خرید تور تابستان

استکان و نعلبکی

مرکز دایره المعارف اسلامی نوشت:

اِسْتِکان و نَعْلْبَکی، در تلفظ متداول «استکانْ نَلبِکی»، از رایج‌ترین اسباب نوشیدن چای در ایران. 
استکان لیوان شیشه‌ای باریک و کوچکی است که در آن چای می‌ریزند. اگرچه در برخی منابع و فرهنگهای فارسی، استکان، واژه‌ای روسی دانسته شده است (نک‍ : لغت‌نامه … ، نیز معین، فرهنگ … ، ذیل واژه؛ بهار، ۱ / ۲۸۱)، اما جمشید گیوناشویلی (ص ۶۴-۶۶) در بررسی ریشۀ واژۀ استکان، با استدلال استواری اصل واژۀ استکان را ایرانی، و آن را برگرفته از دوستکان (دوستگان) می‌داند. دوستکان و دوستگان به معنای می و شراب، باده‌نوشی با یار و محبوب، پیالۀ پر از شراب، و دوستگانی به معنای شراب در جام بزرگ و مطلقاً به معنای پیاله از واژه‌های مرکب پارسی است (نک‍ : آنندراج، نیز لغت‌نامه، ذیل واژه‌ها)، که فراوان در نظم و نثر دیده می‌شود (برای نمونه، نک‍ : فرخی، ۳۸۵؛ عطار، ۵۱۶؛ دهلوی، ۱ / ۳۹؛ خواجو، ۷۳۶؛ مسعود سعد، ۲ / ۷۹۴؛ جبلی، ۴۳۷؛ خاقانی، ۱۴۴، ۱۷۵، ۳۹۱). 
گیوناشویلی در بررسی خود رواج واژۀ dostokan به زبان روسی (به معنای ظرف مخصوص نوشیدنی) را به اوایل قرن ۱۰ق / ۱۶م مربوط می‌داند و به رواج مصغر این واژه به صورت doskanec در احکام پادشاهان روس اشاره می‌کند (ص ۶۴-۶۵). بنا به نظر او dostokan روسی در زبان تاتاری غازانی به صورت tustagan در آمده است و در قرقیزی tostakan به معنای جام چوبی به کار می‌رود. همچنین در ترکی dost-kani به معنای قدح شراب است (ص ۶۵). نتیجۀ پژوهش گیوناشویلی مورد تأیید برخی زبان‌شناسان دیگر نیز قرارگرفته است (برای نمونه، نک‍ : آساتوریان، ذیل essekān). براین‌اساس، این واژه در روسی دگرگونی آوایی یافت و مجدداً در سده‌های ۱۸ و ۱۹ م به صورت estekan در زبان فارسی رایج شد (گیوناشویلی، ۶۶). 
استکان را معمولاً در ظرف پیاله‌مانند تخت کم‌عمقی به نام نعلبکی قرار می‌دهند. گهگاه در وسط و درون نعلبکیها گودی و فضای مناسبی برای بهتر قرارگرفتن ته استکان در نظر گرفته می‌شود. نوعی یکپارچگی و پیوستگی میان این دو ظرف متصور است که مصداق آن را در تلفظ متداول «استکان نعلبکی» نیز می‌توان پی‌گرفت. جدایی نعلبکی از استکان، آن را بی‌کاربرد می‌کند و در دست گرفتن استکان بدون نعلبکی هم چندان مرسوم نیست. حتى در برخی امثال و حکم نیز به همراهی استکان با نعلبکی اشاره شده است؛ مثلاً مردم مازندران برای بیان یک‌دستی و یکپارچگی میان دو چیز می‌گویند: «استکان را که درون نعلبکی بگذارند، صدا می‌کند» (ذوالفقاری، ۱ / ۳۳۶). 
فرهنگهای فارسی، واژۀ نعلبکی را صورت متأخری از «نعلکی» دانسته‌اند و نعلکی را نوعی رکاب (جام شراب مدور) معنا کرده و امکان روسی بودن این واژه را منتفی دانسته‌اند (داعی‌الاسلام، لغت‌نامه، ذیل نعلبکی؛ معین، حاشیه بر … ، ۲۱۴۸)، زیرا در بیتی از اسدی طوسی به نعلکی با کاربردی مشابه نعلبکی اشاره شده است: هزاران بزرگان خسرو پرست / رکاب بلورین و نعلک به دست (نک‍ : فرهنگ … ، ۳ / ۴۶۹). 
فراگیری استکان و نعلبکی به‌عنوان اسباب چای‌نوشی نزد تمامی اقشار جامعه سبب شده است پیمانه و واحد اندازه‌گیری مشخصی برای نوشیدن چای، مرسوم شود که همگان میزان و حجم آن را می‌دانند. مثلاً میزان تقریبی یک یا دو استکان و یک یا نصف نعلبکی از هر چیزی مشخص است (برای کاربرد استکان و نعلبکی به‌عنوان پیمانه، نک‍ : شهری، طهران … ، ۲ / ۱۲۱-۱۲۲، ۳۶۷؛ همایونی، گوشه‌هایی … ، ۱۲۸، ۱۳۱). 
پیش از رواج استکان، ظرفهای چای‌نوشی به شکلها و از جنسهای گوناگون ساخته می‌شد. کاسه، پیاله و فنجانهای سفالین، چینی و مسین ازجمله ظروف چای‌نوشی بوده است (میرشکرایی، چای … ، ۱۲۳؛ رسولی، ۳۵۷). هنوز اصطلاح یک پیاله چای به معنای یک استکان چای به کار می‌رود (شهری، تاریخ … ، ۵ / ۹۵؛ حسن‌زاده، ۴۸۴) در تاجیکستان معمولاً چای را در پیاله می‌نوشند. با اینکه نوشیدن چای داغ، به اصطلاح «لب سوز»، مورد علاقۀ ایرانیان است، استفاده از نعلبکی، اندکی از داغی چای می‌کاهد. شیوۀ مرسوم چای نوشی چنان بوده که مردم ابتدا چای را از استکان به درون نعلبکی می‌ریختند و پس از اینکه یک حبه قند را در چای درون نعلبکی می‌زدند و در دهان می‌گذاشتند، چای را روی آن می‌نوشیدند. ریختن چای در نعلبکی و سپس هورت کشیدن آن که از عادت مرسوم بود، امروز رفتاری پسندیده دانسته نمی‌شود (میرشکرایی، همانجا). 
نقطۀ اوج کاربرد استکان و نعلبکی را در قهوه‌خانه‌ها می‌توان دید. از زمان رواج چای نوشی در قهوه‌خانه‌ها (نک‍ : ه‍ د، چای) چیدن دهها استکان نعلبکی روی هم در یک دست و گرداندن آنها در میان افراد، بی‌آنکه چای از استکانها در نعلبکیها بریزد، از مهارتهای کارگران قهوه‌خانه (چای بِدِه) بوده است (بلوکباشی، ۱۷۸؛ شهری، طهران، ۲ / ۵۱، حاشیۀ ۱۱). گذاشتن دو حبه قند کنار نعلبکی سبب پدید آمدن اصطلاح چای قندپهلو یا «دیشلمه» شد. هرچند، گاه منظور از چای قندپهلو، چایی بود که در استکان می‌ریختند و آن را با نعلبکی در سینی کوچک یک نفره‌ای قرار می‌دادند و حبه‌های قند را در گوشۀ سینی می‌گذاشتند (میرشکرایی، همان، ۱۱۶). در برخی شهرها همچون کازرون به این سینی کوچک دسته‌دار «فَرموبَرَک» (فرمان بَر) می‌گفتند (حاتمی، ۲۴۴). امروزه با ریختن قند در قندانهای چینی، سفالی و فلزی، چای قندپهلو از رواج افتاده است (میرشکرایی، همانجا). هر ۶ عدد استکان، یک دست استکان نامیده می‌شود و معمولاً در ایران، استکانها در مجموعه‌های ۶ تایی عرضه می‌شود (نک‍ : پاینده، ۱۹۲). 
از آنجا که هر ایرانی روز خود را با نوشیدن چای آغاز می‌کند، وجود اسباب چای همچون سماور، کتری، قوری، چند دست استکان و نعلبکی، کاسۀ زیر سماور، سینی و جز آن از جمله مهم‌ترین اجزاء جهیزیۀ عروس به شمار می‌روند (برای سیاهه‌ای از جهیزیۀ عروس در یک روستا، نک‍ : صفی‌نژاد، ۴۵۰-۴۵۱؛ کتیرایی، ۱۹۳؛ نیز نک‍ : ه‍ د، جهیزیه). 
دعوت از میهمانان برای صرف یک استکان چای از معمولی‌ترین تعارفهای ایرانی است. پذیرایی با چای و آوردن پی‌درپی آن در استکانهای کوچک از رایج‌ترین شیوه‌های مهمان‌نوازی ایرانیها محسوب می‌شود. ازاین‌رو، داشتن استکان نعلبکی فراوان در خانه، نشانۀ رفت وآمد مکرر مهمانها، و در برخی مناطق نماد و نشانۀ گشاده‌دستی است، چنان‌که در لرستان تصویر استکان و نعلبکی را بر سنگ مزار برخی افراد حک می‌کنند و آن بیانگر گشاده‌دستی و سفره‌دار بودن و مهمان‌نوازی فرد متوفا ست (نک‍ : میرشکرایی، «چای»، ۷۱۳). همچنین بنا به باوری رایج در ایران، ردیف شدن چند استکان‌نعلبکی در راستای هم نشانه‌ای از آمدن مهمان سرزده پنداشته می‌شود (برای نمونه، نک‍ : جهانی، ۵۶؛ کریمی، ۷۰؛ میرشکرایی، چای، ۱۵۸). همچنین اگر موقع گذاشتن استکان و نعلبکی صدای بلندی از آن شنیده می‌شد، آن را نشانۀ آمدن مهمان می‌دانستند (نک‍ : جعفری، ۶۶). 
گاه مهمان که با نوشیدن پی‌درپی چندین استکان چایْ دیگر هیچ میلی به چای ندارد، اما میزبان چای نخواستن او را تعارف (ه‍ م) می‌پندارد و به آوردن چای بعدی ادامه می‌دهد؛ ناگزیر میهمان به عمل نمادینی دست می‌زند که معنای آن برای میزبان مشخص است. وی استکان را وارونه در نعلبکی قرار می‌دهد و بعد آن را برمی‌گرداند، به صورتی که نعلبکی درپوشی برای استکان به نظر می‌آید و این پیامی است برای میزبان که وی به نوشیدن یک استکان چای دیگر مایل نیست (میرشکرایی، همان، ۱۲۵). در قهوه‌خانه‌ها نیز پس از نوشیدن چند استکان چای، نعلبکی را وارونه بر در استکان می‌گذارند تا قهوه‌چی دیگر چای نیاورد. هر چند مردم برخی مناطق ایران بر این باورند که اگر استکان را پس از نوشیدن چای وارونه کنند و در نعلبکی قرار دهند، منحوس و بد یمن است (برای نمونه، نک‍ : مهجوریان، ۵۶). 
از دیگر آداب معمولی ریختن چای، گرداندن و شست‌وشوی استکانها در لگنچه و کاسه‌ای از آب نیم‌گرم بوده است. چوپانان و روستاییان سمنانی هیچ‌گاه در استکان سرد برای مهمان خود چای نمی‌ریزند و آن را بی‌احترامی به مهمان تلقی می‌کنند. آنها پس از شست‌وشوی استکان در آب نیم‌گرم، در آن چای می‌ریزند. در شهرستان میناب در استان هرمزگان نیز ماندن قاشق در استکان پس از شیرین کردن چای، عمل ناصواب و دور از ادب و متانت پنداشته می‌شود (سعیدی، ۲۸۸). 
از دیگر نمادهای مربوط به استکان اینکه در برخی مناطق ایران در مراسم خواستگاری، خانوادۀ دختر برای خواستگار دو استکان چای می‌گذارند که معنا و پیام آن این است که مایل به وصلت با او نیستند (میرشکرایی، همان، ۱۳۷- ۱۳۸، نیز «چای»، همانجا). همچنین در دست گرفتن استکان چای و نوشیدن آن در مراسم خواستگاری توسط دختر، راضی بودن او به وصلت پنداشته می‌شود. به گزارش کولیور رایس ــ که در دورۀ قاجار بـه ایـران سفر کـرده است ــ آوردن سومیـن استکان چای برای میهمانان، تمایل میزبان را برای خداحافظی محترمانه نشان می‌داد (ص ۱۸۵). از دیگر رسمهای مرتبط با استکان می‌توان به «گرو گرفتن» استکان در «روضه‌سراها» اشاره کرد. در این رسم زنانه، فردی که حاجتمند است، در مراسم روضه‌خوانی شرکت می‌کند و استکانی را به گرو برمی‌دارد و نذر می‌کند؛ اگر حاجتش برآورده شود، سال بعد در مراسم روضه‌خوانی شرکت می‌کند و یک دست استکان به «روضه‌سرا» می‌دهد. اما اگر حاجت وی تا سال بعد برآورده نشود، وی همان استکان را باز می‌گرداند (پاینده، ۱۹۲). 
رقص «استکان نعلبکی» و رقص استکان از معروف‌ترین رقصهای زنان مازندران است. معمولاً در این رقص، ۳ استکان کوچک در انگشتهای دست راست و ۳ استکان در انگشتهای دست دیگر قرار می‌گیرد. رقصنده با حرکت انگشتانش، در کمال ظرافت و دقت استکانها را به هم می‌زند و با صدای آنها حرکات خود را تغییر می‌دهد. به نظر می‌رسد رقص استکان از رقص «استکان نعلبکی» قهوه‌چیهای دورۀ قاجار اقتباس شده باشد (نک‍ : ایرانیکا، VI / 643). امروزه برخی افراد سال‌خورده به رواج رقص «استکان نلبکی» تا ۱۰۰ سال پیش گواهی می‌دهند. شیوۀ این رقص چنان بود که انگشت سبابه را در استکان می‌کردند و با همان انگشت استکان را به صورت افقی نگه می‌داشتند، سپس با انگشتهای شست و ۳ انگشت باقی مانده نعلبکی را زیر استکان قرار می‌دادند؛ هنگام رقص با حرکت دادن انگشت سبابه صدای جیرینگ جیرینگ برخورد استکان با نعلبکی ایجاد می‌شد که ریتم موسیقی و حرکات رقصنده را تنظیم می‌کرد. رقص با استکان پر از آب یا مشروب نیز در برخی مناطق ایران رایج بوده است (همایونی، فرهنگ … ، ۲۶۹). همچنین در برخی مناطق تماشاگرانِ رقص بشکن بشکن (ه‍ م) برای همراهی و هم‌صدایی با رقصنده هرگاه که او می‌گوید: بشکن بشکنه، بشکنْ استکانها و نعلبکیها را به هم می‌زنند (نک‍ : طباطبایی، ۳۴۷). 
در گذشته استکانهای بلورین و نعلبکیهای چینی را صرفاً از خارج وارد می‌کردند. استکانها و قوریهای چینی، لیوان و لولۀ لامپا و قنددان نیز از روسیه به ایران وارد می‌شد (شهری، تاریخ … ، ۱ / ۵۳۳). در نعلبکیها معمولاً تصاویری از چهرۀ زنان زیبا یا زن و مردی اروپایی در لباسهای سده‌های ۱۸ و ۱۹ م در مرغزاری در حال معاشقه دیده می‌شدند که برای ایرانیها بسیار جذاب بود. در دورۀ پهلوی دوم نعلبکیهایی باب شد که در آنها تصاویر شاه و همسرش نقش بسته بود. این نعلبکیها معمولاً سفید رنگ بودند و در حاشیه و دیوارۀ داخلی آن با رنگهای مختلف طرحهایی نقش بسته بود (نک‍ : مورتنسن، 273). استکانها هم بی‌رنگ و شفاف بودند؛ اما معمولاً پس از مدتی رنگ چای، شفافیت و درخشش آنها را می‌زدود و تیره و لکه‌دار می‌شدند. ازاین‌رو، زنان خانه با خاکستر اجاق یا گرد آجر الک‌شده‌ای که از پارچۀ ململ گذرانده شده بود، استکانها و نعلبکیها را می‌سابیدند و آنها را شفاف و بی‌لک می‌کردند (شهاب، ۲۹-۳۰؛ شهری، طهران، ۳ / ۳۱۸). 
استکان کمر باریک اصطلاح شناخته‌شده‌ای است. این نوع از استکانها که در ناحیۀ کمر، باریک‌تر می‌شدند و مانند استکانهای اولیۀ استوانه‌ای کامل و صاف نبودند، مورد استقبال مردم قرار گرفت و استفاده از آنها رواج بیشتری یافت. به‌تدریج نواری طلایی به دور کمر استکانها کشیده و لبۀ آنها هم با خطی طلایی آراسته شد، به طوری‌که به «استکانهای لب طلایی کمر باریک» معروف شدند. اگرچه در ابتدا این‌گونه استکان و نعلبکیها مخصوص قشرهای مرفه‌تر بود، اما به‌تدریج تمامی اقشار جامعه توانستند در کنار اسباب خانۀ خود چند دست استکان و نعلبکی جای بدهند. حتى در زندگی پر مشقت و متحرک عشایر که امکان جابه‌جایی اشیاء شیشه‌ای برای آنها کمتر میسر بود، وجود استکان و نعلبکی از ضروری‌ترین ابزارهای زندگی به شمار می‌رفت. به گزارش مورتنسن استکانهای بلوری و نعلبکیهای چینی تنها ظروف شیشه‌ای و چینی عشایر لر محسوب می‌شد (ص 243) که به دقت از آن نگهداری می‌کردند. آنان برای پیشگیری از شکسته شدن استکانها و نعلبکیها طی کوچ آنها را در صندوق و جعبۀ معروف به هزار پیشه (ه‍ م) نگه می‌داشتند (نک‍ : مورتنسن، 241؛ دیگار، ۲۳۴، تصویر شم‍ ۱۵۴). 
استقبال عمومی از خرید استکان و نعلبکی سبب شد کارگاههای سفالگری، شیشه‌سازی و بلورسازی به ساخت و تولید فراوان استکان و نعلبکی در داخل کشور بپردازند. در ضمن، برای اقشار مرفه‌تر استکانهایی ساخته شد که در «گالش» یا انگارۀ (= گیره) فلزی از جنس برنج یا نقره قرار می‌گرفت و روی آن طلاکاری، ملیله‌کاری و جواهرنشان بود. این استکانها شفاف و بی‌رنگ نبودند و معمولاً مایه‌ای از رنگ قرمز، سبز یا آبی داشتند و گهگاه عکس ناصرالدین شاه قاجار بر بدنۀ آنها نقش می‌بست. امروزه در برخی خانه‌ها به عنوان اشیاء تزیینی و یادگاری از دوران قدیم، سینی فلزکاری‌شدۀ نقره، طلا یا مسینی قرار دارد که سماوری طلایی یا نقره‌کاری همراه با استکانها و نعلبکیهای آراسته و نقش‌دار در آن چیده شده است، یا در قهوه‌خانه‌هایی که به تقلید از قهوه‌خانه‌های دهه‌های گذشته بازسازی شده‌اند، با استکانهای رنگی و منقوش و نعلبکیهای طرح‌دار از مشتریان پذیرایی می‌کنند، که روایتگر دلتنگی ایرانیها برای برخی اجزاء و عناصر فرهنگ گذشته است که در برابر جهان پیشرو و متنوع امروز، پایدار نمانده‌اند. 

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ بلوکباشی، علی، قهوه‌خانه‌های ایران، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، ۱۳۴۷ ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ جبلی، عبدالواسع، دیوان، به کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ جعفری دوآبسری، محمدعلی، فرهنگ عامۀ رودبار (گیلان)، رشت، ۱۳۸۸ ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک نگین کوهستان، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ حاتمی، حسن، باورهاو رفتارها، گذشته در کازرون، شیراز، ۱۳۸۵ ش؛ حسن‌زاده، علیرضا، خوراک و فرهنگ، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ خواجوی کرمانی، محمود، دیوان، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، ۱۳۳۶ ش؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ دهلوی، امیرخسرو، دیوان، به کوشش روان فرهادی، ۱۳۵۳ ق؛ دیگار، ژ. پ.، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ شهاب‌کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله (شرق گیلان)، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ صفی‌نژاد، جـواد، مونوگرافی ده طالب‌آبـاد، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان، به کوشش تقی تفضلی، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش علی عبدالرسولی، تهران، ۱۳۱۱ ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین ابن حسن انجوشیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ کریمی، زهرا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، به کوشش محمد اکبری، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ گیوناشویلی، جمشید، مطالعات گرجی ـ ایرانی، تفلیس، ۱۳۷۶ ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مسعود سعد سلمان، دیوان، به کوشش مهدی نوریان، اصفهان، ۱۳۶۴ ش؛ معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع، تهران، ۱۳۴۲ ش، ج ۴؛ همو، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۴۲ ش؛ مهجوریان نمازی، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، ۱۳۷۴ ش؛ میرشکرایی، محمد، «چای»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۸۶ ش، ج ۱۱؛ همو، چای در ایران (پژوهشی مردم‌شناختی)، به کوشش علی زیباکناری، ۱۳۷۸ ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ همو، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، ۱۳۵۳ ش؛ نیز: 

Asatrian, G., A Comparative Vocabulary of Central Iranian Dialects, Tehran, 2011; Iranica ; Mortensen, I. D. , Nomads of Luristan, ed. I. Nicolaisen, Copenhagen, 1993; Rice, C., Persian Woman and their Ways, London, 1923.  
معصومه ابراهیمی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا