تحلیل خبرگزاری ایسنا: منم منمهایی که جریان اصولگرا را به اغماء برد
پرونده یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نیز با تمام فراز و نشیبها در کمال آرامش و صحت بسته شد و بعد از هشت سال ،حاکمیت جریانی که خود را از ابتدا اصولگرا نمیدانست و اصولگرایان نیز در میانه راه علیرغم تاکیدات اولیه خود، آن را از دایره اصولگرایی خارج دانستند، پایان و جریانی که نام خود را اعتدال گذاشته با حمایت افرادی چون خاتمی و هاشمی و نقش آفرینی محمدرضا عارف توانست به ساختمان سفید و قرمز پاستور راه پیدا کند.
به گزارش ایسنا، نتایج این انتخابات در کنار اینکه بیانگر این موضوع است که مردم ما همواره خواستار گردش نخبگان در سطح قدرت بوده و این را در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی با روی کار آمدن گروههایی چون چپ و راست و یا دولتهای سازندگی، اصلاحات، اصولگرا و … نشان دادهاند و از سویی بر اساس تجربه تاریخی، حاکمیت یک دست قدرت ، درسهایی را نیز برای جریان اصولگرا به همراه داشت که به نظر ضروری میرسد این جریان برای بازسازی مجدد خود باید به آن توجه کند.
نتایج یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بیانگر این موضوع است که جریان اصلاحات درسهای خوبی را از انتخابات سال 84 گرفت و تلاش کرد با ایجاد پل اعتماد بین جریان اعتدال و اصلاحطلب با نقشآفرینی موثر افرادی چون هاشمی و خاتمی به پیروزی برسد.
از سال گذشته که فعالیت برای انتخابات ریاستجمهوری یازدهم آغاز شد، گزینههای اصولگرا از جمله افرادی چون ولایتی، قالیباف، حدادعادل و رضایی فعالیت خود را به صورت جدیتر نسبت به دیگر گزینههای مطرح آغاز کردند، گرچه در جریان اصلاحطلب نیز زمزمههایی برای کاندیدا شدن افرادی چون عارف، حسن روحانی، شریعتمداری، جهانگیری و حتی شخصیتهایی چون خاتمی و هاشمی مطرح بود.
جریان اصولگرایی همواره در آستانه برگزاری هر انتخاباتی دم از وحدت میزند و با ایجاد ائتلافهایی تلاش دارد که اینگونه وانمود کند که مکانیزم لازم برای وحدت را دارا میباشد، در حالیکه تشکیل این ائتلافها در انتخابات گوناگون طی سالهای اخیر اکثرا منجر به نتیجه مطلوب یعنی وحدت نشده؛ چرا که بعضا چتر آن آنقدر گسترده نبوده که تمام این جریانات را زیر پوشش خود قرار دهد و از سوی دیگر نباید سهمخواهی و قدرتطلبی برخی از گروههای اصولگرا را نیز نادیده گرفت.
در انتخابات اخیر در این جریان ائتلافی به نام ائتلاف پیشرفت با حضور شخصیتهایی چون قالیباف، ولایتی، حدادعادل با اختلاف سلیقه زیاد که اوج آن در جریان مناظرههای ریاستجمهوری مشهود بود تشکیل شد؛ گرچه این تنها ائتلاف در جریان اصولگرا نبود و در این جریان شاهد شکلگیری ائتلافی به نام ائتلاف اکثریت اصولگرایان بودیم. البته این ائتلاف، ائتلاف پایداری نبود، خروجی نهایی این ائتلاف با حرف و حدیثهای بسیار حجتالاسلام و المسلمین ابوترابی بود ولی فردی چون متکی نیز که عضو این ائتلاف بود نتیجه خروجی ائتلاف را نپذیرفت و اقدام به ثبتنام برای انتخابات کرد. گزینه نهایی این ائتلاف یعنی حجتالاسلام و المسلمین ابوترابی در آستانه اعلام تایید صلاحیتها با توجه به گمانهزنیها مبنی بر اینکه ممکن است از سوی شورای نگهبان تایید نشود و همچنین درخواست برخی از نمایندگان مجلس برای استمرار حضور او در مجلس از ادامه فعالیت در عرصه انتخابات انصراف داد و متکی نیز تایید صلاحیت نشد.
البته داستان ائتلاف پیشرفت به گونهای دیگر رقم خورد. این ائتلاف در ابتدای تشکیل خود تاکید داشت که از بین سه نفر کاندیدای موجود حتما یک نفر در عرصه انتخابات باقی میماند و ممکن است با توجه به نتایج نظرسنجیها فردی غیر از این سه نفر نیز کاندیدای نهایی این ائتلاف شود. به مرور زمان اعضای این ائتلاف اعلام کردند که فقط نتایج نظرسنجی برای انتخاب کاندیدای نهایی این ائتلاف موثر نیست و نظر برخی از روحانیون از جمله جامعتین در تعیین تصمیم نهایی تاثیرگذار خواهد بود.
آنها در ابتدا اعلام میکردند که کاندیدای نهایی این ائتلاف قبل از ثبتنامها معرفی خواهد شد، ولی به مرور زمان اعلام کردند که این موضوع به بعد از ثبتنامها و اعلام شورای نگهبان در مورد تایید صلاحیت موکول شده، ولی بعد از اعلام نظر شورای نگهبان نیز هیچ یک از کاندیداهای این ائتلاف حاضر به کنارهگیری نشدند و هر سه فعالیتهای انتخاباتی خود را شدت بخشیده و در مناظرههای تلویزیونی نیز حضور پیدا کردند و به بیان دیدگاههای خود که بعضا بیانگر اختلاف دیدگاههای زیاد این سه نفر بود، پرداختند.
در هفته پایانی انتخابات حدادعادل یکی از اعضای این ائتلاف سه نفره با انتشار بیانیهای به نفع جریان اصولگرا استعفا داد و در حالیکه این انتظار وجود داشت که نفر دیگر این ائتلاف نیز کنار برود ، ولی این اتفاق نیفتاد؛ چرا که از یک سو یکی از کاندیداهای این ائتلاف یعنی محمدباقر قالیباف در نظرسنجیها از دیگر کاندیدای این ائتلاف جلوتر بود و نفر دوم این ائتلاف یعنی علیاکبر ولایتی نیز مورد حمایت اعضای جامعتین قرار گرفته بود بنابراین هیچ کدام حاضر به کنارهگیری نشدند.
از سوی دیگر جریان اصولگرا در هنگام ثبتنام کاندیداها برای انتخابات ریاستجمهوری با یک موضوع تقریبا غیرقابل پیشبینی یعنی ثبتنام سعید جلیلی مواجه شد، کسی که قبل از آغاز ثبتنامها حاضر نشده بود که به صورت صریح در مورد حضور خود در انتخابات اعلام موضع کند و با توجه به اینکه درخواست جبهه پایداری را نیز برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری از سوی این جبهه رد کرده بود اصولگرایان فکر نمیکردند که او در روز آخر و به صورت یک دفعه برای ثبتنام به ستاد انتخابات مراجعه کند.
جلیلی که در ابتدا و پیش از ثبتنامها حاضر نشده بود که کاندیدای جبهه پایداری شود و دعوت برخی از گروههای اصولگرا غیر از جبهه پایداری را نیز در این ارتباط نپذیرفته بود بعد از این که ثبتنام کرد و لنکرانی کاندیدای جبهه پایداری به نفع وی در انتخابات انصراف داد ؛او به عنوان کاندیدای جبهه پایداری در انتخابات یازدهم مطرح شد و آیتالله مصباح یزدی نیز از او به عنوان کاندیدای اصلح یاد کرد و حمایت خود را از سعید جلیلی اعلام کرد.
البته داستان کاندیداهای جریان اصولگرا در یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری به اینجا نیز خلاصه نشد و در این عرصه فردی نیز چون محسن رضایی که از مدتها قبل فعالیت خود را آغاز کرده بود در این عرصه نامزد شده بود . گرچه برخی محسن رضایی را جزو جریان اصولگرا ندانسته و او را کاندیدای مستقل میدانند.
بعد از اینکه در جریان اصلاحطلب عارف به نفع جریان اصلاحطلب و در واقع به نفع حسن روحانی کنارهگیری کرد، گرچه در بیانیه خود ذکری از این موضوع نکرد و در داخل این جریان نیز در مورد اصلاحطلب بودن حسن روحانی بعضا حرف و حدیثهایی بود ولی در انتها با حمایتی که سیدمحمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی از حسن روحانی انجام دادند، بار دیگر وحدت و انسجام در این جریان ایجاد شد.
جریان اصولگرا علیرغم اینکه حدادعادل از انتخابات کناره گیری کرده بود و برخی از بزرگان اصولگرا با دیگر کاندیداهای این جریان دیدار کردند و از آنها خواستند که به مانند جریان اصلاحطلب ائتلاف کنند و حتی خطر به قدرت رسیدن اصلاحطلبان را نیز به آنها گوشزد کردند،اما هیچ یک ازکاندیداهای این جریان به این نصیحتها توجه نکرده و هر کدام تاکید داشتند که دیگران باید به نفع ما کنار بروند و این روند تا زمان برگزاری انتخابات ادامه پیدا کرد و جریان اصولگرا با چهار کاندیدا در انتخابات حضور پیدا کرد به نحوی که رای حامیان این جریان بین این کاندیداها توزیع شد.
برخی از تحلیلگران معتقدند که اگر اصولگرایان با یکدیگر ائتلاف کرده بودند و از غرور کاذبی که داشتند دست بر میداشتند فاصله آرایشان با کاندیدای پیروز انتخابات از جریان اصلاحطلب به این میزان نبود و در واقع با فاصله کمتری شکست میخوردند.
از سوی دیگر این شکست بیانگر این است که عقلای قوم در جریان اصولگرا در بین بدنه اصولگرا از کاریزمای سابق برخوردار نیستند این در حالی است که در جریان اصلاحطلب خلاف این مشاهده شده و به نظر میرسد کاریزمای افرادی چون خاتمی و هاشمی در بدنه جریان اصلاحات رو به افزایش است.
نکته دیگر آنکه اصولگرایان که تقریبا به پیروزی خود ایمان داشتند و یکی از مهم ترین نگرانی خود را در راستای تحقق این موضوع حضور نماینده دولت و هاشمی رفسنجانی میدانستند، هم و غم خود را متوجه مقابله و حذف آنها نمودند و وقتی که مشایی و در کنار آن هاشمی به دلیل عدم احراز صلاحیت از سوی شورای نگهبان حذف شده دیدند، سرخوش از پیروزی احتمالی همه توافقات و ائتلافهای پیش را فراموش کرده و رقابت را درون گفتمانی دانستند که نتیجه آن برد- برد خواهد بود، بیآنکه نگرانی چندانی از حضور عارف و روحانی داشته باشند و حتی تشر دیرهنگام حسین شریعتمداری نیز در مورد شکست احتمالی اصولگرایان کارساز نبود و نتیجه آن بود که در سایه انسجام و اتحاد اصولگرایان معتدل با اصلاحطلبان معتدل، پیروزی در انتخابات یازدهم در کارنامه آنها نوشته شد.
گزارش : اکرم احقاقی
انتهای پیام