تئاتر شهر شترمرغ خصوصی دولتی
امیرحسین ناظری کنزق، انصاف نیوز: «اتابک نادری»، مدیر سابق تئاتر شهر و سنگلج که بیش از ده سال مدیریت در حوزه تئاتر را در سابقه خود دارد. حالا در نقشی بسیار کوتاه در نمایش «ابوبکر محمدی، فاطمه محمدی» ظاهر شده است. این نمایش به کارگردانی جلال تجنگی تا 26 آبان ماه هر شب در تماشاخانه سنگلج اجرا میشود. به بهانه این نمایش گفتگویی داشتیم با اتابک نادری در رابطه با حال و روز تئاتر کشورمان.
انصاف نیوز: آقای نادری برامون از نقشتون بگید، نقش بسیار کوتاهی بود. چهرهای با سابقه شما چرا باید این نقش رو قبول کنه؟
اتابک نادری: در وهله اول بگم که به قول استاد مشایخی ما در تئاتر نقش بزرگ و کوچک نداریم، یک بازیگر ولو با یک دیالوک باید صحنه رو خاص کنه. و من هرگز این تفکر رو نداشتم که نقش کوتاه نداشته باشم و از طرفی نقش کوتاه بازی کردن خیلی دشواره چون زمان کمتری داری تا خودت رو به مخاطب القا کنی.
دوم اینکه ارادتی که به خود آقای تجنگی داشتم. ایشون یکی از نویسندگان خاص نویس هستن. این کار میپردازه به فرق اسلامی در کشور اسلامی. اینکه این فرق چه جایگاهی در بین ما دارند و ما چه دیدگاهی نسبت به اونها داریم و در یک درام اجتماعی مقبول این موضوع رو گنجوندن. من از متن خوشم اومد و پذیرفتم. از طرفی هم برای سفر اخیری که برای جشنواره فیلم رم داشتیم زمان زیادی نداشتم برای اینکه در خدمت دوستان باشم و مجموع این شرایط باعث شد که من نقش «افشار» رو بازی کنم.
راجع به متن صحبت کردید، متن نقاط مبهم بسیار زیادی داشت و از طرفی جاهایی دچار شعار زدگی شده بود، به نظرتون اینا نقاط ضعف برای کار نبود؟
بنده البته در جایگاهی نیستم که بخوام از متن دفاع بکنم. این رو باید جناب تجنگی بگن، اما از جایگاه خودم میگم متن طویل نویسی نداشت و بسیار موجز به موضوعات اشاره کرده بود، زن و شوهری که هر دو مسلمان اما با فرقههای مختلف، که دچار بحران مالی شدند. که برای خیلی از خانوادههای ایرانی پیش اومده، و کارکتر افشار هم با دیالوگی که میگه «تازه به دوران رسیده و در کارهایی با حضرات در ارتباطه» شخصیتش تا حدودی مشخص میشه. خود به خود ما کدهایی داریم که افشار چه جور آدمی هست. آدمی تازه به دوران رسیده که باورش شده که میتونه پاشو از گلیم خودش فراتر بگذاره، یا «فاروق» که جمله معروفی داره که میگه: «در پایتخت یک کشور اسلامی اهل سنت یک مسجد با شکوه ندارند» و این دغدغه بزرگی باید باشه. این نکات وجود داره اما ما نمیبینیم. اما من قبول دارم که کمی شعار تو متن وجود داشت، اما این تو متن اولیه خیلی بیشتر بود که بعد کوتاه شدن به نظرم خیلی معقول شد.
راجع به کار، با توجه به تبلیغ بسیار خوبی هم که کردید، گیشه زیاد خوبی ندارید. فک نمیکنید این به خاطر سبک رئال کارتون باشه که در واقع هیچ خلاقیتی در شیوه اجرایی کار وجود نداره. چون تا حدودی مخاطب دنبال کار نو هست.
نه من اینجوری فکر نمیکنم. مخاطب باید با قصه ارتباط بگیره، هر قصه مخاطب خودشو داره. موقعیت جغرافیایی سنگلج، زمان اجرا که اصلاً زمان مناسبی نیست و طرح ترافیک وجود داره و همچنین مخاطب سنگلج که شاید پذیرش این اثر براش سخت باشه، اما همین کار در وسط هفته که اصلاحا روزهای مرده گفته میشه وقتی میبینیم که چهل نفر میان، اگر این کار در بلک باکسی مثل سایه اجرا میشد یعنی بیش از نصف. به هر حال با توجه به مجموع عوامل به نظر من تا حالا خوب استقبال شده.
آقای نادری شما سالها مدیریت کردید در حوزه تئاتر. در حال حاضر بیش از هفتاد اجرا در شهر تهران وجود داره. و ما شاهد این هستیم که بعضی از کارها با وجود کیفیت خوبی که دارند در واقع قربانی بعضی از کارهای دیگه میشوند که کیفیت چندان بالایی هم ندارند اما از چهرههای سینمایی در اونها استفاده شده. شما با حضور چهرهها در تئاتر موافقید؟
من حد و مرزی برای تئاتر و سینما قائل نیستم. خیلی از سینماییها اومدن تو صحنه تئاتر اما نتونستن دوام بیارند، حتی گاهی مردم به اونها خندیدن، پس فرمول اینکه یک چهره باشد نیست، یعنی اگر یک آدم نابلد با چهره کار بکنه مثل این میمونه که مواد اولیه یک موشک رو خرج یک ژیان کرده. اما عمومیت این است که همه اینها به رونق تئاتر کمک میکنه. ما در مرحله گذار و پوست اندازی در تئاتر هستیم. در دهه شصت تئاتر پاریس اینگونه بود. یعنی توی هر دخمهای یک سالن تئاتر وجود داشت. دقیقاً شبیه چیزی که ما الان داریم. اینکه ما هفتاد اجرا داریم کمک به رونق و عمومی شدن تئاتر میکنه و مخاطب تئاتر رو زیاد میکنه و باعث ایجاد رقابت میشه. و باعث میشه که هر کسی شناسنامه خودشو پیدا کنه. من همیشه چه زمانی که در تئاتر شهر بودم، چه زمانی که در سنگلج بودم گفتم ما مخاطب رو سردرگم کردیم، به اینصورت که مخاطب حالا میاد تو سنگلج ابوبکر محمدی رو میبینه یک ماه پیش اومده «سیاه بازی دردانه خانم» رو دیده. چرا چون ما مدیریت واحد در تئاتر نداریم، مدیریت واحد به معنای مدیریت مرکز هنرهای نمایشی نیست. به این معناست که من در تئاتر سنگلج فقط تئاتر ایرانی کمدی کار میکنم.
به نظرتون زیر ساخت و تعداد کافی سالن برای این کار وجود داره؟
نه، نداریم اما این باعث یک درهم ریختگی میشه. من گفتم ما در مرحله گذار هستیم همینه. ما چند سال دیگه شاهد این هستیم که تئاتر خصوصی الف شابلون کارهاش مشخص میشه و دیگه فراخوان نمیزنه که کی میاد اینجا کار کنه. مثل تیم فوتبالهای ما که حرفهای شدند چند کارگردان رو انتخاب میکنه و به اونها سفارش کار میده. این میشود اون شکل واحد مدیریت تئاتر. چیزی که ما برای طرح توسعه تئاتر سنگلج داریم.
تو این فضایی که شما میفرمایید جوانها چه جایگاهی دارند. سالنهای دولتی که خوب هیچ حمایتی نمیکنند و سالنهای خصوصی هم به فکر فروش هستند. و زمانی که نگاه به گیشه باشه عملاً کسی به خودش جرات خلاقیت رو نمیده. فک نمیکنید این فضا باعث آسیب به خلاقیت و نوآوری میشه؟
تئاتر باید مخاطب خودش رو پیدا کنه، برای پیدا کردن مخاطب ما باید مارکتینگ در تئاتر رو یاد بگیریم. بازاریابی و اقتصاد تازه داره برای ما مهم میشه. شما در سالهای اخیر نگاه کنید سایتهای فروش تخصصی، تبلیغات مجازی آنچنانی و شبکههای فارسی زبانی که کمک میکنند –که من به عنوان یکی از موافقین این طرح هستم- به وجود اومده تا بازاریابی گرم بشه، تا این اتفاق نمیافتاد ما هرگز به فکر پیشرفت تئاتر نمیافتادیم.
بگذارید مساله رو از یک جنبه دیگه نگاه کنیم، ما الان یک مرکز مطالعات تئاتر قشقایی داریم، که خوب وظیفهای داره که به گروههای جوان و کسانی که میخواهند کار نو بکنند فضا بده تا کارشون انجام بشه، اما همین مرکز در زمان افتتاح خیلیها باهاش مخالفت کردن، به نظرتون نباید ما تعداد بیشتری از این مراکز داشته باشیم؟
ما چیزی در تئاتر حساب شده نداریم اما همه چی میخواهیم، من زمانی که مدیر تئاتر شهر شدم، چیزی بود به نام تئاتر محیطی. در کافه تئاتر شهر اجرا میرفتند با این استدلال که فضای مرده هست! من گفتم این فضا مرده نیست، برای اینه که مخاطب قبل تئاتر یک قهوه بخوره و بتونه با آرامش کار رو ببینه یا بعد تئاتر بره و به کار فکر کنه. ما یک امتیاز رو از مخاطب گرفتیم که یک اجرا داشته باشیم. من این رو قطع کردم و حتی میخواستم یک سالن رو تعطیل کنم تا فشار اجراها زیاد بشه و به فکر راه حل اساسی برای این موضوع باشیم. من با مرکز تئاتر قشقایی بسیار بسیار موافقم. اما بسیار بسیار با جایی که قرار گرفته مخالفم. ما جای درستی برای این کارها نداریم. برای هر موضوعی تئاتر شهر باید سرویس بده! تعزیه میخواد اجرا بشه تئاتر شهر باید سرویس بده، به اجرای محیطی تئاتر شهر باید سرویس بده، آخه تئاتر شهر به چه چیزی باید پاسخ بده. به خاطر همین درهای چوبی تئاتر شهر دارند میافتند. و در این چهل سال تعمیر نشدند. این درها برای این طراحی شده که به عنوان مثال روزانه هزار نفر اونها رو باز و بسته کنند، حالا روزی پنج هزار نفر اونها رو باز و بسته میکنند. ما تئاتر شهر رو نسبت به قدمتش پیرتر کردیم. چرا چون همه مطالبات رو ارجاع میدهیم به تئاتر شهر. ما باید زیر ساختها رو افزایش بدیم. ما توسعه پیدا نکردیم، صادقانه بگیم توی این سی و چند سال ما چند تا تئاتر شهر در تهران و چند تا سالن در شهرستانها ساختیم؟
مجتمع فرهنگی ساختیم، اما سالن تئاتر نه! و ساختار تئاتر کجا تعریف شده؟ ما اصلاً ساختار دولتی برای تئاتر نداریم. تئاتر دولتی یعنی اینکه دویست تا بازیگر و در اختیار من باشند و حقوق بگیر دولت و من بگم که شما تئاتر کار کنید. خصوصی هم همینطور؛ حالا تئاتر شهر کدومه؟ شترمرغه است. ساختمان دولتی است اما تئاتر دولتی نیست.
انتهای پیام