سریال «درسهای شیمی»؛ ترکیب ذهن یک دانشمند و دستهای یک آشپز
سایت فرادید نوشت:
الیزابت میخواهد برای خودش جایی در میان جامعۀ علمی باز کند تا بتواند تحقیقات خلاقانهاش را در زمینۀ شیمی دنبال کند. اما تنها موقعیتی که فضای مردسالارانۀ دانشگاهی برای او فراهم میکند این است که به عنوان یک دستیار سطح پایین در آزمایشگاه کار کند، برای همکاران مذکّرش قهوه درست کند و شیشههای آزمایشگاهی را تمیز کند.
به گزارش فرادید؛ اما درگیری عاطفی الیزابت با یک شیمیدان نامزد جایزۀ نوبل به اسم کالوین اوانز، زنجیرهای از حوادث را کلید میزند که نهایتا باعث میشوند الیزابت سر از یک برنامۀ تلویزیونی آشپزی دربیاورد؛ جایی که او علاقه و تخصص خودش در شیمی را از طریق آشپزی با مخاطبانی گسترده در سراسر آمریکا به اشتراک میگذارد.
«درسهای آشپزی» سریالی نیست که تکاندهنده یا خیلی تاثیرگذار یا برانگیزاننده باشد، اما با اینحال تماشای آن یک تجربۀ لذتبخش و دوستداشتنی است؛ قرار نیست بعد از تمام شدن سریال چیز زیادی از آن در خاطرتان بماند اما دستکم موقع تماشای سریال از دیدنش خسته و ملول نخواهید شد.
فیلمبرداری و جلوۀ بصری سریال زیبا و نسبتا پرتجمل است و مضامینی مثل تبعیض جنسیتی، سرقتهای علمی، نژادپرستی و مادرانگی به نحو مناسب و قابل درکی در سریال مطرح شدهاند. علاوه بر اینها میتوان گفت که رویکرد سریال به نوعی ملایم و لطیف است و خیلی مخاطب را در پیچ و خمهای تاریک و غمافزای زندگی شخصیتها فرو نمیبرد. حتی گاهی حالتی طنزآمیزی هم در سریال احساس میشود که به سرگرمکنندگی آن اضافه میکند، هرچند که ممکن است عمق آن را کاهش بدهد.
بازی بری لارسن از عناصر کلیدی در بالا نگه داشتن سطح سریال بوده است. او در لحظات تلخ، طنزآمیز، پر شور و عاشقانه تقریبا به یک اندازه نیرومند و همدلیبرانگیز ظاهر میشود. البته این در مورد اغلب بازیگران فرعی سریال صدق نمیکند؛ خصوصا دربارۀ مردان همکار الیزابت که شخصیتشان اغلب تا حدی اغراقشده و کلیشهای ترسیم شده است.
به عنوان نکتۀ نهایی اگر بخواهیم به جذابترین سکانسهای سریال اشاره کنیم، باید صحنههای آشپزی الیزابت را ذکر کنیم که انگار در آنها جادوی ذهن یک دانشمند با مهارت دستهای یک سرآشپز ترکیب شده است.
خلاصه اینکه «درسهای آشپزی» یک سریال معمولی است، اما از آن معمولیهایی که در مجموع اوقات خوشی را برای اغلب مخاطبان رقم میزنند.
انتهای پیام