دارم در شناختاش و شعر را میدهم شاعر عوض بکند و آهنگهایی را که مطمئن نیستم خوب بتوانم اجرا بکنم یا به صدای من نخورد قبول نخواهم کرد. من خودم در این مورد خیلی وسواس دارم.
صداى آلمان: مقصود من اینست که شما خودتان سفارش میدهید؟ مثلا، فرض کنید، به شاعر سفارش میدهید که من یک شعری میخواهم در وصف بهار، نوروز و اینها…
هایده: و به آهنگسازم میگویم دلم میخواهد در مایهی شور برایم بسازی و یا در مایهی شور ما میتوانیم تصنیف سنگین داشته باشیم، میتوانیم ریتم شش و هشت داشته باشیم، بقول خودمان، و در اینکارها، بله، من خودم دخالت میکنم و از آنها میخواهم که برایم چه جوری بسازند.
صداى آلمان: آيا خودتان تا بحال آهنگی ساختهاید؟
هایده: بله، ملودی خیلی به ذهنم میآید، ولی، چون واقعا از نظر علمی به آن پایه نرسیدهام که بتوانم فورا به نت تبدیلاش کنم در ضبط صوتی که کنار دستم هست زمزمهاش میکنم، خصوصا آهنگی اصیل و کلاسیک خودمان را. اغلب آهنگهایی هم که در حال حاضر از من شنیده میشود، خودم دستکاریاش میکنم و به آهنگساز ایده میدهم. روی شعری که گفته میشود حال و هوای شعر را میبینیم که در کدام دستگاه اجرا بشود. بله، خودم این ذوق را دارم، ولی متاسفانه هیچ نوع سازی را نمیتوانم بزنم.
صداى آلمان: خانم هایده، صدای کدامیک از خوانندگان ایرانی، اعم از اینکه از دنیای ما رفته یا در قید حیاتاند، بر روی شما اثر گذاشته و تا چه اندازه کارشان را میپسندید؟
هایده: بارها این سوال از من شده. من به صدای خانم دلکش واقعا عشق میورزیدم و از طریق صدای خانم دلکش، می توانم واقعا بگویم، هنر را یاد گرفتم. از آقایان به صدای آقای محمود خوانساری بسیار علاقمند بودم، که صدای محمود یک صدای خاصی بود، یک غمی در آن بود، یک احساس عجیبی در آن بود که کم نظیر بود. و به صدای گلپایگانی هم که البته علاقهی خاصی داشتم. همانطور که اطلاع دارید، همکاری بسیار زیادی هم با ایشان داشتم.
صداى آلمان: خانم هایده، وظیفهی هنرمندی مثل شما در قبال اجتماعاش چیست؟ آیا معتقدید هرچه مردم خواستند باید به آنها بدهید، یا اینکه هنرمندی، مثل شما، باید مردم را بدنبال خودش بکشد و چندقدمی از مردم جلوتر باشد؟
هایده: دوتا جواب دارم برای سوالتان. اول اینکه، اگر مردم نبودند و خواستهی مردم نبود، من نمیتوانستم امروز هایده باشم و یک هنرمند شناخته شوم. ولی در این دوره از زمان سعی میکنم که مردم را بدنبال خودم بکشانم و به مردم آنچیزی را که احساس میکنم، که خود مردم هم احساس میکنند، بصورت آواز و شعر عرضه بکنم و این یک بیداری، یک هشداریست برای تمام ایرانیهایی که در غربت زندگی میکنند و مشتاق وطنشان هستند.
صداى آلمان: خانم هایده، من سوال دیگری ندارم. اگر شما فکر میکنید برای شنوندگان مطلبی گفته نشده است بیان کنید.
هایده: برای یکایکتان دلم تنگ شده، برای مملکت عزیزم ایران، برای هوایش، برای خاکش، برای کوچههایش، برای همه چیزش. آرزو میکنم که انشااله روزی خودم را در قلب همهی عزیزانی که در مملکت هستند ببینم. فقط میتوانم بگویم، به امید آنروزی که برگردم به ایران، در میدان شهیاد، با صدای خودم، بدون میکروفون، بدون موزیک برای همهی هموطنانام بخوانم و همانجا، در کنار آنها به زندگیام خاتمه بدهم
انتهای پیام