ميرزا کوچک جنگلی؛ جامعه شناسی چریک ایرانی
عباس نعیمی جورشری، جامعه شناس، در یادداشتی برای انصاف نیوز به مناسبت سالگرد شهادت میرزا کوچک خان جنگلی نوشت:
مشام جامعه شناسانه متاثر از تاریخ است. متفکر اجتماعی همواره به دایره گذشته چشم دارد. همواره این سوال برایش مطرح است: چه مناسبتی بین «منِ امروز» با «منِ تاریخی» وجود دارد؟
منِ ایرانی در تاریخ معاصر غالبا یک وجه سیاسی دارد. حیات فردی را با حیات جمعی گره زده و نسبت به کنشهای نهاد قدرت حساس است و واکنش نشان می دهد.
براین مبنا یکی از «من های سیاسی» شاخص در دوره معاصر همانا چریک است. شخصیت چریک و نبرد چریکی به عنوان دو سطح خرد و کلان قابل تحلیل است.
در حالیکه دو سازمان چریکی مجاهدین و فدایی خلق در صفت چریک شهرت بیشتری دارند، واکاوی اسناد و مداقه در کارنامه آن دو نشان می دهد که در مقام عمل کمتر فعل چریکی انجام داده اند. مدام در معرض زندان و اعدام قرار داشتند این در حالی است که دهه آخر قرن پیش شاهد جدی ترین تحرک چریکی کشور در خطه ی گیلان بود.
جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان طولانی ترین، پرتحرک ترین و جدی ترین جنبش چریکی ایران معاصر بوده است.
در فاصله هفت ساله ی 1293 تا 1300 همانا جغرافیای گیلان و استانهای هم جوار متاثر از فعالیت مسلحانه بود. جمعیتی که با سه هدف حفظ تمامیت ارضی، مبارزه با استبداد سیاسی و ارتقای عدالت اجتماعی اعلام حضور داشتند.
روزنامه جنگل، ارگان جنبش در شماره 13 نوشت: «جنگلی وقتی اسلحه را از خود دور می کند که مطمئن باشد افراد ایرانی از تطاول متصدیان خارجه و ستمکاران داخله حائز اهمیت و واجد رفاهیت گردیده». *
برای تحقق این هدف زیست چریکی انتخاب شد. دو سال زندگی پارتیزانی در کوهها و جنگلهای گیلان آغاز کار بود تا پیروزی اولیه و حکمرانی دو ساله بر گیلان در 1295. فشار نظامی انگلیسی ها و روسهای تزاری منجر به سقوط حمکرانی مذکور و بازگشت به زندگی چریکی شد تا پیروزی دوم و تاسیس حکومت شورایی در 1300 که دیری نپایید.
این زندگی یک چریک است. تجلی دشواری در همه ابعاد. خواب و خوراک. سرما و گرما. تنفس در خواب خطر. «لذت روزمره» مفهومش را از دست داده و به عرصه آرمان عروج کرده است.
بنابراین در بررسی سبک زندگی چریک می توان تصریح کرد ابدا رابطه ای مستقیم بین آن من تاریخی و من امروز ایرانی وجود ندارد.
جامعه از مرحله پیشامدرن و هرج و مرج عبور کرده است. دو مقوله امنیت اجتماعی و سبک زندگی مدرن، مناسبات خاص خودش را به شهروند القا نموده که مناسبات چریکی در آن بین نیست. مواجهه فرهنگ روزمره نیز با زندگی چریکی مواجهه ای منتقدانه و بعضا نفی گونه است.
این گزاره ها برای شهروند امروز محل الگوبرداری نیست:
● میرزا در جنگل زندگی کرد. در سرمای کوهستان و گرمای شرجی.
● میرزا در قامت یک چریک آرامش یک خانه و داشتن خانواده را تجربه نکرد.
●میرزا حقوق ماهیانه و انباشت ثروت نداشت.
● میرزا طی یک مهاجرت بزرگ با اندک نفراتش از غرب تا شرق گیلان را پیاده راهپیمایی کرد.
…
این مولفه ها، در انسان عقل گرا، محاسبه گر و مصرفی دهه نود کمتر محل پذیرش است. انسانی تحصیلکرده که در پی اشتغال، تشکیل خانواده و بهره مندی از لذات روزمره است. به نظر می رسد این یک تحول گریزناپذیر است که جوامع منبعث از تحولات جهانی طی می کنند. شبیه آنچه روستو در نظریه توسعه جوامع اشاره می کند.
با اینحال منِ امروزین یک رابطه ی هستی شناسانه با آن منِ تاریخی دارد. آن نیز «منِ آرزومند» است. اگرچه شهروند ایرانی کنونی با تجربه چند جنبش و کودتا و انقلاب و اصلاح، کمتر روحیه آرمان گرایانه دارد اما منِ آرزومندش با منِ تاریخی میرزا اشتراکاتی دارد.
1. وطن دوستی و حفظ استقلال ارضی:
میرزا در نامه به سفیر شوروی می نویسد: «مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیه گیلان را که مقدمه ملوک الطوایفی است همچنین ضعف کشور را خیانت صریح می دانم».*
2. مذهب:
میرزا دارای جهانبینی مذهبی بود اما نواندیشی دینی اش او را از طیف سنتی متمایز می کرد. نماینده وی در سخنرانی درگز تاکید کرد: «برادران! اسم هیات اتحاد اسلام نباید ایرانیهای غیرمسلمان را از کوشش در راه استقلال مملکت باز داشته … برادران ارمنی ما… از نقطه نظر ایرانیت در تمام شئون ملی با ایرانیهای مسلمان برابرند. همه اعضای بدن هستیم».*
3. استبداد سیاسی:
اسناد جنگل و سخنرانیهای میرزا ناظر بر دو مولفه آزادی خواهی و قانون مداری است که در ضدیت با استبداد طرح می شود.
مرامنامه جنبش جنگل حتی در بعضی موارد از قانون مشروطه مترقی تر نوشته شده است. اصول 1. 4. 6. 7. و … مرامنامه همگی موید این نکته است. اصل هفتم اورده است که «آزادی فکر، عقیده، اجتماعات، مطبوعات، کار، کلام» و اصل 9 اورده است: «تساوی زن و مرد در حقوق مدنی و اجتماعی».* دقت شود که این اصول حدود یک قرن پیش نوشته شده است!
4. عدالت اجتماعی؛
در گزارش مستشاران روس درباره میرزا اورده شده: «او پرچمدار شعارهای اجتماعی است». همچنین روشار دراینباره نوشته: «هدف جنگلی ها این بود که بهره برداری از منابع کانی ملی توسط بیگانگان پایان یابد و سرمایه ملی در راه توسعه صنعت و راه اهن و کارخانه نساجی و چرم سازی ملی به کار رود».*
منِ امروزی ایرانی با این منِ تاریخی کماکان ارتباط دارد.
حس ملی گرایی من امروز نیز در این خواسته و روحیه با من تاریخی مشترک است. اگرچه سده اخیر شاهد خرده جنبش های تجزیه طلب در برخی نواحی بوده ایم و منطقه خاورمیانه نیز متاثر از جنگ نفت و انرژی بوده است، بااینحال پژوهشها نشان می دهد حس ملی گرایی در منِ ایرانی امروز زنده و فعال است.
مولفه مذهب علی رغم دگردیسی های جدی و قشری در دهه های اخیر همچنان مولفه ای جدی در منِ امروزی است. همینطور می توان مشاهده کرد که چرخش اجتماعی دینداران بعضا در جهت نواندیشی دینی از جنس کوچک خان بوده است.
روحیه قانون گرایی و آزادی طلبی همچنان در منِ ایرانی وجود دارد و تلاشها گسترده تر شده است. با تحول عرصه عمومی به سمت جامعه مدنی این امر به اشکال دیگر بازتولید شده. تحولات رسانه ای نیز بر عمق این تحولات افزوده است. بااینحال قانون گرایی یک چالش جدی است که همچنان نهادینه نشده و در تهدید مستمر قرار دارد.
عدالت اجتماعی با تاکید بر کاهش فاصله طبقاتی، برخورد با فساد دیوانی، افزایش نهاد آموزش و سلامت در سرلیست مطالبات منِ امروزی قرار دارد. حساسیت اقشار اجتماعی به فساد مالی مدیران ارشد از این زمره است.
در یک جمع بندی می توان اذعان داشت که میرزاکوچک به عنوان یک چریک ارتباط بین نسلی اش را با منِ نو از دست داده است. اما منِ تاریخی اش همچنان مستعد همراهی با منِ امروز است.
* جریان شناسى سیاسی جنبش جنگل. (1391). عباس نعیمی جورشری. تهران. انتشارات چاپخش
شهادت کوچک خان؟! این بنده خدا که در یکی از فرارهای متعددش از میدان نبرد از سرما یخ زد. این یعنی شهادت؟
اهای ناشناس بی هویت حتما سر جداشده اش بعلت سرما بوده است ویا خالوقربان شخصیتی مانند تو سرجداشده اش را تقدیم رضاخان کردوجایزه گرفت در وهم وخیال تو جاگرفته است.
اقا مرتضی! سربازانی که در تعقیب این بنده خدا بودند وقتی جسد او و گئوگ جاسوس آلمانی را پیدا می کنند سر جسد یخ زده را می برند. کمی تاریخ بخوان!
نمیدونم منظور دوستان از فرار چیست؟؟؟ قصد توهین ندارم ولی گمانم سواد تاریخی دوستان در حد همان پایم های یک خطی تلگرام میباشد و بس .
این گونه که شما بیان کردی ایشان یک ترسوی خائن است و بس. نمیشود که وسط در وسط ایستاد.
ایا مبارزه در اه وطن و کشته شدن در این راه شهادت نیست. پس چه میگویند؟
شما میدانی چه زمانی میرزا دست به اسلحه شد؟
زمانی بود که روس ملت ایران را محل سگ نمیگزاشت و همچو حیوان وحشی میکشت..