خرید تور تابستان

سعید رضوی‌فقیه: باید تشخیص بدهیم زمان انقلاب است یا اصلاح؟!

| با کنشگری اصلاح‌طلبانه سخت‌تر برخورد می‌کنند |

آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: سعید رضوی‌فقیه، روزنامه‌نگار سابق و فعال سیاسی اصلاح‌طلب، از «انقلاب 1401 یا انقلاب 57؟»، اصلاحات و اصلاح‌طلبی، اصلاح‌طلبان میانه‌رو و «منتقدین دیروز انقلاب و طرفداران امروز انقلاب» سخن گفته است.

رضوی فقیه در گفت‌وگو با انصاف نیوز بر امکان کنشگری اصلاح‌طلبانه در هر شرایطی و اهمیت آن تاکید داشت. او که بر اصلاحات جامعه‌محور باور دارد همچنین به این موضوع اشاره کرد که ناممکن دانستن اصلاحات از سوی اصلاح‌طلبانی که در قدرت بوده‌اند درست فردای خلع یدشان امری غیرمنطقی‌ست.

انقلاب خبر نمی‌کند اما اصلاح با آگاهی پیش می‌رود

انصاف نیوز: کسانی هستند که انقلاب 57 را اشتباه می‌دانند حالا و به خصوص در بحبوحه‌ی 1401 انقلاب را تنها راه‌حل موجود می‌دانستند. به نظر شما این نشان‌دهنده‌ی تناقض در این افراد است یا اینکه واقعا شرایط آن دوران با زمان ما متفاوت است که این افراد را به چنین نتیجه‌ای رسانده است؟

پیش از پاسخ به سوال شما اول باید چند توضیح لازم را اضافه کرد. اولا که انقلاب اتفاق می‌افتد، یعنی اگر شرایط از هر نظر اقتضا کند ممکن است یک جرقه انبار باروت یا خشم فروخورده‌ی مردم را منفجر کند و به انقلاب ختم شود. انقلاب را کنشگران ایجاد نمی‌کنند. 

پیش از این هم تجربه‌ این را داشته‌ایم که عده‌ای بدون در نظر گرفتن شرایط عینی و ذهنی قصد انقلاب کردن را داشته‌اند و ناکام شده‌اند. ناکامی این‌ها نه تنها به خودشان آسیب می‌زند بلکه به جامعه‌شان هم آسیب می‌زند چون شرایط را به نحوی هدایت کرده‌اند كه خشونت و سركوب بيشتر شده است و طبقه‌ی جامعه‌ هدفشان نيز آسيب ديده است. درست مانند شورشيان دهه 40 كه می‌خواستند با الهام از چين يا ويتنام يك انقلاب دهقانی در ايران هم راه بیندازند در حالی که فقط سرمایه‌های سیاسی اجتماعی ما که خودشان بودند را از بین بردند.

برخلاف انقلاب اصلاحات یک برنامه است و نسبت به آن آگاهی از پیش وجود دارد. زمانی که فرصت اصلاح از دست می‌رود انقلاب اتفاق می‌افتد. 

محمدرضا شاه شاید بعد از کودتای 32 یا بعد از نهضت اسلامی سال 41 تا 43 می‌خواست و می‌توانست دست به اصلاحاتی بزند اما ناکام ماند. دلیل هم این بود که اصلاحات مد نظر او همه‌جانبه نبود؛ به فکر توسعه‌ی انسان‌محور نبود و می‌خواست توسعه‌ی آمرانه را پیش ببرد. او زمانی که تصمیم به اصلاحات گرفت دیر شده بود چون زمانه، زمانه‌ی انقلاب بود. 

آنان که در توهم براندازی بودند فقط به خود و جامعه‌شان خیانت کرده‌اند

بنابراین انقلاب اتفاق می‌افتد و انقلابیون واقعی هم دنبال فرصتند. تجربه سال گذشته نشان می‌دهد کسانی که دچار توهم براندازی بوده‌اند فقط به خودشان و جامعه‌شان خیانت کرده‌اند. اگر فرصت برای اصلاحات باشد و ما دست به انقلاب  بزنیم به خودمان، مطالبات و حمایت‌های مردمی‌مان خیانت کرده‌ایم. 

شناخت اینکه در فضای انقلابی هستیم یا اصلاح بسیار مهم است. در مرحله‌ی اصلاح هم باید دید که اصلاحات ساختاری ممکن است یا انتخابات را باید جدی گرفت یا باید از طریق دیگری جز حضور در دولت یا مجلس به حکومت فشار وارد کرد. در شرایط انقلابی هم انقلابی‌گری باید مبتنی بر اصولی باشد.

نه اصلاح و نه انقلاب، هیچکدام به طور مطلق بد نیستند
باید تشخیص بدهیم زمان اصلاح است یا انقلاب

نهایتا می‌خواهم بگویم که نه اصلاحات به طور مطلق بد است و نه انقلاب به طور مطلق بد است. براندازی هم همین طور است. همه چیز بستگی به شرایط دارد. نظام حاکم در کشور اگر اراده‌ای برای اعمال اصلاحات لازم را نداشته باشد؛ اگر هزینه‌های برانداختنش کمتر از فوایدش باشد و اگر نیرویی برای برانداختن آن وجود داشته باشد تغییر بنیادین سیستم یا انقلاب کردن نه تنها مفید است بلکه شاید ضروری هم باشد. این مشروط بر آن است که بدانیم بعد از انقلاب می‌خواهیم چه کنیم. 

درست مثل موضع زنده یاد دکتر مصطفی رحیمی در سال 57 که به مرحوم امام می‌گفت گام اول که رفتن شاه بود را به خوبی برداشته‌ایم و حالا باید به فکر پس از آن باشیم. تمام این توضیحات را دادم تا باز هم بگویم باید تشخیص بدهیم زمان انقلاب است یا اصلاح.

1401 زمان اصلاح بود یا انقلاب؟

انصاف نیوز: سال 1401 چطور بود آقای رضوی فقیه؟ 

به نظر من فضا، فضای انقلابی نبود. هر شورشی را نمی‌توان نام انقلاب بر آن گذاشت؛ البته که خیزش بود و خواسته‌هایش هم جدی بودند همچنانکه سال 96، 98، 78 یا 88 هم جدی بودند. طبیعی‌ست که با وجود این همه تبعیض اعتراض به وجود می‌آید و حتی اشخاصی که علی‌القاعده باید جزو بدنه‌ی جمهوری اسلامی باشند هم تبدیل به مخالفینش می‌شوند.

خیزش‌هایی که در سال‌های اخیر اتفاق افتاده اگر هم در شرایط انقلابی بوده به دلیل فقدان سازماندهی و نظریه و نیرویی که بتواند مطالبات را در غالب یک  نظریه‌ی انقلابی صورتبندی کند به شورش‌های کور تبدیل شدند. منظور از کور این نیست که این‌ها نمی‌دانند چه می‌خواهند منظور این است که برنامه‌ای نداشته‌اند و نمی‌دانند کجا باید جلو بروند؛ کجا باید امتیاز بدهند تا امتیازات بزرگتری بگیرند و…. 

موتور محرک 1401 تمایلی به همراهی با مطالبات رادیکال سیاسی ندارد

صرف به خیابان آمدن و شعار دادن ما را به نتیجه‌ای نمی‌رساند کمااینکه الان می‌بینیم جز به بخشی از مطالبات نتوانستیم برسیم. آن مطالباتی که پاسخ گرفتند هم مطالبات زنانی بودند که سبک زندگی و پوشش و آزادی‌های اجتماعی خود را می‌خواستند؛ اتفاقا موتور محرک اصلی این جنبش بودند و البته طبیعی‌ست که این زنان دیگر تمایلی برای همراهی با مطالبات رادیکال سیاسی ما نداشته باشند.

انقلابی مخالف انقلاب 57 جمع نقیضین نیست؟

انصاف نیوز: من پاسخ شما را به سوال اول نفهمیدم بلاخره درست دانستن انقلاب در سال 1402 و اشتباه دانستن آن در سال 57 به نوعی ریاکاری صاحبان این نظریه نیست؟ یا واقعا دو شرایط متفاوت دلیل این نظریه است؟

در یک شرایطی می‌تواند تناقض و ریا نباشد؛ در شرایطی که من با اصل انقلاب مخالف نیستم ولی با انقلاب 57 بنابر جهاتی مخالفم مثلا با نیروهایی که این انقلاب را هدایت کردند یعنی چپ‌ها یا روحانیت مخالفم یا با نتایجی که این انقلاب به بار آورد مخالفم. 

مخالفین این نیروها می‌گویند که چپ‌ها باورهای آزادی‌خواهانه نداشته‌اند یا روحانیت را یک نهاد عقب‌افتاده به لحاظ فرهنگ اجتماعی می‌دانند. بنابر همین توضیحات این انقلاب را سواستفاده از انرژی متراکم ابرازی جامعه ایران در دهه 50 می‌دانند.

یا ممکن است مخالفین انقلاب 57 با نتایج آن انقلاب مخالفت داشته باشند. این‌ها معتقدند که این انقلاب می‌توانست منجر به یک نظام دموکراتیک و آزاد شود که همه بتوانند در آن سهیم و شریک باشند اما خشونت‌های بعد از انقلاب یا افسارگسیختگی قدرت‌طلبانه‌ی برخی نیروهای حاکم در کشور شرایط را به سمت ایجاد یک نظم بسته جدید برد. 

کسانی هم بودند که با رهبری انقلاب 57 مشکل داشتند یا کسان دیگری که خود در جریان انقلاب حضور داشتند و می‌گفتند «انقلاب ما را دزدیدند» و قرار نبوده اینطور شود.

این گروه از افراد وجود داشته و دارند؛ عده‌ای سال 58 در مقابل نظم حاکم قرار گرفتند؛ عده‌ای سال 59؛ عده‌ای سال 60 و کسان دیگری هم در سال‌ها‌ی بعد. بنابراین این‌ها با اصل انقلاب مخالف نیستند و آنچه شما به آن اشاره کردید تناقض این گروه‌ها را نشان نمی‌دهد.

اما گروه دیگری هم هستند که دچار تناقضند؛ یعنی می‌گویند انقلاب خوب نیست ولی باید انقلاب کنیم. بخش مهمی از افرادی که سال 1401 علیه انقلاب 57 می‌گفتند ولی خواهان انقلاب بودند جزو این گروه دوم بودند. این را از اظهار نظراتشان در موارد دیگر می‌شود فهمید. از اظهار نظراتشان در موارد دیگر می‌توان فهمید که این‌ها کلا با انقلابی‌گری و رادیکالیسم مخالفند چون خاستگاه اندیشه‌هایشان یک خاستگاه محافظه‌کارانه‌ست. 

این «کاری نمی‌شود کرد» راحت‌ترین پاسخ به شرایط است

انصاف نیوز: عده‌ای که از لزوم تغییر و تحول جدی می‌گویند بر این باور هستند که امکان کنشگری دیگر وجود ندارد جز اینکه با اپوزیسیون و نظریاتش همراهی صریح یا غیرصریح داشته باشیم. نظر شما در مورد این موضع‌گیری چیست؟

من نمی‌توانم جواب قطعی بدهم ولی واقعیت این است که امکان کنشگری در هیچ شرایطی منتفی نیست، مگر زمانی که انسان مرده باشد یا به مرگ نزیک باشد. کسانی که می‌گویند امکان کنشگری وجود ندارد می‌توانند بگویند من نمی‌خواهم كنشگری داشته باشم و نمی‌خواهم هزینه‌ی کنشگری هم بدهم. در همين شرايط هم امكان كنشگری وجود دارد. 

کنشگری هزینه دارد و این هم طبیعی‌ست که کنشگری در سال 84 یا 77 با شرایط فعلی متفاوت بوده. در آن زمان کنشگری به ما فرصت‌هایی می‌داد یا حتی برای بعضی روزنامه‌نگاران یا جوانان فان بود. 

هزینه‌هایی که الآن باید برای کنشگری بپردازیم فقط هم هزینه‌های قضایی نیست بخشی از هزینه هم وقت و زمانی‌ست که باید صرف کنیم تا شرایط جامعه‌ی خود را بشناسیم و عمل صالح را انتخاب کنیم. طبیعتا چنین کنشگری سخت است. این «کاری نمی‌شود کرد» راحت‌ترین پاسخ به شرایط است. 

در هیچ شرایطی حتی در بازداشتگاه‌های نازی‌ها کنشگری ممتنع نبوده است.

اصلاح‌طلبان مردود شدند؛ اصلاحات ناکام ماند

انصاف نیوز: به نظر می‌آید الان جریان اصلاحات به دو بخش تقسیم شده یعنی یک طیفی که میانه‌روتر هستند و طيف ديگری كه نام خود را پيشرو يا طرفدار اصلاحات ساختاری یا تحول‌خواه گذاشته‌اند. بعضی‌ها می‌گویند هر آنچه در این طیف دوم وجود دارد از ساختار نظام جمهوری اسلامی عبور کرده است. نظر شما در این مورد چیست؟

دوستان «اصلاح‌طلب»(یعنی مجموعه افراد منتسب به احزاب اصلاح‌طلب و دوخردادی‌ها) ما بد عمل کردند و در اصلاح‌طلبی خود مردود شدند که اصلاحات ناکام ماند. دوستان «اصلاح‌طلب» ما نمی‌دانستند چطور باید از انرژی آزاد شده در دوم خرداد 76 یا اسفند سال 78 استفاده کرد. عملکرد بد دوستان اصلاح‌طلب حکومتی منجر به ناکام شدن جنبش اصلاحی درون همین ساختار و در داخل کشور شد. 

ایده‌ی ابتدایی اصلاح‌طلبان این بود که به جای دوقطبی تهران-واشنگتن یا تهران-پاریس باید دوقطبی تهران-تهران را دوباره فعال کرد و این دوقطبی باید در یک رقابت سالم و بدون تنش و خشونت‌پرهیز به جایی برود که مطالبات آن‌ها نیز برآورده شود. این بدین معنی نبود که وقتی به قدرت رسیدند سایرین را از قدرت حذف کنند و به زندان بیندازند.

دوستانی که در آن سال‌ها در راس قدرت بودند چون تصورشان این بود که فقط آن‌ها شایسته‌ی قرار گرفتن در این جایگاهند و خود را محق می‌دانستند چون در دهه شصت روی صندلی قدرت متولد شده بودند، توجهی به این امر نداشتند که در شرایطی که قوه‌ی مجریه و مجلس را در دست دارند فقط باید پروژه‌ی تغییر ساختار را پیش ببرند. نبایستی با این تصور که بهترین مدیران هستند و مردم مطالبات اساسی خود را پایین بیاورند کار می‌کردند.

کنشگری اصلاح‌طلبانه چیست؟

در مورد این موضوع می‌توان مفصل حرف زد اما در همین شرایط هم کنشگری اصلاح‌طلبانه نه به معنی پست گرفتن در موقعیت‌های خاص و نه به معنی حمایت از اصولگرای معتدل یا خردگرا و باز هم گرفتن پست و مقام که این کارها همه‌اش زد و بند سیاسی‌ست. 

کنشگری اصلاح‌طلبانه یعنی ما بیاییم در جبهه مردم مطالباتشان را نمایندگی و صورتبندی کنیم و گفتمانی ایجاد کنیم که اگر قرار است اعتراضاتی صورت بگیرد در قالب آن گفتمان باشد. بعد باید در خود این جامعه یک سازماندهی یا شبکه‌ای ایجاد کنیم از انجمن‌های محلی و سندیکا و نهادهای مدنی که بعد این‌ها بتوانند بدون اینکه حتی رئیس‌جمهوری از جانب خود داشته باشند بر قدرت اثرگذاری داشته باشند.

همین که اصلاح‌طلبان از قدرت برکنار شدند این نظام اصلاح‌ناپذیر شد؟!

انصاف نیوز: یعنی یک طیف سوم در اصلاحات بسازند؟

بله، یک طیف سوم منظور است. اگر به صرف اینکه در انتخابات قبلی ما را از قدرت بیرون انداخته‌اند در حالیکه ما هشت سال در هر جایی مربوط به قدرت بوده‌ایم بگوییم دیگر اصلاح‌طلبی ممکن نیست و همه‌اش باید تخریب شود، اصلا منطقی نیست. این اساسا خیانت به مردم و منافع مردم است. چطور ممکن است که دقیقا از خرداد 1400 که دیگر آقای روحانی رئیس جمهور نیست یا فلان آقا در شهرداری تهران نیست دیگر جمهوری اسلامی به کل قابل اصلاح نباشد؟! در عرض یک ماه یا دو ماه دیگر می‌شود این نظام را اصلاح کرد؟! این منطقی نیست.

اینکه اصلاح‌طلبی تا همین دیروز که پستی داشته بر این باور بوده که این نظام در قالب همین ساختارها قابل اصلاح است اما الان بگوید تا زمانی که این رژیم حتی به قیمت حمله نظامی آمریکا برود هیچ چیزی قابل اصلاح نیست به نظر من منطقی نیست. این ادعا تناقض علمی دارد.

اصلاح‌طلبانی که بریده‌اند و با آزمون و خطا به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر نمی‌توان مثلا با مبارزات پارلمانتاریستی چیزی را اصلاح کرد بیایند مطالعات و مشاهدات خود را در قالب یک گزارش به مردم ارائه بدهند.

با کنشگری اصلاح‌طلبانه سخت‌تر برخورد می‌کنند

من که این را عرض می‌کنم تعریف خودم را از کنشگری اصلاح‌طلبانه اینطور ارائه می‌دهم که می‌توانیم بدون اینکه دست به اسلحه ببریم؛ بدون اینکه بخواهیم مردم را در خیابان جمع کنیم و خواهان برکناری کل این نظام باشم هنوز می‌توان در سطح جامعه کنشگری داشت و البته که ریسک هم دارد؛ سراغمان می‌آیند، با تلفن تهدیدمان می‌کنند، احضارمان می‌کنند، جلوی اشتغالمان را می‌گیرند، جلوی خروجمان از کشور به هر دلیلی را می‌گیرند، اموالمان را بلوکه می‌کنند و…. حتی اگر ما را در زندان کنند باز هم می‌توان کنشگری داشت.

البته که نگاه رسمی از کنشگری اصلاح‌طلبانه استقبال نمی‌کند و مقابله می‌کند. اتفاقا با این نوع کنشگری اصلاح‌طلبانه سخت‌تر مقابله می‌کند چون این را آلترناتیو در دسترس می‌دانند. نگاهی در جمهوری اسلامی از اینکه من بروم طرفدار مجاهدین خلق شوم استقبال می‌کند چون در آن صورت من دیگر مهره‌ی سوخته‌ام.

ممکن است به ما بگویند شما حق کار مدنی هم ندارید اینجا تصمیم می‌گیریم که کنار بکشیم یا هزینه‌اش را بدهیم. به نظر من کنشگری اصلاح‌طلبانه هنوز ممکن است و راهش هنوز وجود دارد که ما بیاییم شبکه‌ای از نهادها‌ی کوچک مدنی در سطح جامعه درست کنیم. 

این کار را می‌کنیم برای اینکه اگر روزی به دلیل هر اتفاق سیاسی‌ای این نگاه رسمی فروپاشید یا اصلا خودشان خواب‌نما شدند که قدرت را با دیگران تقسیم کنند یک جریان‌هایی وجود داشته باشند که توانایی اثرگذاری روی افکار عمومی را داشته باشند و بتوانند به نمایندگی از بخش‌های مختلف مردم بروند با حکومت گفت‌و‌گو کنند.

کسی که می‌گوید امکان هیچ کنشی وجود ندارد باید دلیل بیاورد. البته که الان نمی‌توان خیلی کارهایی که در سال 76 یا 78 ممکن بود را انجام داد اما راه‌های دیگری هم وجود دارد و شاید هم شرایط به دلیل پیشرفت وسایل ارتباط جمعی بهتر شده باشد. شاید کنشگری اصلاح‌طلبانه تسهیل هم شده باشد.

باید دید اصلاح‌طلبان دندان طمع قدرت را کامل کشیده‌اند یا خیر؟!

انصاف نیوز: این اصلاحات جامعه‌محوری که مد نظر شماست اگر به اتکای طیف میانه‌روی اصلاح‌طلبان رخ دهد نتیجه‌بخش‌تر نخواهد بود تا اینکه توسط اصلاح‌طلبانی که به تعبیری از ساختار نظام عبور کرده‌اند؟

اولا دوستان اصلاح‌طلب باید تکلیف خود را با قدرت مشخص کنند یعنی ما باید ببینیم که آیا این‌ها دندان طمع قدرت را کاملا کشیده‌اند یا هنوز خیال بازگشت به قدرت را دارند؟! 

اگر حاضرند هزینه اصلاح‌طلبی بپردازند به جای اینکه از مواهب اصلاح‌طلبی برخوردار شوند و این را هم به مخاطبشان نشان دهند و اگر کنشگری اصلاح‌طلبانه را انتخاب کردند برای تغییر ساختاری در جهت منافع غالب مردم ایران می‌توان با این‌ها همراه شد و ازشان حمایت کرد به دلیل اینکه این‌ها رسانه و تشکیلات دارند؛ تجربه‌ی مدیریتی دارند و امکان بازگشت به ساختار قدرت دارند.

بررسی «مطلوبیت» و «امکان» در سیاست

در دوران اصلاحات هم عملکرد ما چنین بود؛ افرادی که خود رد صلاحیت می‌شدند از تاییدشدگان مجلس ششم به جد حمایت کردند. به عنوان مثال نیروهای ملی-مذهبی که حتی در اسفند سال 79 یعنی در همان دوره برخودهای شدید با آن‌ها صورت گرفت در انتخابات سال 80 از مردم خواستند که حتما پای صندوق‌های رای بروند و به آقای خاتمی رای بدهند.

این حمایت به این دلیل نبود که آقای خاتمی و مجموعه‌ی وزیرانشان گزینه‌ی «مطلوب» بوده‌اند بلکه این دولت گزینه‌ی «ممکن» و «مطلوب» بود. نیروهای دلسوز «مطلوبیت» و «امکان» را در نظر می‌گرفتند.

در آن زمان روشنفکران، نیروهایی که حتی مذهبی نبودند و بسیاری اهالی فرهنگ که گلایه داشتند که خود افراد این دولت اتفاقا مجوز نشر کتاب و روزنامه به آن‌ها نداده است و یا آن‌ها را بازجویی کرده بر این باور بودند که این دولت تنها نماینده‌ی ممکن آن‌ها برای پیشبرد ایران در مسیر اصلاحات است.

ولی من بعید می‌دانم دوستان ما با رویای قدرت خداحافظی کرده باشند. آن‌ها باید بگویند چه در انتخابات آتی سهمی بگیرند و چه نگیرند در جبهه‌ی مردمند و سازماندهی مردم برایشان اصل و مهم است.

این‌ها باید به جای اینکه مردم را مجاب کنند که به لیست امید رای بدهند تا مردم را ناامید کند مردم را مجاب کنند که به آن‌ها اعتماد کنند تا شبکه‌ای از نهادهای مدنی بسازند و اثرگذاری داشته باشند.

جبهه مردم کجاست؟

انصاف نیوز: در پاسختان به «جبهه‌ی مردم» اشاره کردید؛ این جبهه‌ی مردم دقیقا کجاست؟ قدری نامانوس است. مردم هم خواسته‌های بسیار متفاوتی دارند.

بله، به همین دلیل است که ما می‌گوییم شبکه و نه یک حزب. شبکه‌ای از نهادهای اجتماعی متفاوت از زنان و مردان، قومیت‌های مختلف و… همه‌ی این‌ها باید انجمن‌های خود را داشته باشند با مطالبات روشنشان. ممکن است مطالباتشان هم تعارض منافع داشته باشد اما در یک نظام عادلانه دستگاه یا سازمانی می‌تواند این تعارضات را به شکل سالمی حل‌ و فصل کند.

برای مثال باید دادگاهی وجود داشته باشد که اگر به هتک حرمت مسلمان شیعه رسیدگی می‌کند بتواند به هتک حرمت مسلمان سنی یا باورمندان به ادیان دیگر هم رسیدگی کند.

مردم بسیار متنوع و متفاوت هستند و به همین دلیل است که می‌گوییم شبکه‌ای از نهادهای کوچک مدنی باید درون این‌ها بسازیم و هر کدام از این انجمن‌ها هم اهداف بخشی از مردم را دنبال می‌کند.

مسئله میانه‌روی نیست مسئله برنامه‌ریزی‌ست

انصاف نیوز: سوال قبلی‌ام را تکرار می‌کنم تا پاسخ مستقیم‌تری بگیرم. اگر نیروهای میانه‌رو سر کار بیایند امکان تحقق آنچه شما گفتید از اصلاحات بیشتر نیست؟

بستگی به اراده‌ی همان میانه‌روها دارد. اصلا میانه‌روها هم نه شما بگویید تعدادی از اصولگرایان که می‌خواهند خدمتی کنند یا حتی می‌خواهند قدرت خود را حفظ کنند و هر شب کابوس قیام مردم را نبینند و اراده و عقلانیتی برای حل و فصل مسائل به خرج دهند در این صورت ممکن است بخش زیادی از جامعه با آنها همراهی کند و راه‌حل به آنها ارائه دهد.

بنابراین مسئله اراده و تصمیمی برای حل مشکلات است نه اینکه اینها به کدام خاستگاه سیاسی یا اجتماعی مربوط باشند.

مهم این نیست که آقای خاتمی یا سیدحسن خمینی یا روحانی یا شورای میانه‌روها رئیس‌جمهور شود، مهم این است که برنامه‌‌شان برای اصلاح چیست؟! 

منظورم از اصلاحات هم صرفا این نیست که به مردم آزادی بدهند مثلا بیایند ساختار ادرای خود را اصلاح کنند که اینقدر کشور را متحمل هزینه نکند یا ساختار آموزشی کشور را اصلاح کنند یا ساختار اقتصادی را اصلاح کنند که اینقدر نشتی نداشته باشیم و اینقدر از همین نشتی‌ها انگل ساخته نشود یا هر اصلاح دیگری… 

خب اگر قرار است این میانه‌روها یا هر گروه دیگری رئیس‌جمهور شوند چه برنامه‌ای برای این اصلاحات دارند؟! آزادی سیاسی هم ندهند روی وضعیت معیشت مردم کار کنند. چه برنامه‌ای دارند؟! 

سوال من هم این است که میانه‌روها اگر می‌خواهند به حکومت برسند چه برنامه‌ای برای بهداشت، درمان، بیمه، وضعیت کارگران، واقعی کردن قیمت حامل‌های انرژی بدون ایجاد فشار مضاعف بر مردم و… دارند؟!

محکومیم به خوش‌بینی و امیدواری

انصاف نیوز: آینده‌ی ایران را چطور می‌بینید؟

قابل پیش‌بینی نیست ولی سال‌هاست که می‌گویم ما محکوم به خوش‌بینی و امیدواری هستیم. یاس و ناامیدی ما را به ورطه انفعال می‌کشاند. بسیاری کسان که ادعای انقلابی‌گری دارند این را بهانه‌ای برای انفعال خود ساخته‌اند یعنی می‌گویند هیچ امکانی برای کنشگری اصلاح‌طلبانه باقی نمانده است، منظورشان این است که می‌خواهند دنبال کسب و کارشان بروند. 

از بین این کسانی که می‌گویند کنشگری اصلاح‌طلبانه بی‌فایده است و باید با خشونت نظام موجود را کنار زد کسی را ندیده‌ام که برود مثلا یک گروه چریکی مسلحانه تاسیس کند، پس دنبال بازارشان هستند. 

باید واقع‌بین بود و حرکت کرد. امروز ما برای کنشگری اصلاح‌طلبانه بسیاری امکاناتی داریم که در دهه شصت نداشته‌ایم از قبیل دسترسی به بسیاری از منابع، اطلاع‌رسانی، ترس مردم هم ریخته است و… 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا