آینده «منازعات حماس و اسرائیل» چه خواهد شد؟/ یادداشت الکساندر پالمر
سایت اینترنتی مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در گزارشی به قلم الکساندر پالمر، محقق پروژه تهدیدهای چندملیتی به موضوع آینده منازعات حماس و اسرائیل پرداخته است.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا از سایت مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی؛ روز هفتم اکتبر، حماس یک حمله چندجانبه را به جنوب اسرائیل آغاز کرد- که صدها کشته و 150 نفر گروگان روی دست اسرائیل گذاشت. اسرائیل هم در جواب با محاصره کامل نوار غزه، اعلان جنگ و البته حملات هوایی بیامان صدها کشته برجای گذاشت. نتیجه این درگیریها به گفته مقامات اسرائیلی و فلسطینی چند هزار کشته و هزاران زخمی و بیخانمان و آواره در اسرائیل، غزه و کرانه باختری بوده است.
این حمله در تاریخ حماس بیسابقه بوده و از این نظر روزهای آینده میتواند نقطه عطفی بالقوه برای آینده اسرائیل، فلسطین و کل منطقه قلمداد شود. در این میان تنها چیزی که در این مرحله واضح است، پاسخ سخت اسرائیل است اما فارغ از شکل دقیق این پاسخ، این نیز مشخص است که این دور از درگیریها ممکن است پیامدهایی به دنبال داشته باشد که ابعاد کامل آن به طور واضح در ماهها یا سالهای آینده مشخص خواهد شد.
پرسش شماره یک: این درگیری چه تفاوتی با بحرانهای قبلی دارد؟
پاسخ شماره یک: حماس قبلاً هم دست به حملات موشکی، نفوذ در شهرکهای اسرائیلی و … زده است، اما مجموع تمام حملات حماس از سال ۲۰۰۷ به بعد به اندازه این حمله تلفات نداشته است. در حقیقت بیش از 3200 موشکی که نیروهای دفاعی اسرائیل ادعا کردند که حماس در روزهای 7 و 8 اکتبر پرتاب کرده است، از تعداد کل موشکهای شلیکشده در هر یک از سالهایی که حماس کنترل نوار غزه را به دست گرفته، بیشتر است- که البته در این میان سالهای 2014 و 2021 را میتوان استثنا در نظر گرفت.
در این بین اندازه نفوذ- به ویژه- بیسابقه است. صدها شبهنظامی در روز هفتم اکتبر از چندین محور وارد اسرائیل شدند، تقریباً 20 شهرک را هدف قرار دادند، کنترل چندین جامعه را به دست گرفتند و حداقل به یک تجمع بزرگ غیرنظامیان نیز حمله کردند. نیروهای ارتش اسرائیل در این میان بعد از دو روز جنگ توانستند کنترل شهرکهای نزدیک به غزه را به دست گیرند.
حماس قبلاً هم گروگان گرفته، اما هیچ وقت به این تعداد گروگان- که حدود 150 نفر است- نزدیک هم نشده است. مواردی مانند مبادله بیش از 1000 اسیر فلسطینی در ازای یکی از سربازان ارتش اسرائیل به نام گیلاد شالیت؛ و البته مذاکرات حدوداً ده ساله بر سر دو غیرنظامی اسرائیلی و اجساد دو سرباز ارتش که در اختیار حماس هستند، نشان میدهد که اسرائیل به شدت نسبت به گروگانگیری حساس است. گروگانهای این بار شامل تعدادی از اتباع خارجی نیز میشود که وضعیت را پیچیدهتر کرده است.
البته واکنش اسرائیل نیز در پاسخ به حماس گسترده بوده و احتمالاً در روزهای آینده افزایش بیشتری هم خواهد یافت. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در این زمینه اعلام جنگ کرده و عملیات «شمشیرهای آهنین» را کلید زده؛ وزیر دفاع اسرائیل خواستار «محاصره کامل» غزه شده و ارتش اسرائیل هم موج بیسابقهای از حملات هوایی را در نوار غزه انجام داده و در عین حال 300000 نیروی ذخیره را نیز بسیج کرده است.
پرسش شماره دو: این حملات چرا حالا انجام شدهاند؟!
پاسخ شماره دو: حماس دلایل مختلفی برای اقدام علیه اسرائیل داشت. ادعای حماس در زمینه بهرهمندی از مشروعیت سیاسی به ترکیبی از عواملی مانند ارائه خدمات در غزه و مقاومت خشونتآمیز در برابر اسرائیل وابسته است و این دو فاکتور حماس را از تشکیلات خودگردان فلسطین که بر کرانه باختری حکومت میکند، متمایز میکند. حماس خود را کمتر از تشکیلات خودگردان فاسد نشان داده – که البته دستاوردی دشوار نیست- و بر خدمات عمومی مانند جمعآوری زباله و اجرای قانون در غزه نظارت میکند. با این حال، توانایی این گروه برای بهبود زندگی فلسطینیان تا حدی به دلیل فشار اقتصادی اسرائیل محدود شده است. همچنین نرخ بیکاری و فقر در نوار غزه هنوز و همچنان بالاست و این امر اهمیت مقاومت مسلحانه برای پروژه سیاسی حماس را افزایش میدهد، بهویژه زمانی که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، بدون جانشین مشخصی پیر میشود.
این حمله همچنین به دنبال چندین و چند سال خشونتهای فزاینده و بحرانهای مکرر روی داده است. رشد بیرویه شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری، خشونت شهرکنشینان اسرائیلی علیه غیرنظامیان فلسطینی و همچنین نژادپرستی آشکار برخی از اعضای ائتلاف نتانیاهو باعث نارضایتی و بدبینی فلسطینیان شده است. افزایش تنشها در مسجد الاقصی- یکی از مقدسترین مکانهای اسلام- نیز دیگر دلایلی هستند که حماس صراحتاً بهعنوان انگیزه حملات خود ذکر کرده است.
زمانبندی این حملات در راستای ایجاد اختلال در تلاشهای ایالات متحده آمریکا برای عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل نیز بوده است.
پرسش شماره سه: اسرائیل چگونه نتوانست این حملات را پیشبینی کند؟!
پاسخ شماره سه: این که چگونه سرویسهای اطلاعاتی مورد افتخار اسرائیل فریب حماس را خوردند، تا مدتهای مدیدی مورد بحث قرار خواهد گرفت. شکست اطلاعاتی عموماً به این دلیل اتفاق میافتد که سرویسها اطلاعات لازم را جمعآوری نکرده و در دادن هشدار به تصمیمگیرندگان ناکام میمانند. این امر البته به دلیل نقص مفروضات و فرآیندهای تحلیلی تحلیلگران نیز میتواند روی دهد. احتمالاً هر دوی این فاکتورها در شکست اکتبر نقش داشتهاند. اسرائیل ممکن است توانایی حماس را دست کم گرفته باشد. دستگاه امنیتی اسرائیل شاید مهیب باشد، اما دانای کل نیست. توانایی حماس برای برنامهریزی حملهای شامل هزاران جنگجو نشان از تواناییهای این گروه دارد. با این که بیانیه یکی از مقامات ناشناس اطلاعاتی مصر نشان میدهد که سازمان اطلاعاتی مصر این حمله را پیش از اجرا کشف کرده و به اسرائیل اطلاع داده است- که اگر درست باشد، بدین معناست که احتمالاً نمی توان این شکست را به طور کامل پای تلاشهای ضد جاسوسی موفق حماس نوشت.
پرسش شماره چهار: چه خواهد شد؟
پاسخ شماره چهار: اسرائیل گزینههای خوب زیادی در غزه ندارد. حملات هوایی مداوم هنوز و همچنان یک مداخله زمینی عظیم را به عنوان محتملترین راه عمل باقی میگذارد، اگرچه اسرائیل در گذشته بارها و بارها به دنبال اجتناب از چنین تهاجماتی نشان داده است. چنین تهاجمی برای ارتش اسرائیل دشوار و برای غیرنظامیان فلسطینی ویرانگر خواهد بود. غزه یکی از پرجمعیتترین و پرتراکمترین مکانهای روی زمین است، و حملات شهری یکی از سختترین و مرگبارترین عملیاتهایی است که یک ارتش میتواند انجام دهد. در این میان برای درک آنچه ممکن است اتفاق بیفتد، بهتر است آخرین تهاجم زمینی بزرگ اسرائیل به غزه را در سال 2014 به یاد آوریم- که بعد از حدود دو هفته منجر به یک نفوذ چند کیلومتری به داخل نوار غزه شد و این در حالی است که این نفوذ ناچیز به قیمت کشته شدن 66 سرباز و شش غیرنظامی اسرائیلی و بیش از 2000 فلسطینی (عمدتا غیرنظامیان و به خصوص کودکان) تمام شد، اگرچه نمیتوان به طور دقیق اعلام کرد که چه تعداد از این افراد در نبردهای زمینی کشته شدهاند و چه تعداد در حملات موشکی فلسطینیها یا هواپیماهای اسرائیلی.
گذشته از غزه، اسرائیل همچنین باید خطر تشدید تنش را در دو حوزه کلیدی مدیریت کند. اولی مرز شمالی اسرائیل با لبنان و سوریه است که در سال جاری شاهد یک بحران بزرگ بین حزبالله و اسرائیل بوده و در حال حاضر هم وضعیت نامشخص و بیثباتی در مرز حاکم است- و میتواند به سرعت تغییر کند. دومی هم کرانه باختری رود اردن است- که حماس صراحتاً از ستیزهجویان خواسته تا سلاح به دست بگیرند. در حقیقت منطقه آماده یک سری ناآرامیهای بزرگ است. حتی قبل از حملات اخیر حماس هم خشونت در کرانه باختری به حدی افزایش یافته بود که تحلیلگران از انتفاضه سوم صحبت میکردند.
اگر اسرائیل بخواهد به زور وارد غزه شود، شاهد یک نقطه عطف تاریخساز خواهیم بود- که بیش از هر چیز در سرنوشت حماس موثر خواهد بود و این گروه را به یک نیروی ضعیف و تحت کنترل یا یک قدرت بااعتماد به نفس تبدیل خواهد کرد. جز این دو، گزینه دیگری پیشروی حماس نیست. در واقع اگر حماس در پایان حمله اسرائیل هنوز حیات داشته باشد، میتواند ادعای یک پیروزی بزرگ استراتژیک علیه اسرائیل را داشته باشد اما اگر شکست بخورد، هیچ گروه میانهرو و معتدلی وجود ندارد که جانشین حماس شود.
انتهای پیام