اعترافات قاتل مهرجویی و محمدیفر منتشر شد!
اعترافات قاتل مهرجویی و محمدیفر در خبرگزاری اصولگرای فارس منتشر شد.
متن کامل خبر منتشر شده در این خبرگزاری را در ادامه میخوانید:
«بررسیهای شبانهروزی پلیس برای شناسایی مظنونان پرونده قتل داریوش مهرجویی و همسرش آنها را به مردی جوان رساند که چند سال قبل باغبان ویلای مهرجویی بود و برای آنها کار میکرد.
تحقیقات نشان میداد که این مرد بهدلیل سرقت از خانه مهرجویی از کارش اخراج شده بود و از همان زمان با این خانواده اختلاف داشت. مأموران سراغ پرونده باغبان رفتند و متوجه شدند که او چند سال پیش اقدام به سرقت یک جاروبرقی از خانه مهرجویی کرده بود.
پس از آن و با شکایت این خانواده، باغبان دستگیر شد، اما ادعا کرد که جاروبرقی را به فرد دیگری فروخته است.
باغبان جوان به اتهام سرقت روانه زندان شد و مدتی در حبس بود تا اینکه آزاد شد، اما پس از آزادی مدعی بود که در مدتی که برای خانواده مهرجویی کار میکرده، ۳۰میلیون تومان از آنها طلب دارد؛ ادعایی که مهرجویی و همسرش آن را قبول نداشتند و از همان زمان میان آنها بر سر این مبلغ اختلاف بود.
یک منبع آگاه اعترافات قاتل مهرجویی را اینگونه نقل کرد؛
قاتل: بعد از اینکه با شکایت خانواده مهرجویی دستگیر شدم، از آنها کینه به دل گرفتم. آنها بهخاطر یک جاروبرقی از من نگذشتند و وقتی آزاد شدم، سراغشان رفتم و خواستم ۳۰میلیون تومان که از آنها طلب داشتم را بدهند، اما انکار کردند.
من در زمانی که برای آنها کار میکردم، ۳۰میلیون تومان طلبکار شده بودم، اما آنها حاضر نبودند این مبلغ را پرداخت کنند و میگفتند که هیچ بدهیای به من ندارند.
همه اینها باعث شده بود که از آنها کینه به دل بگیرم. در نهایت نیز وقتی دیدم حاضر نیستند پولم را بدهند، نقشه قتلشان را کشیدم.
شب حادثه به همراه برادرم که سرایدار یکی از ویلاها در شهرک است و ۲دوست دیگرم که آنها هم در شهرک کار میکنند، راهی ویلای مهرجویی شدیم.
وقتی در را باز کرد، من با چوب به سمت او حمله کردم و به او ضربه زدم. برادرم و دوستم هم به اتاق رفتند و همسرش را گرفتند.
ابتدا برادرم دستان همسر مهرجویی را گرفت و دوستم با چاقو به او ضربه زد و وقتی بیحال شد برادرم هم با چاقو به او ضربه زد.
من هم مهرجویی را با چاقو زدم و بعد به اتاق رفتم و وقتی مطمئن شدیم هردویشان مردهاند، النگوها و طلاهای همسر مهرجویی، موبایل و اموال دیگر را سرقت و آنجا را ترک کردیم.
سپس به خانهام رفتم، چون لباسم خونی شده بود، آن را دور انداختم و یک دست لباس نو تهیه کردم و پوشیدم.
طلاها، اموال مسروقه و چاقو را هم به دوستم که در شهرک کار میکرد دادم تا نگه دارد.
این منبع آگاه گفت: با اعترافات هولناک باغبان جوان، مأموران راهی مخفیگاه چهارمین متهم که النگوها، چاقو و اموال مسروقه در اختیار او بود، شدند و این مرد نیز دستگیر شد.
با دستگیری متهمان و کشف اموال مسروقه، معمای قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر فاش شد و بعدازظهر پنجشنبه، متهمان تحت تدابیر شدید امنیتی به شهرک زیبادشت، جایی که آقای کارگردان و همسرش به قتل رسیده بودند، منتقل و در برابر دادستان و کارآگاهان جنایی صحنه قتل را بازسازی کردند و به تشریح جزئیات اتفاقات آن شب پرداختند»
پایان پیام
چرا این خبرگزاری ها از گفتن این حقیقت مهم که این قاتلان و جانیان از اتباع افغانستانی بودن پرهیز میکنن .امروز دنیای ارتباطات هست و مردم بی واسطه ی حاکمیت به اخبار و حقایق دسترسی مستقیم دارن.امنیت روانی مردم با نگفتن حقایق تامین نمیشه بلکه با تدبیر و دوراندیشی و مسوولیت شناسی و پایبندی به منافع ملی و مصالح عمومی و عمل به قانون حاصل میشه.
لطفاً اینکه این ها از اتباع هستند رو سانسور نکنید رسانه شما اسمش انصاف نیوز هست. بعد هم این داستان چندین باگ داره که مطمئنا بیش از این چیزهاست. اول که اشاره ای به جدا کردن سر این دو بزرگوار نکردیم حالا یا گفته نشده یا سانسور کردین دوم اینکه ابتدای امر اخبار میرسید که قاتلان هیچ ردی بر جای نگذاشتن اما یهو همچین داستان آبکی گفته میشه و به خاطر 30میلیون دونفر آدم رو سلاخی میکنن. اگه بحث 30 میلیون بود دزدی میکردن و چهره هاشون رو هم میپوشوندن ولی مطمئنم که این داستان چرت و پرتی بیش نیست
سلام به خوش باوران. چطور مي توان بدهي خانواده مرحوم مهرجويي را اثبات كرد ؟ايا صرف ادعاي قاتلان كفايت ميكند ؟ ايا براي اين طلب بايد مرتكب قتل وحشيانه شوند؟ چرا ادم ها براي پيگيري اختلافات به مراجع قضايي نمي روند؟ ايا حضور اين اتباع افغاني غير قانوني بوده ؟ قبلا ادعا شده بود كه قاتلان بسيار حرفه اي هستند و هيچ ردي به جا نگذاشته اند ؟ ايا واقعا داستان اين قدر ساده است ؟
تورخدا سعی نکنید به آدمهایی که بیش از ۱۵سال سن دارن دروغ بگید این داستانی که سرهم کردید رو یه بچه ۵ساله هم باور نمیکنه چ رسد به من ۵۵ساله سعی کنید برای مردم شفاف سازی کنید چرا همیشه ترس تو وجودتونه